متن درس
وحدت و کثرت در افعال الهی: تأملی در تناسب و تنافر وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 370)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره 370 از سلسله درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تبیین «مصباح الانس» اثر ابن فناری است که با تمرکز بر مفاهیم وحدت و کثرت در افعال الهی، تناسب و تنافر وجودی، و مراتب ظهور این افعال در چارچوب عرفان نظری نگاشته شده است.
بخش نخست: وحدت و کثرت در افعال الهی
وحدت ذاتی افعال الهی
افعال الهی، از منظر وحدت، همگی به ذات واحد حق تعالی متصلاند و تحت عنوان «فعل الله» شناخته میشوند. این وحدت، چونان نوری است که از خورشید حقیقت الهی ساطع شده و تمامی ظهورات، از حیات و مرگ تا خیر و شر، را در بر میگیرد. در این نگاه، همه افعال، در ظرف ظهور، یک حقیقت واحد دارند و مانند امواجی هستند که از اقیانوس بیکران ذات الهی برخاستهاند.
| درنگ: تمامی افعال الهی، از منظر وحدت، فعل الله بوده و در ظرف ظهور، تحت یک حقیقت واحد قرار دارند. |
این وحدت ذاتی، ریشه در توحید افعالی دارد که بر اساس آن، هیچ فعلی جز از جانب خداوند متعال صادر نمیشود. در این چارچوب، حیات و مرگ، خیر و شر، همگی جلوههای یک حقیقتاند که در ظرف ظهور، به صورت واحد متجلی میشوند.
کثرت و تعین در افعال الهی
از منظر کثرت، افعال الهی در مراتب مختلف تعین مییابند. این تعین، گاه کلی است، مانند شأن و دهر الهی که به جنبههای عام و فراگیر اشاره دارند، و گاه جزئی، مانند ظهورات خاص در موجودات ناسوتی. این کثرت، چونان رنگهای گوناگونی است که از یک منشور نورانی الهی ساطع شده و در مراتب وجودی، تنوع مییابد. تعینات میتوانند وجودی یا عدمی، خیر یا شر، کلی یا جزئی باشند.
به عنوان مثال، حیات به عنوان یک فعل وجودی و مرگ به عنوان یک فعل عدمی، هر دو از افعال الهیاند، اما در مراتب کثرت، با خصوصیات متفاوتی ظهور مییابند. این تنوع، نتیجه تنزل فیض الهی از وحدت مطلق به مراتب کثرت است.
جمعبندی بخش نخست
افعال الهی، در ذات خود، وحدتی دارند که تمامی ظهورات را به حقیقت واحد حق تعالی متصل میکند. با این حال، در مراتب کثرت، این افعال در قالب تعینات کلی و جزئی، وجودی و عدمی، خیر و شر، متجلی میشوند. این دوگانه وحدت و کثرت، مبنای فهم عرفانی افعال الهی در چارچوب مصباح الانس است.
بخش دوم: تناسب و تنافر در صور زمان اجتماع
دوام فیض و صور زمان اجتماع
دوام فیض الهی، صور زمانی اجتماع را متعین میسازد که تحت تأثیر اسم «دهر» قرار دارند. دهر، به مثابه ظرفی است که افعال الهی در آن ظهور مییابند و اجلها (مدتهای تعیینشده برای موجودات) بر اساس این صور مشخص میشوند. تناسب، چونان پیوندی هماهنگ میان اجزای وجودی است که حیات و بقا را تضمین میکند، در حالی که تنافر، جدایی و ناسازگاری میان این اجزا را نشان میدهد که به مرگ و فنا منجر میشود.
| درنگ: دوام فیض الهی، صور زمانی اجتماع را تحت تأثیر اسم دهر متعین میسازد و اجلها بر اساس تناسب و تنافر این صور تعیین میشوند. |
این صور زمانی، چونان بستری هستند که فیض الهی در آن جاری شده و مراتب وجودی را شکل میدهند. تناسب، مانند نسیمی است که حیات را در موجودات دمیده و بقای آنها را تضمین میکند، در حالی که تنافر، مانند طوفانی است که این پیوند را گسسته و به مرگ یا فنا میانجامد.
شأن و دهر الهی
در مراتب کلی، تناسبات وجودی تحت تأثیر شأن و دهر الهی قرار دارند. شأن، به مقام و جایگاه حق تعالی اشاره دارد و دهر، ظرف زمانی ظهور افعال الهی است. این دو، چونان دو بال معرفتاند که مراتب کلی وجود را به پرواز درمیآورند. در مراتب جزئی، این تناسبات در قالب مخلوقات خاص، مانند انسان، حیوان، نبات و معدن، متجلی میشوند.
به عنوان مثال، صدقه به عنوان یک عمل خیر، تناسبی وجودی ایجاد میکند که عمر را طولانی میسازد، در حالی که بیادبی یا گناه، به عنوان تنافر، میتواند عمر را کوتاه کند. با این حال، کشف تمامی عوامل مؤثر بر اجلها، به دلیل پیچیدگی مراتب الهی، برای فهم بشری آسان نیست.
جمعبندی بخش دوم
تناسب و تنافر، دو نیروی متضاد در تعیین صور زمانی اجتماع و اجلها هستند. اسم دهر، به عنوان ظرف ظهور، و شأن الهی، به عنوان مقام حق تعالی، مراتب کلی و جزئی افعال را متعین میسازند. این مفاهیم، مبنای حرکت وجود از وحدت به کثرت و تأثیرات آن در حیات و مرگ موجودات را تشکیل میدهند.
بخش سوم: آثار قابل شناسایی و غیرقابل شناسایی
آثار قابل شناسایی (یعرف)
افعال الهی به دو دسته آثار قابل شناسایی و غیرقابل شناسایی تقسیم میشوند. آثار قابل شناسایی، تحت قواعد عقلی و صوری قرار میگیرند و برای همگان قابل درک هستند. این آثار، مانند تأثیرات داروها یا ویژگیهای ظاهری اشیاء، در حوزه علوم تجربی و عقلی تحلیل میشوند. برای مثال، خیر و شر ظاهری، مانند تأثیر یک دارو یا ویژگیهای ارثی یک فرد، قابل شناسایی و تحت ضابطه هستند.
| درنگ: آثار قابل شناسایی افعال الهی، تحت قواعد عقلی و صوری قرار دارند و برای همگان قابل درک هستند، مانند تأثیرات داروها یا ویژگیهای ظاهری اشیاء. |
آثار غیرقابل شناسایی (لایعرف)
آثار غیرقابل شناسایی، مستقیماً از اراده الهی ناشی میشوند و از طریق اسباب ظاهری قابل درک نیستند. این آثار، چونان رازی در پس پرده غیباند که تنها به واسطه توجه الهی ظاهر میشوند. برای مثال، ممکن است فردی با خیرات ظاهری به عاقبتی غیرمنتظره دچار شود، یا شروری از موجودات خیر به انسان برسد. این امور، خارج از محاسبات بشری و تنها در حوزه معرفت عرفانی قابل فهماند.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ [مطلب حذف شد] : «و به یقین، ما انسان را آفریدیم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.» (سوره ق، آیه ۱۶)
این آیه، بر اقربیت مطلق خداوند به انسان تأکید دارد و نشان میدهد که خیر و شر، از نزدیکترین راه، یعنی خود حق تعالی، به انسان میرسد.
محدودیت محاسبات بشری
محاسبات بشری در برابر افعال الهی اغلب نادرست است. برای مثال، ابولهب، با وجود برخی خیرات ظاهری، به جهنم میرود، در حالی که از منظر انسانی ممکن است این امر غیرقابل درک باشد. این پیچیدگی، چونان مه غلیظی است که فهم بشری را محدود میکند و بر لزوم تسلیم در برابر اراده الهی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
افعال الهی به دو دسته آثار قابل شناسایی و غیرقابل شناسایی تقسیم میشوند. آثار قابل شناسایی، در حوزه علوم تجربی و عقلی قرار دارند، در حالی که آثار غیرقابل شناسایی، مستقیماً از اراده الهی ناشی شده و در حوزه معرفت عرفانی تحلیل میشوند. اقربیت الهی، محاسبات بشری را به چالش کشیده و بر محدودیت فهم انسانی در برابر اراده الهی تأکید میکند.
بخش چهارم: عناصر و ترکیبات وجودی
ظهور عناصر اربعه
ظهور عناصر اربعه (آب، خاک، هوا، آتش) از ترکیب کیفیات چهارگانه (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست) ناشی میشود. این عناصر، چونان بذرهای اولیه خلقتاند که در ترکیبات بعدی، به معادن، نباتات و حیوانات منجر میشوند. هر عنصر، با کیفیات خاص خود، مانند حرارت آتش یا رطوبت آب، تعریف میشود و مبنای ظهور موجودات در مراتب مختلف خلقت است.
| درنگ: عناصر اربعه (آب، خاک، هوا، آتش) از ترکیب کیفیات چهارگانه (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست) پدید آمده و مبنای ظهور معادن، نباتات و حیوانات هستند. |
این دیدگاه سنتی، ریشه در فلسفه و عرفان اسلامی دارد و نشاندهنده سلسلهمراتب خلقت از کیفیات اولیه تا موجودات پیچیدهتر است. برای مثال، ترکیب زاج، افس و آب، به ظهور سیاهی منجر میشود که نمونهای از تناسب کیفیات در ایجاد یک اثر خاص است.
ترکیبات اولیه و ثانویه
ترکیبات اولیه، مانند ظهور عناصر اربعه، به تجلی وجودی اولیه منجر میشوند. ترکیبات ثانویه، مانند ظهور معادن، نباتات و حیوانات، در مراتب بعدی خلقت پدیدار میشوند. این تنزل، چونان سفری است از وحدت کیفیات اولیه به کثرت مظاهر وجودی.
برای مثال، نباتات، که در دیدگاه سنتی فاقد احساس تلقی میشدند، امروزه با کشفیات علمی، دارای نوعی احساس شناخته میشوند. این امر نشاندهنده پیچیدگی مراتب وجودی و محدودیت فهم سنتی در برابر حقایق الهی است.
جمعبندی بخش چهارم
عناصر اربعه، از ترکیب کیفیات چهارگانه پدید آمده و مبنای ظهور موجودات در مراتب مختلف خلقت هستند. ترکیبات اولیه و ثانویه، سلسلهمراتب خلقت را از وحدت به کثرت هدایت میکنند. این مفاهیم، نشاندهنده پیوستگی عمیق میان کیفیات اولیه و مظاهر وجودیاند.
بخش پنجم: مرگ، فنا و مراتب برزخی
تمایز مرگ و فنا
مرگ (موت) به معنای افتراق ارواح از ابدان است، در حالی که فنا، انحلال کامل وجود در مراتب باطنی را نشان میدهد. مرگ، چونان سفتکاری یک بناست که ساختار اولیه حیات را از هم میگسلد، و فنا، چونان روکاری است که این ساختار را به کلی محو میکند.
| درنگ: مرگ، افتراق ارواح از ابدان است، در حالی که فنا، انحلال کامل وجود در مراتب باطنی را نشان میدهد. |
این تمایز در فقه اسلامی نیز نمود دارد. برای مثال، بدن گرم (موت) احکام متفاوتی از بدن سرد (فنا) دارد. مرگ، مرحله اولیه جدایی روح و بدن است، در حالی که فنا، مرحله نهایی انحلال وجودی را نشان میدهد.
شب اول قبر و فشار قبر
شب اول قبر و فشار قبر، به عنوان مراتب موت و فنا تحلیل میشوند. این مراحل، چونان گذرگاههاییاند که وجود را از ناسوت به برزخ هدایت میکنند. فشار قبر، تجربهای از تنافر وجودی است که جدایی تدریجی روح از بدن را نشان میدهد. این مراحل، نیازمند معرفت عمیق برای فهماند و نمیتوان آنها را صرفاً با اسباب ظاهری تحلیل کرد.
برای مثال، احکام شرعی مانند آرام برداشتن و گذاشتن بدن در قبر، یا خواندن نماز وحشت، نشاندهنده تأثیرات باطنی این مراحل بر وجود انساناند. این اعمال، چونان کلیدیاند که درهای معرفت به مراتب برزخی را میگشایند.
روح و بدن در مراتب وجودی
انسان، دارای ارواح و ابدان متعدد است که در مراتب مختلف وجودی متجلی میشوند. این تعدد، چونان لایههای یک مو است که هر لایه، روح و حیات خاص خود را دارد. مرگ، جدایی تدریجی این ارواح از ابدان است، و فنا، انحلال نهایی این لایهها را نشان میدهد.
