در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 350

متن درس

 

تبیین وحدت و کثرت در مرتبه احدیة اطلاقی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 350)

دیباچه: درآمدی بر وحدت و کثرت در عرفان نظری

در گستره عرفان نظری، یکی از عمیق‌ترین مسائل، چگونگی ظهور کثرت از وحدت در مرتبه احدیة اطلاقی است. درس‌گفتار 350 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت شرح عرفانی و فلسفی متن «مصباح الانس»، به کاوش در این پرسش اساسی می‌پردازد که چگونه وحدت مطلق، که ذاتاً از هرگونه کثرت منزه است، به ظهور جمعية و کثرت در مراتب وجودی منجر می‌شود. این درس‌گفتار، با طرح اشکالات متعدد در باب تناقض ظاهری وحدت و کثرت، ضیق عبارت در برابر معنا، و محدودیت‌های زبانی در انتقال حقایق الهی، پاسخ‌هایی عمیق و تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد.

درنگ:

وحدت اطلاقی، چونان سرچشمه‌ای زلال، مبدأ تمامی ظهورات است و کثرت ظاهری، تنها سایه‌ای از این وحدت در ظرف ظهور است.

بخش نخست: طلب ذاتی و ظهور در مرتبه احدیة اطلاقی

مفهوم طلب ذاتی حق تعالی

درس‌گفتار با ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می‌شود و محور بحث را بر طلب ذاتی حق تعالی قرار می‌دهد. حق تعالی، ذاتاً طالب ظهور است و این طلب، صفتی ذاتی و اراده‌ای جداناشدنی از ذات اوست، نه امری زاید یا عرضی. این طلب، چونان جریانی درونی در ذات الهی، به ظهور اسما و صفات در مظاهر خلقی منجر می‌شود. برخلاف موجودات ممکن‌الوجود، که طلبشان عرضی و وابسته به غیر است، طلب حق، ذاتی و خودبسنده است.

تحلیل: طلب ذاتی، به مثابه گوهر وجود الهی، مبدأ تمامی ظهورات است. این طلب، نه از سر نیاز، بلکه از سر فیض و کمال ذاتی حق سرچشمه می‌گیرد، گویی که ذات الهی، چونان خورشیدی، نور خود را به تمامی مراتب وجود می‌تاباند.

ظهور از وحدت به جمعية

هدف این طلب ذاتی، ظهور است که از وحدت مطلق به جمعية، یعنی کثرت در عین وحدت، انتقال می‌یابد. این انتقال، در مرتبه احدیة اطلاقی رخ می‌دهد، جایی که هیچ تعینی وجود ندارد، اما میل و حرکت از یکی از حقایق ذاتی آغاز شده و به ظهور صورة الاجتماع میان سایر حقایق منجر می‌شود. این فرآیند، نهایتاً به ظهور صورة الجملة، یعنی تجلی کامل اسما و صفات در مراتب وجودی، می‌انجامد.

تحلیل: این انتقال، چونان جریانی از سرچشمه وحدت به سوی رودخانه‌های کثرت، مراتب نزول ظهورات الهی را ترسیم می‌کند. جمعية، به مثابه پلی میان وحدت و کثرت، اسما و صفات را در ظرف وجود خارجی متجلی می‌سازد.

تناقض ظاهری وحدت و کثرت

سؤالی بنیادین در این درس‌گفتار مطرح می‌شود: چگونه وحدت احدی، که باید وحدت‌آفرین باشد، به جمعية و کثرت منجر می‌شود؟ این تناقض ظاهری، از آنجا ناشی می‌شود که وحدت اطلاقی، ذاتاً از هرگونه کثرت منزه است، اما در عین حال، مبدأ ظهور کثرت در مراتب وجودی است.

تحلیل: این تناقض، چونان پارادوکسی در عرفان نظری، ذهن را به تأمل در ماهیت وحدت اطلاقی وامی‌دارد. وحدت احدی، به دلیل سعه وجودی، ظرفیت پذیرش شئونات متعدد را دارد، گویی که یک نور واحد، در آیینه‌های گوناگون به رنگ‌های مختلف تجلی می‌یابد.

درنگ:

طلب ذاتی حق، چونان جریانی زلال از ذات الهی، به ظهور جمعية در مراتب وجودی منجر می‌شود، بی‌آنکه از وحدت مطلق کاسته گردد.

