در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 349

متن درس

 

تبیین عرفانی و فلسفی طلب ذاتی الهی و ظهور عینی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 349)

دیباچه: درآمدی بر طلب الهی و ظهور در عرفان نظری

در گستره عرفان نظری، طلب ذاتی الهی به مثابه سرچشمه‌ای زلال، مبدأ تمامی ظهورات وجودی است که عالم را به عنوان آیینه تجلیات حق متعین می‌سازد. درس‌گفتار 349 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت شرح عرفانی و فلسفی متن «مصباح الانس»، به کاوش در این حقیقت بنیادین می‌پردازد که چگونه طلب ذاتی حق، به عنوان صفتی جداناشدنی از ذات الهی، به ظهور عینی و کثرت در مراتب وجودی منجر می‌شود. این درس‌گفتار، با تکیه بر اصل ششم مصباح الانس، به کشف سر طلب الهی و رابطه آن با معرفت، احدیت، و مقام انسان کامل پرداخته و با طرح پرسش‌هایی عمیق در باب وحدت و کثرت، پاسخ‌هایی تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد.

درنگ:

طلب ذاتی الهی، چونان جریانی زلال از ذات حق، مبدأ ظهور عالم و تجلی اسما و صفات در مراتب وجودی است.

بخش نخست: طلب ذاتی الهی و مبنای ظهور عینی

مفهوم طلب ذاتی حق تعالی

درس‌گفتار با ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می‌شود و محور بحث را بر اصل ششم مصباح الانس، یعنی کشف سر طلب الهی، قرار می‌دهد. طلب الهی، میلی ذاتی در ذات حق تعالی برای ظهور است که عالم به واسطه آن متعین می‌شود. این طلب، صفتی ذاتی و از حالات وجودی حق است، نه امری زاید یا عرضی. برخلاف طلب موجودات ممکن‌الوجود، که وابسته به غیری است، طلب حق خودبسنده و مستقل از هر متعلق خارجی است.

تحلیل: طلب ذاتی، به مثابه گوهر وجود الهی، ریشه در کمال ذاتی حق دارد و عالم را به عنوان مظهر این کمال متجلی می‌سازد. این مفهوم، با نظریه فیض اقدس در عرفان نظری همخوانی دارد، که خلقت را نتیجه سرریز کمال ذاتی حق می‌داند. ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ [مطلب حذف شد] : «او آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها او را دوست دارند») و حدیث قدسی «فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ» شاهد این حقیقت‌اند که طلب الهی، عشقی ذاتی به ظهور و اظهار است.

تمایز اسمای ذاتی و کونی

طلب الهی از اسمای ذاتی حق، مانند حی، عالم، و موجود، نشأت می‌گیرد که عین ذات‌اند، نه از اسمای کونی (فعلی) که به مظاهر و مراتب وجودی وابسته‌اند. اسمای ذاتی، به دلیل اتحاد با ذات، مبدأ طلب ذاتی‌اند، در حالی که اسمای کونی، به دلیل وابستگی به کثرت و ظهورات فعلی، از این مرتبه فاصله دارند.

تحلیل: این تمایز، مانند خطی روشن میان ذات و مظهر، طلب ذاتی را از طلب فعلی جدا می‌سازد. اسمای ذاتی، چونان چشمه‌های جوشان در ذات الهی، طلب را به صورت مستقل از کثرت متجلی می‌کنند، در حالی که اسمای کونی، مانند شاخه‌های این چشمه، در مراتب نازله ظهور می‌یابند.

عدم نیاز طلب ذاتی به متعلق خارجی

طلب ذاتی، به دلیل استقلال از کثرت و کون، نیازی به متعلق خارجی ندارد. این طلب، در مرتبه ذات الهی، جایی که هیچ غیریتی وجود ندارد، تحقق می‌یابد. علم به مطلوب، که لازمه طلب است، در ذات حق به صورت عین وجود و حیات محقق است، بی‌آنکه به کون یا ظهور فعلی وابسته باشد.

