در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 372

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 372)

مقدمه: درآمدی بر معرفت ظهورات الهی و نقش استجماع

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 372 (مورخ 21 آبان 1378 هجری شمسی)، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفان نظری و فلسفه اسلامی می‌پردازد. محور این بحث، تبیین ضابط معرفتی در شناخت تفاوت میان امر بالواسطه و امر بالوجه الخاص است که به ظهورات الهی در عالم هستی و نقش محوری استجماع (تمرکز و وحدت حواس) در ادراک این ظهورات اشاره دارد. همانند نوری که از مشکات وجود الهی ساطع شده و در آینه‌های عوالم مختلف منعکس می‌شود، این متن به بررسی رابطه میان مقدمات و نتایج، تمایز علم و معرفت، و جایگاه اولیای الهی در فهم حقایق متعالی می‌پردازد.

بخش نخست: ضابط معرفتی در شناخت ظهورات الهی

تمایز امر بالواسطه و امر بالوجه الخاص

در عرفان نظری، شناخت ظهورات الهی نیازمند ضابطی معرفتی است که تفاوت میان امر بالواسطه و امر بالوجه الخاص را روشن سازد. امر بالواسطه به نتایجی اشاره دارد که از مقدمات و مبادی ظاهری ناشی شده و برای عموم قابل‌ادراک است، مانند شباهت فرزند به والدین که در قیافه یا صفات ظاهری نمود می‌یابد. این شباهت، همانند آینه‌ای است که انعکاس واضحی از مبادی را به نمایش می‌گذارد و برای همگان، از عامه تا خواص، قابل‌مشاهده است. در مقابل، امر بالوجه الخاص به ویژگی‌هایی اشاره دارد که از مبادی غیرمستقیم یا صفات متعالی الهی ناشی می‌شوند و تنها برای اولیای الهی و دارندگان بصیرت باطنی قابل‌فهم است. این تمایز، همانند تفاوت میان نور خورشید که برای همه قابل‌دیدن است و شعاع‌های پنهانی که تنها در آینه‌های خاص منعکس می‌شوند، در نظام معرفتی عرفان نظری جایگاه ویژه‌ای دارد.

درنگ: امر بالواسطه به ظهوراتی اشاره دارد که از مبادی ظاهری ناشی شده و برای عموم قابل‌ادراک است، درحالی‌که امر بالوجه الخاص به ویژگی‌های متعالی الهی تعلق دارد که تنها برای خواص با بصیرت باطنی قابل‌فهم است.

معیار اشتراک نتیجه با مقدمات

معیار تمایز میان این دو نوع امر، در اشتراک یا عدم اشتراک نتیجه با مقدمات نهفته است. هر آنچه نتیجه (مانند فرزند) با مقدمات (مانند والدین) یا مواد کلی و حقایق اصلی مشترک است، به امر بالواسطه تعلق دارد. برای مثال، شباهت ظاهری فرزند به والدین، از طریق مواد کلی (ویژگی‌های جسمانی) یا حقایق اصلی (صفات معنوی) قابل‌مشاهده است و به قول متن اصلی:
ان كل مايشارك فيه النتيجه المقدمتين و الولد الوالدتين من المواد الكليه و الحقائق فهو اللذى.
این اشتراک، همانند رودی است که از سرچشمه والدین به سوی فرزند جاری شده و ویژگی‌های ظاهری و باطنی را منتقل می‌کند. اما ویژگی‌هایی که از این اشتراک مستثنا هستند، به وجه خاص الهی تعلق دارند و نیازمند معرفتی عمیق‌تر برای ادراک هستند.

پیچیدگی متن اصلی و چالش‌های شرح

درس‌گفتار تأکید می‌کند که گاه متن اصلی چنان تفصیلی دارد که شارح در تبیین عبارات آن گم می‌شود، یا برعکس، شرح شارح از متن اصلی پیشی می‌گیرد. این پیچیدگی، همانند بافتی ظریف از تار و پود معرفت است که نیازمند دقتی عمیق برای گشودن گره‌های آن است. گاه متن اصلی به دلیل ایجاز و عمق، شارح را به توضیحات گسترده وامی‌دارد، و گاه شرح چنان ساده‌ساز می‌شود که از غنای متن اصلی کاسته می‌گردد. این چالش، نشان‌دهنده ضرورت تسلط بر مفاهیم عرفانی و فلسفی برای ارائه تفسیری دقیق و جامع است.

درنگ: پیچیدگی متن اصلی و شرح آن، نشان‌دهنده عمق مفاهیم عرفانی و ضرورت تسلط شارح بر این مفاهیم برای ارائه تفسیری دقیق و جامع است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، به تبیین ضابط معرفتی در شناخت تفاوت میان امر بالواسطه و امر بالوجه الخاص پرداخته و معیار اشتراک نتیجه با مقدمات را به‌عنوان مبنای این تمایز معرفی کرده است. امر بالواسطه، به ظهورات قابل‌ادراک برای عموم اشاره دارد، درحالی‌که امر بالوجه الخاص، به ویژگی‌های متعالی الهی تعلق دارد که تنها برای خواص قابل‌فهم است. پیچیدگی متن اصلی و چالش‌های شرح آن، نشان‌دهنده عمق این مفاهیم و ضرورت دقت در تفسیر آنهاست. این مباحث، همانند پایه‌های بنایی عظیم، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر ظهورات الهی در بخش‌های بعدی هستند.

بخش دوم: ظهورات عام و خاص الهی

ظهورات عام: ادراک همگانی

ظهورات الهی در سراسر هستی به دو وجه عام و خاص تقسیم می‌شوند. وجه عام، همانند نوری است که برای همگان قابل‌مشاهده است و به قول متن اصلی:
يمكن ان يدرك و لكل احد بنوع.
این ظهورات، در شباهت‌های ظاهری مانند قیافه فرزند به والدین متجلی می‌شوند، که برای همه، از عامه تا خواص، قابل‌فهم است. این شباهت، همانند آینه‌ای است که انعکاس واضحی از مبادی را به نمایش می‌گذارد و نیازی به بصیرت خاص ندارد.

ظهورات خاص: معرفت خواص

در مقابل، ظهورات خاص به ویژگی‌هایی اشاره دارند که از مبادی غیرمستقیم یا صفات متعالی الهی ناشی می‌شوند و تنها برای خواص قابل‌ادراک هستند. این ویژگی‌ها، مانند شباهت فرزند به اجداد یا صفات الهی که در او ظهور یافته‌اند، نیازمند بصیرتی عمیق و معرفتی متعالی است. این ظهورات، همانند شعاع‌های پنهانی نور الهی هستند که تنها در آینه‌های صیقل‌یافته خواص منعکس می‌شوند.

درنگ: ظهورات عام الهی برای همگان قابل‌ادراک است، اما ظهورات خاص، به دلیل ماهیت غیرملموس و متعالی، تنها برای خواص با بصیرت باطنی قابل‌فهم است.

مثال شباهت و عدم شباهت فرزند به والدین

درس‌گفتار با مثال فرزند و والدین، این تمایز را روشن می‌سازد. شباهت ظاهری فرزند به والدین، مانند چشم، بینی یا قد، نشانه امر بالواسطه است که از مواد کلی و حقایق اصلی ناشی می‌شود. اما عدم شباهت، مانند ویژگی‌هایی که از اجداد یا صفات الهی ناشی می‌شوند، به امر بالوجه الخاص اشاره دارد. این مثال، همانند کلیدی است که قفل معرفت ظهورات الهی را می‌گشاید و نشان می‌دهد که چگونه ویژگی‌های خاص از مبادی غیرملموس سرچشمه می‌گیرند.

دو نوع وجه خاص

درس‌گفتار دو نوع وجه خاص را معرفی می‌کند: نخست، ویژگی‌هایی که با مبادی غیرمباشر (مانند شباهت به اجداد) مرتبط هستند؛ و دوم، ویژگی‌هایی که کاملاً از مبادی ظاهری مستقل بوده و از صفات الهی، مانند احیاء و اماته، ناشی می‌شوند. این تمایز، همانند شاخه‌های درختی است که از ریشه واحد الهی سر برآورده و در ظروف مختلف وجودی متجلی می‌گردد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
(: «او زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون می‌آورد»)، که به قدرت الهی در خلق ویژگی‌های غیرمنتظره اشاره دارد.

درنگ: وجه خاص الهی به دو نوع تقسیم می‌شود: ویژگی‌های ناشی از مبادی غیرمباشر (مانند اجداد) و ویژگی‌های متعالی الهی (مانند احیاء و اماته) که از مبادی ظاهری مستقل هستند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین ظهورات عام و خاص الهی پرداخته و با مثال شباهت و عدم شباهت فرزند به والدین، تفاوت میان امر بالواسطه و بالوجه الخاص را روشن ساخته است. ظهورات عام، برای همگان قابل‌ادراک هستند، اما ظهورات خاص، به دلیل ماهیت متعالی خود، تنها برای خواص قابل‌فهم‌اند. تمایز میان این دو نوع ظهور، همانند نوری است که از مشکات الهی ساطع شده و در آینه‌های مختلف وجودی منعکس می‌گردد، و زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر نقش اولیای الهی در بخش بعدی است.

بخش سوم: نقش اولیای الهی در معرفت ظهورات

تمایز علم تجربی و معرفت عرفانی

درس‌گفتار بر تمایز میان علم تجربی و معرفت عرفانی تأکید دارد. علم تجربی، به آثار ملموس ماده محدود است و دانشمند تجربی، هرچند در شناخت این آثار توانمند باشد، در برابر آثار غیرملموس عاجز است. اما اولیای الهی، به دلیل ارتباط با حقایق باطنی، قادر به درک هر دو نوع آثار ملموس و غیرملموس هستند. این تمایز، همانند تفاوت میان سحر و معجزه است؛ سحر در برابر اعجاز عاجز است، همان‌گونه که علم تجربی در برابر معرفت عرفانی ناتوان است.

درنگ: اولیای الهی، به دلیل معرفت باطنی، قادر به درک آثار ملموس و غیرملموس هستند، درحالی‌که علم تجربی به آثار مادی محدود است.

نقش اولیای الهی در شناخت خصوصیات ربوبی

اولیای الهی، به دلیل مهارت در شناخت خصوصیات ربوبی، از دانشمندان علوم تجربی متمایز هستند. آنها، همانند باغبانانی هستند که نه تنها گل‌های ظاهری باغ وجود را می‌شناسند، بلکه ریشه‌های پنهان آن را نیز درمی‌یابند. این توانایی، ناشی از بصیرت باطنی و ارتباط با حقایق متعالی است که علم تجربی از آن بی‌بهره است.

مثال پیامبر اکرم (ص) و کمالات وجودی

درس‌گفتار با اشاره به پیامبر اکرم (ص) بیان می‌کند که ایشان، با وجود ناسوتی بودن، به دلیل نورانیت خاص، از نقایص کیانی مبرا هستند. این نورانیت، همانند خورشیدی است که بر تمام عوالم سایه می‌افکند و کمالات وجودی را در ظرف ناسوت متجلی می‌سازد. این مثال، نشان‌دهنده ظهور ویژگی‌های خاص الهی در انسان کامل است که از مبادی ظاهری فراتر می‌رود.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، با وجود ناسوتی بودن، به دلیل نورانیت خاص، از نقایص کیانی مبرا بوده و مظهر کمالات وجودی الهی است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به تبیین نقش اولیای الهی در شناخت ظهورات خاص و تمایز معرفت عرفانی از علم تجربی پرداخته است. اولیای الهی، به دلیل بصیرت باطنی، قادر به درک حقایق غیرملموس هستند و از این‌رو، در فهم خصوصیات ربوبی بر دانشمندان تجربی برتری دارند. مثال پیامبر اکرم (ص) نشان‌دهنده ظهور کمالات الهی در انسان کامل است که فراتر از محدودیت‌های مادی است. این مباحث، زمینه‌ساز بررسی نقش استجماع در بخش بعدی هستند.

بخش چهارم: استجماع و وحدت در معرفت و عمل

استجماع: کلید موفقیت در اعمال

استجماع، یا تمرکز و وحدت حواس، به‌عنوان شرط لازم برای موفقیت در هر عمل، از تولید فرزند تا مطالعه، عبادت و حتی غذا خوردن، در درس‌گفتار برجسته شده است. بدون استجماع، نتیجه مطلوب حاصل نمی‌شود، همان‌گونه که قطره‌ای بدون جریان متمرکز، نمی‌تواند مسیر رود را طی کند. درس‌گفتار با مثال‌هایی مانند غذا خوردن بدون حواس‌پرتی یا مطالعه متمرکز، اهمیت این مفهوم را نشان می‌دهد.

درنگ: استجماع، یا تمرکز و وحدت حواس، شرط لازم برای موفقیت در هر عمل، از علم‌آموزی تا عبادت و روابط انسانی است.

استجماع به‌عنوان معلول وحدت

استجماع، معلول وحدت درونی است و کثرت (پراکندگی ذهنی) مانع از دستیابی به آن می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که وحدت در مطالعه، عبادت و رفتارهای روزمره، به‌عنوان عامل کلیدی موفقیت مطرح است. این وحدت، همانند ستونی است که بنای معرفت و عمل را استوار می‌سازد، و کثرت، مانند طوفانی است که این بنا را متزلزل می‌کند.

مثال‌های عملی از تأثیر استجماع

درس‌گفتار با مثال‌های عینی، مانند شباهت فرزند به والدین به دلیل استجماع در لحظه لقاح، یا مطالعه ناموفق به دلیل پراکندگی ذهنی، اهمیت استجماع را نشان می‌دهد. این مثال‌ها، همانند آینه‌هایی هستند که تأثیر تمرکز در زندگی روزمره را بازمی‌تابانند. برای مثال، غذا خوردن با حواس‌پرتی، نه تنها لذت غذا را کاهش می‌دهد، بلکه به آلودگی ذهن و جسم منجر می‌شود.

درنگ: استجماع در اعمال روزمره، مانند غذا خوردن، مطالعه و عبادت، به‌عنوان عامل کلیدی موفقیت و دستیابی به معرفت الهی مطرح است.

رابطه استجماع و اقتدار

اقتدار، نتیجه استجماع و وحدت است. درس‌گفتار افرادی را که با تمرکز و اقتدار عمل می‌کنند، از افرادی که متزلزل و پراکنده هستند متمایز می‌کند. رفتارهای متزلزل، مانند بازی با دست‌ها یا حرکت غیرضروری هنگام سخن گفتن، نشانه‌های فقدان استجماع هستند. این اقتدار، همانند سپری است که سالک را در برابر پراکندگی‌های نفسانی محافظت می‌کند.

استجماع در سلوک عرفانی

در سلوک عرفانی، استجماع به‌عنوان پیش‌نیاز دستیابی به معرفت الهی مطرح است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که بدون استجماع، عبادت، مطالعه یا هر عمل دیگری به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. این مفهوم، همانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و سالک را به سوی وحدت با حق هدایت می‌کند.

درنگ: استجماع در سلوک عرفانی، به‌عنوان پیش‌نیاز دستیابی به معرفت الهی و موفقیت در اعمال، نقش محوری دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به تبیین اهمیت استجماع و وحدت در معرفت و عمل پرداخته و آن را به‌عنوان شرط لازم برای موفقیت در هر حوزه‌ای معرفی کرده است. استجماع، معلول وحدت درونی است و کثرت، مانع از دستیابی به آن می‌شود. مثال‌های عملی، مانند غذا خوردن، مطالعه و عبادت، نشان‌دهنده کاربرد این مفهوم در زندگی روزمره و سلوک عرفانی هستند. این مباحث، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر خلقت زوجین در بخش بعدی هستند.

بخش پنجم: خلقت زوجین و تأثیر ترکیب در ظهورات

آیه قرآنی و خلقت زوجین

قرآن کریم در دو آیه به خلقت زوجین اشاره دارد. آیه نخست می‌فرماید:
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ
(: «پاک است آن که همه زوج‌ها را آفرید، از آنچه زمین می‌رویاند و از خودشان و از آنچه نمی‌دانند»). این آیه، به خلقت زوج‌ها از جنبه‌های مادی (آنچه زمین می‌رویاند)، روحانی (از خودشان) و ناشناخته (آنچه نمی‌دانند) اشاره دارد. آیه دوم می‌فرماید:
وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
(: «و از هر چیز جفت آفریدیم، باشد که شما متذکر شوید»). این آیه، بر خلقت جفت‌جفت همه موجودات تأکید دارد و نشان می‌دهد که هر موجودی دارای دو جنبه (مانند جسم و روح، ناسوت و ملکوت) است.

درنگ: آیات قرآنی بر خلقت زوجین از جنبه‌های مادی، روحانی و ناشناخته تأکید دارند و نشان‌دهنده جامعیت خلقت الهی در قالب دوگانه‌ها هستند.

تأثیر ترکیب در ظهور ویژگی‌های خاص

درس‌گفتار بیان می‌کند که ترکیب (جمع) می‌تواند اثراتی ایجاد کند که اجزای منفرد (مفردات) قادر به ایجاد آن نیستند. این مفهوم، به وحدت ترکیبی در فلسفه اسلامی اشاره دارد که در آن کل، بیش از مجموع اجزای خود است. برای مثال، ویژگی‌های خاص فرزند ممکن است از ترکیب والدین ناشی شود، اما به دلیل غلبه یک جنبه خاص، از مبادی ظاهری مستقل باشد.

اعظم بسائط و عرش الهی

عرش الهی، به‌عنوان اعظم بسائط، ظرف نازل و صورت مجید است که با رحمانیت عام مرتبط است. این عرش، همانند تاجی است که بر سر هستی نهاده شده و مظهر اعلای صفات الهی را به نمایش می‌گذارد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که عرش، محل تجلی رحمانیت عام و فیض الهی است.

