در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 366

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 366)

مقدمه: درآمدی بر مراتب تجلیات الهی

این نوشتار، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق مراتب تجلیات الهی، ارواح جلالی، و جایگاه انسان کامل در نظام هستی، که با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای با تاریخ سوم مهرماه 1378 هجری شمسی نگاشته شده است. در این متن، مفاهیم عمیق عرفان نظری، از هیمان احدی و واحدی گرفته تا ظهورات انسان کامل در عوالم گوناگون، با زبانی علمی تبیین می‌گردد. همانند نوری که از مشکات وجود الهی ساطع شده و در آینه‌های عوالم مختلف منعکس می‌شود، این بحث به کاوش در ظروف وجودی و نقش انسان کامل به‌عنوان محور و مصدر این عوالم می‌پردازد. با استناد به قرآن کریم و آیات آن، به‌ویژه آیه شریفه
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
(به نام خداوند بخشنده مهربان، )، این نوشتار درصدد است تا مراتب هیمان، ارواح جلالی، و مقام انسان کامل را با دقتی آکادمیک و بیانی ادبی تبیین نماید.

بخش نخست: مراتب هیمان و تمایز احدیت و واحدیت

هیمان احدی: قله وحدت محض

در عرفان نظری، هیمان احدی به مقام ذات الهی اشاره دارد که در آن، هیچ‌گونه کثرتی متصور نیست و وحدت محض حاکم است. این مقام، همانند اقیانوسی بی‌کران است که هیچ موجی از کثرت در آن پدیدار نشده و ذات الهی در غیب‌الغیب خود مستور است. در درس‌گفتار، اشاره شده که هیمان احدی در این بحث مورد تأکید قرار نگرفته و به‌جای آن، هیمان واحدی به‌عنوان نقطه آغاز بحث مطرح شده است. این انتخاب، به مثابه تمرکز بر اولین شعاع نور از خورشید بی‌غروب ذات الهی است که در ظرف واحدیت تجلی می‌یابد.

درنگ: هیمان احدی، قله وحدت محض الهی است که در آن، هیچ کثرتی وجود ندارد و ذات الهی پیش از هرگونه تعین در غیب‌الغیب مستور است.

هیمان واحدی: اولین تعین الهی

هیمان واحدی، به مقام ظهور اولیه الهی اشاره دارد که اولین مرتبه تعین و کثرت در آن پدیدار می‌شود. این مقام، همانند اولین قطره‌ای است که از اقیانوس ذات الهی جدا شده و در ظرف وجود متجلی می‌گردد. در این درس‌گفتار، هیمان واحدی به‌عنوان مبنای ظهور ارواح جلالی معرفی شده و قله هیمان در این بحث، به تعبیر استاد، تپه‌ای در برابر عظمت هیمان احدی تلقی گردیده است. این تمایز، نشان‌دهنده اهمیت درک مراتب وجودی در عرفان نظری است.

هیمان تجسد: ظهور در ارض بیضاء

پس از هیمان واحدی، هیمان تجسد مطرح می‌شود که به ظهور ارواح جلالی در ظرف ارض بیضاء اشاره دارد. ارض بیضاء، که از عالم طبیعت متمایز است، همانند آینه‌ای است که تجلیات الهی را در عالم مثال بازمی‌تاباند. این ظرف، محل ظهور ارواح جلالی است که به تسبيح و تقديس الهی مشغول‌اند و از توجه به غیر یا حتی خود بی‌بهره‌اند. این ارواح، در محضر جلال الهی چنان محو شده‌اند که گویی هیچ وجودی جز حق برایشان متصور نیست.

درنگ: هیمان تجسد، ظهور ارواح جلالی در ارض بیضاء است که به‌عنوان ظرف مثال، محل تسبيح و تقديس الهی و محو کامل این ارواح در جلال حق است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مراتب هیمان، از احدیت به‌عنوان قله وحدت محض تا واحدیت و تجسد در ارض بیضاء، پرداخته است. این مراتب، همانند طبقات یک بنای عظیم وجودی هستند که هر یک، جلوه‌ای از حقیقت الهی را در ظرفی خاص متجلی می‌سازند. هیمان احدی، مقام ذات مستور الهی است؛ هیمان واحدی، اولین تعین و ظهور؛ و هیمان تجسد، ظرف ظهور ارواح جلالی در عالم مثال. این مراتب، مبنای فهم عمیق‌تر نقش انسان کامل و ارواح جلالی در نظام هستی را فراهم می‌آورند.

بخش دوم: ارواح جلالی و فنای ابدی

ارواح جلالی: محو در سلطان جلال

ارواح جلالی، به ارواحی اطلاق می‌شود که در اثر غلبه سلطان جلال الهی، هیچ توجهی به غیر یا حتی خود ندارند. این ارواح، همانند ستارگانی هستند که در آسمان بی‌کران جلال الهی درخشیده و در نور حق محو شده‌اند. در درس‌گفتار، تأکید شده که هیچ روحی از این ارواح نیست که به غیر حق توجه کند،
لِٱسْتِيلَاءِ سُلْطَانِ ٱلْجَلَالِ عَلَيْهِ
(به دلیل استیلای سلطان جلال بر او). این محو کامل، به فنای ابدی منجر شده که در آن، ارواح جلالی از هرگونه غیریت یا خودآگاهی تهی هستند.

فنای ابدی: محو در وحدت الهی

فنای ابدی، که در متن به‌عنوان
فَنَائِهِمْ بِفَنَاءِ ٱلْأَبَدِ
معرفی شده، به معنای محو کامل ارواح جلالی در جلال الهی است. این مقام، همانند غرق شدن قطره‌ای در اقیانوس بی‌کران حق است که هیچ اثری از قطره باقی نمی‌ماند. این ارواح، به دلیل عدم توجه به غیر یا خود، در وحدت محض الهی فانی‌اند و از کثرت عینی بی‌بهره‌اند.

درنگ: ارواح جلالی، به دلیل استیلای سلطان جلال الهی، در فنای ابدی قرار دارند و هیچ توجهی به غیر یا خود ندارند، گویی وجودشان در نور حق محو شده است.

ارواح متخیره: مرتبه‌ای نازل‌تر

پس از ارواح جلالی، خداوند با تجلی دیگر، ارواح متخیره را در ارض بیضاء آفرید که به تسبيح و تقديس مشغول‌اند و از غیر بی‌خبرند. این ارواح، همانند پرندگان آسمانی هستند که در فضای ارض بیضاء بال می‌گشایند و جز تسبيح حق، هیچ خوراکی وجودی ندارند. آنها، به دلیل محو در جلال الهی، نه تنها از غیر، بلکه از خود نیز بی‌خبرند و در مرتبه‌ای نازل‌تر از ارواح جلالی قرار دارند.

ارض بیضاء: ظرف مثال و ثبات وجودی

ارض بیضاء، که خارج از عالم طبیعت است، به‌عنوان ظرف تجسد الهی و محل ظهور ارواح متخیره معرفی شده است. این ظرف، همانند زمینی سپید و پاک است که هیچ خلال و تبدلی در آن راه ندارد. در قرآن کریم، آیه
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
(سوره الرحمن: 26، : «هر که بر آن [زمین] است فانی است») به عالم ناسوت اشاره دارد، اما ارض بیضاء، به دلیل قرار گرفتن در عالم مثال، از فنا مصون است.

درنگ: ارض بیضاء، ظرف عالم مثال است که از عالم طبیعت متمایز بوده و به دلیل ثبات وجودی، از خلال و تبدل مصون است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین جایگاه ارواح جلالی و متخیره در نظام هستی پرداخته و فنای ابدی را به‌عنوان مقام محو کامل این ارواح در جلال الهی معرفی کرده است. ارض بیضاء، به‌عنوان ظرف مثال، محل ظهور این ارواح است که از کثرت عینی و فنا مصون‌اند. این مفاهیم، همانند نوری هستند که از مشکات الهی ساطع شده و در آینه ارض بیضاء منعکس می‌گردد، و نقش محوری این ارواح در تسبيح و تقديس الهی را نشان می‌دهند.

بخش سوم: انسان کامل و نقش او در عوالم

انسان کامل: مصدر عوالم

انسان کامل، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به‌عنوان مصدر همه عوالم معرفی شده است. این مقام، همانند خورشیدی است که نورش بر تمام عوالم سایه می‌افکند و هر عالم، جلوه‌ای از نور ولایی اوست. در درس‌گفتار، تأکید شده که این حضور، نه تنها در عالم ناسوت، بلکه در عوالم پیشین نیز به صورت نور ولایی جریان دارد. انسان کامل، به دلیل جامعیت، محور ظهورات الهی در همه ظروف وجودی است.

درنگ: انسان کامل، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مصدر همه عوالم است و در هر عالم، به صورت نور ولایی ظهور می‌یابد.

نوریت انسان کامل و تقدم وجودی

نوریت انسان کامل، به‌ویژه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، در عوالم لایتناهی مقدم است. آدم، به‌عنوان فرد ناسوتی این نوریت، یکی از مظاهر آن در ظرف ناسوت است. این نوریت، همانند رودی است که از سرچشمه غیب‌الغیب جاری شده و در هر عالم، به شکلی متجلی می‌گردد. تقدم وجودی این نوریت، نشان‌دهنده جامعیت انسان کامل در همه عوالم است.

نقد تعریف منطقی انسان

تعریف منطقی انسان به‌عنوان حیوان ناطق در درس‌گفتار نقد شده است. همه موجودات، به دلیل دارا بودن حیات و نطق الهی، حیوان و ناطق‌اند. انسان، به معنای انس‌العالم (آشنای عالم) است، نه نسيان (فراموشی). این تعریف، همانند کلیدی است که قفل معرفت عالم را می‌گشاید و انسان را به‌عنوان ظرف رویت و تجلی همه عوالم معرفی می‌کند.

درنگ: انسان، انس‌العالم است که به دلیل جامعیت، قادر به رویت و تجلی همه عوالم است و تعریف منطقی حیوان ناطق، ناقص و محدود است.

عالین و مقام جمعی

عالین، که از ارواح جلالی برترند، به دلیل دارا بودن مقام جمعی، هم در فنای ابدی‌اند و هم در دنیا حضور دارند. این مقام، همانند پلی است که میان فنا و بقا، و الوهیت و ناسوت، پیوند برقرار می‌کند. عالین، به انبیا و اولیا اشاره دارند که در مقام جمع‌الجمع، جامعیت وجودی را به نمایش می‌گذارند.

چموشی ناسوت و نقش انسان کامل

عالم ناسوت، به دلیل چموشی (سرکشی) انسان‌ها، محل ظهور انسان کامل است. این چموشی، همانند طوفانی است که در دریای ناسوت برخاسته و تنها با حضور انسان کامل آرام می‌گیرد. در درس‌گفتار، تأکید شده که این سرکشی در سایر عوالم کمتر دیده می‌شود و انسان کامل، به‌ویژه پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهما‌السلام، برای هدایت این عالم ظهور یافته‌اند.

درنگ: عالم ناسوت، به دلیل چموشی انسان‌ها، محل ظهور انسان کامل است که با نور ولایت، این سرکشی را هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به تبیین نقش انسان کامل به‌عنوان مصدر عوالم و مظهر ولایت الهی پرداخته است. انسان کامل، با نور ولایی خود، در همه عوالم حضور دارد و در عالم ناسوت، به دلیل چموشی انسان‌ها، نقشی محوری در هدایت ایفا می‌کند. نقد تعریف منطقی انسان و معرفی او به‌عنوان انس‌العالم، نشان‌دهنده جامعیت وجودی اوست که فراتر از محدودیت‌های عالم ناسوت، در همه ظروف وجودی تجلی می‌یابد.

بخش چهارم: عقل، قلم، و ظهورات الهی

عقل اول: اولین تعین الهی

عقل اول، نتیجه التفات عنصر اعظم به عالم تصدير (ظهور خلقت) است. این عقل، همانند اولین شعله‌ای است که از آتش غیب‌الغیب زبانه کشیده و علم به نفس و موجد خود دارد. در درس‌گفتار، عقل اول به‌عنوان مبنای چینش عوالم معرفی شده که لوح، قلم، و قضا را در بر می‌گیرد.

درنگ: عقل اول، اولین تعین الهی است که با التفات عنصر اعظم به عالم تصدير، مبنای چینش عوالم و ظهور لوح، قلم، و قضا می‌گردد.

