متن درس
نور و ظلمت در عالم مثال: تأملی عرفانی-فلسفی در مراتب وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 376)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره 376 از سلسله درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تبیین «مصباح الانس» اثر ابن فناری است که در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۷۸ ایراد شده و به بررسی عرفانی-فلسفی مراتب عالم هستی، با تمرکز بر عالم مثال و مفاهیم نور، ظلمت، وجود و عدم میپردازد.
بخش نخست: تنزیل اسمائی و مراتب عالم هستی
تنزیل اسمائی و وجودی عالم
مراتب عالم هستی، از منظر تنزیل اسمائی و وجودی، چونان نردبانی معرفتی است که از وحدت ذاتی حق تعالی تا کثرت عینی مخلوقات امتداد مییابد. تنزیل اسمائی، به ظهور اسماء و صفات الهی در مراتب تجرد، مثال و ناسوت اشاره دارد، در حالی که تنزیل وجودی، نزول وجود از مرتبه تجرد عقلانی به عالم مثال و سپس طبیعت را تبیین میکند. عالم مثال، به دلیل تعادل میان وحدت و کثرت، عالم استوایی نامیده شده و با آیه شریفه قرآن کریم پیوند دارد:
الرَّحْمَٰنُ [مطلب حذف شد] : «[خدای] رحمان بر عرش استیلا یافت.» (سوره طه، آیه ۵)
استوای الهی، چونان تعادلی است که وحدت و کثرت را در عالم مثال به هم میآمیزد و عرش را ظرف مثالی این ظهورات میسازد. این تعادل، مانند نوری است که از منشور حقیقت الهی گذشته و رنگهای گوناگون وجود را در مراتب مختلف متجلی میکند.
| درنگ: تنزیل اسمائی، ظهور اسماء الهی در مراتب تجرد، مثال و ناسوت است، و تنزیل وجودی، نزول وجود از تجرد عقلانی به عالم مثال و طبیعت را تبیین میکند. |
عالم مثال و ویژگیهای آن
عالم مثال، مرتبهای میانی میان تجرد عقلانی و طبیعت است که فاقد جرم و ماده، اما دارای شکل و صورت است. این عالم، چونان پلی است که روح را از عالم غیب به عالم شهادت متصل میکند. عالم مثال به دو گونه منفصل (برزخ) و متصل (رؤیا و خیال) تقسیم میشود. ویژگی استوایی این عالم، به تعادل وحدت و کثرت بازمیگردد که امکان ظهور اشکال و صورتها را بدون ماده فراهم میآورد. این ویژگی، مانند آینهای است که تصاویر را بینیاز از ماده بازمیتاباند و در خواب، تعبیر و علم تعبیر نمود مییابد.
عرش، به عنوان ظرف مثالی، بستری است که این ظهورات در آن متجلی میشوند. عالم مثال، چونان باغی است که گلهای معرفت در آن میرویند و رؤیاها و تعابیر، میوههای این باغاند.
| درنگ: عالم مثال، فاقد جرم و ماده، اما دارای شکل و صورت است و به دلیل تعادل وحدت و کثرت، عالم استوایی نامیده میشود. |
جمعبندی بخش نخست
مراتب عالم هستی، از تنزیل اسمائی و وجودی، سفری از وحدت ذاتی به کثرت عینی را ترسیم میکنند. عالم مثال، به عنوان مرتبهای میانی، با ویژگی استوایی خود، ظرف ظهور اشکال و صورتها بدون ماده است. این عالم، با عرش الهی پیوند دارد و مبنای فهم رؤیا، تعبیر و برزخ را فراهم میآورد. این مفاهیم، چونان چراغهاییاند که مسیر معرفت به حقایق الهی را روشن میکنند.
بخش دوم: مقدمات فلسفی نور و ظلمت در فکوک یوسفی
مقدمه اول: نور محض و وجود
نور محض، در تبیین فکوک یوسفی، معادل وجود حق معرفی شده است. این نور، چونان خورشیدی است که تمامی مراتب وجود را روشن میکند و از عدم متمایز میشود. تقابل وجود و عدم، تقابلی مفهومی است، نه مصداقی، زیرا مفهوم عدم نیز وجود ذهنی دارد. ظهور، مرتبه نازله وجود است، مانند شعاع نور که مرتبه نازله نور جسمانی است. شعاع، نور خردشده است، اما ماهیتاً از نور جدا نیست.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
اللَّهُ [مطلب حذف شد] : «خدا نور آسمانها و زمین است.» (سوره نور، آیه ۳۵)
نور الهی، وجود محض است و سماوات و ارض، تعینات این نورند. این نور، مانند اقیانوسی است که امواج وجود از آن برخاسته و تمامی مراتب را در بر میگیرد.
| درنگ: نور محض، معادل وجود حق است و ظهور، مرتبه نازله آن است، مانند شعاع که مرتبه نازله نور جسمانی است. |
مقدمه دوم: ممگن و ظلمت
ممگن، از جهت نسبت به عدم، متصف به ظلمت است. این ظلمت، به فقدان وجود (یل العدم) اشاره دارد، اما با افاضه وجود، ممگن تنور مییابد. هر نقص، به نسبت عدمیه بازمیگردد، نه به وجود ذاتی. با این حال، ابهامی در تعریف ظلمت وجود دارد: گاه ظلمت به معنای عدم محض (لا شیء) و گاه به معنای سایه (ظل) تلقی میشود. ظلمت به معنای سایه، وجودی است، اما عدم محض، فاقد وجود است.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ [مطلب حذف شد] : «آیا به پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را گستراند؟» (سوره فرقان، آیه ۴۵)
ظل، چونان سایهای است که از نور نشأت گرفته و وجودی است، برخلاف عدم محض که هیچ ظرف وجودی ندارد.
| درنگ: ممگن، از جهت فقدان وجود، متصف به ظلمت است، اما با افاضه وجود، تنور مییابد. ظلمت، گاه سایه (وجودی) و گاه عدم محض (غیروجودی) است. |
حدیث خلق فی ظلمة
حدیث «إن الله خلق الخلق فی ظلمة ثم رش علیهم من نوره» به ظهور اعیان ثابته در علم الهی (وجود علمی) اشاره دارد، نه عدم محض. رش نور، به معنای افاضه وجود خارجی (ظهور عینی) است. اگر ظلمت را عدم محض بدانیم، خلق در عدمستان معنا ندارد، زیرا عدم، ظرف خلق نیست. اعیان ثابته، وجود علمی دارند و ظلمت آنها، به معنای عدم خارجی است.
ابنسینا در این باره میگوید: «خدا مشمش را مشمش نکرد، بلکه آن را ایجاباً ایجاد کرد.» این سخن، بر خلق وجودی بدون مقدمات بالقوه تأکید دارد. خلق، چونان نقشی است که بینیاز از بوم پیشین، مستقیماً بر لوح وجود نگاشته میشود.
پیشنهاد بازتفسیر حدیث این است: «خلق الخلق فی ظلمة» به «ظهور الموجودات علمیاً فی علم الحق» و «رش علیهم من نوره» به «اوجدها عینیاً فی الخارج» تفسیر شود. این تفسیر، مانند کلیدی است که قفل ابهامات فلسفی را میگشاید.
| درنگ: حدیث «خلق فی ظلمة» به ظهور علمی اعیان ثابته و «رش نور» به افاضه وجود خارجی اشاره دارد. ظلمت، عدم خارجی است، نه عدم محض. |
مقدمه سوم: نور و ادراک
نور، وسیله ادراک (یُدرَک به) است، اما خود ادراککننده نیست (لا یُدرِک). نور جسمانی، هم قابل ادراک است (یُدرَک) و هم وسیله ادراک، اما فاقد ادراککنندگی است. نور حقیقی (وجود)، هم وسیله ادراک، هم قابل ادراک (جز کُنه ذات الهی)، و هم ادراککننده است. با این حال، خلط میان نور جسمانی و حقیقی، ابهامی در تبیین شقوق ادراک ایجاد کرده است.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ [مطلب حذف شد] : «دیدهها او را درک نمیکنند، و او دیدهها را درک میکند.» (سوره انعام، آیه ۱۰۳)
ادراک الهی، احاطه بر همه چیز است، اما کُنه ذاتش غیرقابل ادراک است. نور حقیقی، مانند چشمهای است که همه چیز را روشن میکند، خود نیز دیده میشود، اما سرچشمهاش در غیب پنهان است.
| درنگ: نور حقیقی، هم وسیله ادراک، هم قابل ادراک (جز کُنه ذات)، و هم ادراککننده است، برخلاف نور جسمانی که فاقد ادراککنندگی است. |
مقدمه چهارم: مراتب نور حقیقی
نور حقیقی، دارای سه مرتبه مشترک در کشف مستور است:
۱. مشارکت با وجود مطلق: نور حقیقی، مانند وجود مطلق، واحد است، اما با تعینات، کثرت مییابد و سبب معرفت ماهیتها (ظهورات وجودی) میشود. این مرتبه، چونان نوری است که از وحدت ذاتی به کثرت عینی میرسد.
۲. مشارکت با علم مطلق: نور، ماهیتهای معدومه (غیرمنظور در خارج) را در علم الهی منکشف میکند، پیش از کُشف وجودی. این مرتبه، مانند آینهای است که تصاویر علمی را پیش از ظهور عینی بازمیتاباند.
۳. اختصاص به جمع: نور، هم ظهور نفسی (وجود ذاتی) و هم اظهار اضافی (ایجاد ظهورات) دارد. این مرتبه، مانند چشمهای است که هم خود میجوشد و هم دیگران را سیراب میکند.
با این حال، فرض ماهیتها به عنوان معدومه، مشکل فلسفی ایجاد میکند، زیرا ماهیتها، ظهورات وجودیاند. همچنین، تأخر کُشف نور از کُشف وجود، با وحدت نور و وجود در مراتب غیرمادی سازگار نیست.
| درنگ: نور حقیقی، در سه مرتبه (مشارکت با وجود و علم مطلق، و اختصاص به جمع) سبب کشف مستور میشود، اما خلط ماهیتها با معدومات، مشکل فلسفی ایجاد میکند. |
جمعبندی بخش دوم
مقدمات فکوک یوسفی، نور محض را وجود حق، ظلمت را نسبت عدمیه ممگن، و خلق در ظلمت را ظهور علمی اعیان ثابته میدانند. نور حقیقی، هم وسیله ادراک، هم قابل ادراک، و هم ادراککننده است، برخلاف نور جسمانی که فاقد ادراککنندگی است. با این حال، ابهام در تعریف ظلمت (عدم یا سایه) و خلط نور و وجود، تبیین فلسفی را دشوار میکند. این مقدمات، مانند بذرهاییاند که برای باروری در عالم مثال، نیازمند صافی و دقتاند.
بخش سوم: مشکلات فلسفی و ضرورت دقت در تبیین عالم مثال
مشکلات فلسفی عبارات
عبارات درسگفتار، با وجود عمق عرفانی، از مشکلات فلسفی رنج میبرند:
۱. خلط نور و وجود: گاه نور و وجود یکی و گاه متفادت تلقی شدهاند، بدون تبیین دقیق. نور حقیقی (وجود) با نور جسمانی خلط شده و ابهامی در ادراک و ظهور ایجاد کرده است.
۲. ابهام در ظلمت: ظلمت، گاه عدم محض، گاه سایه، و گاه نسبت عدمیه است. این ابهام، تفسیر حدیث «خلق فی ظلمة» را دشوار میکند.
۳. عدم دقت در ماهیتها: ماهیتها، به عنوان ظهورات وجودی، با مستور و معدومه خلط شدهاند، در حالی که در علم الهی، وجود علمی دارند.
۴. نقد روششناختی: عبارات، فاقد رشد دقیق فلسفیاند. برخلاف ملاصدرا که با مطالعه جامع منابع، جبهه فلسفی روشنی اتخاذ کرد، این متن از دقت کافی برخوردار نیست.
این مشکلات، مانند غباریاند که بر آینه حقیقت نشسته و وضوح معرفت را کاهش میدهند.
| درنگ: خلط نور و وجود، ابهام در ظلمت، و عدم دقت در ماهیتها، مشکلات فلسفی عبارات را پدید آوردهاند. |
ضرورت صافی مقدمات برای عالم مثال
تبیین عالم مثال، رؤیا و تعبیر، نیازمند مقدماتی صاف و خالی از خلل است. مفاهیم نور، ظلمت، وجود و عدم، باید دقیق تعریف شوند تا مباحث روانشناختی و عرفانی عالم مثال روشن گردد. خلط مفاهیم (مانند نور و ضیاء، ظلمت و سایه) و عدم تمایز مراتب وجودی و مادی، تحلیل را مختل میکند.
پیشنهادات اصلاحی عبارتاند از:
۱. تمایز نور حقیقی (وجود مطلق) از نور جسمانی.
۲. تعریف ظلمت به معنای عدم خارجی، نه عدم محض.
۳. تحلیل ماهیتها به عنوان ظهورات علمی و عینی، بدون خلط با معدومات.
این صافی، مانند جویباری زلال است که حقایق عالم مثال را به وضوح بازمیتاباند.
| درنگ: تبیین عالم مثال، نیازمند مقدماتی صاف و دقیق در تعریف نور، ظلمت، وجود و عدم است. |
نقد اصطلاحات و پیشنهاد اصلاح
اصطلاحات درسگفتار، نیازمند بازنگریاند:
۱. ظلمت: اگر ظلمت به معنای عدم خارجی (ظهور علمی اعیان ثابته) باشد، قابل قبول است، اما ظلمتستان (عدم محض) فلسفياً باطل است.
۲. رش نور: به معنای افاضه وجود خارجی دقیق است، اما نباید با ظهور علمی خلط شود.
۳. اصلاح حدیث: «خلق الخلق فی ظلمة» به «ظهور الموجودات علمیاً فی علم الحق» و «رش علیهم من نوره» به «اوجدها عینیاً فی الخارج» تفسیر شود.
اعیان ثابته، وجود علمی دارند و فاقد رائحه وجود خارجیاند، اما وجود ذهنی دارند. این اصلاحات، مانند تراش الماسی است که درخشش حقیقت را نمایان میکند.
| درنگ: ظلمت به معنای عدم خارجی، و رش نور به معنای افاضه وجود خارجی تفسیر شود تا ابهامات فلسفی رفع گردد. |
جمعبندی بخش سوم
مشکلات فلسفی عبارات، از خلط نور و وجود، ابهام در ظلمت، و عدم دقت در ماهیتها نشأت میگیرد. تبیین عالم مثال، نیازمند مقدماتی صاف و دقیق است. اصلاح اصطلاحات، مانند ظلمت به معنای عدم خارجی و رش نور به معنای افاضه وجود، ابهامات را رفع میکند. این نقدها، چونان چراغیاند که مسیر معرفت به عالم مثال را روشن میسازند.
نتیجهگیری نهایی
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتار شماره 376 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تبیینی جامع و عمیق از مراتب عالم هستی، عالم مثال، و مفاهیم نور و ظلمت در چارچوب عرفان نظری و فلسفه اسلامی ارائه داد. تنزیل اسمائی و وجودی، مراتب عالم را از وحدت ذاتی به کثرت عینی ترسیم میکند. عالم مثال، به عنوان مرتبه استوایی، ظرف ظهور اشکال و صورتها بدون ماده است. مقدمات فکوک یوسفی، نور محض را وجود حق و ظلمت را نسبت عدمیه میدانند، اما خلط مفاهیم و ابهامات فلسفی، تبیین را دشوار کرده است. نور حقیقی، هم وسیله ادراک، هم قابل ادراک، و هم ادراککننده است. تبیین عالم مثال، نیازمند صافی مقدمات و اصلاح اصطلاحات است.
| با نظارت صادق خادمی |