درنگ: عرش الهی، به‌عنوان اعظم بسائط، مظهر رحمانیت عام و فیض الهی است که در ظرف نازل، کمالات وجودی را متجلی می‌سازد.

اصغر مرکبات و جزء لایتجزی

اصغر مرکبات، به کوچک‌ترین جزء حیوانی اشاره دارد که فاقد روح است و در مراتب پایین‌تر وجود قرار دارد. این جزء، همانند ذره‌ای است که در سلسله مراتب هستی، از کمالات روحانی بی‌بهره است، اما همچنان در نظام خلقت الهی جای دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با استناد به آیات قرآن کریم، به تبیین خلقت زوجین و تأثیر ترکیب در ظهور ویژگی‌های خاص پرداخته است. عرش الهی، به‌عنوان اعظم بسائط، و جزء لایتجزی، به‌عنوان اصغر مرکبات، نشان‌دهنده تنوع مراتب وجودی در نظام خلقت هستند. این مفاهیم، همانند قطعات پازلی هستند که در هماهنگی کامل، تصویر جامعی از نظام هستی را ترسیم می‌کنند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کل

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 372، به تبیین مفاهیم عمیق عرفان نظری و فلسفه اسلامی پرداخته است. ضابط معرفتی در شناخت تفاوت امر بالواسطه و بالوجه الخاص، به‌عنوان محور اصلی، رابطه میان مقدمات و نتایج را روشن ساخته و ظهورات عام و خاص الهی را تبیین کرده است. اولیای الهی، با بصیرت باطنی، قادر به درک حقایق غیرملموس هستند و از این‌رو، در فهم خصوصیات ربوبی بر دانشمندان تجربی برتری دارند. استجماع، به‌عنوان کلید موفقیت در معرفت و عمل، در تمام جنبه‌های زندگی، از علم‌آموزی تا عبادت، نقش محوری دارد. آیات قرآن کریم، مانند
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا
و
وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ،
بر جامعیت خلقت الهی و نقش ترکیب در ظهورات وجودی تأکید دارند. این نوشتار، همانند مشکاتی است که نور معرفت الهی را در آینه‌های عرفان نظری منعکس کرده و برای پژوهشگران و طالبان معرفت، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر نظام هستی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مقام خلافت انسان به چه چیزی اشاره دارد؟

2. طبق متن، چرا انسان به عنوان خليفه الهی معرفی می‌شود؟

3. بر اساس متن، فلك قمر از نظر حكم چگونه توصیف شده است؟

4. طبق متن، خورشید مظهر کدام اسم الهی است؟

5. بر اساس متن، چه چیزی باعث می‌شود که شب و روز به عنوان خلیفه یکدیگر معرفی شوند؟

6. متن بیان می‌کند که انسان به دلیل استقلال ذاتی‌اش خليفه الهی است.

7. طبق متن، تمام عالم ناسوت بدن رسول الله محسوب می‌شود.

8. متن اشاره دارد که نور قمر از نظر ذاتی با نور شمس متفاوت است.

9. بر اساس متن، مقام ختمی قادر به انجام همه کارهای خدا به صورت ظهوری است.

10. متن بیان می‌کند که ظلمت اکتسابی از معصیت و عصيان ناشی می‌شود.

11. تفاوت اصلی بین انسان به عنوان خليفه و ذات الهی در متن چیست؟

12. چرا طبق متن، قمر به عنوان خليفه شمس در ظلمت شب معرفی شده است؟

13. منظور از 'تحقق به اسماء الهی' در متن چیست؟

14. طبق متن، چرا شب و روز به عنوان خليفه یکدیگر معرفی شده‌اند؟

15. چرا متن تأکید دارد که مقایسه انسان با ماه و خورشید اساس درستی ندارد؟

پاسخنامه

1. ظهور جمع همه عالم ناسوت

2. به دلیل ظهور همه اسماء الهی

3. اجمع افلاک از نظر حکم

4. اسم محیی

5. چرخش متوالی آن‌ها برای تذکر و شکر

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. انسان ظهور حق است و ذات ندارد، در حالی که حق ذات و استقلال وجودی دارد.

12. زیرا نور قمر از شمس مستفاد است و در تاریکی شب ظهور می‌یابد.

13. اشاره به توانایی انسان کامل در متخلق شدن به همه اسماء الهی به صورت ظهوری است.

14. چون به طور متوالی جایگزین یکدیگر می‌شوند تا تذکر و شکر را برای انسان فراهم کنند.

15. زیرا انسان ظهور کامل حق است و ماه و خورشید تنها بخشی از ظهورات جسمانی‌اند.

فوتر بهینه‌شده