بخش دوم: پاسخ به تناقض وحدت و کثرت

وحدت اطلاقی و شئونات متعدد

پاسخ به این تناقض، در تمایز میان وحدت اطلاقی و وحدت عددی نهفته است. وحدت اطلاقی، که وحدتی وجودی و غیرعددی است، با شئونات متعدد و متکثر منافاتی ندارد. در عالم کثرت، تعدد و توازن وجود ندارد؛ آنچه هست، تعینات و شئونات متفاوتی است که به حقایق واحده بازمی‌گردد. کثرت ظاهری، نتیجه ظهورات متعدد یک حقیقت واحد است، نه تباین و استقلال میان مظاهر.

تحلیل: وحدت اطلاقی، چونان اقیانوسی بی‌کران، تمامی شئونات را در خود جای می‌دهد، بی‌آنکه از وحدت آن کاسته شود. شئونات، مانند امواج این اقیانوس، تنها جلوه‌های ظاهری وحدت‌اند.

کثرت در ظرف ظهور

درس‌گفتار تأکید دارد که کثرت، تنها در ظرف ظهور ظاهری است و در حقیقت، تمامی ظهورات، جلوه‌های یک حقیقت واحدند. اصطلاحات کثرت، تخالف، و تباین، ناشی از ضیق عبارت و محدودیت زبان است که برای تقریب ذهن محجوب به کار می‌روند. این عبارات، تنها ابزاری برای رساندن امور مقصوده به اذهان مقید به زمان و مکان هستند.

تحلیل: کثرت، مانند سایه‌ای است که بر اثر تابش نور وحدت بر آیینه‌های وجودی پدید می‌آید. این سایه‌ها، هرچند متعدد به نظر می‌رسند، در حقیقت، جلوه‌های یک نور واحدند.

غلبه و مغلوب در ظهورات

ظهورات الهی، به صورت غلبه و مغلوب در مراتب مختلف وجودی تحقق می‌یابند. این تفاوت در شدت ظهور اسما و صفات، ناشی از مراتب وجودی مظاهر است. برخی مظاهر، به دلیل ظرفیت بیشتر، جلوه‌های قوی‌تری از اسما را متجلی می‌سازند، در حالی که برخی دیگر، به دلیل محدودیت، ظهور ضعیف‌تری دارند.

تحلیل: این تفاوت، مانند درخشش ستارگان در آسمان خلقت است که هر یک، به فراخور ظرفیت خود، نوری از خورشید الهی بازمی‌تابانند.

درنگ:

کثرت ظاهری، چونان سایه‌هایی بر آیینه وجود، تنها جلوه‌ای از وحدت اطلاقی است و در حقیقت، همه ظهورات به یک حقیقت واحد بازمی‌گردند.

بخش سوم: محدودیت‌های زبانی در بیان حقایق الهی

ضیق عبارت در برابر سعه معنا

یکی از اشکالات مطرح‌شده در درس‌گفتار، این است که چگونه حق تعالی، که در ظهور خود ضیق و محدودیتی ندارد، در بیان این ظهور دچار ضیق عبارت می‌شود؟ پاسخ این است که ضیق در عبارت، ناشی از محدودیت فهم مخاطب و محجوب بودن اوست، نه ناتوانی متکلم کامل. معنا، به دلیل تجرد و غیرمتناهی بودن، اوسع از عبارت است که در ظرف ناسوت و محدود به الفاظ متناهی قرار دارد.

تحلیل: معنا، مانند آسمانی بی‌کران، از محدودیت‌های زمینی الفاظ آزاد است. عبارات، چونان ظرفی تنگ، نمی‌توانند تمامی سعه معانی الهی را در خود جای دهند.

نقد ادعای عدم تقصیر عبارت

ادعای برخی که «العبارة لا تقصر عن المعاني» (عبارت از معانی کوتاه‌تر نیست) نادرست است. درس‌گفتار با نقد این ادعا تأکید دارد که هر عبارتی، به دلیل وابستگی به ظرف ناسوت و الفاظ متناهی، از معانی کوتاه‌تر است. حتی اگر متکلم و مخاطب هر دو ذائق و مکاشف باشند، دایره معانی اوسع از دایره عبارات است، زیرا عبارات به وضع، اصطلاح، و قیود زبانی وابسته‌اند.

تحلیل: این نقد، مانند خطی روشن میان حقیقت و سایه آن، محدودیت‌های زبانی را در برابر سعه معانی الهی آشکار می‌سازد. الفاظ، چونان قفسی، قادر به محصور کردن پرنده بی‌کران معنا نیستند.

نقش حال مخاطب در تعیین عبارت

حال مخاطب، در تعیین کیفیت و نوع عبارت مؤثر است. حتی اگر متکلم ذائق و مکاشف باشد، عبارت باید با سطح فهم مخاطب تناسب داشته باشد. فهم مشترک میان متکلم و مخاطب، مبنای شکل‌گیری عبارت است. ذائق، به دلیل تجربه مستقیم، معنای عمیق‌تری دریافت می‌کند، در حالی که محجوب، به سطح ظاهری محدود می‌شود.

تحلیل: این نکته، مانند تفاوت میان دیدن شهر از فراز آسمان و گم شدن در کوچه‌های آن است. ذائق، چونان کسی که شهر را از بالا می‌نگرد، به عمق معنا راه می‌یابد، در حالی که محجوب، در پیچ و خم کوچه‌های ظاهر سرگردان است.

درنگ:

ضیق عبارت، چونان سایه‌ای بر نور معنا، از محدودیت‌های زبانی و فهمی مخاطب سرچشمه می‌گیرد، نه از ناتوانی متکلم الهی.

بخش چهارم: نقد استدلال‌های متکلمان و غیرمتناهی بودن معانی و الفاظ

غیرمتناهی بودن معانی و نقد استدلال اعداد

درس‌گفتار ادعا می‌کند که معانی غیرمتناهی‌اند، زیرا اعداد، که بخشی از معانی‌اند، غیرمتناهی هستند. اما این استدلال با نقد مواجه می‌شود، زیرا اعداد، به دلیل وابستگی به وضع و قرارداد، بیشتر در حوزه الفاظ قرار دارند تا معانی. همچنین، الفاظ نیز، به دلیل تراکم تصاعدی حروف و کلمات، غیرمتناهی‌اند. بنابراین، هیچ فرقی میان اعداد و حروف در غیرمتناهی بودن وجود ندارد.

تحلیل: این نقد، مانند صیقل دادن آیینه‌ای، خلط میان معانی و الفاظ را آشکار می‌سازد. اعداد و حروف، هر دو در ظرف الفاظ قرار دارند و غیرمتناهی بودن آن‌ها، نتیجه تراکم بی‌نهایت ترکیبات است.

تفاوت ترتبی اعداد و حروف

اعداد، به دلیل ترتب ذاتی، از حروف، که فاقد ترتب‌اند، متمایزند. این ترتب، به انضباط و نظم در اعداد اشاره دارد، در حالی که حروف، به دلیل فقدان ترتب، انضباط کمتری دارند. درس‌گفتار، با تمثیلی اجتماعی، تأکید می‌کند که جوامع پیشرفته، با استفاده از اعداد برای نام‌گذاری خیابان‌ها، انضباط بیشتری ایجاد می‌کنند، در حالی که نام‌گذاری با حروف، به دلیل فقدان ترتب، بی‌نظمی می‌آفریند.

تحلیل: این تمثیل، مانند نقشه‌ای دقیق، تفاوت میان نظم اعداد و بی‌نظمی حروف را نشان می‌دهد. اعداد، چونان خط‌کشی منظم، راه را برای انضباط اجتماعی هموار می‌کنند، در حالی که حروف، مانند کوچه‌های بی‌نظم، گمراهی می‌آفرینند.

محدودیت استعداد بشری

غیرمتناهی بودن معانی و الفاظ، به دلیل محدودیت استعداد بشری، به اتمام نمی‌رسد. تعبیر «نفد البحر» (تمام شدن دریا) در قرآن کریم، به اتمام استعداد بشری اشاره دارد، نه اتمام کلمات الهی. ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا﴾ (سوره کهف، آیه ۱۰۹، : بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد، دریا پایان می‌یابد، هرچند همانند آن را به مدد آوریم).

تحلیل: این آیه، چونان مشعلی فروزان، سعه بی‌کران کلمات الهی را در برابر محدودیت‌های بشری آشکار می‌سازد. انسان، مانند مسافری در این دریا، پیش از رسیدن به ساحل کلمات، خسته و ناتوان می‌شود.

