در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 352

متن درس

 

عبادت ذاتی و صفاتی: تبیین طلب الهی و ظهورات در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 352)

دیباچه

در گستره عرفان نظری، کاوش در مراتب عبودیت و پیوند آن با طلب الهی، چونان سفری است به سوی فهم حقیقت ظهورات الهی در عالم و آدم. درس‌گفتار شماره 352 از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس، برگرفته از بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین دقیق عبادت ذاتی و صفاتی در چارچوب اصل ششم از فصل اول این اثر اختصاص دارد. این اصل، با تمرکز بر طلب الهی، حب ازلی، و ظهور عالم و آدم، عبودیت را به مثابه جوهره وجودی مظاهر الهی معرفی می‌کند.

بخش یکم: مبانی عبادت ذاتی و صفاتی

تقسیم‌بندی عبادت از منظر قونوی

عبادت انسان، در نگاه عرفانی جناب قونوی، به دو مرتبه متمایز تقسیم می‌شود: عبادت ذاتی مطلقه و عبادت صفاتی. عبادت ذاتی، که چونان پذیرش شیئیت ثابت و متمایز در علم الهی است، در ظرف امر تکوینی «كُنْ» تحقق می‌یابد و به تمامی موجودات، فارغ از اراده و اختیار، تعلق می‌گیرد. این عبادت، به مثابه پذیرش وجودی اعیان ثابته در مرتبه علم الهی است که بدون واسطه و به‌صورت ازلی و ابدی، ظهور می‌یابد. در مقابل، عبادت صفاتی، که با دخالت اراده و اختیار همراه است، در مرتبه ظهورات متعین و خاص، مانند اعمال و اوصاف مظاهر در عالم ناسوت، شکل می‌گیرد.

درنگ: عبادت انسان به دو قسم تقسیم می‌شود: عبادت ذاتی مطلقه، که پذیرش شیئیت ثابت در علم الهی و امتثال امر تکوینی «كُنْ» است و شامل همه موجودات می‌شود، و عبادت صفاتی، که با اراده و اختیار در ظهورات متعین شکل می‌گیرد.

این تقسیم‌بندی، ریشه در نظریه وحدت وجود ابن‌عربی و شرح قونوی بر آن دارد. عبادت ذاتی، چونان نوری است که از سرچشمه وحدت الهی بر همه موجودات تابیده و آن‌ها را در ظرف عبودیت ذاتی قرار می‌دهد، در حالی که عبادت صفاتی، چونان رنگ‌های گوناگونی است که بر بوم وجود نقش بسته و تمایزات مظاهر را پدیدار می‌سازد.

عبادت ذاتی: پذیرش شیئیت ثابت

عبادت ذاتی مطلقه، به پذیرش شیئیت ثابت و متمایز اعیان ثابته در علم الهی اشاره دارد. این پذیرش، نه به معنای فعل اختیاری، بلکه به مثابه تعین وجودی در ظرف علم حق است که با امر تکوینی «كُنْ» متعین می‌شود. این امر تکوینی، که در مرتبه احدیت و واحدیت رخ می‌دهد، فراتر از قال و بلا (گفت‌وگوهای ظهوری) است و در ظرف علم الهی، پیش از ظهور خارجی، تحقق می‌یابد.

به تعبیر عرفانی، این عبادت، چونان جویباری است که از چشمه ازلی حق سرچشمه گرفته و بدون توقف، به سوی اقیانوس ابدیت جاری است. شیئیت ثابت، که در علم الهی متمایز است، نه به اعتبار کثرت ذاتی، بلکه به اعتبار تمّیزات علمی حق، هویت می‌یابد. این دیدگاه، با آیه کریمه «كُنْ فَيَكُونُ» (بقرة: ۱۱۷، : «باش، پس می‌شود») هم‌خوانی دارد، که امر تکوینی را مبنای خلقت معرفی می‌کند.

