در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 343

متن درس





مراتب تعینات و جایگاه عالم مثال: تبیین عرفانی و فلسفی ظهور حق در عالم

مراتب تعینات و جایگاه عالم مثال: تبیین عرفانی و فلسفی ظهور حق در عالم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 343)

دیباچه

در گستره عرفان نظری، کاوش در مراتب تعینات و جایگاه عالم مثال، چونان سفری است به سوی فهم ژرف رابطه وجودی میان حق و خلق. درس‌گفتار شماره 343 از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس، که از بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره برآمده، به بررسی دقیق این مفاهیم پرداخته و با تقسیم‌بندی تعینات عالم به سه قسم (غلبه وحدت، کثرت، و مراتب متوسط) و تبیین جایگاه عالم مثال، دریچه‌ای به سوی حقیقت وجود می‌گشاید.

بخش یکم: مبانی تعینات و مراتب وجود

تقسیم‌بندی تعینات عالم

تعینات عالم، که چونان جلوه‌های نور الهی در مراتب گوناگون وجود متبلور می‌شوند، به سه قسم تقسیم می‌گردند: نخست، تعیناتی که وحدت و بطون بر آن‌ها غالب است، مانند ارواح و مجردات، که چونان شعاع‌های نورانی از سرچشمه وحدت الهی ساطع می‌شوند؛ دوم، تعیناتی که کثرت بر آن‌ها غالب است، مانند اجسام مرکب، که چونان امواج پراکنده در اقیانوس وجود، نمود کثرت می‌یابند؛ و سوم، تعینات متوسط، که در میانه وحدت و کثرت ایستاده و چونان پلی میان دو ساحل وجود، مراتب میانی را نمایندگی می‌کنند.

درنگ: عالم از حیث تعین به سه قسم تقسیم می‌شود: تعینات با غلبه وحدت (مانند ارواح)، تعینات با غلبه کثرت (مانند اجسام مرکب)، و تعینات متوسط که در میانه این دو قرار دارند.

این تقسیم‌بندی، ریشه در نظریه وحدت وجود ابن‌عربی و حکمت متعالیه دارد، که مراتب وجود را از جبروت (مرتبه وحدت) تا ناسوت (مرتبه کثرت) و مراتب میانی (عالم مثال) دسته‌بندی می‌کند. این ساختار، چونان نردبانی است که سالک را از کثرت ظاهری به سوی وحدت باطنی رهنمون می‌شود.

شئونات الهی و ظهورات اشیاء

شئونات الهی، که چونان تجلیات ذات باری در مراتب وجود ظاهر می‌شوند، همان تعینات الهی‌اند، و ظهورات اشیاء، که چونان سایه‌های نور وجود بر پرده خلقت می‌افتند، تعینات حقی به شمار می‌روند. هر موجود، به مثابه آیینه‌ای است که جلوه‌ای از اسما و صفات الهی را بازتاب می‌دهد، و این ظهورات، در مراتب گوناگون، تعینات عالم را شکل می‌دهند.

این دیدگاه، با آیه کریمه «وَلِلَّهِ [مطلب حذف شد] : «و نام‌های نیکو از آنِ خداست») هم‌خوانی دارد، که اشیاء را مظاهر اسمای الهی معرفی می‌کند. در این نگاه، عالم چونان کتابی است که هر صفحه آن، داستانی از تجلی حق را روایت می‌کند.

بخش دوم: تبیین مراتب متوسط و نقدهای وارده

تقسیم‌بندی تعینات متوسط

تعینات متوسط، که در میانه وحدت و کثرت قرار دارند، خود به سه دسته تقسیم می‌شوند: نخست، تعیناتی که حکم روحانیّت و اجمال صوره بر آن‌ها غالب است، مانند عرش و کرسی، که چونان مظاهر تجرد الهی، احکام صوری را بر عهده دارند؛ دوم، تعیناتی که نسبت جمع و کمال ظهور تفصیلی بر آن‌ها غالب است، مانند مولدات (نبات، حیوان، انسان)، که استعداد جمع صفات الهی را در خود دارند؛ و سوم، تعیناتی که مراتب میانی دارند، مانند سماوات سبع، که به اشتباه در برخی تقسیم‌بندی‌ها در مرتبه متوسط قرار گرفته‌اند.