درنگ:

معانی و الفاظ، چونان دریایی بی‌کران، غیرمتناهی‌اند، اما محدودیت استعداد بشری، مانع از احاطه کامل بر آن‌ها می‌شود.

بخش پنجم: نقش واضع و انضباط زبانی

واضع در زبان

واضع در زبان، به معنای یک شخص خاص نیست؛ هر فرد، بر حسب نیاز، می‌تواند لفظی را وضع کند. زبان، نتیجه نیازهای جمعی و فردی است و هر فرد، در مواجهه با نیازهای جدید، می‌تواند الفاظی خلق کند. این امر، به غیرمتناهی بودن الفاظ کمک می‌کند، زیرا هر کس، بر اساس احتیاج، نامی بر اشیا می‌نهد.

تحلیل: زبان، مانند رودی جاری، از نیازهای بشری سرچشمه می‌گیرد و هر فرد، چونان شاخه‌ای از این رود، به خلق الفاظ جدید می‌پردازد.

نقد استدلال متناهی بودن الفاظ

ادعای متناهی بودن الفاظ، به دلیل غیرمتناهی بودن تراکم آن‌ها، نادرست است. تراکم حروف و کلمات، امکان ایجاد ترکیبات بی‌نهایت را فراهم می‌کند. حتی اگر کلیات الفاظ محدود باشد، ترکیبات تصاعدی آن‌ها غیرمتناهی است.

تحلیل: الفاظ، مانند ستارگان آسمان، در ترکیبات خود بی‌نهایت‌اند و محدودیت کلیات، مانند تعداد حروف، مانع از این سعه نمی‌شود.

انضباط اجتماعی و اعداد

درس‌گفتار با تمثیلی اجتماعی، تأکید می‌کند که انضباط اجتماعی، نیازمند استفاده از اعداد به جای حروف است. اعداد، به دلیل ترتب ذاتی، نظم و انضباط ایجاد می‌کنند، در حالی که حروف، به دلیل فقدان ترتب، بی‌نظمی می‌آفرینند. جوامع پیشرفته، با نام‌گذاری خیابان‌ها بر اساس اعداد، انضباط بیشتری ایجاد می‌کنند.

تحلیل: این تمثیل، مانند نقشه‌ای برای شهر وجود، نشان می‌دهد که اعداد، چونان خطوط منظم، نظم را به جامعه می‌بخشند، در حالی که حروف، مانند کوچه‌های پرپیچ‌وخم، بی‌نظمی می‌آفرینند.

درنگ:

زبان، چونان رودی جاری از نیازهای بشری، الفاظ بی‌شماری خلق می‌کند، اما انضباط اعداد، نظم را به جامعه و زبان می‌بخشد.

بخش ششم: جمع‌بندی و ارجاع به منابع عرفانی

جمع‌بندی مباحث وحدت و کثرت

درس‌گفتار، با تأکید بر اینکه کثرت تنها در ظرف ظهور ظاهری است، به این نتیجه می‌رسد که جمعية، همان ظهور احدی است. تمامی ظهورات، جلوه‌های یک حقیقت واحدند و اصطلاحات کثرتی، تنها برای تقریب ذهن محجوب به کار می‌روند. طلب ذاتی حق، به ظهور اسما و صفات در مراتب وجودی منجر می‌شود، بی‌آنکه از وحدت مطلق کاسته گردد.

تحلیل: این جمع‌بندی، مانند کلیدی زرین، درهای فهم وحدت و کثرت را می‌گشاید و نشان می‌دهد که کثرت، تنها سایه‌ای از وحدت در آیینه خلقت است.

نقد استدلال‌های متکلمان

استدلال‌های متکلمان در مورد غیرمتناهی بودن معانی و الفاظ، به دلیل خلط میان این دو حوزه، از انسجام کافی برخوردار نیستند. درس‌گفتار، با نقد این استدلال‌ها، تأکید دارد که اعداد، برخلاف ادعا، از جمله الفاظ‌اند، نه معانی، و هر دو، به دلیل تراکم تصاعدی، غیرمتناهی‌اند.

تحلیل: این نقد، مانند صیقل دادن تیغه‌ای، ضعف‌های استدلالی را آشکار می‌سازد و بر ضرورت دقت در تمایز میان معانی و الفاظ تأکید می‌کند.

ارجاع به تفسیر قونوی

در پایان، درس‌گفتار به تفسیر قونوی ارجاع می‌دهد تا بحث با تفصیل بیشتری دنبال شود. این ارجاع، نشان‌دهنده تلاش برای استناد به منابع معتبر عرفانی است و بر اهمیت مطالعه متون کلاسیک عرفان نظری تأکید دارد.

تحلیل: این ارجاع، مانند پلی به سوی گنجینه‌های عرفانی، مخاطب را به مطالعه عمیق‌تر متون معتبر دعوت می‌کند.

درنگ:

ظهور جمعي، چونان انعکاس نور وحدت در آیینه‌های کثرت، تنها جلوه‌ای از حقیقت واحد است و ارجاع به منابع عرفانی، راه را برای فهم عمیق‌تر هموار می‌سازد.

نتیجه‌گیری: تبیینی جامع از وحدت و کثرت

درس‌گفتار 350 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر متن «مصباح الانس»، به یکی از عمیق‌ترین مسائل عرفان نظری، یعنی چگونگی ظهور کثرت از وحدت در مرتبه احدیة اطلاقی، پرداخته است. این درس‌گفتار، با طرح اشکالات متعدد در باب تناقض ظاهری وحدت و کثرت، ضیق عبارت در برابر معنا، و محدودیت‌های زبانی در انتقال حقایق الهی، پاسخ‌هایی دقیق و تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد. کثرت، تنها در ظرف ظهور ظاهری است و در حقیقت، تمامی ظهورات، جلوه‌های یک حقیقت واحدند. ضیق عبارت، ناشی از محدودیت‌های زبانی و فهمی مخاطب است، نه ناتوانی متکلم کامل. نقد استدلال‌های متکلمان، بر ضرورت دقت در تمایز میان معانی و الفاظ تأکید دارد و ارجاع به تفسیر قونوی، راه را برای مطالعه عمیق‌تر هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، انباء آدم به ملائکه به چه معناست؟

2. بر اساس متن، چرا اشکال فرغانی به فلاسفه در مورد زیاده ملائکه وارد نیست؟

3. در متن، ابلیس به چه دلیل از انقیاد به آدم سر باز زد؟

4. طبق متن، ملائکه در چه ظرف‌هایی حضور دارند؟

5. بر اساس متن، آدم به چه عنوان در مقابل ملائکه قرار گرفت؟

6. انباء آدم به ملائکه به معنای تکامل مادى آن‌ها بوده است.

7. ملائکه طبق متن می‌توانند هم مجرد و هم مادى باشند.

8. ابلیس به دلیل نشئه ناری خود از انقیاد به آدم خودداری کرد.

9. حجت‌های ابلیس طبق متن کاملاً وهمی و بی‌اساس هستند.

10. آدم در متن به عنوان خلیفه به دلیل کمال معرفتى و ظهورى حق معرفی شده است.

11. انباء آدم به ملائکه در متن به چه معناست؟

12. چرا اشکال فرغانی به فلاسفه در مورد زیاده ملائکه نادرست است؟

13. چرا ابلیس از انقیاد به آدم سر باز زد؟

14. تفاوت نشئه آدم و ابلیس در متن چیست؟

15. چرا شيطان‌شناسی در متن به عنوان مقدمه خداشناسی مطرح شده است؟

پاسخنامه

1. جلاى نورى و ربوبى

2. چون انباء جلاى نورى است و با تجرد ملائکه منافات ندارد

3. به دلیل انحراف و دوری از قبول حق

4. در طبقات ارضى، آب، آتش و هوا

5. ظهور ملائکه

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. انباء جلاى نورى و ربوبى است که با تجرد ملائکه سازگار است.

12. زیرا فلاسفه زیاده مادى را انکار می‌کنند، اما انباء جلاى نورى است.

13. ابلیس به دلیل انحراف و دوری از قبول حق از انقیاد سر باز زد.

14. نشئه آدم در غایت تنزل و زعه است، در حالی که ابلیس ناری و متکبر است.

15. زیرا بدون شناخت دشمن (شیطان)، شناخت دوست (خدا) کامل نمی‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده