متن درس
نفس رحمانی و مراتب ظهور فیض الهی: تبیین عرفانی-فلسفی تعینات وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 374)
مقدمه: تأمل در نفس رحمانی و سیر فیض الهی
این نوشتار، برگرفته از جلسه 374 مجموعه مصباح الانس، تألیف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق و تخصصی مفاهیم عرفانی و فلسفی مرتبط با نفس رحمانی، تعینات الهی، و سیر نزولی فیض از مرتبه احدیت تا عالم طبیعت میپردازد. با تکیه بر عبارات سعدالدین فرغانی و شارحین برجستهای چون صدرالدین قونوی، این درسگفتار مفاهیمی نظیر احدیت، واحدیت، قلم اعلی، لوح محفوظ، و هباء را در چارچوبی عرفانی-فلسفی تحلیل میکند.
بخش اول: نفس رحمانی و دو حکم در تعین ثانی
مفهوم نفس رحمانی و جایگاه آن در واحدیت
نفس رحمانی، به عنوان فیض الهی و نور وجودی، در مرتبه تعین ثانی یا واحدیت ظهور مییابد. این مرتبه، که پس از احدیت (وحدت مطلق ذات الهی) قرار دارد، جایگاه ظهور اسما و صفات الهی است. درسگفتار با استناد به عبارات فرغانی، نفس رحمانی را دارای دو حکم معرفی میکند: حکم مفیدی، که به فاعلیت الهی و افاضه فیض به اختیار الهی نسبت داده میشود، و حکم مفاضی، که به ظهور این فیض در مظاهر خلقی تحت مشیت الهی اشاره دارد.
نفس رحمانی، مانند چشمهای است که از مبدأ الهی جوشان میشود و نورش در دو ساحت فاعلیت و مظهریت، عالم وجود را روشن میسازد. حکم مفیدی، چون خورشیدی است که نور وجود را به اراده الهی ساطع میکند، و حکم مفاضی، مانند آینههایی است که این نور را در صور گوناگون منعکس میکنند.
نکته کلیدی: نفس رحمانی در مرتبه واحدیت، دارای دو حکم است: مفیدی (فاعلیت الهی به اختیار) و مفاضی (مظهریت فیض در مظاهر تحت مشیت الهی).
تمایز فاعلیت و مظهریت در نفس رحمانی
فاعلیت الهی (وجه مفیدی) به افاضه فیض از جانب حق تعالی اشاره دارد، که در عرفان نظری، بیش از آنکه به اختیار کلامی نسبت داده شود، به عشق ذاتی الهی (حب ذاتی) وابسته است. این دیدگاه، در برابر رویکرد کلامی که فاعلیت را صرفاً به مشیت یا اختیار الهی محدود میکند، برتری دارد. وجه مفاضی، به ظرفیت قوابل (مظاهر) برای پذیرش فیض الهی مربوط است، که این پذیرش در مراتب مختلف وجود، از عالم عقول تا طبیعت، متجلی میشود.
این دوگانگی، مانند رابطه میان نقاش و بوم است: نقاش (فاعلیت الهی) با عشق و اراده، نقش وجود را میآفریند، و بوم (مظاهر) با ظرفیتهای گوناگون، این نقش را به نمایش میگذارد.
نکته کلیدی: فاعلیت الهی در نفس رحمانی، به عشق ذاتی (حب ذاتی) وابسته است، نه صرفاً اختیار کلامی. مظهریت، به ظرفیت قوابل برای پذیرش فیض اشاره دارد.
نقد دیدگاه کلامی در فاعلیت الهی
درسگفتار به نقد دیدگاه کلامی میپردازد که فاعلیت حق را به اختیار یا مشیت محدود میکند. در عرفان نظری، فاعلیت الهی بر پایه حب ذاتی است، که در حدیث قدسی «کُنْتُ کَنْزًا مَخْفِیًّا فَأَحْبَبْتُ» ریشه دارد. این حب، سرچشمه ظهور عالم است و برخلاف دیدگاه کلامی، که فاعلیت را به رضا، عنایت یا تجلی نسبت میدهد، عرفان بر عشق الهی به عنوان مبدأ فیض تأکید دارد.
این نقد، مانند غربالگری است که حقیقت عرفانی را از محدودیتهای کلامی جدا میسازد. عشق الهی، چون جویباری است که از چشمه ذات الهی جاری شده و تمامی مظاهر را سیراب میکند.
نکته کلیدی: فاعلیت الهی در عرفان، به حب ذاتی نسبت داده میشود، نه صرفاً اختیار کلامی. این دیدگاه، برتری عرفان بر کلام را نشان میدهد.
جمعبندی بخش اول
نفس رحمانی، به عنوان فیض الهی در مرتبه واحدیت، با دو وجه مفیدی و مفاضی، رابطه میان فاعلیت الهی و مظاهر خلقی را تبیین میکند. فاعلیت، ریشه در حب ذاتی دارد و مظهریت، به ظرفیت قوابل برای پذیرش فیض وابسته است. نقد دیدگاه کلامی، برتری نگاه عرفانی را در تبیین فاعلیت الهی نشان میدهد. این بخش، مانند پلی است که مراتب متعالی الهی را به ظهورات خلقی پیوند میدهد.
بخش دوم: سیر نزولی فیض از احدیت تا طبیعت
مراتب وجود و ظروف ظهور فیض
درسگفتار، سیر نزولی فیض الهی را از مرتبه احدیت (وحدت مطلق) تا عالم طبیعت، در ظروف خلقی نظیر قلم اعلی، لوح محفوظ، عالم مثال، و ناسوت تبیین میکند. احدیت، مرتبه ذات الهی است که فاقد هرگونه تعین است، و واحدیت، مرتبه ظهور اسما و صفات است که نفس رحمانی در آن ظهور مییابد. این سیر، از قلم اعلی (عقل اول) آغاز شده، به لوح محفوظ (مرتبه تفصیل) میرسد، و سپس در عالم طبیعت و هباء (هیولای اولی) متجلی میشود.
این سیر، مانند نردبانی است که از قله احدیت به سوی دشت طبیعت فرومیآید، و هر پله، ظرفی است که نور فیض الهی را در خود جای میدهد.
نکته کلیدی: فیض الهی از احدیت به واحدیت، و سپس از قلم اعلی تا لوح محفوظ، عالم مثال، و طبیعت در ظروف خلقی ظهور مییابد.
تعین اول و ثانی: احدیت و واحدیت
تعین اول (احدیت) مرتبه وحدت مطلق ذات الهی است، که در آن هیچ کثرتی راه ندارد. تعین ثانی (واحدیت)، مرتبه ظهور اسما و صفات است، که نفس رحمانی به عنوان فیض الهی در آن متجلی میشود. واحدیت، صورت تعین اول است، به گونهای که وحدت مطلق در قالب کثرت اسمایی ظهور مییابد. این تمایز، مبنای رابطه میان وحدت ذاتی و کثرت ظهوری در عرفان نظری است.
احدیت، مانند اقیانوسی بیکران است که هیچ موجی در آن نیست، و واحدیت، مانند امواجی است که از این اقیانوس برخاسته و صور گوناگون اسما را به نمایش میگذارند.
نکته کلیدی: احدیت، وحدت مطلق ذات است، و واحدیت، صورت تعین اول و مرتبه ظهور اسما و صفات است که نفس رحمانی در آن ظهور مییابد.
نقد عبارات فرغانی در تبیین مراتب مادی
درسگفتار به عبارات سعدالدین فرغانی اشاره دارد که در تبیین مراتب تجرد (احدیت و واحدیت) قوی و استوارند، اما در توضیح مراتب مادی (طبیعت و هباء) به همان دقت و استحکام نیستند. این محدودیت، به دشواری انتقال مفاهیم متافیزیکی به حوزه مادیت بازمیگردد، که زبان عرفانی در آن با چالشهایی مواجه میشود.
این نقد، مانند ترازویی است که وزن عبارات عرفانی را در مراتب مختلف میسنجد و کاستیهای تبیین مادیت را آشکار میسازد.