این تقسیم‌بندی، هرچند در ظاهر منسجم می‌نماید، اما نقدهایی بر آن وارد است. مولدات، به دلیل استعداد جمع، در مرتبه ناسوت قرار دارند و نه در مرتبه متوسط، زیرا استعداد جمع، خاص موجوداتی است که در پایین‌ترین مراتب نزول وجودی قرار دارند. همچنین، سماوات سبع، به دلیل مادیت، نمی‌توانند در مرتبه متوسط جای گیرند؛ بلکه مراد از سماوات، ارواح متعلقه یا مجردات ساکن در آن‌هاست، نه خود سماوات مادی.

درنگ: تعینات متوسط به سه قسم تقسیم می‌شوند: تعینات با غلبه روحانیّت و اجمال صوره (مانند عرش و کرسی)، تعینات با نسبت جمع و کمال ظهور تفصیلی (مانند مولدات)، و تعینات میانی (مانند سماوات سبع). اما مولدات و سماوات، به دلیل ناسوتی بودن، در مرتبه متوسط قرار نمی‌گیرند.

این نقد، بر ضرورت دقت در تقسیم‌بندی‌های عرفانی تأکید دارد. مولدات، به‌ویژه انسان، به دلیل ظرفیت جمع بین وحدت و کثرت، در مرتبه ناسوت جای دارند، اما قابلیت صعود به مراتب عالی را دارند، چنان‌که در آیه کریمه «وَعَلَّمَ آدَمَ [مطلب حذف شد] : «و به آدم همه نام‌ها را آموخت») به خلافت انسان و جامعیت او اشاره شده است.

عرش و کرسی: تجرد و احکام صوری

عرش و کرسی، که چونان قله‌های رفیع تجرد در عالم وجود ایستاده‌اند، فاقد نمود جسمانی‌اند و تنها احکام صوری را بر عهده دارند. این دو، نه به معنای جسمانی صقالی، بلکه به صورت تمثلی ظهور می‌یابند و چونان آیینه‌هایی، تجلیات الهی را در مراتب وجود بازتاب می‌دهند.

این مفهوم، با آیه کریمه «الرَّحْمَٰنُ عَلَى [مطلب حذف شد] : «خدای رحمان بر عرش استیلا یافت») هم‌خوانی دارد، که عرش را نماد احاطه الهی بر عالم معرفی می‌کند. عرش و کرسی، در عرفان، مظاهر مراتب عالی وجودند و از آلودگی به ماده مبرا هستند.

نقد قرار گرفتن سماوات در مرتبه متوسط

قرار گرفتن سماوات سبع در مرتبه متوسط، به دلیل مادیت آن‌ها، نادرست است. سماوات، در معنای مادی، نمی‌توانند در مرتبه میانی جای گیرند، بلکه مراد از آن‌ها، ارواح متعلقه یا مجردات ساکن در سماوات است. این خلط، چونان آمیختن خاک و نور است که انسان مجرد را با خاک مادی یکی می‌پندارد.

این نقد، با آیه کریمه «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ [مطلب حذف شد] : «آن که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید») هم‌راستاست، که سماوات را مراتب وجودی معرفی می‌کند، اما در عرفان، به مجردات وابسته‌اند.

بخش سوم: عالم مثال و دو معنای متمایز

عالم مثال: برزخ یا ظهور کلی؟

عالم مثال، که چونان پلی میان تجرد و ماده یا آیینه‌ای جامع برای ظهور حق عمل می‌کند، در دو معنای متمایز بررسی می‌شود: نخست، به معنای برزخ، که مرتبه‌ای میانی بین تجرد کامل و مادیت است و صور خیالی و برزخی را در بر می‌گیرد؛ و دوم، به معنای ظهور کلی حق (ماسوای الله)، که همه عالم را به‌عنوان مظهر حق در بر می‌گیرد.

درنگ: عالم مثال در دو معنا به کار می‌رود: برزخ بین تجرد و ماده در حکمت، و ظهور کلی حق (ماسوای الله) در عرفان، که شامل همه مراتب از جبروت تا ناسوت است.

این تمایز، از خلط میان مفاهیم حکمی و عرفانی جلوگیری می‌کند. عالم مثال برزخی، در حکمت متعالیه، مرتبه‌ای است که صور بدون صقل مادی را در خود جای داده، مانند صور خیالی در خواب. اما عالم مثال در عرفان، چونان اقیانوسی است که همه ظهورات حق، از جبروت تا ناسوت، را در بر می‌گیرد.

مغالطه لفظی در مفهوم مثال

خلط میان عالم مثال برزخی و عالم مثال به معنای ظهور کلی حق، مغالطه‌ای لفظی است که به خلط معنوی می‌انجامد. این مغالطه، چونان آمیختن دو نور متمایز در یک پرتو است که فهم حقیقت را تیره می‌سازد.

در حکمت، عالم مثال به معنای برزخ بین تجرد و ماده است، در حالی که در عرفان، به کل عالم به‌عنوان مظهر حق اطلاق می‌شود. این تفاوت، نیازمند دقتی عمیق است تا از خلط معانی جلوگیری شود.

عالم مثال مطلق: ام‌الکتاب و انسان کامل

عالم مثال مطلق، که چونان ظرفی جامع همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد، همان ام‌الکتاب، نفس رحمانی، و انسان کامل است. این مرتبه، فراتر از تقسیم‌بندی‌های ترتیبی قرار دارد و چونان آیینه‌ای، همه ظهورات حق را بازتاب می‌دهد.

این مفهوم، با آیه کریمه «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا [مطلب حذف شد] : «و آن در ام‌الکتاب نزد ما بلندمرتبه و حکیم است») هم‌خوانی دارد. انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، همه عالم را در خود متجلی می‌سازد، چنان‌که در حدیث «خلق الله آدم علی صورته» به خلافت او اشاره شده است.

درنگ: عالم مثال مطلق، همان ام‌الکتاب، نفس رحمانی، و انسان کامل است که ظهور کلی حق را در بر می‌گیرد و فراتر از مراتب ترتیبی قرار دارد.

بخش چهارم: مراتب وجود و غلبه وحدت و کثرت

عالم جبروت و غلبه وحدت

عالم جبروت، که چونان قله‌ای نورانی در سلسله مراتب وجود ایستاده، مرتبه‌ای است که وحدت بر آن غالب است و کثرت در آن شکسته می‌شود. این عالم، که با ارواح و مجردات مرتبط است، به مقام احدیت نزدیک بوده و چونان ظرفی نورانی، تجلیات الهی را در خود جای می‌دهد.

این مفهوم، با آیه کریمه «وَلَهُ مَنْ فِي [مطلب حذف شد] : «و هر که در آسمان‌ها و زمین است از آنِ اوست») تأیید می‌شود، که به موجودات مجرد اشاره دارد.

عالم ناسوت و غلبه کثرت

عالم ناسوت، که چونان دشتی پراکنده از کثرت‌های ظاهری است، مرتبه‌ای است که کثرت بر آن غالب بوده و به اجسام مرکب تعلق دارد. این عالم، پایین‌ترین مرتبه وجودی است که مادیت و کثرت در آن جلوه‌گر می‌شود.

این دیدگاه، با آیه کریمه «خَلَقَ [مطلب حذف شد] : «آسمان‌ها و زمین را آفرید») هم‌راستاست، که ناسوت را ظرف کثرت معرفی می‌کند.

استعداد جمع در ناسوت

استعداد جمع، که چونان گوهری در دل ناسوت نهفته است، مختص مرتبه نازله این عالم است و در مولدات (نبات، حیوان، انسان) ظاهر می‌شود. انسان، به‌عنوان جامع‌ترین موجود ناسوتی، مظهر تام اسما و صفات الهی است و ظرفیت صعود به مراتب عالی را دارد.

این اصل، با آیه کریمه «وَعَلَّمَ آدَمَ [مطلب حذف شد] : «و به آدم همه نام‌ها را آموخت») تأیید می‌شود، که به جامعیت انسان اشاره دارد.

درنگ: استعداد جمع، مختص مرتبه ناسوت است و در مولدات، به‌ویژه انسان، متجلی می‌شود، که ظرفیت جمع صفات الهی و صعود به مراتب عالی را دارد.

عناصر اربعه و ظرفیت عروج

عناصر اربعه (آب، خاک، باد، آتش)، که چونان مبادی اجسام مرکب در عالم ناسوت جای دارند، به دلیل استعداد جمع، ظرفیت عروج به مراتب عالی را دارند. این عناصر، چونان بذرهایی هستند که در خاک ناسوت کاشته شده و قابلیت شکوفایی به سوی مراتب وحدت را دارند.

این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا هم‌خوانی دارد، که ماده را دارای استعداد برای تحول و صعود می‌داند. عناصر، هرچند در مرتبه ناسوت‌اند، اما چونان توپی که به زمین زده شود، هرچه محکم‌تر به ناسوت متصل شوند، ظرفیت عروج بیشتری می‌یابند.

بخش پنجم: نقد تقسیم‌بندی شارح و اصلاح آن

نقدهای وارده بر تقسیم‌بندی

تقسیم‌بندی شارح، که با استناد به تفسیر قونوی ارائه شده، به دلیل خلط میان مراتب وجودی و ظهور کلی حق، غیرعلمی است. قرار گرفتن مولدات و سماوات در مرتبه متوسط، به دلیل ناسوتی بودن آن‌ها، نادرست است. مولدات، به دلیل استعداد جمع، در مرتبه ناسوت جای دارند، و سماوات، به دلیل مادیت، نمی‌توانند در مرتبه میانی قرار گیرند.

این نقد، چونان چراغی است که تاریکی‌های خلط مفاهیم را روشن می‌سازد. استعداد جمع، خاص موجوداتی است که در نهايت مراتب نزول قرار دارند، و سماوات، به معنای مادی، از مرتبه متوسط خارج‌اند.

درنگ: تقسیم‌بندی شارح، به دلیل خلط میان مراتب وجودی و ظهور کلی حق، و قرار دادن مولدات و سماوات در مرتبه متوسط، غیرعلمی است و نیاز به تصحیح دارد.

ظهور علمی و تنزیلی حق

ظهور علمی حق، که چونان نوری از علم الهی در اعیان ثابته ساطع می‌شود، بالاتر از ظهور تنزیلی در عوالم ناسوت است. عالم مثال، به معنای ظهور کلی، همه مراتب از جبروت تا ناسوت را در بر می‌گیرد و چونان ظرفی جامع، فیض الهی را متجلی می‌سازد.

این اصل، عالم مثال را فراتر از تقسیم‌بندی‌های ترتیبی قرار می‌دهد. ظهور علمی، به علم الهی و مراتب اعیان ثابته اشاره دارد، در حالی که ظهور تنزیلی، در مراتب نازله عالم ظاهر می‌شود.

بخش ششم: انسان کامل و خلافت الهی

انسان کامل: مظهر تام ظهور حق

انسان کامل، که چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته همه عالم را در خود بازتاب می‌دهد، به‌عنوان مثال حق، فراتر از تقسیم‌بندی‌های مراتب قرار دارد. او، مظهر تام اسما و صفات الهی است و همه ظهورات حق را در خود جمع می‌کند.

این مفهوم، با حدیث «خلق الله آدم علی صورته» و آیه کریمه «وَعَلَّمَ آدَمَ [مطلب حذف شد] : «و به آدم همه نام‌ها را آموخت») تأیید می‌شود. انسان کامل، چونان مرکزی است که همه دایره وجود را در خود متمرکز می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان مثال حق، همه عالم را در بر می‌گیرد و فراتر از مراتب ترتیبی، مظهر تام اسما و صفات الهی است.

ظهور حق و عدم تقید در مراتب

عالم مثال، به معنای ظهور حق، نه در اقسام متعینه و نه در مراتب کلی جای می‌گیرد، بلکه چونان ظرفی جامع، فیض الهی را در بر می‌گیرد. این ظهور، چونان اقیانوسی است که همه مراتب وجود را در خود جای داده و از محدودیت‌های ترتیبی آزاد است.

این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی هم‌خوانی دارد، که عالم را جلوه‌ای از فیض الهی می‌داند و انسان کامل را مظهر این فیض معرفی می‌کند.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 343 از مصباح الانس، با کاوش در مراتب تعینات و جایگاه عالم مثال، یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفانی و فلسفی را ارائه می‌دهد. تعینات عالم، به سه قسم با غلبه وحدت (جبروت)، کثرت (ناسوت)، و مراتب متوسط (عالم مثال) تقسیم می‌شوند. با این حال، نقدهایی بر تقسیم‌بندی شارح، به‌ویژه در مورد قرار گرفتن مولدات و سماوات در مرتبه متوسط، وارد است. عالم مثال، در دو معنای برزخ (مرتبه میانی بین تجرد و ماده) و ظهور کلی حق (ماسوای الله) بررسی شده، و تأکید شده که مثال مطلق، شامل ام‌الکتاب، نفس رحمانی، و انسان کامل است و فراتر از مراتب ترتیبی قرار دارد. انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، همه عالم را در خود متجلی می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی