متن درس
تأملات در ظهورات، حب ازلی و مقام انسان کامل
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 351)
مقدمه: دریچهای به سوی حقیقت ظهورات الهی
عرفان نظری، به مثابه مشعلی فروزان، راه فهم حقیقت هستی و پیوند میان مبدأ و مخلوقات را روشن میسازد. درسگفتار شماره 351 از مجموعه ارزشمند مصباح الانس، که از بیانات عمیق آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره فراهم آمده، به کاوش در مفاهیم بنیادین ظهورات الهی، رابطه اسما و صفات با مظاهر، و مقام والای انسان کامل میپردازد.
بخش نخست: اسما و صفات الهی و غلبه در مظاهر
غلبه اسما و جامعیت مظاهر
در نظام عرفان نظری، هیچیک از اسمای الهی از احکام سایر اسما خالی نیست، اما در هر لحظه، یکی از اسما در مظهر خاصی غالب است و احکام سایر اسما تحت سیطره آن قرار میگیرند. این غلبه، به معنای فقدان سایر صفات نیست، بلکه به قوت ظهور یک صفت خاص در ظرف مظهر اشاره دارد. گویی هر مظهر، چونان آینهای است که نور جامع اسمای الهی را بازمیتاباند، اما در هر آن، شعاعی خاص از این نور، پررنگتر میدرخشد.
درنگ: هر مظهر، آینه تمامنمای اسمای الهی است، اما با غلبه یک صفت خاص در هر لحظه ظهور مییابد، بدون آنکه از سایر صفات خالی باشد. |
این دیدگاه، ریشه در نظریه وحدت وجود ابنعربی دارد که هر مظهر را تجلی جامع اسما و صفات الهی میداند. برای مثال، مظهری که لطف در آن غالب است، از قهر خالی نیست، و مظهری که قهر در آن غالب است، از لطف تهی نمیباشد. این جامعیت، با عبارت عرفانی «کل شیء فی کل شیء» (هر چیز در هر چیز است) همخوانی دارد، که به وحدت وجودی و ارتباط متقابل مظاهر اشاره میکند. این مفهوم، با آیه شریفه قرآن کریم تأیید میشود:
﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (الرحمن: ۲۹، : «هر روز او در کاری است»)
این آیه، به تجدد ظهورات الهی در هر لحظه اشاره دارد، که هر مظهر را با صفتی خاص در ظرف زمانی و مکانی متجلی میسازد.
مظهر بودن تمامی موجودات برای حق
تمامی موجودات، از ذرهای ناچیز تا عظیمترین کائنات، مظهر حقاند و آینه تمامنمای اسما و صفات الهی. هیچ موجودی بهصورت مجزا مظهر یک صفت خاص نیست، بلکه هر موجود، بهطور جامع، هویت و مقام الهی را بازمیتاباند. گویی هر ذره از هستی، چونان گوهری است که در عمق خویش، نور جامع حقیقت الهی را نهفته دارد.
درنگ: تمامی موجودات، آینههای تمامنمای حقاند و بهصورت جامع، اسما و صفات الهی را در هویت و مقام خویش متجلی میسازند. |
این اصل، بنیاد عرفان نظری است که هر موجود را تجلی حق میداند. حدیث قدسی «کُنتُ کَنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَفَ» (من گنجی نهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم) به این حقیقت اشاره دارد که خلقت، نتیجه ظهور حق در مظاهر است. هر موجود، به مثابه آینهای است که اسمای حسنی را در خویش منعکس میکند، اما با غلبه یک صفت خاص در هر لحظه.
جمعبندی بخش نخست
اسمای الهی، در مظاهر با غلبه یک صفت خاص ظهور مییابند، اما هیچ مظهری از سایر صفات خالی نیست. این جامعیت، ریشه در وحدت وجود دارد و با آیات قرآن کریم و احادیث قدسی تأیید میشود. هر موجود، آینه تمامنمای حق است که در ظرف ظهور، صفتی خاص را پررنگتر جلوه میدهد، اما تمامی اسما را در خویش نهفته دارد.
بخش دوم: ظرف جمعی و غیرجمعی در ظهورات
تمایز ظرف جمعی و غیرجمعی
ظهورات الهی در دو ظرف متمایز رخ میدهند: ظرف غیرجمعی، که در آن یک اسم خاص غالب است، و ظرف جمعی، که همه اسما را بدون تمایل به صفتی خاص در بر میگیرد. انسان کامل، بهعنوان عبدالجامع یا عبدالله، مظهر ظرف جمعی است که همه اسما و صفات را در خود جمع میکند، بدون آنکه به یکی بیش از دیگران متمایل باشد. گویی انسان کامل، چونان اقیانوسی است که همه جویبارهای اسما در آن گرد میآیند.
درنگ: ظرف غیرجمعی، با غلبه یک اسم، و ظرف جمعی، با جامعیت همه اسما، متجلی میشود. انسان کامل، مظهر ظرف جمعی است که همه اسما را بدون تمایل خاص در بر میگیرد. |
انسان کامل، در مقام عبدالجامع، مظهر احدیت جمع است که بدون تخصیص به یک صفت، همه احکام اسما را متجلی میسازد. این مقام، با حدیث «نَحنُ أسماءُ الحُسنى» (ما اسمای حسنی هستیم) همخوانی دارد، که انسان کامل را مظهر کل اسما معرفی میکند. برای مثال، عبدالحمید یا عبدالقهار، مظهر ظرف غیرجمعیاند که یک صفت خاص در آنها غالب است، اما عبدالجامع، همه صفات را در وحدتی بیتمایل گرد میآورد.
تأثیر زمان و مکان بر ظرف جمعی
انسان کامل، اگرچه در ظرف جمعی همه اسما را متجلی میسازد، در زمانها و حالات مختلف ممکن است تحت تأثیر ظروف زمانی و مکانی قرار گیرد. با این حال، این تأثیرات با مقام جمعی او منافاتی ندارد. گویی انسان کامل، چونان خورشیدی است که در هر لحظه، شعاعهای متفاوتی از نور خویش را بر زمین میتاباند، اما ذات نورانیاش همواره ثابت است.
درنگ: انسان کامل، در مقام جمعی، تحت تأثیر ظروف زمانی و مکانی قرار میگیرد، اما این تأثیرات با جامعیت او منافاتی ندارد. |
این انعطافپذیری، با نظریه تجدد امثال ملاصدرا همخوانی دارد که ظهورات انسان کامل را در مراتب مختلف، متأثر از شرایط زمانی و مکانی میداند. با این حال، مقام ذاتی انسان کامل، بهعنوان عبدالجامع، از این محدودیتها فراتر است.
عبدالجامع و عدم تمایل به یک اسم
عبدالجامع یا عبدالله، کسی است که نسبتش به هیچیک از اسما قویتر نیست و همه احکام اسما را بدون تخصیص در خود متجلی میسازد. این مقام، مختص انسان کامل است که در ظرف احدیت جمع، همه اسما را بدون غلبه یک صفت خاص ظهور میدهد. گویی انسان کامل، چونان آینهای صیقلی است که نور همه اسما را به یکسان بازمیتاباند.
درنگ: عبدالجامع، مظهر همه اسما بدون تمایل به صفتی خاص است و در مقام احدیت جمع، جامعیت الهی را متجلی میسازد. |
این مفهوم، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ﴾ (الإسراء: ۱، : «منزه است آن که بندهاش را شبانه سیر داد»)
عنوان «عبدالله» در این آیه، به مقام عبدالجامع اشاره دارد که انسان کامل را مظهر جامع اسمای الهی معرفی میکند.
جمعبندی بخش دوم
ظهورات الهی در دو ظرف جمعی و غیرجمعی متجلی میشوند. انسان کامل، بهعنوان عبدالجامع، مظهر ظرف جمعی است که همه اسما را بدون تمایل به صفتی خاص در بر میگیرد. تأثیرات زمانی و مکانی، هرچند بر ظهورات او اثر میگذارند، اما با مقام ذاتیاش منافاتی ندارند. این بخش، جایگاه والای انسان کامل را در نظام عرفانی روشن میسازد.
بخش سوم: حب ازلی، اراده الهی و ظهورات
تمایز اراده و حب ازلی
ظهورات الهی از دو منظر بررسی میشوند: اراده الهی، که به ترتب و مراتب ظهور از احدیت به واحدیت منجر میشود، و حب ازلی، که به ظهور جامع همه موجودات در ظرف احدیت جمع تعلق دارد. اراده، نظم مراتب ظهور را سامان میدهد، در حالی که حب ازلی، انگیزه خلقت و ظهور همه موجودات است. گویی اراده، چونان باغبانی است که شاخسار هستی را نظم میبخشد، و حب ازلی، چونان جویباری است که همه موجودات را سیراب میکند.
درنگ: اراده الهی، مراتب ظهور را از احدیت به واحدیت تنظیم میکند، در حالی که حب ازلی، انگیزه جامع خلقت و ظهور همه موجودات است. |
حدیث قدسی «کُنتُ کَنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَفَ» به حب ازلی اشاره دارد که خلقت را نتیجه عشق الهی به شناخته شدن معرفی میکند. اراده، به تنظیم مراتب ظهور در ظرف واحدیت میپردازد، اما حب ازلی، به جامعیت ظهور در مقام احدیت مرتبط است.
جلاء و استجلاء در خلقت
حب ازلی، به کمال جلاء (ظهور حق در ذات) و استجلاء (ظهور حق در خلق) تعلق دارد. این کمال، به ظهور تفصیلی عالم و انسان کامل وابسته است. گویی جلاء، چونان نور ذاتی حق است که در آینه خلقت منعکس میشود، و استجلاء، بازتاب این نور در مظاهر است.
درنگ: حب ازلی، به کمال جلاء (ظهور ذاتی) و استجلاء (ظهور در خلق) تعلق دارد که با ظهور تفصیلی عالم و انسان کامل تحقق مییابد. |
این اصطلاحات عرفانی، به نظریه ابنعربی درباره تجلی ذاتی و اسمایی اشاره دارند. انسان کامل، بهعنوان مظهر نهایی این کمال، نقش محوری در تحقق جلاء و استجلاء ایفا میکند.
حب ازلی و عدم تفاوت در خلق
حب ازلی الهی، نسبت به همه موجودات یکسان است و هیچ تفاوتی میان آنها قائل نیست. عارف، به تبعیت از این حب، بغضی به هیچ موجودی ندارد و حتی کافران را از منظر ظهور حق مینگرد. گویی عارف، چونان دریایی بیکران است که همه موجودات را در سینه خویش جای میدهد، بدون آنکه میان آنها فرقی نهد.
درنگ: حب ازلی، نسبت به همه موجودات یکسان است و عارف، به تبعیت از آن، بغضی به هیچ موجودی ندارد و همه را مظهر حق میبیند. |
این اصل، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿لَا فَرْقَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾ (البقرة: ۲۸۵، : «میان هیچیک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم»)
عارف، با دیدن همه موجودات بهعنوان مظاهر حق، از بغض و کینه آزاد است و دلش چونان گلستانی است که هیچ خار کینهای در آن راه ندارد.
جمعبندی بخش سوم
حب ازلی و اراده الهی، دو رکن بنیادین ظهوراتاند. اراده، مراتب ظهور را تنظیم میکند، و حب ازلی، انگیزه خلقت و ظهور همه موجودات است. جلاء و استجلاء، بهعنوان تجلی ذاتی و خلقی، با ظهور انسان کامل به کمال میرسند. عارف، با تأسی به حب ازلی، همه موجودات را مظهر حق میبیند و از هرگونه بغض و کینه آزاد است.
بخش چهارم: عبودیت و ربوبیت در ظهورات
عبودیت و ربوبیت بهعنوان ظهورات الهی
ظهور الهی در دو ظرف ربوبیت (مظهر الهی) و عبودیت (مظهر خلقی) متجلی میشود. خلقت، بهمنظور معرفت و عبودیت است که همان ظهور حق در مظاهر است. گویی ربوبیت، چونان فاعلیت الهی است که هستی را پدید میآورد، و عبودیت، چونان آینهای است که این فاعلیت را بازمیتاباند.
درنگ: ربوبیت، ظرف ظهور الهی، و عبودیت، ظرف مظهر خلقی است که خلقت را بهمنظور معرفت و ظهور حق سامان میدهد. |
این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (الذاريات: ۵۱، : «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند»)
عبودیت، به معنای ظهور حق در مظاهر است، و ربوبیت، به فاعلیت الهی در خلقت اشاره دارد. هر مظهر، پیش از هر اقرار یا انکاری، بهواسطه وجودش، عبودیت حق را متجلی میسازد.
نفی غرض زاید در خلقت
خلقت، غرض زایدی جز ظهور حق ندارد. هدف خلقت، نه استکمال الهی (زیرا خدا کامل است) و نه کمال مخلوق بهصورت غایی، بلکه صرف ظهور حب و اراده ذاتی حق است. گویی خلقت، چونان جویباری است که از سرچشمه حب الهی جاری میشود، نه برای رفع نقص، بلکه برای اظهار ذات کامل حق.
درنگ: خلقت، غرض زایدی جز ظهور حب و اراده ذاتی حق ندارد و نتیجه کمال ذاتی الهی است. |
این دیدگاه، با فلسفه عرفانی ابنعربی و حکمت متعالیه ملاصدرا همخوانی دارد که خلقت را تجلی ذاتی حق میدانند، نه نتیجه نقص یا نیاز الهی.
عبودیت ذاتی و اسمایی
عبودیت انسان کامل، در دو سطح ذاتی (در مقابل تجلی ذاتی) و اسمایی (در مقابل تجلی اسمایی) متجلی میشود. عبودیت ذاتی، تسلیم کامل در برابر ذات الهی است، و عبودیت اسمایی، تحقق صفات الهی در انسان. گویی انسان کامل، چونان آینهای دوسویه است که هم ذات حق و هم صفات او را بازمیتاباند.
درنگ: عبودیت انسان کامل، در دو سطح ذاتی و اسمایی متجلی میشود که به ترتیب، تسلیم در برابر ذات و تحقق صفات الهی را نشان میدهد. |
این تمایز، به ساختار عرفانی ظهورات الهی اشاره دارد که انسان کامل را مظهر جامع هر دو نوع تجلی معرفی میکند.
جمعبندی بخش چهارم
عبودیت و ربوبیت، دو ظرف اصلی ظهورات الهیاند که خلقت را بهمنظور معرفت و ظهور حق سامان میدهند. خلقت، غرض زایدی جز تجلی حب و اراده ذاتی حق ندارد. انسان کامل، با عبودیت ذاتی و اسمایی، مظهر جامع این ظهورات است و جایگاه والای خود را در نظام هستی نشان میدهد.
بخش پنجم: نقد دیدگاههای کلامی و تبیین معجزات
نقد دیدگاه متکلمان در معجزات
متکلمان، معجزات را خارقالعاده و غیرطبیعی میدانند، اما در عرفان نظری، معجزات نتیجه ظهور طبیعی اسمای الهی در مراتب مختلفاند. انبیا، فطرت هستی را شکوفا میکنند، نه اینکه آن را مختل سازند. گویی معجزه، چونان شکوفایی گلی است که در بطن طبیعت نهفته بوده و به امر الهی آشکار میشود.
درنگ: معجزات، در عرفان، ظهور طبیعی اسمای الهیاند که فطرت هستی را شکوفا میکنند، نه نقض قوانین طبیعت. |
این دیدگاه، با داستان ابراهیم در قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ﴾ (الأنبياء: ۶۹، : «گفتیم: ای آتش، بر ابراهیم سرد و ایمن باش»)
در نگاه عرفانی، آتش، بهواسطه ظهور صفت سردی و سلامتی، که در ذاتش نهفته است، معجزه را متجلی میسازد، نه اینکه طبیعتش مختل شود.
طبیعت و فطرت در معجزات
انبیا، با معجزات، فطرت هستی را آشکار میکنند، نه اینکه براندازی کنند یا خلاف طبیعت عمل کنند. هر مظهر، به دلیل جامعیت اسما، ظرفیت ظهور صفات متضاد (مانند حرارت و سردی) را دارد. گویی آتش، که در ظاهر حامل حرارت است، در بطن خویش سردی و سلامتی را نیز نهفته دارد.
درنگ: انبیا، با معجزات، فطرت نهفته هستی را آشکار میکنند و ظهور صفات متضاد را در مظاهر متجلی میسازند. |
این دیدگاه، بر تفاوت بنیادین عرفان و کلام تأکید دارد. عرفان، معجزات را ظهور طبیعی اسما میداند، در حالی که کلام، آنها را نقض قوانین طبیعت میشمارد.
جمعبندی بخش پنجم
معجزات، در نگاه عرفانی، ظهور طبیعی اسمای الهیاند که فطرت هستی را شکوفا میکنند. این دیدگاه، در مقابل رویکرد کلامی، بر جامعیت مظاهر و ظرفیت آنها برای ظهور صفات متضاد تأکید دارد. آیات قرآن کریم، این حقیقت را با بیانی روشن تأیید میکنند.
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره 351 از مصباح الانس، اثری عمیق در عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم ظهورات الهی، حب ازلی، اراده الهی و مقام انسان کامل میپردازد. این نوشتار، چارچوبی نظاممند برای فهم سلسلهمراتب هستی ارائه داده است. غلبه اسما در مظاهر، جامعیت انسان کامل در ظرف جمعی، و نقش حب ازلی و اراده در خلقت، از نکات کلیدی این متن است. نقد دیدگاههای کلامی و تبیین معجزات بهعنوان ظهور طبیعی اسما، عمق نگاه عرفانی را آشکار میسازد. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، راه را در این تأملات روشن ساختهاند. این اثر، دعوتی است به سوی تأمل در حقیقت هستی و جایگاه والای انسان کامل در پیوند جاودانه میان خالق و مخلوق.