قلم، روح، و عرش

عقل، از حیث تصدير، قلم می‌شود؛ از حیث تصرف، روح؛ و از حیث استواء، عرش. این تعینات، همانند شاخه‌های درختی هستند که از ریشه عقل اول سر برآورده و هر یک، ظرفی از ظهورات الهی را رقم می‌زنند. قلم، به چینش وجودی؛ روح، به تصرف در عالم ارواح؛ و عرش، به استواء و احاطه بر عوالم اشاره دارد.

امام مبین و احصاء

از حیث احصاء، عقل به امام مبین تبدیل می‌شود که بقای امت به او وابسته است. این مقام، همانند محور یک چرخ عظیم وجودی است که تمام اجزای عالم را در نظم الهی حفظ می‌کند. امام مبین، به انسان کامل یا حقیقت ولایی اشاره دارد که محور احصاء و چینش وجودی عوالم است.

لوح و قضا و قدر

قلم، بر لوح جاری می‌شود و قضا و قدر (جزئی و کلی) را رقم می‌زند. این جریان، همانند جویباری است که از سرچشمه عقل اول جاری شده و در ظرف لوح، تقدیرات الهی را ثبت می‌کند. این تقدیرات، شامل ایجابات مادون و مافوق لوح است که در درس‌گفتار به تفصیل شرح داده شده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به تبیین نقش عقل اول و تعینات آن در نظام هستی پرداخته است. عقل، به‌عنوان اولین تعین الهی، مبنای ظهور قلم، روح، عرش، و امام مبین است که هر یک، جنبه‌ای از چینش و نظم الهی را در عوالم مختلف به نمایش می‌گذارند. این مفاهیم، همانند قطعات یک پازل عظیم وجودی هستند که در هماهنگی کامل، نظام هستی را شکل می‌دهند.

بخش پنجم: عبادت و مراتب آن

مراتب عبادت: حظی، امری، و بحقه

عبادت، در سه مرتبه تبیین شده است: عبادت حظی، که برای کسب بهشت یا فرار از جهنم است؛ عبادت امری، که بر اساس امر الهی و اخلاص در دین صورت می‌گیرد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است:
وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ ٱللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ
(سوره بینه: 5، : «و به آنها فرمان داده نشده بود جز اینکه خدا را با اخلاص در دین پرستش کنند»)؛ و عبادت بحقه، که از سر عشق و محبت به خدا و بدون طمع یا ترس انجام می‌شود. این مراتب، همانند پله‌های نردبانی هستند که سالک را از خودخواهی به سوی محو در حق هدایت می‌کنند.

درنگ: عبادت در سه مرتبه حظی، امری، و بحقه تبیین شده که عبادت بحقه، مقام عشق الهی و اوج سلوک عرفانی است.

عبادت بحقه: عشق و انس الهی

عبادت بحقه، به معنای پرستش خدا از سر عشق و محبت، بدون طمع به بهشت یا ترس از جهنم است. این مقام، همانند عاشقی است که معشوق را نه برای نفع خویش، بلکه برای اهلیت او دوست می‌دارد. در درس‌گفتار، این مقام به اولیای الهی نسبت داده شده که خدا را به‌عنوان انیس، شفیق، و محبوب می‌بینند و در این عشق، از هرگونه تعلق نفسانی یا مادی رها شده‌اند.

سلوک عرفانی: قطع طمع

سلوک عرفانی، در سه مرحله تبیین شده است: بریدن طمع از غیر، خود، و حق. این مراحل، همانند سفری است که سالک را از ظلمت تعلقات به نور عشق الهی می‌رساند. عبادت عشقی، که نتیجه این سلوک است، خدا را نه به‌عنوان رزاق یا آمر، بلکه به‌عنوان محبوب و انیس می‌بیند و در این مقام، هیچ شاه و گدایی باقی نمی‌ماند.