برای مثال، قرآن کریم میفرماید:
لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ [مطلب حذف شد] : «آنان را دلهایی است که با آن نمیفهمند، و چشمانی که با آن نمیبینند، و گوشهایی که با آن نمیشنوند.» (سوره اعراف، آیه ۱۷۹)
این آیه، بر تعدد مراتب وجودی انسان و محدودیت فهم ظاهری تأکید دارد. هر انسان، دارای قلوب، اعین و آذان متعدد است که در مراتب باطنی، معانی متفاوتی دارند.
جمعبندی بخش پنجم
مرگ و فنا، دو مرحله متمایز در انتقال وجود از ناسوت به برزخاند. مرگ، جدایی ارواح از ابدان، و فنا، انحلال کامل وجودی را نشان میدهد. شب اول قبر و فشار قبر، مراتب این انتقال را متجلی میسازند و نیازمند معرفت عرفانی برای فهم هستند. تعدد ارواح و ابدان، پیچیدگی مراتب وجودی انسان را نشان میدهد.
بخش ششم: معرفت عرفانی در برابر علوم تجربی
محدودیت علوم تجربی
علوم تجربی، با وجود دقتشان، در حوزه اسباب ظاهری محدود هستند. این علوم، مانند چراغیاند که تنها گوشهای از حقیقت را روشن میکنند، اما در برابر حقایق باطنی، ناتواناند. برای مثال، آزمایشگاههای علمی میتوانند برخی عفونتها را شناسایی کنند، اما بسیاری از حقایق وجودی، مانند علل غیرظاهری بیماریها، از دسترس آنها خارج است.
| درنگ: علوم تجربی در حوزه اسباب ظاهری محدود هستند و نمیتوانند حقایق باطنی و غیرقابل شناسایی افعال الهی را کشف کنند. |
برتری معرفت عرفانی
معرفت عرفانی، به کشف حقایق ورای اسباب ظاهری میپردازد. عارف، مانند دریانوردی است که در اقیانوس بیکران حقیقت الهی سیر میکند و به مراتبی دست مییابد که علوم تجربی از آن عاجزند. این معرفت، به امور غیرقابل درک (لایعرف) پرداخته و از طریق توجه باطنی، حقایق الهی را آشکار میسازد.
برای مثال، عارف میتواند علل باطنی یک واقعه، مانند مرگ غیرمنتظره یک فرد نیکوکار، را درک کند، در حالی که علوم تجربی در برابر این امور ناتواناند. این تمایز، مانند تفاوت میان سحر و معجزه است: سحر در حوزه اسباب ظاهری عمل میکند، اما معجزه، از اراده الهی ناشی میشود.
جمعبندی بخش ششم
معرفت عرفانی، در برابر علوم تجربی، به کشف حقایق باطنی و غیرقابل شناسایی میپردازد. علوم تجربی، در حوزه اسباب ظاهری محدودند، در حالی که عرفان، با نفوذ به مراتب غیبی، حقایق الهی را آشکار میسازد. این تمایز، برتری معرفت عرفانی را در فهم مراتب وجودی نشان میدهد.
نتیجهگیری نهایی
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتار شماره 370 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تبیینی جامع و عمیق از وحدت و کثرت در افعال الهی، تناسب و تنافر وجودی، و مراتب ظهور این افعال در چارچوب عرفان نظری ارائه داد. افعال الهی، از منظر وحدت، همگی به ذات واحد حق تعالی متصلاند، اما در کثرت، در مراتب کلی و جزئی، وجودی و عدمی، متجلی میشوند. تناسب و تنافر، صور زمانی اجتماع را متعین ساخته و اجلها را تعیین میکنند. آثار الهی به دو دسته قابل شناسایی و غیرقابل شناسایی تقسیم میشوند، و معرفت عرفانی، برخلاف علوم تجربی، به کشف حقایق باطنی میپردازد. مرگ و فنا، به عنوان مراتب انتقال وجود از ناسوت به برزخ، و شب اول قبر و فشار قبر، نشاندهنده پیچیدگی مراتب وجودیاند.
| با نظارت صادق خادمی |