دوام و استمرار عبادت ذاتی

عبادت ذاتی، به دلیل ازلی و ابدی بودن شیئیت ثابت، مستمر و فاقد مدت متناهی است. این عبادت، از لحظه پذیرش اولیه اعیان ثابته در علم الهی آغاز شده و تا ابد ادامه می‌یابد، زیرا مظاهر، در هر حال (علمی یا عینی)، به وجود حق محتاج‌اند. این وابستگی، چونان رشته‌ای ناگسستنی است که مظاهر را به مبدأ هستی پیوند می‌دهد.

درنگ: عبادت ذاتی، مستمر و فاقد مدت متناهی است، زیرا شیئیت ثابت، ازلی و ابدی بوده و مظاهر، دائماً به وجود حق محتاج‌اند.

این دوام، به قیومیت حق و فقر ذاتی مظاهر اشاره دارد. مظاهر، چونان سایه‌هایی بر دیوار وجودند که بدون نور حق، هیچ حقیقتی ندارند. این وابستگی، نه تنها در مرتبه علم الهی، بلکه در ظهورات خارجی نیز جاری است، چنان‌که آیه کریمه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص: ۸۸، : «هر چیز نابودشدنی است جز وجه او») به آن اشاره دارد.

عبادت صفاتی: ظهورات متعین و اختیار

عبادت صفاتی، که در فیض ثانی و ظهورات متعین رخ می‌دهد، با دخالت اراده و اختیار همراه است. این عبادت، به اعمال و اوصاف خاص مظاهر در عالم ناسوت مربوط می‌شود و تمایز میان کفر و ایمان، خیر و شر، و سعادت و شقاوت در این مرتبه پدید می‌آید. برخلاف عبادت ذاتی، که کلی و غیرمشروط است، عبادت صفاتی، به دلیل محدودیت‌های ظهوری، دارای مدت و خصوصیات خاص است.

این عبادت، چونان شاخه‌های درختی است که از تنه عبادت ذاتی روییده و هر شاخه، با رنگ و بوی خاص خود، جلوه‌ای از اسما و صفات الهی را نمایان می‌سازد. این دیدگاه، با آیه کریمه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات: ۵۱، : «جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند») هم‌راستاست، که عبادت را غایت خلقت معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، به تبیین مبانی عبادت ذاتی و صفاتی در چارچوب عرفان نظری پرداخت. عبادت ذاتی، به پذیرش شیئیت ثابت در علم الهی و امتثال امر تکوینی «كُنْ» اشاره دارد که ازلی، ابدی، و شامل همه موجودات است. این عبادت، فارغ از اراده و اختیار، جوهره وجودی مظاهر را تشکیل می‌دهد. در مقابل، عبادت صفاتی، با دخالت اراده و اختیار، در ظهورات متعین و خاص شکل گرفته و تمایزات مظاهر را پدیدار می‌سازد. این تقسیم‌بندی، بنیانی برای فهم رابطه میان طلب الهی و ظهورات فراهم می‌آورد.

بخش دوم: طلب الهی و حب ازلی

اصل ششم: کشف سر طلب الهی

اصل ششم از فصل اول مصباح الانس، به کشف سر طلب الهی اختصاص دارد که ظهور عالم و آدم را به حب ذاتی و ازلی حق نسبت می‌دهد. طلب الهی، به اقتضای ذاتی حق برای ظهور اشاره دارد که بدون نقص یا غرض زائد، مظاهر را متجلی می‌سازد. این طلب، چونان جذبه‌ای است که از قلب ذات الهی برخاسته و موجودات را به سوی ظهور می‌کشاند.

درنگ: طلب الهی، به اقتضای ذاتی حق برای ظهور اشاره دارد که از حب ازلی ناشی شده و ظهورات را بدون غرض زائد متجلی می‌سازد.

این دیدگاه، با حدیث شریف «كَنْزًا مَخْفِيًّا» هم‌خوانی دارد، که انگیزه ذاتی حق برای ظهور را بیان می‌کند. ظهورات، چونان آیینه‌هایی هستند که اسما و صفات الهی را بازتاب داده و عبودیت را به مثابه جوهره وجودی خود متجلی می‌سازند.

حب ذاتی و جلا و استجلا

حب ذاتی و ازلی حق، به جلا (ظهور حق) و استجلا (انعکاس ظهور در مظاهر) منجر می‌شود. این فرآیند، با آیه کریمه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (رحمن: ۲۹، : «هر روز او در کاری است») هم‌راستاست، که پویایی و تداوم ظهور الهی را نشان می‌دهد. جلا، چونان نور خورشید است که بر عالم می‌تابد، و استجلا، چونان بازتاب آن نور در آیینه‌های وجودی مظاهر است.

این پویایی، نشان‌دهنده آن است که حق، نه ساکن و ثابت، بلکه دائماً در حال ظهور و تجلی است. موجودات، در این فرآیند، چونان موج‌هایی بر سطح اقیانوس وجودند که هر لحظه از مبدأ فیض الهی سرچشمه می‌گیرند.

نفی اغراض زائد در ظهور

ظهورات الهی، فاقد اغراض زائدند و به‌صورت تکوینی و حقیقی در ظرف مظاهر ربوبی تحقق می‌یابند. حق، به دلیل کمال ذاتی، از نقص و نیاز مبراست و ظهورات او، نه به انگیزه‌ای خارجی، بلکه به اقتضای ذاتش پدید می‌آیند. این دیدگاه، ظهور را چونان فوران چشمه‌ای ازلی می‌داند که بدون غرض، همه عالم را سیراب می‌سازد.

این اصل، با آیه کریمه «مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ» (ذاریات: ۵۷، : «از آن‌ها نه رزقی می‌خواهم و نه می‌خواهم مرا خوراک دهند») هم‌خوانی دارد، که نفی هرگونه غرض زائد از خلقت را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی طلب الهی و حب ازلی به‌عنوان مبنای ظهور عالم و آدم پرداخت. اصل ششم، طلب الهی را اقتضای ذاتی حق برای ظهور معرفی می‌کند که از حب ازلی سرچشمه گرفته و بدون غرض زائد، مظاهر را متجلی می‌سازد. جلا و استجلا، فرآیند پویای ظهور حق در مظاهر است که با تداوم و تجدد همراه است. این مبانی، زمینه را برای فهم عمیق‌تر رابطه میان عبودیت و ظهورات فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نفی جبر و تفویض در عرفان

عالم: میدان عشق و ظهور

عالم، به تعبیر عرفانی، جبلی و مبتنی بر عشق و ظهور است، نه جبر یا تفویض. جبر، به دلیل فقدان جابر، و تفویض، به دلیل فقدان استقلال ممکنات، منتفی است. حق، نه جابر است و نه مجبور، و مظاهر نیز، نه مجبورند و نه مستقل. عالم، چونان باغی است که در آن، هر گل به اقتضای ذات خود می‌شکفد، نه به اجبار و نه به استقلال.

درنگ: عالم، جبلی و مبتنی بر عشق و ظهور است. جبر، به دلیل فقدان جابر، و تفویض، به دلیل فقدان استقلال ممکنات، منتفی است.

این دیدگاه، عرفان را از مباحث کلامی جبر و تفویض متمایز می‌کند. عالم، تجلی حب الهی است که در آن، هر موجود، به اقتضای طلب الهی، ظهور می‌یابد.

نقد دیدگاه‌های عامیانه

دیدگاه‌های عامیانه، مانند جبر نسبی یا ترکیب جبر و تفویض، از فهم ناقص کلام اولیا ناشی می‌شوند و نادرست‌اند. این دیدگاه‌ها، چونان وصله‌هایی ناهمگون بر تن حقیقت‌اند که نه تنها معرفت را روشن نمی‌سازند، بلکه آن را تیره می‌کنند. لا جبر و لا تفویض، به معنای نفی هرگونه ترکیب یا تبعیض است، بلکه به حالتی فراتر از این دوگانه اشاره دارد.

این نقد، با آیه کریمه «قُلْ هُوَ مِنْ أَمْرِ رَبِّي» (إسراء: ۸۵، : «بگو: آن از امر پروردگار من است») هم‌راستاست، که حقیقت را فراتر از مفاهیم بشری معرفی می‌کند.

امر بین امرین

امر بین امرین، نه جبر است و نه تفویض، بلکه حالتی است که به حقیقت ربوبی اشاره دارد. این حالت، چونان پلی است که میان دو ساحل جبر و تفویض کشیده شده و مظاهر را در ظرف قیومیت حق قرار می‌دهد. این دیدگاه، اختیار و جبر را در مرتبه ظهورات الهی حل می‌کند و عالم را میدان عشق و ظهور معرفی می‌نماید.

این اصل، به پیچیدگی و عمق کلام اولیا اشاره دارد که نیازمند تأمل عمیق و دوری از تفاسیر سطحی است. کلام مولا، چونان گوهری است که در اعماق اقیانوس معرفت نهفته و تنها با غواصی عرفانی قابل دسترسی است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به نفی جبر و تفویض در چارچوب عرفان نظری پرداخت. عالم، به‌عنوان میدان عشق و ظهور، از جبر و تفویض مبراست، زیرا حق، نه جابر است و نه مظاهر، مستقل. امر بین امرین، به حالتی فراتر از این دوگانه اشاره دارد که مظاهر را در ظرف قیومیت حق قرار می‌دهد. نقد دیدگاه‌های عامیانه، بر ضرورت فهم دقیق و عمیق معارف عرفانی تأکید دارد.

بخش چهارم: رابطه مظاهر و حق

وابستگی دائم مظاهر به حق

مظاهر، در هر حال (علمی یا عینی)، به وجود حق محتاج‌اند و در ظهورات الهی غرق‌اند. این وابستگی، چونان رشته‌ای است که مظاهر را به مبدأ هستی متصل نگه می‌دارد. حق، مظاهر را رها نمی‌کند، حتی اگر آن‌ها بخواهند او را رها کنند. این معیت، ترس و تنهایی را نفی می‌کند، زیرا غفلت، مانع درک این حقیقت است.

درنگ: مظاهر، دائماً به وجود حق محتاج‌اند و در ظهورات الهی غرق‌اند. حق، مظاهر را رها نمی‌کند، حتی اگر آن‌ها بخواهند او را رها کنند.

این دیدگاه، به معیت قیومیه حق با ظهورات اشاره دارد. مظاهر، چونان پرندگانی‌اند که در آسمان وجود پرواز می‌کنند، اما بال‌هایشان به فیض الهی وابسته است.

شجاعت اولیا و نفی مادیات

اولیای الهی، به دلیل ایمان به معیت حق، از هیچ چیز نمی‌ترسند، برخلاف خلفای جور که به مادیات وابسته‌اند. این شجاعت، از توحید و معرفت به قیومیت حق ناشی می‌شود که اولیا را از وابستگی به امور مادی آزاد می‌کند. اولیا، چونان کوه‌هایی استوارند که در برابر طوفان‌های مادی، خم به ابرو نمی‌آورند.

این اصل، با آیه کریمه «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» (فصلت: ۳۰، : «آنان که گفتند پروردگار ما خداست، سپس پایداری کردند») هم‌خوانی دارد، که استقامت اولیا را در برابر مادیات تأیید می‌کند.

تکلیف و تدبیر عبد

عبد، تدبیر می‌کند و رب، تقدیر می‌کند. این تدبیر، به معنای استقلال عبد نیست، بلکه در ظرف قیومیت حق است. عبد، چونان خیاطی است که با متر خود پارچه را اندازه می‌گیرد، اما قیچی نهایی در دست رب است. این رابطه، تکلیف و تقدیر را در چارچوب قیومیت حق قرار می‌دهد.

این دیدگاه، به آیه کریمه «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ» (إنسان: ۳۰، : «و شما نمی‌خواهید مگر آنکه خدا بخواهد») اشاره دارد، که اراده عبد را در ظرف اراده رب معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به رابطه مظاهر و حق پرداخت. مظاهر، دائماً به وجود حق محتاج‌اند و در ظهورات الهی غرق‌اند. شجاعت اولیا، از ایمان به معیت حق ناشی می‌شود که آن‌ها را از مادیات آزاد می‌کند. تکلیف عبد، در ظرف قیومیت حق قرار دارد و تدبیر او، تحت تقدیر رب است. این مبانی، پیوند عمیق میان مظاهر و حق را روشن می‌سازد.

بخش پنجم: ساختار و ویژگی‌های مصباح الانس

ساختار فصل اول کتاب

فصل اول مصباح الانس، شامل ۱۶ اصل است که از صفحه ۱۲۶ تا ۲۲۷ ادامه دارد و به کشف سر کلی و ایضاح امر اصلی (ظهورات و وحدت) می‌پردازد. این فصل، چونان نقشه‌ای جامع است که مراتب وجود و ظهورات را در چارچوب وحدت الهی ترسیم می‌کند.

درنگ: فصل اول مصباح الانس، شامل ۱۶ اصل است که از صفحه ۱۲۶ تا ۲۲۷ ادامه دارد و به تبیین وحدت و ظهورات اختصاص دارد.

این ساختار، نشان‌دهنده عمق و گستردگی مباحث عرفانی در این اثر است. هر اصل، چونان گوهری است که در دل این فصل نهفته و نیازمند کاوش عمیق است.

دشواری متن و ضرورت مطالعه عمیق

مصباح الانس، به دلیل متن سنگین قونوی و شرح پیچیده شارح، کتابی عمیق و دشوار است. قونوی، معارف ابن‌عربی را شیره‌کشی کرده و پخته‌تر ارائه داده، اما شارح، به دلیل متکلم بودن، گاه عبارت‌هایی ناهمگون و تکراری آورده است. مطالعه این اثر، نیازمند طهارت، وحدت حواس، و اهتمام است تا معرفت عمیقی حاصل شود.

این کتاب، چونان کوهی رفیع است که صعود به قله آن، نیازمند آمادگی روحی و فکری است. مطالعه سطحی، به مثابه گشت‌وگذاری در دامنه این کوه است که هرگز به قله معرفت نمی‌رسد.

نقد منابع غیرموثق

آدرس‌دهی دقیق به منابع، مانند تفسیر قونوی، ممکن است به دلیل اختلاف در نسخه‌ها یا چاپ‌ها دشوار باشد. تأکید بر پیگیری محتوای اصلی است، نه تکیه بر شماره صفحات یا آدرس‌های غیرموثق. این نقد، چونان چراغی است که راه را از بیراهه جدا می‌سازد و مخاطب را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

این اصل، به اهمیت تأمل و معرفت در برابر تقلید کورکورانه اشاره دارد. محتوای عرفانی، باید از طریق قلب و عقل دنبال شود، نه صرفاً از طریق ارجاعات ظاهری.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به ساختار و ویژگی‌های مصباح الانس پرداخت. فصل اول این اثر، با ۱۶ اصل، به تبیین وحدت و ظهورات اختصاص دارد و عمق مباحث عرفانی را نشان می‌دهد. دشواری متن، به دلیل شیره‌کشی قونوی از معارف ابن‌عربی و شرح ناهمگون شارح، نیازمند مطالعه عمیق و متعهدانه است. نقد منابع غیرموثق، بر ضرورت تمرکز بر محتوای اصلی تأکید دارد.

بخش ششم: ظهورات رحمانی و خلق جدید

آیه خلق جدید و تجدد ظهورات

آیه کریمه «بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» (ق: ۱۵، : «بلکه آن‌ها از آفرینش جدید در سرگردانی‌اند») به تجدید مداوم خلق و پویایی ظهورات الهی اشاره دارد. خلق جدید، چونان لباسی است که هر لحظه بر تن وجود نو می‌شود و مظاهر را در حال تجدد امثال نگه می‌دارد.

درنگ: آیه «بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» به تجدید مداوم خلق و پویایی ظهورات الهی اشاره دارد که مظاهر را در حال تجدد امثال نگه می‌دارد.

این تجدد، به پویایی خلقت و ظهور مداوم حق در مظاهر دلالت می‌کند. عالم، چونان کتابی است که هر لحظه صفحه‌ای نو بر آن نوشته می‌شود.

