در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 385

متن درس

 

تبیین عالم مثل، اعیان ثابته و روان‌شناسی عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 385)

دیباچه

در گستره معارف الهی، مفاهیم عالم مثل، اعیان ثابته و روان‌شناسی عرفانی، چونان نگینی درخشان در تارک فلسفه و عرفان اسلامی می‌درخشند. این مفاهیم، که ریشه در تأملات عمیق حکما و عرفای اسلامی دارند، دریچه‌ای به سوی فهم مراتب وجود و ارتباط انسان با حقیقت الهی می‌گشایند. درس‌گفتار شماره 385 از مجموعه مصباح الانس، تألیف ابن فناری، که با شرح و تبیین آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره غنا یافته، به بررسی دقیق این موضوعات می‌پردازد.

بخش نخست: تمایز و نقد عالم مثل و مثل معلقه

تمایز عالم مثل نوری و مثل معلقه

در فلسفه و عرفان اسلامی، عالم مثل به دو گونه متمایز تقسیم می‌گردد: مثل نوری (افلاطونی) و مثل معلقه. مثل نوری، که عقلانی و متعلق به مرتبه عقول و نفوس است، در ساحت تجرد کامل قرار دارد و از هرگونه شکل و خطوط مادی مبراست. این مرتبه، چونان خورشیدی است که نورش بر عالم وجود می‌تابد و حقیقت اشیاء را در مرتبه‌ای متعالی آشکار می‌سازد. در مقابل، مثل معلقه، که در عالم مثال جای دارد، دارای شکل و خصوصیات خیالی است و در مرتبه‌ای دون عالم عقول و فوق عالم ماده قرار می‌گیرد. این تمایز، چونان خطی است که میان آسمان عقلی و زمین خیالی کشیده شده و مراتب وجود را از یکدیگر جدا می‌سازد.

درنگ: مثل نوری، به دلیل تجرد کامل، در عالم عقول و نفوس جای دارد و فاقد شکل مادی است، در حالی که مثل معلقه، در عالم مثال، دارای صور خیالی و خطوط است.

نقد وجود عالم مثل و مثل معلقه

وجود عالم مثل و مثل معلقه، از دو منظر تصور و تصدیق مورد نقد قرار گرفته است. از حیث تصور، تعریف این عوالم نزد متفکران مختلف، یکسان نیست و این اختلاف، نشان‌دهنده عدم وضوح مفهومی است. برخی آن را به صور عقلانی و برخی به صور خیالی مرتبط می‌دانند، گویی هر یک بخشی از حقیقت را در آینه ذهن خویش بازمی‌تابانند. از حیث تصدیق، فقدان دلایل عقلی و شرعی معتبر، این مفاهیم را از دایره مباحث فلسفی و عرفانی معتبر خارج می‌سازد. این نقد، چونان چراغی است که بر تاریکی ابهامات می‌تابد و بر ضرورت استناد به دلایل محکم تأکید می‌ورزد.

درنگ: عالم مثل و مثل معلقه، به دلیل نبود تعریف واحد (تصور) و فقدان دلایل عقلی و شرعی (تصدیق)، از منظر فلسفی و عرفانی مخدوش‌اند.

اختلاف در تعریف عالم مثل

اختلاف در تعریف عالم مثل، ریشه در رویکردهای متنوع فلسفی و عرفانی دارد. برخی متفکران، مانند مشایین، آن را به اعیان ثابته یا صور عقلانی پیوند می‌دهند، در حالی که دیگران، مانند اشراقیون، بر ویژگی‌های خیالی و مثالی آن تأکید دارند. این اختلاف، چونان رودهایی است که از سرچشمه‌های گوناگون سرچشمه می‌گیرند و هر یک مسیر متفاوتی را در پهنه معرفت می‌پیمایند. این تنوع، گرچه به غنای بحث می‌افزاید، اما نبود اتفاق‌نظر، پیچیدگی مفهوم عالم مثل را نمایان می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین تمایز میان مثل نوری و مثل معلقه، به بررسی مراتب وجودی این مفاهیم پرداخت. مثل نوری، در مرتبه تجرد کامل و عالم عقول قرار دارد، در حالی که مثل معلقه، در عالم مثال، دارای صور خیالی است. نقد وجود این عوالم، بر فقدان دلایل عقلی و شرعی و ابهام در تعریف آنها تأکید دارد. این بررسی، چونان نقشه‌ای است که راهنمای پژوهشگر در پیمودن مسیر معرفتی عالم مثل است.

بخش دوم: اعیان ثابته و رابطه آن با مثل نوری

اعیان ثابته در عرفان اسلامی

در عرفان اسلامی، مثل نوری به اعیان ثابته، یعنی وجودات علمی مخلوقات در علم الهی، مرتبط است. اعیان ثابته، چونان انعکاس نور الهی در آینه علم حق‌اند که در ظرف وحدت و صفات الهی جای دارند. این وجودات، نه ماهیت‌اند و نه کیفیت، بلکه ظهورات علمی حق تعالی نسبت به مخلوقات‌اند. این مرتبه، چونان قله‌ای است که در آن، حقیقت اشیاء پیش از تعین خارجی در علم الهی متجلی می‌شود.

درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی مخلوقات در علم الهی‌اند که در مرتبه وحدت قرار دارند و با مثل نوری، که در عالم عقول است، تفاوت دارند.

نقد تعریف اعیان ثابته به‌عنوان ماهیت

تعریف اعیان ثابته به‌عنوان ماهیت، نادرست است. ماهیت، مفهومی فلسفی است که به چیستی اشیاء اشاره دارد، در حالی که اعیان ثابته، وجودات علمی در مرتبه الهی‌اند که پیش از تعین خارجی در علم حق وجود دارند. این نقد، چونان تیغی است که پرده‌های ابهام را می‌درد و بر ضرورت دقت در اصطلاحات فلسفی تأکید می‌ورزد. اعیان ثابته، ظهورات علمی حق‌اند که از هرگونه ویژگی مادی، مانند ماهیت یا کیفیت، مبرا هستند.

درنگ: اعیان ثابته، به‌عنوان وجودات علمی، از ماهیت متمایزند و در مرتبه علم الهی قرار دارند.

تمایز وصف اتصالی و انفصالی

اعیان ثابته، وصف اتصالی با حق دارند، به این معنا که در ذات و علم الهی متجلی‌اند. در مقابل، مثل نوری، وصف انفصالی با عالم خارجی دارد و در مرتبه عقول و نفوس قرار می‌گیرد. این تمایز، چونان خطی است که میان وحدت الهی و کثرت عالم خارجی کشیده شده و پیوند عمیق میان مراتب متافیزیکی را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین مفهوم اعیان ثابته، بر جایگاه آن به‌عنوان وجودات علمی در علم الهی تأکید کرد. این وجودات، از ماهیت و کیفیت مبرا بوده و در مرتبه وحدت قرار دارند. تمایز میان وصف اتصالی اعیان ثابته و وصف انفصالی مثل نوری، چارچوبی برای فهم مراتب وجود فراهم می‌آورد و بر ضرورت دقت در اصطلاحات فلسفی تأکید دارد.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های اشراقی و متزلزلین

دیدگاه شیخ اشراق درباره مثل معلقه

شیخ اشراق، مثل معلقه را دارای شکل و خطوط می‌داند، در حالی که مثل نوری را فاقد این ویژگی‌ها معرفی می‌کند. این دیدگاه، گرچه به تمایز میان مراتب وجودی اشاره دارد، اما به دلیل فقدان دلایل عقلی و شرعی معتبر، مورد نقد قرار گرفته است. این نقد، چونان بادی است که گرد و غبار ابهام را از چهره حقیقت می‌زداید و بر لزوم استدلال محکم تأکید می‌ورزد.

درنگ: شیخ اشراق، مثل معلقه را دارای صور خیالی می‌داند، اما این دیدگاه به دلیل فقدان دلایل معتبر، مخدوش است.

نقد متزلزلین و توجیه قول مثبتین

برخی متفکران، که متزلزلین خوانده شده‌اند، با دستکاری در قول مثبتین مثل (که وجود مثل را اثبات می‌کنند)، به‌نحوی آن را توجیه می‌کنند که عملاً به انکار مثل منجر می‌شود. این رویکرد، گویی چونان بازی با کلمات است که حقیقت را در پرده ابهام فرو می‌برد و با اصول نافین سازگار می‌گردد. این نقد، بر ضرورت صراحت در اثبات یا نفی مفاهیم تأکید دارد.

درنگ: متزلزلین، با توجیه قول مثبتین، عملاً به انکار مثل می‌رسند و این رویکرد، به دلیل عدم صراحت، مورد نقد است.

دیدگاه نافین مثل

نافین مثل، وجود موجودات مجرد مانند عقول و ملائکه را می‌پذیرند، اما مثل را به معنای صور متکثر بدون کثرت و تصور عقلی نفي می‌کنند. این دیدگاه، چونان صخره‌ای است که در برابر امواج ادعاهای بی‌اساس استوار می‌ماند و بر انطباق مفاهیم با منطق عقلی تأکید دارد.

درنگ: نافین مثل، وجود مجردات را می‌پذیرند، اما مثل را به دلیل عدم امکان وجود حقیقت متکثر بدون کثرت، رد می‌کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی دیدگاه‌های شیخ اشراق و متزلزلین، به نقد مفاهیم مثل معلقه و توجیهات نادرست پرداخت. دیدگاه نافین، که بر انطباق مفاهیم با منطق عقلی تأکید دارند، چارچوبی استوار برای ارزیابی این مفاهیم ارائه می‌دهد. این بخش، بر لزوم استدلال معتبر و صراحت در بیان حقیقت تأکید دارد.

بخش چهارم: روان‌شناسی عرفانی و معرفت نفس

روان‌شناسی عرفانی و تخیلات

روان‌شناسی عرفانی، به بررسی صور خیالی و باطنی انسان می‌پردازد که در عالم مثال متجلی می‌شوند. بحث از رویا، خواب و تخیلات، بخشی از این روان‌شناسی است که با مفاهیم مثول و مثالات نفسانی مرتبط است. با این حال، این صور نباید به خلق عوالم خیالی مانند جابلقا و جابلسا منجر شوند که فاقد سند معتبرند. این دیدگاه، چونان آینه‌ای است که حقیقت باطنی انسان را بازمی‌تاباند و از فرو افتادن در دام تخیلات بی‌اساس برحذر می‌دارد.

درنگ: روان‌شناسی عرفانی، صور خیالی انسان را بررسی می‌کند، اما نباید به خلق عوالم خیالی فاقد سند منجر شود.

نقد عوالم خیالی مانند جابلقا و جابلسا

مفاهیمی مانند جابلقا، جابلسا و جزیره خضراء، که در برخی روایات یا آثار عرفانی مطرح شده‌اند، به دلیل فقدان دلایل عقلی و شرعی، نمی‌توانند به‌عنوان عوالم واقعی پذیرفته شوند. این نقد، چونان نسیمی است که پرده‌های توهم را کنار می‌زند و بر ضرورت استناد به منابع معتبر تأکید دارد.

درنگ: عوالم خیالی مانند جابلقا و جابلسا، به دلیل فقدان سند معتبر، نمی‌توانند به‌عنوان عوالم واقعی پذیرفته شوند.

معرفت نفس و شناخت رب

معرفت نفس، به معنای شناخت اسم و رب هر فرد است. این شناخت، چونان کلیدی است که درهای سعادت را می‌گشاید و انسان را به انتخاب مسیری متناسب با حقیقت باطنی‌اش هدایت می‌کند. هر فرد، به مثابه ظهوری از اسماء الهی است و شناخت رب خود، او را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

درنگ: معرفت نفس، شناخت اسم و رب فرد است که برای انتخاب مسیر زندگی متناسب با حقیقت باطنی ضروری است.

روان‌شناسی عرفانی و انتخاب مسیر

روان‌شناسی عرفانی، برخلاف روش‌های مادی که به صحت مزاج یا واکنش‌های جسمانی محدود می‌شوند، بر شناخت حقیقت باطنی و اسم الهی فرد تمرکز دارد. این شناخت، چونان چراغی است که مسیر زندگی را روشن می‌سازد و انسان را به سوی حرفه‌ای متناسب با مقتضای ربوبیتش هدایت می‌کند.

درنگ: روان‌شناسی عرفانی، با تأکید بر شناخت اسم و رب، انسان را به انتخاب مسیری متناسب با حقیقت باطنی‌اش هدایت می‌کند.

نقد نظام اجتماعی و انتخاب حرفه

در جوامع عقب‌مانده، افراد به دلیل عدم شناخت اسم و رب خود، در حرفه‌هایی قرار می‌گیرند که با حقیقت باطنی آنها سازگار نیست. این ناسازگاری، چونان باری است که بر دوش روح انسان سنگینی می‌کند و به خستگی و کاستی منجر می‌شود. انطباق با مقتضای ربوبیت، چونان نسیمی است که روح را به سوی رضایت و موفقیت سوق می‌دهد.

درنگ: عدم انطباق با اسم و رب، به انتخاب حرفه‌های نامناسب و کاستی در جوامع منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین روان‌شناسی عرفانی، بر اهمیت شناخت اسم و رب در انتخاب مسیر زندگی تأکید کرد. نقد عوالم خیالی و نظام اجتماعی، نشان‌دهنده ضرورت استناد به دلایل معتبر و انطباق با حقیقت باطنی است. این بخش، چونان راهنمایی است که انسان را به سوی کمال و سعادت رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: ظهورات اسماء و صفات الهی

ظهورات نفس رحمانی

تمامی ظهورات خارجی، اعم از جمالی و جلالی، خیر و شر، نتیجه تعین نفس رحمانی در مراتب روحانی، مثالی و مادی‌اند. این ظهورات، چونان موج‌هایی هستند که از اقیانوس بی‌کران فیض الهی برمی‌خیزند و عالم وجود را در بر می‌گیرند.

درنگ: ظهورات خارجی، نتیجه تعین نفس رحمانی در مراتب روحانی، مثالی و مادی‌اند.

نقد تعریف کیفیت در علم الهی

کیفیت، به دلیل وابستگی به ماده و عوارض مادی، در علم الهی جای ندارد. اعیان ثابته، به‌عنوان ظهورات علمی حق تعالی، از کیفیت و ماهیت مبرا هستند. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی مفاهیم مادی را از ساحت علم الهی می‌زداید.

درنگ: کیفیت، به‌عنوان صفت مادی، در علم الهی جای ندارد و اعیان ثابته، از کیفیت و ماهیت مبرا هستند.

دیدگاه ملاصدرا و کلی طبیعی

ملاصدرا و حاجی سبزواری در منظومه، کلی طبیعی را به‌عنوان حقیقت موجود در ضمن افراد تعریف می‌کنند، نه به‌عنوان وجود بالعرض. این دیدگاه، چونان ستونی است که بنای معرفت را استوار می‌سازد و بر اولویت حقیقت کلی بر افراد متکثر تأکید دارد.

درنگ: کلی طبیعی، به‌عنوان حقیقت ذاتی، در ضمن افراد موجود است و افراد، ظهورات آن هستند.

تفاوت وسعت و کثرت

وسعت و کثرت، دو مفهوم متمایزند. حقیقت انسان، دارای وسعت است، اما کثرت در افراد آن در عالم ناسوت پدیدار می‌شود. این تمایز، چونان تفکیک میان دریا و قطرات آن است که حقیقت واحد را در کثرت ظهورات نشان می‌دهد.

درنگ: حقیقت انسان، دارای وسعت است، اما کثرت در افراد آن در عالم ناسوت پدیدار می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین ظهورات اسماء و صفات الهی، بر جامعیت فیض الهی و تمایز مراتب وجود تأکید کرد. نقد کیفیت در علم الهی و تبیین کلی طبیعی، چارچوبی برای فهم حقیقت اشیاء ارائه می‌دهد. این بخش، چونان دریچه‌ای است که به سوی فهم عمیق‌تر نظام هستی گشوده می‌شود.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با تبیین مفاهیم عالم مثل، اعیان ثابته و روان‌شناسی عرفانی، به بررسی عمیق مراتب وجود در فلسفه و عرفان اسلامی پرداخت. عالم مثل، به دو گونه نوری و معلقه تقسیم می‌شود، اما فقدان دلایل معتبر، وجود آن را مخدوش ساخته است. اعیان ثابته، به‌عنوان وجودات علمی در علم الهی، از ماهیت و کیفیت مبرا بوده و در مرتبه وحدت جای دارند. روان‌شناسی عرفانی، با تأکید بر شناخت اسم و رب، انسان را به سوی انتخاب مسیری متناسب با حقیقت باطنی‌اش هدایت می‌کند. نقد نظام اجتماعی و عوالم خیالی، بر ضرورت استناد به دلایل معتبر و انطباق با مقتضای ربوبیت تأکید دارد. این کتاب، چونان چراغی است که راه پژوهشگران را در پیمودن مسیر معرفت الهی روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، کدام عالم به عنوان ظرف اسماء و صفات الهی معرفی شده است؟

2. طبق متن، انسان در چه صورتی می‌تواند ظرف همه عوالم باشد؟

3. بر اساس متن، عرش چه نقشی در عالم دارد؟

4. طبق متن، چند اسم ذاتی به عنوان اسمای اصلی ذکر شده‌اند؟

5. بر اساس متن، کدام حرکت به سرایان وجود و نفس رحمانی مرتبط است؟

6. متن بیان می‌کند که بروج دوازده‌گانه دارای ارواح مستقل هستند.

7. طبق متن، طبیعت تنها در عالم ناسوت وجود دارد و در عالم مثال نیست.

8. متن اشاره دارد که عرش در عالم مثال قرار دارد.

9. بر اساس متن، انسان به دلیل مقام جمعی خود می‌تواند شامل همه عوالم باشد.

10. متن تأکید می‌کند که مفهوم هاهوت و ماهوت به عنوان عوالم مستقل وجود دارند.

11. تفاوت اصلی بین دیدگاه متن و شارح در مورد جایگاه عرش چیست؟

12. چرا متن بروج دوازده‌گانه را فاقد روح می‌داند؟

13. طبق متن، چرا انسان از موالید ثلاث جدا می‌شود؟

14. متن چگونه اسمای ذاتی را اصلاح می‌کند؟

15. چرا متن مفهوم خفای اصول اسمایی را مطرح می‌کند؟

پاسخنامه

1. عالم لاهوت

2. وقتی به مقام جمعی برسد

3. ظرف استوای رحمانی و مظهر اول ظهور

4. پنج اسم

5. حرکت اول غیبی

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. متن عرش را در عالم مثال قرار می‌دهد، اما شارح آن را در عالم مجردات و بعد از قلم می‌گیرد.

12. زیرا بروج جسم و ماده‌اند و مدبرات دارند، نه روح مستقل.

13. چون انسان دارای مقام جمعی است و شامل همه عوالم (ناسوت، مثال، ملكوت، جبروت) می‌شود.

14. متن به جای چهار اسم (حیات، علم، اراده، قدرت)، پنج اسم (حیات، سلامت، علم، قدرت، اراده) را معرفی می‌کند.

15. زیرا با ورود به ظرف کثرت در عالم ناسوت، وحدت اسمایی مخفی و کثرت ظاهری غالب می‌شود.

فوتر بهینه‌شده