متن درس
تبیین مراتب علم و معرفت ذات
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 336)
مقدمه: درآمدی بر مراتب علم و معرفت در عرفان نظری
عرفان نظری، به مثابه دریایی ژرف و بیکران، انسان را به سوی شناخت حقیقت هستی و مراتب ظهورات الهی رهنمون میسازد. در این میان، علم به عنوان تجلی وجود و ظهور حق، جایگاهی کانونی دارد. درسگفتار حاضر، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین دقیق مراتب علم، نسبت آن با ذات حق، و موانع معرفتی انسان در وصول به حقیقت ذات الهی میپردازد. این متن، با الهام از چارچوب عرفانی ابنعربی و شارحانش، از جمله قیصری و قونوی، به تحلیل نزول علم در ظرف کثرت، نقد دیدگاههای متکلمان ظاهری، و تبیین جایگاه اولیای الهی در معرفت ذات میپردازد.
بخش اول: مراتب علم و نزول در ظرف کثرت
مفهوم علم به مثابه ظهور وجود
علم، در نگاه عرفانی، جلوهای از وجود و مراتب هستی است. آیتالله نکونام قدسسره در این درسگفتار، علم را طروق وجود و ظهورات حق تعالی از مرتبه احدیت تا عالم ناسوت میدانند. هستی، به تعبیری، کاسهای است که علم حق در آن متجلی میشود. این علم، از مرتبه احدیت و واحدیت، در قالب تعینات و اعیان ثابته، مظاهر اسما و صفات الهی را پدیدار میسازد و تا عالم ناسوت، که ظرف تجرد و کثرت است، امتداد مییابد. این دیدگاه، با نظریه ابنعربی درباره ظهورات الهی همخوانی دارد، که علم را تجلی وجود در مراتب گوناگون میداند.
درنگ: علم، ظهور وجود است و مراتب هستی، مراتب علماند. از احدیت تا ناسوت، علم در ظروف مختلف تجلی مییابد، اما با نزول به کثرت، کدورت آن فزونی میگیرد. |
این علم، در مراتب عالی، صافی و بیغش است، اما هرچه به سوی عالم ناسوت نزول میکند، به دلیل کثرت وسائط، کدرتر میشود. تشبیه این فرایند به نوری است که از چشمهای زلال سرچشمه میگیرد، اما با گذر از لایههای خاک و سنگ، غبارآلود میگردد. این کدورت، نه از ذات نور، بلکه از ظرف آن ناشی میشود.
نقد مفهوم انحراف در نزول مراتب
یکی از نکات برجسته درسگفتار، نقد استفاده از واژه «انحراف» در توصیف نزول مراتب علم است. آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که هستی، صراطی مستقیم است و انحراف، مفهومی مادی و غیرعرفانی است. به تعبیر حافظ، «در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست». نزول مراتب علم، سیر طبیعی ظهورات الهی است که با افزایش کثرت و وسائط، شدت ظهور آن کاهش مییابد، نه آنکه از مسیر حق منحرف شود. این نقد، ریشه در اصل وحدت وجود دارد، که هستی را جلوهای بیکاستی از حق میداند.
درنگ: نزول مراتب علم، کاهش شدت ظهور است، نه انحراف از صراط مستقیم. هستی، جلوه حق است و کجی و اعوجاج در آن راه ندارد. |
این دیدگاه، نزول را به مثابه سفری از قلهای رفیع به سوی دشتی فراخ میبیند، که هرچند منظرگاه تغییر میکند، اما مقصد و مبدأ یکی است. انحراف، در این سیر، معنایی ندارد، بلکه کاهش شدت نور، نتیجه طبیعی کثرت ظروف است.
کثرت وسائط و کدورت علم
آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که کثرت وسائط در مراتب امکانی، صور محاکیات و انفعالات را افزایش میدهد و از شدت علم میکاهد. هر مظهر نازل، از مظهر پیشین ضعیفتر است، زیرا کثرت احکام و وسائط، کدورت پدید میآورد. این مفهوم، با نظریه نزولات ابنعربی همراستاست، که کثرت را عامل کاهش شدت ظهور میداند. در مرتبه علم تام، که مختص ذات حق است، امکانی وجود ندارد، زیرا علم تام، اثبات یا نفی محض است.