لباس در آخرت: وحدت وجودی

لباس در آخرت، جزء لاینفک وجود است و با بدن یکی است، برخلاف دنیا که لباس، جدا و متغیر است. این لباس، چونان جامه‌ای است که با روح و حقیقت وجود آمیخته و از آن جدایی‌ناپذیر است. در آخرت، ظهورات، به‌صورت وحدانی و غیرقابل تفکیک‌اند، چنان‌که مغز و استخوان با هفتاد لایه لباس، همچنان نمایان است.

این تمثیل، به تفاوت مراتب وجودی در دنیا و آخرت اشاره دارد. آخرت، مرتبه‌ای است که در آن، کثرت ظاهری به وحدت باطنی بازمی‌گردد.

انفاس رحمانی و عبودیت

انفاس رحمانی، که ظهورات ربوبی‌اند، از لوازم عبودیت ذاتی‌اند و عبادت صفاتی، از لوازم عبودیت ذاتی است. این پیوستگی، چونان رابطه ریشه و شاخه است که ظهورات را به مبدأ عبودیت متصل می‌سازد.

این اصل، به پیوند عمیق میان عبادت ذاتی و صفاتی اشاره دارد. ظهورات رحمانی، نتیجه پذیرش اولیه اعیان ثابته در علم الهی‌اند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به ظهورات رحمانی و خلق جدید پرداخت. آیه خلق جدید، پویایی و تجدد ظهورات را نشان می‌دهد که مظاهر را در حال نو شدن مداوم نگه می‌دارد. لباس در آخرت، به وحدت وجودی اشاره دارد که ظهورات را غیرقابل تفکیک می‌سازد. انفاس رحمانی، از لوازم عبودیت ذاتی‌اند و پیوند میان عبادت ذاتی و صفاتی را روشن می‌کنند.

بخش هفتم: عرفان و تعهد به معرفت

عرفان: تعهد به زانو زدن در برابر حقیقت

عرفان، تعهد به معرفت است. فهم، عارف را عارف می‌کند و نفهمیدن، او را از عرفان دور می‌سازد. عارف، چونان شاگردی است که در برابر استاد حقیقت زانو می‌زند و با تواضع، در پی فهم معارف است. نفهمیدن در باب حقایق، به معنای جهل است، اما این جهل، با تلاش و تأمل، به معرفت تبدیل می‌شود.

درنگ: عرفان، تعهد به معرفت است. فهم، عارف را عارف می‌کند و نفهمیدن، او را از عرفان دور می‌سازد.

این دیدگاه، عرفان را به‌عنوان مسیری معرفتی معرفی می‌کند که نیازمند تواضع و تلاش مداوم است. عارف، با زانو زدن در برابر حقیقت، به سوی نور معرفت گام برمی‌دارد.

تمایز فروع و اصول

در فروع، ظن و گمان کافی است، اما در اصول و حقایق، یقین لازم است. در باب حقایق، نفهمیدن، به معنای توقف در راه است، اما در فروع، گمان، راهگشاست. این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحت معرفتی کشیده شده و روش‌شناسی هر یک را مشخص می‌سازد.

این اصل، به تفاوت میان فروع فقهی و اصول عرفانی اشاره دارد. حقایق، نیازمند معرفت یقینی‌اند، در حالی که فروع، با ظن نیز قابل دسترسی‌اند.

نقد تفسیر قرآن با قرآن

تفسیر قرآن کریم با قرآن، گرچه مفید است، اما در باب حقایق، هر آیه باید به‌صورت مستقل معنا شود، نه با تکیه بر روایات ضعیف. این دیدگاه، چونان دعوتی است به سوی استقلال معرفتی آیات در حوزه حقایق، که هر یک، نوری مستقل از حقیقت‌اند.

این نقد، به ضرورت تأمل عمیق در آیات قرآن کریم و پرهیز از خلط آن‌ها با روایات غیرموثق تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، به عرفان به‌عنوان تعهد به معرفت پرداخت. عرفان، مسیری است که در آن، فهم، عارف را به حقیقت نزدیک می‌کند و نفهمیدن، او را متوقف می‌سازد. تمایز فروع و اصول، روش‌شناسی متفاوتی را برای هر ساحت معرفتی ترسیم می‌کند. نقد تفسیر قرآن با قرآن، بر استقلال معرفتی آیات در باب حقایق تأکید دارد.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره 352 از مصباح الانس، با تمرکز بر عبادت ذاتی و صفاتی در چارچوب طلب الهی و ظهورات، یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفانی را ارائه می‌دهد. عبادت ذاتی، به پذیرش شیئیت ثابت در علم الهی و امتثال امر تکوینی «كُنْ» اشاره دارد که ازلی، مطلق، و شامل همه موجودات است. عبادت صفاتی، با دخالت اراده و اختیار، در فیض ثانی و ظهورات متعین رخ می‌دهد. اصل ششم، طلب الهی و حب ازلی را مبنای ظهور عالم و آدم می‌داند که بدون اغراض زائد، در ظرف مظاهر ربوبی تحقق می‌یابد. نفی جبر و تفویض، عالم را میدان عشق و ظهور معرفی می‌کند، و رابطه مظاهر و حق، به وابستگی دائم و معیت قیومیه اشاره دارد. ساختار مصباح الانس، با ۱۶ اصل در فصل اول، عمق مباحث عرفانی را نشان می‌دهد، اما دشواری متن، نیازمند مطالعه متعهدانه است. ظهورات رحمانی و خلق جدید، پویایی خلقت را روشن می‌سازند، و عرفان، به‌عنوان تعهد به معرفت، عارف را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، ماده در ترتیب ایجاد نسبت به سماوات و ارضین چه جایگاهی دارد؟

2. طبق متن، کدام مفهوم به عنوان مبدأ واحد ظهور عالم در قرآن ذکر شده است؟

3. متن درسگفتار کدام آیه را برای نشان دادن تقدم خلقت ارض بر سماوات ذکر می‌کند؟

4. بر اساس متن، کدام مرحله بعد از خلقت سماوات در فرآیند دحاها رخ می‌دهد؟

5. متن درسگفتار چه تعداد آیه قرآنی را به مسائل خلقت سماوات و ارض نسبت می‌دهد؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که ماده کاینات در ظرف ناسوت تحقق می‌یابد.

7. طبق متن، زمان یک امر وجودی خارجی و مستقل از حرکت افلاک است.

8. متن ادعا می‌کند که خلقت سماوات بدون ماده اولیه ممکن نیست.

9. بر اساس متن، انبساط عالم تنها در ظرف ناسوت رخ می‌دهد.

10. متن درسگفتار تأکید می‌کند که دحاها (گستراندن زمین) پس از تسویه سماوات رخ داده است.

11. چرا متن درسگفتار پاسخ ارائه‌شده درباره تقدم ماده بر سماوات را ناکافی می‌داند؟

12. تفاوت اصلی بین نزول کلی و نزول خاص در متن چیست؟

13. چرا متن زمان را یک امر اعتباری می‌داند؟

14. منظور از 'انعطاف به سوی حقیقت کمالیه' در متن چیست؟

15. چرا متن تأکید می‌کند که زمین قبل از سماوات بسته (مرتوق) بوده است؟

پاسخنامه

1. مقدم بر سماوات و ارضین

2. انبساط

3. هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا

4. تسویه الارض

5. بیش از ۲۰۰ آیه

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا پاسخ تنها به شکل و چیدمان نزول اشاره دارد و به جایگاه ماده در خلقت اولیه پاسخ نمی‌دهد.

12. نزول کلی شامل همه موجودات است، اما نزول خاص به تعین خاص هر فرد در مراتب وجود بستگی دارد.

13. زیرا زمان مقدار حرکت افلاک است و وجود خارجی مستقلی ندارد.

14. اشاره به میل موجودات به ارتقا و رسیدن به حقیقت کمالیه در فرآیند صعود دارد.

15. زیرا بدون تراکم سماوات، زمین نمی‌توانست گسترانده (دحاها) شود.

فوتر بهینه‌شده