در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 390

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 390)

مقدمه

متن پیش رو، بازنویسی و تدوین علمی درس‌گفتار شماره 390 از مجموعه مصباح الانس، اثر ارزشمند ابن فناری، است که به قلم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ارائه شده است. این درس‌گفتار، با تمرکز بر مفاهیم عمیق عالم مثال، برزخ، و قیامت، در چارچوب عرفان و فلسفه اسلامی، به تبیین ارتباط این عوالم با صور خیالی، نفس ناطقه، و تجلیات الهی می‌پردازد.

بخش اول: تبیین عالم مثال و قرابت آن با عالم ناسوت

صور مثالی و حسی: پیوند و تمایز

عالم مثال، به‌عنوان مرتبه‌ای واسطه‌ای میان عالم نفوس و عالم ناسوت، دارای صور مثالی است که با صور حسی در عالم مادی قرابت دارند، اما هویت آنها یکسان نیست. این صور مثالی، که در رویاها و مکاشفات متجلی می‌شوند، از ثقل مادی عالم ناسوت مبرا هستند، اما شباهت‌های ظاهری میان این دو عالم، پیوندی عمیق را میان آنها برقرار می‌سازد. نفس ناطقه، به‌عنوان قوه ادراکی انسان، توانایی درک هر دو عالم را داراست: در عالم ناسوت با ابزارهای حسی نظیر چشم و گوش، و در عالم مثال با صور شبه‌حسی که در خیال متجلی می‌شوند. این توانایی، نفس ناطقه را به مثابه پلی میان مراتب وجودی قرار می‌دهد که قادر است از ماده به سوی معنا گذر کند.

درنگ: نفس ناطقه، به‌عنوان قوه‌ای متعالی، توانایی ادراک صور حسی در عالم ناسوت و صور خیالی در عالم مثال را دارد و این پیوند، نشان‌دهنده وحدت ادراکی انسان در مراتب مختلف وجود است.

قرابت عالم مثال با ناسوت و تمایز آن از ماده

عالم مثال، به دلیل شباهت‌هایش با عالم ناسوت، قرابت فراوانی با آن دارد، اما فقدان ثقل مادی، آن را از عالم ماده متمایز می‌سازد. این عالم، به مثابه آینه‌ای است که صور ناسوتی را بدون قید و بند ماده بازمی‌تاباند. در عالم مثال، صور خیالی در قالب رویاها، مکاشفات، و تمثلات ظهور می‌یابند، اما از محدودیت‌های جسمانی عالم ناسوت آزادند. این ویژگی، عالم مثال را به مرتبه‌ای واسطه‌ای بدل می‌کند که هم به عالم ماده نزدیک است و هم از آن فراتر می‌رود.

بخش دوم: واقعیت عالم مثال و ضرورت دلایل عقلی

تأیید واقعیت عالم مثال

واقعیت عالم مثال، مورد تأیید حکما، انبیا، و اولیا قرار گرفته است، اما اثبات آن نیازمند دلایل عقلی و برهانی است. مشاهدات و تواتر، هرچند ارزشمند، بدون پشتوانه استدلال عقلی نمی‌توانند مبنای اثبات قرار گیرند. حکمای اشراق، با استدلال‌های فلسفی، وجود این عالم را تأیید کرده‌اند، اما کثرت مشاهدات انبیا و اولیا دلیل واضح‌تری ارائه می‌دهد. با این حال، تأکید بر برهان عقلی، نشان‌دهنده رویکردی علمی و دقیق به این مفهوم متافیزیکی است.

درنگ: اثبات عالم مثال، به دلایل عقلی و برهانی وابسته است و مشاهدات، بدون سند معتبر، نمی‌توانند جایگزین استدلال شوند.

نقد استناد به دلایل غیرمستند

استناد به اجماع یا مشاهدات بدون سند معتبر، برای اثبات عالم مثال کافی نیست. دلایل عقلی و شرعی معتبر، تنها مبنای پذیرفتنی در این زمینه‌اند. اجماع، بدون پشتوانه سند شرعی، فاقد اعتبار است و مشاهدات، حتی اگر به انبیا نسبت داده شوند، بدون سند معتبر نمی‌توانند مبنای اثبات قرار گیرند. این نقد، بر ضرورت استناد به منابع معتبر و اجتناب از استدلال‌های ظنی در مباحث اعتقادی تأکید دارد.

نقد مفاهیم خیالی مانند جابلقا و جابلسا

مفاهیمی نظیر جابلقا، جابلسا، و جزیره خضراء، که در برخی روایات یا آثار عرفانی مطرح شده‌اند، به دلیل فقدان دلایل عقلی یا شرعی، نمی‌توانند به‌عنوان عوالم واقعی پذیرفته شوند. این مفاهیم، بیشتر به تخیلات بی‌اساس شباهت دارند تا واقعیت‌های متافیزیکی. تمایز میان واقعیت‌های وجودی و تخیلات، از اصول بنیادین در تبیین مفاهیم عرفانی است.

بخش سوم: تمایز عالم مثال، برزخ، و آخرت

تمایز عالم مثال و آخرت

عالم مثال از عالم آخرت متمایز است. عالم مثال، ظرف تمثلات نزولی (پیش از خلقت مادی) و صعودی (پس از مرگ) است، در حالی که عالم آخرت، مرتبه محاسبه و خلود است. این تمایز، سلسله‌مراتب وجودی را روشن می‌سازد و بر تفاوت کارکردهای این عوالم تأکید دارد. عالم مثال، به مثابه پلی است که روح را از دنیا به سوی آخرت هدایت می‌کند، اما خود، مقصدی نهایی نیست.

برزخ: عالم مساعده

برزخ، به‌عنوان عالم مساعده، با نعیم یا عذاب موقت همراه است، در حالی که عالم آخرت، عالم محاسبه و جاودانگی است. برزخ، مانند مساعده‌ای است که پیش از محاسبه نهایی به افراد داده می‌شود. نعیم یا عذاب در برزخ، با شدت و کیفیتی متفاوت از آخرت، موقت است. این تشبیه، تفاوت کارکردی این دو عالم را به‌زیبایی نشان می‌دهد.

درنگ: برزخ، به‌عنوان عالم مساعده، با نعیم یا عذاب موقت، از عالم آخرت که عالم محاسبه و خلود است، متمایز می‌شود.

جبران تفاوت‌های زمانی در برزخ

در برزخ، تفاوت‌های زمانی میان افراد (مانند کسی که هزاران سال پیش درگذشته یا نزدیک به قیامت فوت کرده) با تنظیم کیفیت عذاب یا نعیم جبران می‌شود. این مکانیزم، عدالت الهی را در عالم برزخ تضمین می‌کند و انعطاف‌پذیری این عالم را در مقایسه با عالم آخرت نشان می‌دهد.

بخش چهارم: نقش نفس ناطقه و ملائکه در ادراک عوالم

نفس ناطقه و ملائکه: مدرِکان عالم مثال و ناسوت

نفس ناطقه و ملائکه، مدرِک عالم مثال و ناسوت‌اند. نفس ناطقه در عالم ناسوت با ابزارهای حسی و در عالم مثال با صور شبه‌حسی ادراک می‌کند. ملائکه نیز، به‌عنوان مدبرات این عوالم، نقش ادراکی و مدیریتی دارند. این تقسیم‌بندی، نقش‌های متمایز نفس و ملائکه را در سلسله‌مراتب وجودی نشان می‌دهد.

ادراک صور در خواب و مکاشفه

انسان در خواب و مکاشفه، صور قائم به نفس را ادراک می‌کند که دارای روح و حیات‌اند و امکان مخاطبه با آنها وجود دارد. این صور، مشابه تجلیات در برزخ و آخرت‌اند و پیوستگی مراتب ادراکی انسان را نشان می‌دهند. عارف در بیداری، با انصراف حواس، به ادراک صور مثالی می‌رسد، و سالک قوی، این ادراک را با حفظ حواس مادی نیز انجام می‌دهد.

درنگ: عارف در مرتبه جمع، توانایی ادراک همزمان عالم ناسوت و مثال را دارد، که نشان‌دهنده مقام بالای عرفانی اوست.

بخش پنجم: تجلیات الهی و صور خیالی

تجلیات الهی و ظرافت آنها

تجلیات الهی، ظریف‌تر از صور آینه‌ای‌اند و در خواب، مرگ، و مکاشفات عرفانی متجلی می‌شوند. این ظهورات، به دلیل لطافت و دقت، از صور مادی متمایزند و نقش مهمی در فهم عالم مثال دارند. برخلاف انعکاسات مادی، که پدیده‌هایی ناسوتی‌اند، تجلیات الهی به مرتبه‌ای متعالی‌تر تعلق دارند.

صور آینه‌ای و مشکلات فلسفی

صور آینه‌ای، به دلیل ویژگی‌های پارادوکسیکال (ثابته، منفیه، موجوده، معدومه)، برای فلاسفه قدیم معما بودند و به عالم برزخ نسبت داده می‌شدند. این صور، به دلیل وجود و عدم همزمان، معمای متافیزیکی بودند، اما امروزه به‌عنوان پدیده‌های مادی شناخته می‌شوند و از عالم مثال متمایزند.

بخش ششم: برزخ در نگاه محی‌الدین ابن عربی

تعریف برزخ در فتوحات مکیه

محی‌الدین ابن عربی در فتوحات مکیه (باب هشتم و شصت‌وسوم)، برزخ را عالمی معقول میان دنیا و قیامت تعریف می‌کند که نه عین دنیاست و نه عین آخرت، اما حاوی استعداد هر دو است. این تعریف، برزخ را به‌عنوان مرتبه‌ای واسطه‌ای معرفی می‌کند که با ویژگی‌های دوگانه، نقش مهمی در سلسله‌مراتب وجود ایفا می‌کند.

درنگ: برزخ، به‌عنوان حاجزی معقول میان دنیا و آخرت، دارای استعدادهای دنیوی و اخروی است و مرتبه‌ای متمایز از هر دو عالم را تشکیل می‌دهد.

نقد تمثیل خط فاصل

محی‌الدین، برزخ را به خط فاصل میان سایه و خورشید تشبیه می‌کند، اما این خط، واقعی نیست، در حالی که برزخ عالمی واقعی است. این نقد، بر ضرورت دقت در استفاده از تمثیل‌ها تأکید دارد و نشان می‌دهد که برزخ، برخلاف خط فاصل خیالی، وجودی مستقل و واقعی دارد.

بخش هفتم: صور اعمال و ادراک مرگ

صور اعمال در آخرت

در آخرت، صور اعمال، که در عالم ناسوت اعراض محسوب می‌شوند، وزن و قوام پیدا می‌کنند. این تحول، نشان‌دهنده تفاوت مراتب وجودی و تجلی حقیقت اعمال در عالم آخرت است. اعمال، که در دنیا صفات غیرمستقل‌اند، در آخرت به‌صورت صور قائم به نفس متجلی می‌شوند.

ادراک مرگ به‌صورت صور خیالی

مرگ، به‌صورت صور خیالی (مانند قوچ نمکی) ادراک می‌شود، گاه با چشم حس در بیداری، گاه با خیال در خواب یا مرگ. این تنوع، انعطاف‌پذیری عالم مثال در تجلی حقایق را نشان می‌دهد و بر پیوستگی ادراکی میان مراتب مختلف وجود تأکید دارد.

نقد عرضی دانستن اعمال و مرگ

دیدگاه محی‌الدین مبنی بر عرضی بودن اعمال و مرگ مورد نقد قرار گرفته است، زیرا اعمال انسانی، به‌عنوان ظهورات حقیقت ذاتی انسان، جوهرند و نه صرفاً صفات غیرمستقل. این نقد، بر ضرورت بازنگری در تعریف متافیزیکی اعمال تأکید دارد.

درنگ: اعمال انسانی، به‌عنوان جوهر و ظهور حقیقت ذاتی انسان، نمی‌توانند صرفاً عرضی تلقی شوند، برخلاف دیدگاه محی‌الدین.

بخش هشتم: اسناد شرعی و نقش اولیا

اسناد شرعی برای عالم برزخ

روایات معتبر از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)، که به تجسد اعمال در برزخ اشاره دارند، اسناد شرعی قوی برای اثبات عالم مثال و برزخ ارائه می‌دهند. این اسناد، به دلیل تعدد و اعتبار، از دلایل عقلی و مشاهدات تواتری برتری دارند.

تعریف اولیا و کاربرد اصطلاح

اصطلاح «اولیا» در معنای اطلاقی به معصومین اشاره دارد. استفاده از این اصطلاح برای غیرمعصومین، مانند قونوی یا محی‌الدین، نیازمند قرینه است تا از خلط با معنای اصلی جلوگیری شود. این نکته، بر دقت در کاربرد اصطلاحات دینی تأکید دارد.

رابطه قونوی و محی‌الدین

قونوی، شاگرد برجسته محی‌الدین، نقش مهمی در تبیین و تنقیح آرای او داشت. رابطه پیچیده میان قونوی و مولوی، نشان‌دهنده تفاوت رویکردهای عرفانی است: قونوی بر مباحث علمی و کلامی تمرکز داشت، در حالی که مولوی به بیان شاعرانه و منبری گرایش داشت. این تفاوت، بر تنوع در رویکردهای عرفانی دلالت دارد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 390 از مصباح الانس، با تبیین عمیق عالم مثال، برزخ، و قیامت، دریچه‌ای به سوی فهم مراتب وجودی در چارچوب عرفان و فلسفه اسلامی می‌گشاید. عالم مثال، به‌عنوان مرتبه‌ای واسطه‌ای، با عالم ناسوت قرابت دارد، اما از ثقل مادی مبراست. برزخ، عالم مساعده‌ای است که با نعیم یا عذاب موقت، از عالم آخرت متمایز می‌شود. نفس ناطقه و ملائکه، مدرِکان این عوالم‌اند و تجلیات الهی در خواب، مکاشفات، و برزخ متجلی می‌شوند. نقدهایی به دیدگاه‌های محی‌الدین، مانند عرضی دانستن اعمال، بر ضرورت دقت در مفاهیم متافیزیکی تأکید دارند. این متن، با ارائه دیدگاهی جامع و چندلایه، مخاطب را به تأمل در مراتب وجود و نقش نفس ناطقه دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، عالم به چند دسته تقسیم شده است؟

2. بر اساس متن، عالم دهر چه نوع اضافه‌ای را شامل می‌شود؟

3. زمان در متن به چه چیزی عارض می‌شود؟

4. بر اساس متن، عرش شامل چه مراتبی است؟

5. متن درسگفتار چه نظری درباره ماهیت زمان دارد؟

6. زمان در متن به عنوان حقیقتی خارجی با وجود ضعیف توصیف شده است.

7. عرش در متن به عنوان دارای حرکت دوری و تکراری معرفی شده است.

8. لیل در متن به عنوان مظهر غیب مطلق معرفی شده است.

9. تمام موجودات در عالم طبق متن تکرار یکدیگر هستند.

10. دهر در متن به عنوان روح زمان توصیف شده است.

11. چرا زمان در متن به عنوان حقیقتی خارجی با وجود ضعیف توصیف شده است؟

12. تفاوت عالم سرمد، دهر و زمان در متن چیست؟

13. چرا لیل در متن مظهر غیب مطلق دانسته نشده است؟

14. چرا متن تکرار در عالم را رد می‌کند؟

15. نقش عرش در متن چگونه توصیف شده است؟

پاسخنامه

1. سه دسته: سرمد، دهر و زمان

2. اضافه ثابت به متغیر

3. حرکت افلاک

4. ایام، ساعات، درج، دقایق

5. زمان حقیقتی خارجی با وجود ضعیف است

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا زمان کم متصل غیر قارالذات است که عارض حرکت افلاک می‌شود و وجودی ضعیف اما واقعی دارد.

12. عالم سرمد اضافه ثابت به ثابت، دهر ثابت به متغیر، و زمان متغیر به متغیر است.

13. زیرا غیب مطلق نور محض است و لیل مظهر باطن است، نه غیب مطلق.

14. زیرا هر لحظه و پدیده در عالم حقیقتی مستقل دارد و معدوم نمی‌شود تا تکرار شود.

15. عرش مظهر زمان است و شامل مراتب ایام، ساعات، درج و دقایق است.

فوتر بهینه‌شده