درنگ: کثرت وسائط، صور محاکیات را افزایش داده و علم را کدر میکند. در مرتبه علم تام، امکان راه ندارد، زیرا علم، اثبات محض است. |
این فرایند، به مانند رودی است که از سرچشمهای پاک سرازیر میشود، اما با گذر از سنگلاخها و خاکها، گلآلود میگردد. علم در ذات حق، زلال و تام است، اما در ظرف کثرت، به دلیل وسائط، از شفافیت آن کاسته میشود.
بخش دوم: علم و جهل به ذات الهی
تمایز جهل به ذات و اکتناه
یکی از پرسشهای محوری درسگفتار، نسبت علم به حقایق و جهل به ذات است. آیتالله نکونام قدسسره بیان میدارند که جهل به ذات، به معنای ناتوانی در اکتناه (احاطه کامل) است، نه نفی مطلق علم به ذات. اولیای الهی، جاهل به ذات نیستند، اما اکتناه به آن ندارند. این تمایز، ریشه در دیدگاه ابنعربی دارد، که علم ظهوری (خلقی) را از علم اکتناهی (حقی) متمایز میکند.
درنگ: جهل به ذات، ناتوانی در اکتناه است، نه نفی علم به ذات. اولیا عالم به ذاتاند، اما احاطه کامل ندارند. |
ذات حق، به مثابه اقیانوسی بیکران است که هیچ کس، حتی اولیا، نمیتواند کرانههای آن را به تمامی درنوردد. اما این ناتوانی، به معنای ندیدن ساحل نیست، بلکه به معنای نرسیدن به عمق بینهایت آن است.
عدم مانع در ذات برای وصول
آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که ذات حق، هیچ مانعی برای وصول ندارد. اگر ذات مانع بود، خود حق نیز به خود علم نداشت، حال آنکه حق، عالم به ذات با اکتناه است. مشکل وصول، در تعین و محدودیت خلق نهفته است. این اصل، با آیه شریفه نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق: ۱۶) همخوانی دارد، که قرب ذاتی حق را نشان میدهد. این آیه را چنین میآورد: «ما به او از رگ گردن نزدیکتریم».
درنگ: ذات حق مانعی برای وصول ندارد. محدودیت معرفت، از تعین خلق ناشی میشود، نه از ذات الهی. |
ذات حق، به مانند آفتابی است که در آسمان معرفت میدرخشد. اگر دیدهای تار است، از غبار نفس است، نه از فروغ خورشید. راه وصول، گشوده است، اما سالک باید خود را از قید تعینات رها سازد.
نقد دیدگاه متکلمان ظاهری
درسگفتار به نقد دیدگاه متکلمان و علمای ظاهری میپردازد، که به دلیل جمود فکری، ذات حق را نادانستنی یا سؤال از آن را حرام میدانند. آیتالله نکونام قدسسره این دیدگاه را رد کرده و تأکید دارند که آیه لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ (انبیاء: ۲۳) به معنای نبود جای سؤال است، نه ممنوعیت آن. همچنین، نهی از تفکر در ذات (لَا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ) ارشادی و برای عوام است، نه مولوی و برای خواص. این نقد، با آیه هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ (ملک: ۳) همخوانی دارد، که دعوت به تأمل میکند: «آیا هیچ شکافی میبینی؟»
درنگ: نهی از تفکر در ذات، ارشادی و برای عوام است. خواص میتوانند در ذات تأمل کنند و سؤال از حق، جایز است. |
این نقد، به مانند کلیدی است که قفلهای جمود را میگشاید و راه تأمل و پرسشگری را برای سالکان حقیقت هموار میسازد. حق، خود را به خواص معرفی میکند: أَنَا اللَّهُ.
بخش سوم: جایگاه اولیای الهی در معرفت
علم ذاتی اولیا و قرب به حق
اولیای الهی، به دلیل قرب به حق و صفاى باطن، از جهل مبرا هستند و نیازی به تحصیل علم ندارند. آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که علم اولیا، ذاتی و حاصل ظهور حق است، نه اکتسابی. این علم، به مانند آینهای صاف است که حق در آن متجلی میشود. این مفهوم، با آیه فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ (کهف: ۱۳) همخوانی دارد، که به انتخاب اولیا توسط پروردگار اشاره میکند.
درنگ: اولیا، به دلیل قرب و صفا، از جهل مبرا هستند و علمشان ذاتی است، نه اکتسابی. |
اولیا، به مانند چشمههایی هستند که از ژرفای حقیقت جوشاناند. نیازی به کوزهای برای آب ندارند، زیرا خود، سرچشمهاند.
تفاوت علم اولیا و علما
درسگفتار به تمایز علم ذاتی اولیا و علم اکتسابی علما اشاره دارد. هرچند علم علما ارزشمند است، اما با علم قربی اولیا تفاوت دارد. علما، با زحمت و ریاضت به علم میرسند، اما اولیا، به دلیل قرب، بینیاز از تحصیلاند. این تمایز، با روایت «العلم نور» و نظریه مراتب معرفت همخوانی دارد.
درنگ: علم اولیا، قربی و ذاتی است، اما علم علما، اکتسابی و همراه با زحمت. |
علم علما، به مانند گوهری است که با کاوش در矿山 به دست میآید، اما علم اولیا، گوهری است که از آسمان معرفت فرو میریزد.
جهل و مباینت
آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که سبب جهل، مباینت و جدایی میان انسان و متعلق معرفت است. اولیا، با رفع غیریت، از جهل مبرا هستند. این اصل، با فرمول «العلم نور» و رفع حجابها در عرفان همخوانی دارد. جهل، به مانند تاریکی است که با دوری از نور حق پدید میآید.
درنگ: جهل، نتیجه مباینت و دوری از حق است. اولیا، با رفع غیریت، از جهل مبرا هستند. |
جهل، حجابی است که با غیریت بافته میشود. اولیا، این حجاب را دریدهاند و در نور معرفت حق غوطهورند.
بخش چهارم: احاطه و مراتب موجودات
احاطه انسان کامل به موجودات
درسگفتار به احاطه انسان کامل به موجودات و ناتوانی موجودات در احاطه به انسان اشاره دارد. هر مظهر، به مظهر فروتر احاطه دارد، اما اکتناه به مظهر اعلی ممکن نیست. این اصل، با آیه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱) همخوانی دارد: «و به آدم همه نامها را آموخت».
درنگ: انسان کامل، به موجودات احاطه دارد، اما موجودات به انسان خیر. هر مظهر، به مظهر فروتر احاطه دارد. |
انسان کامل، به مانند قلهای است که تمام درهها را در نظر دارد، اما درهها، از راز قله بیخبرند. این احاطه، از جامعیت انسان سرچشمه میگیرد.
سلسلهمراتب ظهور
سلسلهمراتب ظهور، احاطه را یکطرفه میکند. انسان، به دلیل جامعیت، به طبیعت احاطه دارد، اما طبیعت به انسان خیر. این مفهوم، با نظریه انسان کامل (خلیفةالله) همراستاست. آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که این احاطه، نتیجه مرتبه وجودی انسان است که مظهر اسمای حسنای الهی است.
درنگ: سلسلهمراتب ظهور، احاطه را یکطرفه میکند. انسان، مظهر جامعیت است و به طبیعت احاطه دارد. |
این سلسلهمراتب، به مانند نردبانی است که هر پله، به پله فروتر اشراف دارد، اما پله فروتر، از راز پله بالاتر بیخبر است.
نتیجهگیری: تأمل در مراتب علم و معرفت
این درسگفتار، با تبیین مراتب علم، نزول آن در ظرف کثرت، و موانع معرفتی انسان، دریچهای به سوی شناخت حقیقت هستی گشوده است. آیتالله نکونام قدسسره، با نقد دیدگاههای ظاهری و تأکید بر علم اولیا، راه وصول به معرفت ذات را روشن ساختهاند. علم، نور وجود است که در مراتب گوناگون، از احدیت تا ناسوت، تجلی مییابد. اولیا، با قرب و صفا، این نور را بیحجاب میبینند، اما خلق، در ظروف کثرت، از شفافیت آن محروماند.
با نظارت صادق خادمی |