تحلیل: طلب ذاتی، مانند نوری که در ذات خود می‌درخشد، از هرگونه وابستگی به مظاهر خارجی مبراست. این دیدگاه، با فلسفه صدرایی و اتحاد علم، عالم، و معلوم در مرتبه ذات الهی همراستاست.

درنگ:

طلب ذاتی حق، چونان نوری بی‌نیاز از غیر، در مرتبه احدیت و مستقل از کثرت، مبدأ ظهور عالم است.

بخش دوم: ظهورات الهی و رابطه آن با معرفت

ظهورات حق در ظرف معرفت

درس‌گفتار تأکید دارد که تمامی ظهورات عالم، مظاهر حق‌اند و تنها در ظرف معرفت قابل رؤیت‌اند. بدون معرفت، این ظهورات در پرده غفلت پنهان می‌مانند. معرفت، به مثابه چشم بصیرت، حق را در همه چیز آشکار می‌سازد، در حالی که جهل، مانند کوری معنوی، مانع از این رؤیت می‌شود. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ [مطلب حذف شد] : «به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آن‌ها نشان می‌دهیم») بر این حقیقت گواهی می‌دهد.

تحلیل: معرفت، مانند کلیدی زرین، درهای ادراک وحدت در کثرت را می‌گشاید. این اصل، با حدیث «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» همخوانی دارد، که معرفت نفس را مقدمه معرفت الهی می‌داند.

اقسام معرفت و جهل

همان‌گونه که بینایی و کوری مراتب مختلفی دارند، معرفت و جهل نیز دارای درجات متفاوتی‌اند. عارف، با چشم معرفت، حق را در هر چیز به صورت جهار (آشکار) می‌بیند، در حالی که غیرعارف، به دلیل فقدان این بصیرت، از درک حقیقت محروم است. این تشبیه، معرفت را به بینایی معنوی و جهل را به کوری معنوی مانند می‌کند.

تحلیل: این تشبیه، مانند آیینه‌ای صیقل‌یافته، تفاوت میان عارف و غیرعارف را در ادراک حقیقت نشان می‌دهد. معرفت، چونان مشعلی در تاریکی، ظهورات الهی را برای سالک روشن می‌سازد.

رؤیت حق در همه چیز

درس‌گفتار، با استناد به اصل پنجم مصباح الانس، تأکید می‌کند که حق، از حیث اسمای ذاتی، دارای اجتماع وحدانی است و عارف با معرفت، حق را در همه چیز به صورت آشکار می‌بیند. این رؤیت، نتیجه شهود علمی ازلی حق است که در مرتبه احدیت تحقق می‌یابد.

تحلیل: این اصل، مانند دریچه‌ای به سوی وحدت، نشان می‌دهد که معرفت، ابزار ادراک وحدت در کثرت است. عارف، چونان پرنده‌ای که بر فراز آسمان حقیقت پرواز می‌کند، حق را در همه مظاهر متجلی می‌بیند.

درنگ:

معرفت، چونان آیینه‌ای صاف، حق را در همه مظاهر عالم آشکار می‌سازد، در حالی که جهل، این حقیقت را در پرده غفلت پنهان می‌دارد.

بخش سوم: ظهورات ذاتی و خلقی

تجلیات جلایی و استجلایی

ظهورات حق به دو دسته تقسیم می‌شوند: تجلیات ذاتی (جلایی و استجلایی) و ظهورات خلقی. تجلیات جلایی، ظهور مستقیم حق در مراتب عالی است، در حالی که تجلیات استجلایی، ظهور حق در مظاهر نازله را شامل می‌شود. ظهورات خلقی، مظاهر عالم‌اند که به طلب ذاتی الهی وابسته‌اند.

تحلیل: این تقسیم‌بندی، مانند نوری که در آیینه‌های گوناگون بازمی‌تابد، ظهورات الهی را در دو سطح ذاتی و مظهری ترسیم می‌کند. تجلیات جلایی، چونان خورشید، مستقیماً می‌درخشند، در حالی که استجلایی، مانند انعکاس نور در آیینه، در مظاهر متجلی می‌شوند.

ظهورات به عنوان لوازم ذاتی

ظهورات عالم، لوازم قهری طلب ذاتی‌اند، نه نتیجه غرض خارجی. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا توضیح می‌دهد که مانند آبی که به سوی دریا جاری است و به‌طور غیرمستقیم درختان را سیراب می‌کند، طلب ذاتی حق، به ظهور عالم منجر می‌شود بدون آنکه غرضی خارجی در کار باشد.

تحلیل: این تمثیل، مانند نقشی بر بوم وجود، نشان می‌دهد که ظهورات، نتایج طبیعی و ذاتی طلب الهی‌اند. این دیدگاه، با نظریه فیض الهی و عدم غرض در خلقت همراستاست.

کمال جلایی و استجلایی

طلب ذاتی، به تجلی غیبی و کمال جلایی و استجلایی منجر می‌شود. کمال جلایی، ظهور ذاتی حق است که مستقیماً از ذات او سرچشمه می‌گیرد، در حالی که کمال استجلایی، ظهور در مظاهر است که به واسطه مراتب وجودی تحقق می‌یابد.

تحلیل: این اصل، مانند دو بال پرنده وجود، ظهور را در دو سطح ذاتی و مظهری تبیین می‌کند. کمال جلایی، چونان ریشه درخت وجود، و استجلایی، مانند شاخه‌های آن، ظهورات را در مراتب مختلف متجلی می‌سازد.

درنگ:

ظهورات عالم، چونان شاخه‌های درخت وجود، لوازم قهری طلب ذاتی حق‌اند که در تجلیات جلایی و استجلایی متجلی می‌شوند.

بخش چهارم: احدیت، وحدت و کثرت

ظهور از احدیت به جمعية

ظهورات در مرتبه احدیت، به صورت واحد ظاهر می‌شوند، اما در ظرف عینی، به جمعية و کثرت متعین می‌گردند. احدیت، مرتبه وحدت مطلق است که هیچ تعینی در آن راه ندارد، اما در مراتب نازله، کثرت و جمع پدیدار می‌شود. این انتقال، نتیجه طلب ذاتی حق است که از حضرت جمع و وجود نشأت می‌گیرد.

تحلیل: این اصل، مانند جریانی از سرچشمه وحدت به سوی رودخانه‌های کثرت، مراتب نزول ظهورات الهی را ترسیم می‌کند. احدیت، چونان اقیانوسی بی‌کران، مبدأ تمامی ظهورات است، در حالی که جمعية، مانند امواج این اقیانوس، کثرت را در ظرف ظهور متجلی می‌سازد.

تناقض ظاهری احدیت و کثرت

پرسشی بنیادین در درس‌گفتار مطرح می‌شود: چگونه احدیت، که مبدأ وحدت مطلق است، منشأ کثرت و جمع می‌شود؟ پاسخ این است که کثرت، تنها در ظرف ظهور عینی و به واسطه افاضه و اعطای الهی پدیدار می‌شود، نه در مبدأ ذاتی. این کثرت، عرضی و ظاهری است و با وحدت وجود منافاتی ندارد.

تحلیل: این تناقض ظاهری، مانند پارادوکسی در عرفان نظری، ذهن را به تأمل در رابطه وحدت و کثرت وامی‌دارد. کثرت، چونان سایه‌ای بر آیینه وجود، تنها جلوه‌ای از وحدت در مراتب نازله است.

حرکت غیبیه و قوت جمعیه

طلب الهی، با حرکت غیبیه‌ای که اقتضایی ذاتی است، از اسمای ذاتی اصلی (بدون واسطه) نشأت می‌گیرد و به ظهور جمع منجر می‌شود. قوت جمعیه، ظرفیت ذاتی حق برای تجلی جملة الحقائق است که با تباین و اختلاف در مرتبه جامع متجلی می‌شود.

تحلیل: حرکت غیبیه، مانند نسیمی که از غیب می‌وزد، ظهورات را از مرتبه احدیت به واحدیت منتقل می‌کند. قوت جمعیه، چونان ظرفی پهناور، تمامی حقایق اسمایی را در خود جای می‌دهد.

درنگ:

احدیت، چونان سرچشمه وحدت، مبدأ کثرت در ظرف ظهور است، اما این کثرت، تنها جلوه‌ای عرضی از وحدت مطلق است.

بخش پنجم: انسان کامل و اعتدال حقیقی

اعتدال حقیقی در انسان کامل

ظهورات الهی در انسان کامل به صورت اعتدال حقیقی متجلی می‌شوند، در حالی که در غیر انسان کامل، به صورت غالب و مغلوب ظاهر می‌گردند. انسان کامل، به دلیل جامع بودن، تمامی اسما و صفات الهی را به تعادل در خود متجلی می‌سازد. ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ [مطلب حذف شد] : «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم») بر مقام خلافت انسان کامل گواهی می‌دهد.

تحلیل: انسان کامل، مانند آیینه‌ای صاف، تمامی صفات الهی را به تعادل بازمی‌تاباند. این اعتدال، او را به مظهر تام اسمای الهی تبدیل می‌کند.

ذوق محمدی و کل شیء فی کل شیء

مقام جمع، که با ذوق محمدی (نبوی) شناخته می‌شود، مرتبه‌ای است که در آن «کل شیء فی کل شیء» محقق است، یعنی همه چیز در همه چیز حضور دارد. انسان کامل، به دلیل معرفت جامع، وحدت و کثرت را در خود جمع می‌کند و حقایق اسمایی را به صورت متعادل متجلی می‌سازد.

تحلیل: ذوق محمدی، مانند مشعلی که آسمان و زمین را روشن می‌کند، معرفت جامع انسان کامل را نشان می‌دهد. این مقام، با نظریه جمع اضداد در عرفان نظری همخوانی دارد.

انعطاف‌پذیری انسان کامل

انسان کامل، به دلیل اعتدال، انعطاف‌پذیر است و به آسانی از قهر به لطف، از مه به کوه، و از مشرق به مغرب تحول می‌یابد. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا توضیح می‌دهد که انسان کامل، مانند سنگ مرمر، صیقل‌پذیر و آیینه‌مانند است، در حالی که غیرکامل، مانند چدن، جامد و غیرمنعطف است.

تحلیل: این تمثیل، مانند نقشی بر آیینه وجود، ظرفیت بی‌کران انسان کامل را در تجلی صفات متضاد نشان می‌دهد. انعطاف‌پذیری او، نتیجه جامع بودن و معرفت عمیق است.

مثال‌های عینی از انسان کامل

درس‌گفتار، با اشاره به سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام، انسان کامل را به عنوان مظهر اعتدال معرفی می‌کند. ایشان هم جبارند و شمشیر می‌زنند و هم رحیم‌اند و اشک می‌ریزند، بدون نیاز به محرک خارجی. این ویژگی، نشان‌دهنده ظرفیت جامع انسان کامل برای تجلی صفات متضاد است.

تحلیل: این مثال‌ها، مانند ستارگانی در آسمان حقیقت، اعتدال انسان کامل را در تجلی صفات الهی نشان می‌دهند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام، چونان آیینه‌ای تام، تمامی اسما را به تعادل متجلی می‌ساختند.

درنگ:

انسان کامل، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، تمامی اسما و صفات الهی را به اعتدال حقیقی متجلی می‌سازد و با انعطاف‌پذیری، مظهر جامع حق است.

بخش ششم: اقسام اشتمال و مراتب ظهور

انواع اشتمال کل علی کل

اشتمال کل بر کل، که به معنای حضور همه حقایق در یکدیگر است، به سه نوع تقسیم می‌شود: ۱) ظهور آثار برخی حقایق و استهلاک سایرین، که در غیر انسان، مانند سنگ و گل، محقق است؛ ۲) ظهور همه حقایق با غلبه برخی، که در انسان غیرکامل دیده می‌شود؛ ۳) ظهور همه حقایق به تعادل، که مختص انسان کامل است.

تحلیل: این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای دقیق، مراتب تجلی حقایق را در موجودات مختلف ترسیم می‌کند. انسان کامل، به دلیل ظرفیت جامع، تمامی حقایق را به تعادل متجلی می‌سازد، در حالی که غیرکامل، در مرتبه نقص باقی می‌ماند.

غلبه و مغلوب در غیر انسان کامل

در غیر انسان کامل، برخی حقایق غالب و برخی مغلوب‌اند. برای مثال، فردی ممکن است تنها رحمت را نشان دهد و از خشم عاری به نظر آید، یا بالعکس. این عدم تعادل، نتیجه محدودیت ظرفیت وجودی غیرکامل است.

تحلیل: این اصل، مانند ترازویی که کفه‌های آن نامتعادل است، تفاوت میان انسان کامل و غیرکامل را در تجلی حقایق نشان می‌دهد. غیرکامل، به دلیل نقص، تنها بخشی از حقایق را متجلی می‌سازد.

ظهور جملة الحقائق در مرتبه جامع

طلب الهی، به صور جملة الحقائق (حقایق اسمایی) در مرتبه جامع ظهور می‌یابد. این صور، مظاهر اسمای الهی‌اند که در مرتبه واحدیت، با تباین و اختلاف، متعین می‌شوند. مبدأ ظهور، واحد است، اما جمعیت و تفصیل در ظرف ظهور پدیدار می‌شود.

تحلیل: این اصل، مانند باغی پر از گل‌های گوناگون، ظهور حقایق اسمایی را در مرتبه جامع ترسیم می‌کند. واحدیت، چونان ریشه این باغ، تمامی گل‌ها را در خود پرورانده است.

درنگ:

اشتمال کل بر کل در انسان کامل، چونان باغی پر از گل‌های متعادل، تمامی حقایق اسمایی را به صورت جامع و متعادل متجلی می‌سازد.

بخش هفتم: منشأ عشق الهی و شهود ازلی

رقیقه طلبیه و عشق الهی

منشأ طلب عشقی (رقیقه طلبیه)، شهود علمی ازلی حق با نظر تنزیهی است که از کمال ذاتی وجودی او نشأت می‌گیرد. این عشق، نتیجه کمال ذاتی حق است که به ظهور عینی منجر می‌شود، بدون نیاز به غرض خارجی. حدیث قدسی «کُنْتُ کَنْزًا مَخْفِيًّا» بر این حقیقت گواهی می‌دهد.

تحلیل: عشق الهی، مانند آتشی که از ذات حق زبانه می‌کشد، مبدأ ظهور عالم است. این عشق، نه از سر نیاز، بلکه از سر فیض و کمال ذاتی سرچشمه می‌گیرد.

شهود اول الاوائل

شهود علمی ازلی، که به عنوان اول الاوائل معرفی می‌شود، مبدأ طلب و ظهور است. این شهود، علم ذاتی حق به ذات خود است که تمامی تجلیات را در بر می‌گیرد و مبنای خلقت و ظهور عالم است.

تحلیل: شهود ازلی، مانند سرچشمه‌ای بی‌کران، تمامی ظهورات را از مرتبه غیب به عین منتقل می‌کند. این مفهوم، با نظریه علم الهی به اعیان ثابته در عرفان نظری همخوانی دارد.

عدم غرض در کمال ذاتی

در ظرف کمال ذاتی، هیچ غرض یا غیریتی وجود ندارد. غرض، مختص مراتب کونی و نقص است، در حالی که کمال ذاتی حق، از هرگونه نیاز یا غرض خارجی مبراست.

