در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 340

متن درس

 

تبیین اصل رابع در ظهورات اسمائی و مظاهر الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 340)

مقدمه

این نوشتار، بازنویسی علمی درس‌گفتار شماره 340 از مجموعه مصباح الانس، تألیف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت اصل رابع است که به تبیین ظهورات اسمائی، مظاهر الهی و نسبت‌های وجودی میان اسما و موجودات می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین اصل رابع و چیستی ظهورات اسمائی

تعریف و موضوع اصل رابع

اصل رابع به بررسی عواملی اختصاص دارد که ظهور «حکم جمعی» یا «وجود عینی» به آن‌ها وابسته است و از آن‌ها ناشی می‌شود. این وجود عینی، نسبتی است که در عرفان به «اجتماع» موسوم است، یعنی هم‌افزایی اسما و صفات الهی در ایجاد مظاهر خارجی. حکم جمعی، تجلی وجود در مرتبه‌ای است که اسما و صفات الهی در قالب مظاهر متعین می‌شوند. این اجتماع، نه ترکیبی اعتباری، بلکه پیوندی وجودی و حقیقی است که مظاهر را به‌عنوان تجلیات اسما متجلی می‌سازد. این دیدگاه، بنیادی برای فهم رابطه میان اسما و مظاهر در عرفان نظری فراهم می‌آورد و از مفاهیم اعتباری و غیرواقعی فاصله می‌گیرد.

درنگ: اصل رابع، ظهورات اسمائی را به‌عنوان تجلیات وجودی اسما و صفات الهی معرفی می‌کند که در قالب مظاهر خارجی متعین می‌شوند، نه به‌عنوان وجودات مستقل.

اسما، صفات و ظهورات اسمائی

اصل رابع بر اسما، صفات، ظهورات اسمائی، جلاء (ظهور ذات در اسما)، استجلاء (انعکاس ظهور در مظاهر) و طلب استعدادی موجودات تمرکز دارد. این بیان، به‌دور از توهمات ذهنی و عرفانی غیرمعتبر، رویکردی سالم و خالص ارائه می‌دهد. جلاء به ظهور ذات الهی در اسما اشاره دارد، در حالی که استجلاء، انعکاس این ظهور در مظاهر خلقی است. طلب استعدادی نیز به اقتضای ذاتی موجودات برای پذیرش فیض الهی مربوط می‌شود. این مفاهیم، چون چراغی در تاریکی، رابطه دوسویه حق و خلق را روشن می‌سازند و از پیچیدگی‌های غیرضروری دوری می‌جویند.

مظاهر به‌عنوان تجلیات اسما

موجودات خارجی در این دیدگاه، نه وجودات مستقل، بلکه مظاهر و ظهورات اسما و صفات الهی‌اند. این رویکرد وحدت‌گرایانه، تمایز عرفان نظری از فلسفه وجودمحور را برجسته می‌کند. وجود عینی به ظهور اسما نسبت داده می‌شود، نه به ذاتی مستقل. موجودات، چون آیینه‌هایی هستند که نور اسما را در مراتب گوناگون بازتاب می‌دهند، و هر مظهر بر اساس استعداد ذاتی خود، تجلی خاصی از اسما را نمایان می‌سازد.

بخش دوم: نقد مفاهیم اعتباری و زبان عرفانی

نفی نسبت‌های اعتباری و عدمی

در تبیین ظهورات اسمائی، از مفاهیمی چون نسبت‌های اجتماعی، عدمیه و خیال پرهیز شده است، زیرا این اصطلاحات در متون شارح و قونوی به‌صورت غیرواقعی به کار رفته‌اند. این نقد، دعوتی است به بازسازی زبان عرفان با حذف اصطلاحات غیرضروری که ممکن است به ابهام یا انحراف معرفتی منجر شوند. تأکید بر مفاهیمی چون اقتضای اسما و طلب مظاهر، تلاشی است برای صیقل‌دادن زبان عرفانی و ارائه معرفتی ناب، چون آبی زلال که حقیقت را بی‌غبار نشان دهد.

درنگ: زبان عرفان باید از اصطلاحات اعتباری و غیرواقعی خالی باشد تا معرفتی صاف و زلال ارائه دهد، که مستقیماً به حقیقت اشاره کند.

اهمیت فصاحت و بلاغت در عرفان

همان‌گونه که در اقتصاد، بسته‌بندی نقشی کلیدی در جذب مخاطب دارد، در عرفان نیز الفاظ باید چون ظرفی زیبا، معانی را در خود جای دهند. الفاظ شیوا و فصیح، معانی عرفانی را از ابهام و پیچیدگی نجات می‌دهند. برخی عبارات متن و شرح، به دلیل عدم شیوایی، مناسب تبیین عرفانی نیستند و نیازمند بازنگری‌اند. این تأکید، به اهمیت زیبایی‌شناسی زبانی در انتقال معانی عمیق عرفانی اشاره دارد، که چون نغمه‌ای دل‌انگیز، قلب و ذهن مخاطب را تسخیر می‌کند.

نفی حدوث در ظهورات

ظهورات الهی فاقد حدوث‌اند و حدوث، ظرفی انتزاعی در عالم ناسوت است که مرتبه‌ای از ظهور محسوب می‌شود. این دیدگاه، با نفی مفهوم «کون بعد ان لم یکون» و تأکید بر دائمیت بقاء، عرفان را از مباحث کلامی متمایز می‌کند. ظهورات، چون تجلیات نور الهی، پیوسته و دائمی‌اند و حدوث در آن‌ها مفهومی اعتباری است.

بخش سوم: جهت‌های عام و خاص در ظهورات

جهت عام و اقتضای اسما

ظهورات اسمائی دارای دو جهت‌اند: جهت عام (اقتضای اسما) و جهت خاص (طلب مظاهر). جهت عام به فاعلیت الهی و قابلیت خلقی اشاره دارد که شامل طلب نهفته در حضرة الهی و قابلیت کونیه موجودات است. این جهت، شمولیت فیض الهی و استعداد ذاتی موجودات را نشان می‌دهد. طلب نهفته، اراده ذاتی حق برای ظهور است و قابلیت کونیه، آمادگی خلق برای تجلی.

درنگ: جهت عام ظهورات، به فاعلیت الهی و قابلیت خلقی اشاره دارد که چون دو بال، ظهور مظاهر را ممکن می‌سازند.

جهت خاص و تعینات مستتر

جهت خاص به تعینات مستتر در غیب ذات حق مربوط است که در علم الهی با وحدت احدی متعین‌اند. کثرت این تعینات، استهلاکی است و در مرتبه احدیت به وحدت بازمی‌گردد. این تعینات، خصوصیات مظاهر را در مراتب مختلف (جنسی، نوعی، صنفی یا شخصی) تعیین می‌کنند، مانند تمایز انسان از حیوان یا شاعر از غیرشاعر.

شاهد قرآنی و تفسیری

عمومیت میان اراده کلی الهی و طلب استعدادی اعیان ممکنه، مبنای ظهورات است. این رابطه، چون پلی میان حق و خلق، ظهور مظاهر را ممکن می‌سازد. اعیان ممکنه، اعیان علمی در علم الهی‌اند که پیش از ظهور، بالقوه‌اند. همچنین، حقایق الهی (اسما) به سوی تنزل و حقایق کونیه (موجودات) به سوی صعود و کمال طلب دارند. این حرکت دوسویه، چون چرخ و فلکی است که اسما را به سوی مظاهر و موجودات را به سوی کمال هدایت می‌کند.

بخش چهارم: استعدادات و اقتضائات در ظهورات

استعدادات غیرمجعوله

استعدادات مظاهر، غیرمجعوله‌اند و به اقتضای ذاتی حق وابسته‌اند، نه به جعل حادث. این دیدگاه، جعل و حدوث را در استعدادات نفی می‌کند و آن‌ها را به لوازم ذاتی حق نسبت می‌دهد، که عرفان را از مباحث کلامی متمایز می‌سازد. پذیرش یا رد فیض الهی، بدون علت ظاهری و بر اساس اقتضای استعدادات اولیه است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:
كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ [مطلب حذف شد] : هرکس بر پایه سرشت خود عمل می‌کند).

نفی جبر در اقتضا

اقتضای استعدادات، جبر نیست، بلکه به شاکر یا کفور بودن مظهر بستگی دارد. قرآن کریم می‌فرماید:
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ [مطلب حذف شد] : اما کسی که ببخشد و پروا کند). این آیه، اختیار مظاهر در پاسخ به فیض الهی را نشان می‌دهد. اقتضا، زمینه‌ساز است، اما نتیجه به عمل مظهر وابسته است.

درنگ: استعدادات مظاهر، غیرمجعوله و ذاتی‌اند و اقتضای آن‌ها جبر نیست، بلکه به اختیار و عمل مظهر وابسته است.

تأثیر مراتب و مواطن

مراتب وجودی، مواطن نجادی، اوقات و شئون در ظهور استعدادات مؤثرند. برای مثال، قرائت قرآن کریم توسط همسایه می‌تواند در ظرف ظهور، بر نسل‌ها اثر گذارد. این تأثیرات، به اقتضای ذاتی و نه جعل نسبت داده می‌شود، که چون نسیمی، استعدادهای نهفته را بیدار می‌کند.

بخش پنجم: نقد مثال‌های فلسفی و تبیین ترکیب حقیقی

نقد مثال‌های فلسفی

مثال‌های فلسفی، مانند ترکیب ماده و صورت یا نور از محاذات نیر و جدار، برای تبیین اجتماع نسبیتی مناسب نیستند. این مثال‌ها، به دلیل اتکا به مفاهیم فلسفی و عدم انطباق با عرفان، ناکافی‌اند. جسم، ماده، صورت، نور و نیر وجودی‌اند و ترکیب آن‌ها به ظهور ثالثی منجر می‌شود که عدمی نیست. این نقد، دعوتی است به استفاده از زبان عرفانی خالص، که چون چشمه‌ای زلال، حقیقت را بی‌آلایش بیان می‌کند.

ترکیب حقیقی و مولود آن

ترکیب حقیقی، مولودی متمایز از مفردات خود تولید می‌کند، مانند گل که نه آب است و نه خاک. این مولود از وجودات شکل می‌گیرد، نه عدم. این تمایز، نشان‌دهنده تفاوت ترکیب حقیقی با ترکیبات اعتباری است که در عرفان جایی ندارند.

درنگ: ترکیب حقیقی، مولودی وجودی تولید می‌کند که از مفردات خود متمایز است، برخلاف ترکیبات اعتباری که در عرفان جایگاهی ندارند.

نفی عجب‌العجاب در ظهورات

ظهورات اسمائی نیازی به توصیفات مبالغه‌آمیز ندارند، زیرا اسما و مظاهر به‌خودی‌خود واضح‌اند. این سادگی، چون نوری خالص، حقیقت را بی‌نیاز از پیچیدگی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی

اصل رابع مصباح الانس، با تبیین ظهورات اسمائی و مظاهر الهی، موجودات را نه به‌عنوان وجودات مستقل، بلکه به‌عنوان تجلیات اسما و صفات الهی معرفی می‌کند. این اصل، با نفی مفاهیم اعتباری مانند حدوث و نسبت‌های عدمیه، عرفانی ناب و خالص ارائه می‌دهد که بر اقتضای اسما و طلب مظاهر استوار است. زبان عرفانی پیشنهادی، فصیح، شیوا و دور از پیچیدگی‌های غیرضروری است، که چون جویباری زلال، معانی را به‌صورت مستقیم و دقیق منتقل می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، اصل رابع درباره چه موضوعی بحث می‌کند؟

2. در درسگفتار، مظاهر اسما و صفات الهی به چه چیزی اطلاق می‌شود؟

3. طبق درسگفتار، چه چیزی به عنوان علت ظهور حکم جمعی معرفی شده است؟

4. کدام مفهوم در درسگفتار به عنوان عام و کلی معرفی شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، مثال‌های ذکرشده برای تبیین ظهور وجود عینی از امور غیرمحسوس چیست؟

6. بر اساس درسگفتار، وجود عینی به معنای وجودات خارجی مستقل از اسما و صفات الهی است.

7. درسگفتار تأکید دارد که عرفان باید با الفاظ فصیح و دور از توهمات کلامی بیان شود.

8. حدوث در درسگفتار به عنوان ظهور در ظرف ناسوت معرفی شده است.

9. طبق درسگفتار، اجتماع نسبی عدمی نمی‌تواند علت ظهور وجود عینی باشد.

10. درسگفتار تعینات مستجنه در غیب ذات را به عنوان جزء خاص و تفصیلی معرفی می‌کند.

11. چرا درسگفتار تأکید دارد که عرفان باید با الفاظ فصیح و سالم بیان شود؟

12. تفاوت اصلی بین جهت عام و جهت خاص در ظهور حکم جمعی چیست؟

13. منظور از طلب حقائق الهی برای تنزل در درسگفتار چیست؟

14. چرا درسگفتار استفاده از مفاهیم عدمی و نسبی را در عرفان ناکافی می‌داند؟

15. منظور از ترکیب ظاهری بعد از حُکم جمعی در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. ظهور حکم جمعی که وجود عینی و نسبت اجتماعیه است

2. صور تجلیات الهی در مراتب عبدانیت

3. اجتماع اسمایی

4. اراده کلی الهی و طلب اعیان ممکنه

5. ترکیب آب و خاک، نور و دیوار، عفص و زاج

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا الفاظ فصیح و سالم، معانی عرفانی را بدون توهمات کلامی و اعتباری به بهترین شکل منتقل می‌کنند.

12. جهت عام شامل اراده کلی الهی و طلب اعیان است، در حالی که جهت خاص به تعینات مستجنه در غیب ذات اشاره دارد.

13. طلب حقائق الهی برای تنزل به معنای ظهور اسما در مراتب خلقی برای رسیدن به کمال جلاء و استجلاء است.

14. زیرا این مفاهیم اعتباری و کلامی‌اند و نمی‌توانند حقیقت ظهورات اسمایی و مظاهر عرفانی را به دقت بیان کنند.

15. ترکیب ظاهری به ظهور تعینات در مراتب خلقی اشاره دارد که بر اساس استعدادات اعیان شکل می‌گیرد.