در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 377

متن درس

 

عالم مثال، رویا و تعبیر: کاوشی در مراتب وجود و ظهورات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 377)

دیباچه

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (مورخ ۸/۲/۱۳۷۹) و تحلیل تفصیلی آن، به بررسی عمیق عالم مثال، رویا و تعبیر خواب در چارچوب عرفان نظری و فلسفه اسلامی می‌پردازد. این اثر، چون آیینه‌ای که نور حقیقت را بازتاب می‌دهد، مراتب وجود، نور، ظلمت و عالم مثال را در منظومه هستی نمایان ساخته و خواننده را به تأمل در اسرار الهی دعوت می‌کند.

بخش نخست: تمایز وجود، علم و نور در مراتب ظهور

تمایز علم و وجود در تعدد معلومات

علم، چون چراغی که در ساحت عقل می‌درخشد، معلومات را در ظرف تعقل متعدد می‌سازد، در حالی که وجود، چون جویباری که در بستر ادراک جاری است، معلومات را در مظهر ادراک متجلی می‌کند. این تمایز، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که علم را فعل عقلانی و وجود را مبنای ظهور اشیاء در عالم خارج می‌داند. برای نمونه، علم فقه، چون درختی تنومند، در ظرف عقل به شاخه‌های متعدد مسائل تقسیم می‌شود، اما وجود، این مسائل را در قالب اشیاء متجلی می‌سازد.

نکته کلیدی: علم، معلومات را در ظرف تعقل و وجود، آن‌ها را در ساحت ادراک متعدد می‌سازد.

ظهور وجود بر اساس اعیان ثابته

وجود، بر اساس قابلیت معدوم ظهور می‌یابد، اما معدوم، چون سایه‌ای بی‌جسم، فاقد قابلیت ذاتی است. این قابلیت، به اعیان ثابته، یعنی حقایق اشیاء در علم الهی، وابسته است. اعیان ثابته، چون بذرهایی در خاک علم الهی، زمینه‌ساز ظهور موجودات در عالم خارج‌اند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (نور: ۳۵)

ترجمه (فولادوند): خدا نور آسمان‌ها و زمین است.

نور الهی، در ظرف وجودی آسمان‌ها و زمین، که خود ظهور اعیان ثابته‌اند، متجلی می‌شود.

نور و ادراک در مظهر وجودی

نور، چون شعاعی که تنها در آیینه وجود بازتاب می‌یابد، در مظهر وجودی خود قابل ادراک است. بدون وجود، نور از ادراک پنهان می‌ماند. این نکته، به پیوند عمیق نور و وجود اشاره دارد، چنانکه آسمان‌ها و زمین، با حظ وجودی خود، نور الهی را متجلی می‌سازند. حظ وجودی، مقدم بر ظرف نور است، زیرا وجود، مبنای هر ظهوری است.

نکته کلیدی: نور الهی، تنها در مظهر وجودی قابل ادراک است و حظ وجودی مقدم بر ظهور نور است.

عدم و وابستگی به وجود

عدم، چون سایه‌ای که بدون نور جسمی ندارد، تنها در مقابل وجود متعقل می‌شود. عدم مضاف، مانند «عدم زید»، متأخر از وجود است و بدون تصور وجود، قابل فهم نیست. در فلسفه اسلامی، عدم مطلق فاقد تحقق خارجی است و تنها در ذهن، با افزودن حظ وجود، تصور می‌شود. برای مثال، تصور «عدم زید» نیازمند فرض وجود زید است.

قرآن کریم، در اشاره به وجود مطلق الهی، می‌فرماید:

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (حدید: ۳)

ترجمه (فولادوند): اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.

این آیه، به احاطه وجود الهی بر همه مراتب، حتی در مقابل عدم، اشاره دارد.

نقد تساوی نور و وجود

متن، با نقد دیدگاه برخی عرفا، تأکید می‌کند که نور و وجود، هرچند متجانس‌اند، اما متساوی نیستند. نور، صفتی از وجود است و هویت مستقلی دارد، چه مادی باشد و چه غیرمادی. ظلمت نیز، برخلاف تصور رایج، فاقد حقیقت مستقل است و تنها در مقابل وجود معنا می‌یابد. ظلمت وجودی، مانند سایه، خود جلوه‌ای از نور است.

نکته کلیدی: نور و وجود، هرچند متجانس‌اند، متساوی نیستند؛ ظلمت وجودی، جلوه‌ای از نور است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین تمایز علم و وجود، ظهور وجود بر اساس اعیان ثابته، و نقش نور در مظهر وجودی، بنیانی استوار برای فهم مراتب ظهورات الهی فراهم آورد. نقد تساوی نور و وجود، و تأکید بر وابستگی عدم به وجود، به غنای مفهومی متن افزود. تمثیلات، چون چراغ علم و جویبار وجود، مفاهیم را روشن‌تر ساختند.

بخش دوم: عالم مثال و جایگاه آن در مراتب وجود

تقسیم‌بندی عالم مثال

عالم مثال، چون پلی میان تجرد و ماده، به دو نوع متصل و منفصل تقسیم می‌شود. مثال متصل، چون تصاویر ذهنی که در آینه نفس سالک بازتاب می‌یابد، به تخیلات و تجسمات نفسانی مربوط است. مثال منفصل، شامل عالم برزخ (صعودی) و عالم ذر (نزولی) است که مراتب متعالی‌تر وجودی را در بر می‌گیرد. عالم برزخ، چون گذرگاهی میان دنیا و آخرت، و عالم ذر، چون سرچشمه وجود نفوس، در این ساحت جای دارند.

نکته کلیدی: عالم مثال، به متصل (تخیلات نفسانی) و منفصل (برزخ و عالم ذر) تقسیم می‌شود و پلی میان تجرد و ماده است.

عالم مثال به‌عنوان منزل ثالث

عالم مثال، چون منزلگاهی در میانه راه تجرد و ماده، بین عالم ارواح (عقول و نفوس) و عالم حس (ناسوت) قرار دارد. این مرتبه، فاقد ثقل مادی اما دارای شکل است. ظهور وجود در عالم مثال، به دلیل سعه وجودی بیشتر، کامل‌تر از عالم ارواح و حس است. این اتمّیت، به معنای وسعت نزول وجود است، نه شرافت مراتب بالاتر.

قرآن کریم، در اشاره به این مرتبه میانی، می‌فرماید:

﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ (طه: ۵)

ترجمه (فولادوند): خداوند رحمان بر عرش استیلا یافت.

عرش، به‌عنوان ظرف استوای رحمانی، مظهر تمثلات و واسطه بین تجرد و ماده است.

نقد مفهوم ضیاء به‌عنوان صفت ذاتی عالم مثال

متن، با نقد دیدگاه برخی عرفا، تأکید می‌کند که ضیاء، همان شعاع نور است و نمی‌توان آن را صفت ذاتی عالم مثال دانست، زیرا در عالم ناسوت نیز وجود دارد. ضیاء، چون شعاعی که از نور شکسته می‌شود، در همه مراتب وجودی حضور دارد و نه صرفاً در عالم مثال.

نکته کلیدی: ضیاء، شعاع نور است و نه صفت ذاتی عالم مثال، زیرا در همه مراتب وجودی حضور دارد.

عرش محیط و مقام استوای رحمانی

عرش محیط، چون دایره‌ای که تجرد و ماده را در بر می‌گیرد، اولین صورت محسوس و ظرف تمثلات است. این مقام، استوای رحمانی را متجلی می‌سازد که واسطه بین عالم بالا (تجرد) و مادون (ماده) است. استوای رحمانی، متمایز از نفس رحمانی است که به تجرد کامل اشاره دارد.

نکته کلیدی: عرش محیط، ظرف استوای رحمانی و اولین صورت محسوس است که تمثلات را در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین جایگاه عالم مثال به‌عنوان مرتبه‌ای میانی، تقسیم‌بندی آن به متصل و منفصل، و نقد مفهوم ضیاء، به فهم نظم وجودی عالم یاری رساند. تأکید بر عرش محیط و استوای رحمانی، نقش این مرتبه را در سلسله مراتب وجودی روشن ساخت. تمثیلات، چون پل میان تجرد و ماده، به غنای مفهومی متن افزود.

بخش سوم: رویا، تعبیر و ارزش روان‌شناختی خواب

رویا به‌عنوان روئت مثالی

رویا، چون آیینه‌ای که تصاویر عالم مثال را بازتاب می‌دهد، روئت مثالی در خواب است. سالک، با انصراف حواس، می‌تواند این روئت را در بیداری نیز تجربه کند. این توانایی، با تمرین سلوک و تمرکز، چون پرنده‌ای که به سوی آسمان معرفت پرواز می‌کند، تقویت می‌شود. سالک در ابتدا با چشم بسته و در سکوت، و با قوت گرفتن، حتی در کثرت و با چشم باز، به عالم مثال متصل می‌شود.

نکته کلیدی: رویا، روئت مثالی در خواب است که سالک با انصراف حواس می‌تواند در بیداری نیز به آن دست یابد.

انواع خواب و تعبیر آن‌ها

خواب‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: خواب‌هایی که خود تحقق می‌یابند، خواب‌هایی که تعبیر ندارند (اضغاث و احلام)، و خواب‌هایی که نیازمند تعبیرند. خواب‌های تحقق‌یافته، چون گلی که بی‌واسطه شکوفا می‌شود، نیازی به تعبیر ندارند. خواب‌های تعبیری، مانند خواب حضرت یوسف (ع)، نیازمند معبری آگاه‌اند:

﴿وَإِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾ (یوسف: ۴)

ترجمه (فولادوند): و هنگامی که یوسف به پدرش گفت: ای پدر، من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برایم سجده می‌کنند.

اضغاث و احلام، برخلاف تصور رایج، ابزار مهمی برای شناخت مشکلات نفسانی و ذهنی‌اند و گاه ارزشی فراتر از خواب‌های تعبیری دارند.

ارزش روان‌شناختی اضغاث و احلام

اضغاث و احلام، چون کلیدی به ژرفای روان انسان، مشکلات نفسانی و ذهنی را آشکار می‌سازند. برخلاف تفاسیر سنتی که این خواب‌ها را بی‌ارزش می‌دانند، متن تأکید می‌کند که این خواب‌ها، چون چاشنی‌های روان‌شناختی، می‌توانند امراض نفسانی را درمان کنند. روان‌شناسان، از این خواب‌ها برای شناسایی حقایق باطنی انسان بهره می‌گیرند.

نکته کلیدی: اضغاث و احلام، ابزار روان‌شناختی برای شناخت و درمان مشکلات نفسانی‌اند و گاه ارزشی فراتر از خواب‌های تعبیری دارند.

نقد تفاسیر سنتی

تفاسیر سنتی، گاه با بی‌توجهی به اضغاث و احلام، آن‌ها را بی‌ارزش تلقی کرده‌اند، حال آنکه قرآن کریم چنین دیدگاهی ندارد. این نقد، بر ضرورت بازنگری در تفاسیر و توجه به جنبه‌های روان‌شناختی خواب تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین رویا به‌عنوان روئت مثالی، تقسیم‌بندی خواب‌ها، و تأکید بر ارزش روان‌شناختی اضغاث و احلام، به فهم عمیق‌تر این مفاهیم یاری رساند. نقد تفاسیر سنتی و پیوند با علوم روان‌شناختی، غنای علمی متن را افزود. تمثیلات، چون آیینه روان و کلید ژرفای نفس، مفاهیم را روشن‌تر ساختند.

بخش چهارم: سیر سالک در عالم مثال

سیر سماوی و ارضی

سالک، چون پرنده‌ای که در آسمان عالم مثال پرواز می‌کند، می‌تواند به سوی عالم ارواح (سیر سماوی) یا عالم ناسوت (سیر ارضی) حرکت کند. سیر سماوی، به دلیل ارتباط با اسماء الهی و ارواح، اشرف است، اما سیر ارضی، اگر با رعایت حرمت مخلوقات باشد، فضیلت دارد. سیر ارضی آلوده، چون افتادن در لجن‌زار گناه، سالک را نجس می‌کند.

نکته کلیدی: سیر سماوی، اشرف و سیر ارضی، فضیلت است، مشروط بر اینکه حرمت مخلوقات حفظ شود.

اقتدار تمثلی سالک

سالک با اقتدار تمثلی، چون نقاشی که تصاویر را بر بوم ذهن می‌کشد، می‌تواند در عالم مثال سیر کند و با غلبه به سوی عالم ارواح یا ناسوت، ویژگی‌های آن مرتبه را دریافت نماید. سیر سماوی، او را به روئت اسماء الهی رهنمون می‌سازد، در حالی که سیر ارضی، اگر با رعایت حدود الهی باشد، به کمال منجر می‌شود.

نقد آلودگی در سیر ارضی

سیر ارضی، اگر با نقض حرمت مخلوقات همراه باشد، چون فرو رفتن در باتلاق، به کثافت و گمراهی منجر می‌شود. برخی افراد، با دریافت کمالات الهی، به دلیل ظرف ناقص، در سیر ارضی گمراه می‌شوند. این هشدار، بر اهمیت اخلاق در سلوک عرفانی تأکید دارد.

نکته کلیدی: سیر ارضی، اگر با نقض حرمت مخلوقات همراه باشد، به کثافت و گمراهی منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین سیر سماوی و ارضی، اقتدار تمثلی سالک، و نقد آلودگی در سیر ارضی، به نقش سلوک عرفانی در عالم مثال پرداخت. تأکید بر حفظ حرمت مخلوقات، راه را برای سیر سالم هموار کرد. تمثیلات، چون پرنده معرفت و نقاش ذهن، به فهم این مفاهیم یاری رساند.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل تفصیلی آن، به کاوش در عالم مثال، رویا و تعبیر خواب پرداخت. تمایز علم و وجود، جایگاه عالم مثال به‌عنوان مرتبه‌ای میانی، و ارزش روان‌شناختی اضغاث و احلام، چون رشته‌هایی در هم تنیده، نظم وجودی عالم را نمایان ساختند. سیر سماوی و ارضی سالک، و تأکید بر حفظ حرمت مخلوقات، راه را برای سلوک عرفانی هموار کرد. آیات قرآنی، چون نوری در مسیر معرفت، و تمثیلات، چون آیینه‌های حقیقت، به غنای متن افزودند. این نوشتار، خواننده را به تأمل در مراتب وجود و پیوند با حقیقت الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، منبع کثرات از دیدگاه عرفانی چیست؟

2. طبق متن، چرا کثرت در ظرف وحدت حق ممکن است؟

3. بر اساس متن، علم حق به اشیاء چگونه توصیف شده است؟

4. طبق متن، چرا تناقض در حق تعالی محال است؟

5. در متن، وحدت حقیقیه ذاتیه به چه معناست؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که حق تعالی ظرف ظهور است بدون ظرف و مظروف بودن.

7. طبق متن، کثرات به طور مستقل از حق وجود دارند.

8. متن بیان می‌کند که تناقض در حق به دلیل اطلاق وجود او ممکن است.

9. بر اساس متن، ظهور کثرات از علم حق به اشیاء ناشی می‌شود که عین علم او به نفسه است.

10. متن درسگفتار می‌گوید که هر شیء محدود هم حد ذاتی دارد و هم حد ذهنی.

11. چرا در متن گفته شده که کثرت مقابل وحدت مقید است؟

12. تفاوت علم حق به اشیاء با علم انسان به اشیاء چیست؟

13. چرا تناقض در حق تعالی موضوعیت ندارد؟

14. مفهوم اطلاق در متن درسگفتار به چه معناست؟

15. چرا در متن گفته شده که حق محاط کثرات نیست؟

پاسخنامه

1. حق تعالی در ظرف ظهور

2. چون کثرت مقابل وحدت مقید است

3. عین علم او به نفسه است

4. چون تناقض در ظرف تعدد معنا دارد

5. وحدتی که بدون قید و مقابل است

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. زیرا کثرت و وحدت مقید هر دو محدودند و حق مطلق بلا قید است که مقابل ندارد.

12. علم حق به اشیاء عین علم او به نفسه است، اما علم انسان محدود به ذهن و قیود است.

13. چون تناقض در ظرف تعدد معنا دارد و حق از تعدد مبراست.

14. اطلاق به معنای وجود حق بدون قید و محدودیت است که کثرت و تناقض در آن راه ندارد.

15. زیرا کثرات ظهور حق‌اند و حق بدون ظرف و مظروف، شامل آن‌هاست.

فوتر بهینه‌شده