نکته کلیدی: عبارات فرغانی در تبیین مراتب تجرد قویاند، اما در توضیح مراتب مادی، به دلیل پیچیدگیهای زبانی و مفهومی، کمتر استوارند.
جمعبندی بخش دوم
سیر نزولی فیض الهی، از احدیت تا طبیعت، در ظروف خلقی نظیر قلم، لوح، مثال، و ناسوت ظهور مییابد. تمایز میان احدیت و واحدیت، مبنای تبیین رابطه وحدت و کثرت است، و نفس رحمانی، واسطه این ظهورات است. نقد عبارات فرغانی، بر دشواری تبیین مراتب مادی تأکید دارد. این بخش، مانند نقشهای است که مسیر فیض الهی را از مبدأ تا مقصد ترسیم میکند.
بخش سوم: قلم اعلی و لوح محفوظ در نظام ظهورات
قلم اعلی: عقل اول و ظرف اجمال
قلم اعلی، به عنوان عقل اول، مرتبهای است که اثر نفس رحمانی در آن به صورت اجمالی ظهور مییابد. این مرتبه، ظرف ظهور اسمای الهی است و مبدأ تعینات بعدی محسوب میشود. عالم عقول، که با قلم اعلی همسان است، به دلیل اقربیت به حضرت وجوب (غیب)، به وحدت نزدیکتر است تا کثرت.
قلم اعلی، مانند قلمی است که با جوهر الهی، خطوط وجود را بر صفحه هستی نگاشته و عالم عقول را به عنوان اولین مظهر فیض ترسیم میکند.
نکته کلیدی: قلم اعلی، همان عقل اول است که اثر نفس رحمانی در آن به صورت اجمالی ظهور مییابد و به دلیل اقربیت به وحدت، از کثرت دور است.
لوح محفوظ: ظرف تفصیل و ظهورات گوناگون
لوح محفوظ، مرتبهای نازلتر از قلم اعلی است که در آن، اجمال قلم به صورت تفصیلی ظهور مییابد. این مرتبه، ظرف قابل برای تفصیل اسمای الهی است و شامل کلمات فعلی (ظهورات خارجی)، قولی (ظهورات نفسی)، و صور روحانی ملکیه (عالم مثال) میشود. لوح محفوظ، مانند صفحهای است که خطوط اجمالی قلم در آن به صور گوناگون نقش میبندد.
لوح محفوظ، مانند باغی است که بذرهای اجمالی قلم در آن شکوفا شده و گلهای متنوع ظهورات الهی را به نمایش میگذارد.
نکته کلیدی: لوح محفوظ، ظرف تفصیل قلم اعلی است و شامل کلمات فعلی، قولی، و صور روحانی ملکیه (عالم مثال) میشود.
ارتباط قلم و لوح با عالم مثال و طبیعت
لوح محفوظ، به عنوان واسطه میان تجرد و مادیت، ظهورات قلم را در عالم مثال (صور روحانی ملکیه) و طبیعت (صور جسمانی ملکیه) متجلی میسازد. عالم مثال، مرتبهای است که صور روحانی در آن ظهور مییابد، و عالم طبیعت، مرتبهای است که صور جسمانی در آن متجلی میشود. این پیوستگی، نشاندهنده سلسلهمراتب وجود است.
این رابطه، مانند جویباری است که از چشمه قلم اعلی سرچشمه گرفته، در لوح محفوظ گسترده شده، و در دشتهای مثال و طبیعت جاری میشود.
نکته کلیدی: لوح محفوظ، ظهورات قلم را در عالم مثال (صور روحانی) و طبیعت (صور جسمانی) متجلی میسازد و واسطه میان تجرد و مادیت است.
جمعبندی بخش سوم
قلم اعلی و لوح محفوظ، به عنوان ظروف اجمال و تفصیل، نقش کلیدی در سیر ظهورات الهی دارند. قلم، عقل اول و مبدأ تعینات است، و لوح، ظرف تفصیل این تعینات در مراتب مثال و طبیعت. این بخش، مانند تابلویی است که سلسلهمراتب ظهور فیض را از عالم عقول تا طبیعت به تصویر میکشد.
بخش چهارم: هباء و عناصر اربعه در عالم طبیعت
هباء: ماده قابله و هیولای اولی
هباء، به عنوان ماده قابله یا هیولای اولی، از لوح محفوظ ظهور مییابد و مبدأ عالم طبیعت و عناصر اربعه است. این ماده، ظرفیت پذیرش تمامی صور طبیعی و عنصری را دارد و به عنوان جوهر فرد، شامل تمامی بسائط (عناصر) است. هباء، مانند خاکی است که تمامی بذرهای خلقت در آن کاشته شده و صور گوناگون طبیعت از آن میرویند.
نکته کلیدی: هباء، ماده قابله و هیولای اولی است که از لوح محفوظ ظهور یافته و مبدأ عالم طبیعت و عناصر اربعه محسوب میشود.
عناصر اربعه و آثار آنها
عناصر اربعه (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست) از هباء ناشی میشوند و به عنوان بسائط، مبنای صور طبیعیاند. درسگفتار تأکید دارد که حرارت، رطوبت، و غیره، آثار عناصرند، نه خود عناصر. عناصر، بسیطتر از این آثارند و مراتب پیچیدهتری دارند. این تمایز، بر محدودیتهای فهم سنتی از عناصر اربعه اشاره دارد.
عناصر اربعه، مانند چهار رکن اصلی بنای طبیعتاند که آثار آنها، چون تزئینات این بنا، در عالم خلقت جلوهگر میشوند.
نکته کلیدی: عناصر اربعه (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست) بسائط ناشی از هباءاند، و حرارت و رطوبت، آثار این عناصرند، نه خود آنها.
نقد دیدگاه سنتی عناصر به عنوان بسائط
درسگفتار به نقد دیدگاه سنتی میپردازد که عناصر اربعه را صرفاً به حرارت، رطوبت، و غیره محدود میکند. این آثار، جلوههای عناصرند، و خود عناصر، بسیطتر و پیچیدهتر از این آثارند. این نقد، بر ضرورت بازنگری در فهم فلسفی عناصر تأکید دارد.
این نقد، مانند چراغی است که تاریکیهای فهم سنتی را روشن کرده و به سوی حقیقت عمیقتر عناصر هدایت میکند.
نکته کلیدی: حرارت، رطوبت، و غیره، آثار عناصرند، نه خود عناصر. عناصر، بسیطتر از این آثارند و مراتب پیچیدهتری دارند.
جمعبندی بخش چهارم
هباء، به عنوان هیولای اولی، مبدأ عالم طبیعت و عناصر اربعه است. عناصر، بسائط ناشی از هباءاند، و آثار آنها در طبیعت ظهور مییابد. نقد دیدگاه سنتی، بر پیچیدگی عناصر تأکید دارد. این بخش، مانند کلیدی است که درهای عالم طبیعت را گشوده و رابطه آن با مراتب متعالی را آشکار میسازد.
بخش پنجم: ارتباط اسمای الهی با مراتب طبیعت
اسماء چهارگانه و انعکاس در عناصر
اسماء چهارگانه (حیات، علم، اراده، قدرت) به عنوان مبادی ظهور، با عناصر اربعه در عالم طبیعت مرتبطاند. این ارتباط، انعکاس احکام رحمانیت در مظاهر خلقی را نشان میدهد. هر اسم، به نحوی در عناصر و آثار آنها ظهور مییابد، به گونهای که حیات، علم، اراده، و قدرت، در مراتب مادون متجلی میشوند.
این ارتباط، مانند نوری است که از آسمان اسما بر زمین طبیعت تابیده و در صور گوناگون عناصر جلوهگر شده است.
نکته کلیدی: اسماء چهارگانه (حیات، علم، اراده، قدرت) با عناصر اربعه مرتبطاند و احکام رحمانیت را در مظاهر طبیعت متجلی میسازند.
اراده، قدرت، و آثار آنها در طبیعت
درسگفتار به ارتباط میان اراده و قدرت با آثار طبیعی آنها میپردازد. میلان، که به صورت سيلان (جریان) ظهور مییابد، از لوازم اراده است، و قهر، که به صورت جفوه (خشکی) متجلی میشود، از لوازم قدرت است. این آثار، انعکاس اسمای الهی در عالم طبیعتاند.
میلان، مانند جویباری است که از چشمه اراده جاری شده، و قهر، مانند صخرهای است که از کوه قدرت برخاسته و در طبیعت جلوهگر شده است.
نکته کلیدی: میلان (سيلان) از لوازم اراده، و قهر (جفوه) از لوازم قدرت است، که هر دو در عالم طبیعت ظهور مییابند.
حرارت غریزی: واسطه روح و جسم
حرارت غریزی (روح بخاری)، از لوازم اصلی حیوان است و واسطه ارتباط روح مجرد با جسم مادی محسوب میشود. این حرارت، حلقه واسط میان تجرد روح و مادیت جسم است و امکان حیات را فراهم میسازد.
حرارت غریزی، مانند پل ظریفی است که روح مجرد را به کرانه جسم مادی پیوند داده و حیات را در موجودات زنده جاری میسازد.
نکته کلیدی: حرارت غریزی، واسطه ارتباط روح مجرد با جسم مادی است و امکان حیات را در موجودات زنده فراهم میکند.
جمعبندی بخش پنجم
اسماء چهارگانه، با عناصر اربعه و آثار آنها در طبیعت پیوند دارند و احکام رحمانیت را متجلی میسازند. اراده و قدرت، در میلان و قهر ظهور مییابند، و حرارت غریزی، واسطه روح و جسم است. این بخش، مانند آینهای است که انعکاس اسمای الهی را در مراتب طبیعت به نمایش میگذارد.
بخش ششم: وحدت وجود و اقربیت مراتب به وحدت یا کثرت
اقربیت ارواح به وحدت
عالم ارواح (عقول)، به دلیل اقربیت به حضرت وجوب (غیب)، به وحدت نزدیکتر است. این مرتبه، که با قلم اعلی همسان است، از کثرت عالم طبیعت دورتر است و به وحدت ذاتی الهی اقرب است.
ارواح، مانند پرندگانیاند که در آسمان وحدت پرواز میکنند، و از زمین کثرت طبیعت فاصله دارند.
نکته کلیدی: عالم ارواح، به دلیل اقربیت به حضرت وجوب، به وحدت نزدیکتر است و از کثرت عالم طبیعت دورتر است.
اقربیت اجسام به کثرت
عالم اجسام، به دلیل نزدیکی به حضرت امکانیه (عالم ناسوت)، به شهادت و کثرت ظاهری نزدیکتر است. این مرتبه، که با عالم طبیعت همسان است، از وحدت دورتر و به کثرت اقرب است.
اجسام، مانند ذراتیاند که در دشت کثرت پراکنده شدهاند و از قله وحدت فاصله گرفتهاند.
نکته کلیدی: عالم اجسام، به دلیل نزدیکی به حضرت امکانیه، به کثرت نزدیکتر است و از وحدت دورتر است.
تطبیق آیه قرآنی بر مشیت الهی
درسگفتار به آیه شریفه وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا (نور: ۴۳، ترجمه فولادوند: «و اگر بخواهد، آن [سایه] را ساکن قرار میدهد») اشاره دارد، که به مشیت الهی در حرکت و سکون ظل (سایه) اشاره میکند. با این حال، تأکید میشود که این آیه به طور مستقیم به مباحث فیض الهی مرتبط نیست و تنها به صورت تنظیری در اینجا به کار رفته است.
این تطبیق، مانند تمثیلی است که مشیت الهی را به خورشیدی تشبیه میکند که سایههای کثرت را به اراده خود جابهجا میسازد.
نکته کلیدی: آیه «وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا» به صورت تنظیری در تبیین مشیت الهی به کار رفته و ارتباط مستقیمی با فیض رحمانی ندارد.
جمعبندی بخش ششم
عالم ارواح به وحدت، و عالم اجسام به کثرت اقرب است، که این تمایز، سلسلهمراتب وجود را نشان میدهد. تطبیق آیه قرآنی، به صورت تمثیلی، مشیت الهی را تبیین میکند. این بخش، مانند ترازویی است که مراتب وجود را وزن کرده و جایگاه هر مرتبه را در نظام هستی مشخص میسازد.
بخش هفتم: حب ذاتی و ظهور فیض الهی
حب ذاتی: سرچشمه ظهورات الهی
حب ذاتی، به عنوان انگیزه اصلی فیض الهی، در حدیث قدسی «کُنْتُ کَنْزًا مَخْفِیًّا فَأَحْبَبْتُ» ریشه دارد. این حب، سرچشمه ظهور عالم است و تمامی ظهورات، از قلم اعلی تا طبیعت، جلوههای این عشق الهیاند. مشیت الهی در گسترش نور فیض، بر اساس این حب ذاتی عمل میکند.
حب ذاتی، مانند آتشی است که در کانون ذات الهی شعلهور شده و تمامی عالم را با نور وجود روشن کرده است.
نکته کلیدی: حب ذاتی، سرچشمه ظهورات الهی است و تمامی مظاهر، از قلم اعلی تا طبیعت، جلوههای این عشق الهیاند.
ظهورات اسمائی و وحدت در کثرت
ظهورات اسمائی، که در مرتبه واحدیت متجلی میشوند، جلوههای حب ذاتیاند. این ظهورات، از عالم عقول (قلم اعلی) تا طبیعت (هباء و عناصر)، در عین کثرت ظاهری، به وحدت ذاتی الهی بازمیگردند. وحدت در کثرت، اصل اساسی عرفان نظری است که این درسگفتار بر آن تأکید دارد.
این دیدگاه، مانند درختی است که ریشه در احدیت دارد، تنه آن در واحدیت استوار است، و شاخههای آن در کثرات خلقی گسترده شدهاند.
نکته کلیدی: ظهورات اسمائی، جلوههای حب ذاتیاند و در عین کثرت ظاهری، به وحدت ذاتی الهی بازمیگردند.
جمعبندی بخش هفتم
حب ذاتی، سرچشمه ظهورات است و فیض الهی را در مراتب مختلف وجود متجلی میسازد. ظهور ظهورات، در کتنته به وحدت بازمیگردد و وحدت در کثرت را نشان میدهد.. این بخش، مانند گواهی است بر اینکه تمامی عالم، آیینهدار عشق الهی است.
نتیجهگیری کلی
درسگفتار جلسه 374 مصباح الانس، با تبیینی عرفانی-فلسفی، نفس رحمانی را به عنوان فیض الهی و واسطه ظهورات در مرتبه واحدیت معرفی میکند. سیر نزولی فیض از احدی، از از عالم تا طبیعت، در ظروف خلقی نظیر قلم، لوح، مثال، و ناصوتح متجلیظهر میشود.. تمایز میان فاععیت و مظهریت، رابطه میان حق و مظاهر را توضیح میدهد، و نقد دیدگاههای کلامی، برتری نگاه عرفانی را نشان میدهد.. هباء و عناصر اربعه، مبین ظهور فیض در عالم مادیتاند، و اسمای الهی در مراتب طبیعت، انعکاس رحمانیت را به نمایش میگذارندند.. حب ذاتی، سرچشمه تمامی این ظهورات است و وحدت را در کثرت متجلی میسازظت..
این نوشتار است، مانند باغی است که در آن، درخت معرفت با شاخههای عرفان نظری و ریشههای فلسفی بارور شده است.. هر شاخه، مظهری از حقیقت الهی است، و هر ریشه، استواری این حقیقت را تضمین میکند.. با تأمید بر وحدت وجود، انسان به قله توحید میرسد و تمامی هستی را ظهور نور الهی میبیند.
با نظارت صادق خادمی