تحلیل: این اصل، مانند نوری که در ذات خود کامل است، تنزیه الهی را از هرگونه غرض خارجی نشان می‌دهد. کمال ذاتی، چونان اقیانوسی بی‌کران، تمامی ظهورات را در خود جای می‌دهد.

درنگ:

عشق الهی، چونان آتشی زلال از شهود ازلی، بدون غرض خارجی، مبدأ ظهور تمامی حقایق عالم است.

نتیجه‌گیری: تبیینی جامع از طلب الهی و ظهور

درس‌گفتار 349 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر اصل ششم مصباح الانس، به تبیین عرفانی و فلسفی طلب ذاتی الهی و رابطه آن با ظهور عینی پرداخته است. طلب الهی، میلی ذاتی برای ظهور است که عالم را به عنوان مظهر حق متعین می‌سازد. معرفت، شرط لازم برای رؤیت حق در همه چیز است و انسان کامل، به دلیل اعتدال حقیقی، مظهر تام این ظهورات است. تمایز میان اسمای ذاتی و کونی، و تأکید بر عدم نیاز طلب ذاتی به غرض خارجی، از نکات کلیدی این درس‌گفتار است. ظهورات عالم، لوازم قهری طلب ذاتی‌اند که در تجلیات جلایی و استجلایی متجلی می‌شوند. احدیت، مبدأ وحدت است، اما کثرت در ظرف ظهور عینی پدیدار می‌شود. انسان کامل، با انعطاف‌پذیری و ظرفیت جامع، تمامی اسما و صفات را به تعادل متجلی می‌سازد و با مثال‌هایی از سیره اولیای الهی، مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تأیید می‌شود.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، اصل سادس درباره چیست؟

2. طبق متن درسگفتار، طلب الهی در کدام ظرف به ظهور جمع و کثرت منجر می‌شود؟

3. بر اساس درسگفتار، ظهورات در انسان کامل چگونه توصیف شده‌اند؟

4. شاهد نقلی برای طلب الهی در درسگفتار چیست؟

5. طبق متن، منشأ رقّت عشقی طلب الهی چیست؟

6. در درسگفتار، گفته شده که طلب الهی به ظهورات کونی وابسته است.

7. ظهورات در انسان غیر کامل به صورت غالب و مغلوب ظاهر می‌شوند.

8. بر اساس متن، طلب الهی از اسما ذاتی ناشی می‌شود و نیازی به کونیت ندارد.

9. درسگفتار بیان می‌کند که ظهورات در ظرف احدیت فقط به صورت اعتدال حقیقی هستند.

10. چشم معرفت در درسگفتار به عنوان شرط لازم برای رؤیت ظهورات حق معرفی شده است.

11. تفاوت طلب ذاتی و طلب فعلی در درسگفتار چیست؟

12. چرا در درسگفتار گفته شده که ظهورات کونی نمی‌توانند عين ذات باشند؟

13. مفهوم اعتدال حقیقی در انسان کامل طبق درسگفتار چیست؟

14. چرا طلب الهی در درسگفتار به عنوان طلب اول معرفی شده است؟

15. علت تفاوت ظهورات در انسان کامل و غیر کامل در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. طلب الهی برای ظهور عینی

2. ظرف احدیت

3. به صورت اعتدال حقیقی

4. هر دو آیه و حدیث

5. کمال ذاتی وجودی

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. طلب ذاتی عين ذات و بدون نیاز به کونیت است، اما طلب فعلی به ظهورات کونی وابسته است.

12. زیرا ظهورات کونی فعلی و کثرتی‌اند، در حالی که ذات عين وحدت است.

13. اعتدال حقیقی در انسان کامل به معنای ظهور همه حقایق اسمائی به صورت متوازن است.

14. زیرا طلب الهی ذاتی و مقدم بر طلب فعلی است و منشأ ظهورات عینی است.

15. انسان کامل ظهورات را به اعتدال حقیقی دارد، اما غیر کامل به صورت غالب و مغلوب است.