درنگ: سلوک عرفانی، با بریدن طمع از غیر، خود، و حق، به عبادت عشقی منجر می‌شود که در آن، خدا به‌عنوان محبوب و انیس پرستیده می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به تبیین مراتب عبادت و سلوک عرفانی پرداخته و عبادت بحقه را به‌عنوان اوج این سلوک معرفی کرده است. عبادت حظی، امری، و بحقه، همانند سه منزل در مسیر عرفان هستند که سالک را از خودخواهی به سوی عشق الهی هدایت می‌کنند. این مفاهیم، نشان‌دهنده عمق عرفان نظری در فهم رابطه انسان با حق و نقش عشق در این مسیر هستند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کل

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفاهیم عمیق عرفان نظری در باب مراتب هیمان، ارواح جلالی و متخیره، و نقش انسان کامل در عوالم مختلف پرداخته است. هیمان احدی، واحدی، و تجسد، به‌عنوان طبقات وجودی، ظهورات الهی را در ظروف مختلف نشان می‌دهند. ارواح جلالی و متخیره، در ارض بیضاء، محو در جلال الهی‌اند و از کثرت عینی مصون. انسان کامل، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به‌عنوان مصدر عوالم و مظهر ولایت الهی، در همه ظروف وجودی حضور دارد و در عالم ناسوت، با هدایت چموشی انسان‌ها، نقشی محوری ایفا می‌کند. عقل اول، قلم، روح، و عرش، به‌عنوان تعینات الهی، نظم وجودی عوالم را رقم می‌زنند. عبادت، در سه مرتبه حظی، امری، و بحقه، مسیر سلوک عرفانی را ترسیم می‌کند که در آن، عبادت بحقه به‌عنوان مقام عشق الهی، اوج این سلوک است. این نوشتار، همانند مشکاتی است که نور معرفت الهی را در آینه‌های عرفان نظری منعکس کرده و برای پژوهشگران و طالبان معرفت، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر نظام هستی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، وجود مطلق به چه معناست؟

2. طبق متن، تفاوت اصلی دیدگاه عارف و فیلسوف درباره وجود مطلق چیست؟

3. کدام ویژگی وجود مطلق در اعتبار «فحسب» در متن ذکر شده است؟

4. بر اساس متن، چرا وجود مطلق نمی‌تواند اسم یا رسم داشته باشد؟

5. طبق متن، کمال اسمائی در چه اعتباری با کمال ذاتی یکی می‌شود؟

6. وجود مطلق در متن به معنای وجود مقید به شرط شیء یا شرط لا است.

7. بر اساس متن، وجود مطلق در اعتبار فحسب عاری از کثرت، ترکیب، صفت و نسبت است.

8. متن بیان می‌کند که اسماء الهی در ظرف علم نظری می‌توانند عین ذات حق باشند.

9. طبق متن، کمال اسمائی در اعتبار ثانی (واحدیت) از کمال ذاتی متمایز است.

10. متن اظهار می‌دارد که علم حق به اشیاء عین علم او به ذاتش است.

11. تفاوت اصلی بین وجود مطلق و وجود به شرط لا از دیدگاه متن چیست؟

12. چرا وجود مطلق در اعتبار فحسب نمی‌تواند صفت یا نسبت داشته باشد؟

13. طبق متن، چرا مفهوم وجود برای حق تعالی کافی نیست؟

14. چرا در متن گفته شده که علم حق به اشیاء عین علم او به ذاتش است؟

15. مفهوم «نحن اسماء الحسنی» در ظرف سلوک به چه معناست؟

پاسخنامه

1. وجود لا به شرط، بدون هیچ قید مقسمی یا قسمی

2. عارف وجود را لا به شرط و فیلسوف به شرط لا می‌داند

3. عاری از هرگونه قید، کثرت، ترکیب، صفت و نسبت

4. چون اسم و رسم حکایت از تعین می‌کنند

5. اعتبار اول (احدیت)

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. وجود مطلق لا به شرط است، بدون قید مقسمی یا قسمی، در حالی که وجود به شرط لا وجود خاص و مقید به عدم غیر است.

12. زیرا صفت و نسبت احکام قید خارجی‌اند و وجود مطلق در اعتبار فحسب عاری از هر قیدی است.

13. چون مفهوم وجود خود دارای تعین است و حق تعالی عاری از هر تعینی است.

14. زیرا در اعتبار اول (احدیت)، هیچ غیریتی وجود ندارد و همه صفات و علم حق در ذاتش متحدند.

15. در ظرف سلوک، «نحن اسماء الحسنی» به معنای وصول عارف به حقیقت اسماء الهی است که عین ذات حق‌اند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده