متن درس
تأملاتی در فیض، ظهورات و نکاحات عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 404)
مقدمه: دریچهای به سوی معرفت اسما و صفات الهی
در گستره عرفان اسلامی، تأمل در اسما و صفات الهی، سفری است به سوی فهم حقیقت وجود و تجلیات آن در مراتب خلقت. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در این نوشتار به بازنویسی علمی و آکادمیک درآمده، چونان مشعلی فروزان، راهنمای این سفر معرفتی است. این متن، با تجمیع محتوای درسگفتار شماره 404 و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، به بررسی عمیق مفاهیمی چون فیض عام و خاص، عرش و کرسی، نکاحات عرفانی، و اعیان ثابته میپردازد.
بخش اول: فیض الهی و ظروف رحمانی و رحیمی
تبیین فیض عام و خاص در عرفان اسلامی
فیض الهی، چونان جویباری زلال از سرچشمه ذات حق جاری است که در دو ظرف متمایز رحمانی و رحیمی تجلی مییابد. فیض رحمانی، که در ظرف عرش متجلی میشود، عام و فراگیر است و همه موجودات را، فارغ از شایستگی یا ناشایستگی، در بر میگیرد. این فیض، چون نور خورشید است که بر همه چیز میتابد و حیات میبخشد. در مقابل، فیض رحیمی، که در ظرف کرسی ظهور مییابد، خاص و مقید به احکام الهی است. این فیض، به امر و نهی، سعادت و شقاوت، و تفکیک میان مطیعان و عاصیان میپردازد، گویی باغبانی است که بر اساس شایستگی هر گیاه، به آن آب و نور میرساند.
نکته کلیدی: فیض رحمانی در عرش، شمول عام الهی را نشان میدهد، درحالیکه فیض رحیمی در کرسی، به احکام خاص و تفکیک سعدا و اشقیا اختصاص دارد. |
عرش، بهعنوان ظرف رحمانیت، چونان سایبانی است که همه مراتب وجود را در سایه فیض عام الهی قرار میدهد. کرسی، اما، چون تخت قضاوت است که احکام الهی در آن تفصیل مییابد. این تمایز، چارچوبی عرفانی برای درک رابطه میان فیض عام و خاص فراهم میکند. در قرآن کریم، این مفهوم در آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» (سوره طه، آیه ۵، ترجمه فولادوند: «رحمان بر عرش استیلا یافت») به ظهور رحمانیت در عرش اشاره دارد، درحالیکه کرسی، در آیه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» (سوره بقره، آیه ۲۵۵، ترجمه فولادوند: «کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته است»)، به ظرف رحیمیت و احکام خاص الهی دلالت میکند.
تقسیم احکام الهی به امر و نهی
احکام الهی، که در ظرف کرسی تفصیل مییابند، به دو دسته امر و نهی تقسیم میشوند. امر الهی، چونان فرمانی است که انسان را به سوی اطاعت و تمثل به حق فرا میخواند. این اطاعت، انسان را در سلك سعداء قرار میدهد، کسانی که به نعیم دائم دست مییابند. نهی الهی، اما، چونان هشداری است که انسان را از انحراف و وقوع در معاصی بازمیدارد. عدم امتثال به نهی، به شقاوت میانجامد، گویی که انسان از مسیر نور به تاریکی میغلتد.
اطاعت از امر الهی، فراتر از عمل ظاهری، به انقیاد باطنی و تمثل به امر حق منجر میشود. این تمثل، چونان آیینهای است که نور امر الهی در آن بازتاب مییابد و انسان را به مقام «امر الله» میرساند. در مقابل، استنکار یا نافرمانی، حتی در صغایر، میتواند به شقاوت منجر شود. شقاوت، تنها به کفر اختصاص ندارد، بلکه هرگونه انحراف از انقیاد به احکام الهی را در بر میگیرد. این مفهوم، در روایات فقهی نیز تأیید شده است که اصرار بر صغایر، به دلیل انکار حکم الهی، گناهی کبیره تلقی میشود.
نکته کلیدی: اطاعت از امر الهی، انسان را به تمثل به امر حق و مقام سعداء میرساند، درحالیکه استنکار و نافرمانی، حتی در صغایر، به شقاوت منجر میشود. |
جمعبندی بخش اول
فیض الهی، در دو ظرف رحمانی و رحیمی، مراتب متفاوتی از تجلی را نشان میدهد. عرش، چونان ظرف فیض عام، همه موجودات را در بر میگیرد، درحالیکه کرسی، بهعنوان ظرف فیض خاص، محل تفصیل احکام و تمایز میان سعادت و شقاوت است. اطاعت از امر الهی، انسان را به تمثل به حق و نعیم دائم هدایت میکند، درحالیکه نافرمانی، حتی در امور کوچک، میتواند به شقاوت منجر شود. این بخش، با تبیین این مفاهیم، بنیانی برای فهم عمیقتر تجلیات الهی در بخشهای بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: عوالم خمسه و نکاحات عرفانی
تقسیمبندی عوالم و مراتب تجلی
در عرفان اسلامی، عوالم وجود به پنج مرتبه تقسیم میشوند: جبروت، ملکوت، مثال، ناسوت، و انسان. این عوالم، چونان پلههای نردبانی هستند که از ذات حق به سوی خلقت مادی امتداد مییابند. هر عالم، ظرفی است برای تجلی فیض الهی در مرتبهای خاص. جبروت، عالم تجرد مطلق و نزدیکی به ذات حق است؛ ملکوت، عالم ارواح و معانی؛ مثال، عالم صورتهای مثالی؛ ناسوت، عالم ماده و طبیعت؛ و انسان، بهعنوان جامع همه مراتب، چونان آیینهای است که همه تجلیات الهی را در خود بازتاب میدهد.
این عوالم، با نکاحات خمسه عرفانی مرتبطاند. نکاح در عرفان، استعارهای است از اتحاد و امتزاج مراتب وجود که به ظهور صورتهای جدید منجر میشود. نکاح اول در جبروت، دوم در ملکوت، سوم در مثال، چهارم در ناسوت، و پنجم در انسان رخ میدهد. این نکاحات، چونان پیوندهای آسمانیاند که مراتب خلقت را به یکدیگر متصل میکنند و فیض الهی را در هر عالم متجلی میسازند.
نکته کلیدی: عوالم خمسه (جبروت، ملکوت، مثال، ناسوت، انسان) ظروف تجلی فیض الهیاند و با نکاحات خمسه، مراتب خلقت را به یکدیگر پیوند میدهند. |
نقد نکاح اسمائی و تأکید بر وحدت ذات
برخلاف برخی دیدگاههای عرفانی که نکاح را به ظرف اسمائی (احدیت و واحدیت) نسبت میدهند، این دیدگاه با صراحت آن را رد میکند. اسماء الهی، چون رحمن، رحیم، مجید، و کریم، در ظرف احدیت و واحدیت، عین ذات حقاند و هیچگونه کثرت یا تناکح در آنها راه ندارد. این وحدت، چونان اقیانوسی است که همه قطرههای صفات در آن یکی میشوند. آیه شریفه «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ» (سوره اخلاص، آیات ۳-۴، ترجمه فولادوند: «نزاد و زاده نشد و برای او هیچ همتایی نیست») بر این وحدت مطلق و فقدان هرگونه تناکح در ذات حق تأکید دارد.
نکاح، تنها در ظرف خلقی (عوالم خمسه) پذیرفته است، جایی که کثرت ظهورات پدیدار میشود. در ظرف ذات، حق صمد است، یعنی فرد مطلق و بیهمتا، که هیچ کفو یا شریکی ندارد. صمدیت، چونان قلهای است که هیچ کثرتی به آن راه ندارد. این دیدگاه، با رد نکاح اسمائی، از هرگونه شائبه کثرت در ذات حق پرهیز میکند و توحید ناب را بهعنوان محور عرفان معرفی مینماید.
نکته کلیدی: نکاح اسمائی به دلیل عينيت اسماء با ذات حق و صمدیت الهی رد میشود؛ نکاح تنها در ظرف خلقی (عوالم خمسه) پذیرفته است. |
تمایز عرش، کرسی، و افلاک از عوالم خمسه
در این دیدگاه، سه نظام متمایز از یکدیگر تفکیک شدهاند: نظام عرشی (عرش، کرسی، لوح، و قلم)، نظام کیوانی (افلاک)، و عوالم خمسه. نظام عرشی، چونان تاجی است بر سر خلقت، که ظروف فیض عام و خاص را در بر میگیرد. عرش، ظرف رحمانیت، و کرسی، ظرف رحیمیت است. لوح و قلم، بهعنوان ابزار کتابت الهی، در این نظام جای دارند. نظام کیوانی، اما، به افلاک و عالم مادی اختصاص دارد، گویی چرخهایی هستند که در نظم طبیعت میچرخند. عوالم خمسه، مراتب تجلی خلقیاند که از جبروت تا انسان امتداد مییابند.
این تفکیک، چونان نقشهای دقیق، از خلط میان نظامهای مختلف جلوگیری میکند. عرش و کرسی، بهعنوان ظروف فیض، از افلاک که نظام مادیاند و از عوالم خمسه که مراتب تجلی خلقیاند، متمایز میشوند. این دیدگاه، انسجام مفهومی را در تحلیل عرفانی حفظ میکند و از پراکندگی در تبیین مراتب وجود جلوگیری مینماید.
جمعبندی بخش دوم
عوالم خمسه، بهعنوان مراتب تجلی فیض الهی، با نکاحات خمسه در ارتباطاند و ظروف خلقت را از جبروت تا انسان در بر میگیرند. نکاح اسمائی، به دلیل عينيت اسماء با ذات حق و صمدیت الهی، رد شده و نکاح تنها در ظرف خلقی پذیرفته است. تمایز میان نظام عرشی، کیوانی، و عوالم خمسه، چارچوبی منسجم برای فهم مراتب وجود فراهم میآورد. این بخش، با تأکید بر وحدت ذات و کثرت ظهورات، بستری برای تأملات بعدی در اعیان ثابته و لوح محفوظ فراهم میکند.
بخش سوم: اعیان ثابته، لوح محفوظ، و تقدم ارواح
اعیان ثابته و فقدان کثرت در ظرف علم
اعیان ثابته، بهعنوان تعینات علمی در ذات حق، چونان حقایقیاند که در آینه علم الهی متجلیاند. در ظرف علم، هیچ کثرتی وجود ندارد، گویی همه موجودات در وحدت ذات حق یکی شدهاند. اعیان ثابته، نه سنگ دارند و نه انسان، بلکه حقایق علمیاند که پیش از ظهور در عوالم خلقی، در ذات حق متعیناند. این دیدگاه، با رد هرگونه کثرت در ظرف علم، بر وحدت مطلق ذات حق تأکید دارد.
لوح محفوظ، اما، ظرفی انفصالی است که صور اشیاء در آن با کتابت الهی نگاشته میشود. برخلاف اعیان ثابته که عین ذات حقاند، لوح محفوظ در مرتبهای پایینتر قرار دارد و بهعنوان ظرف تعینات علمی خارجی تلقی میشود. این تمایز، چونان خطی است که میان علم ذاتی و علم انفصالی کشیده شده است.
نکته کلیدی: اعیان ثابته، تعینات علمی در ذات حق و فاقد کثرتاند؛ لوح محفوظ، ظرفی انفصالی برای کتابت صور اشیاء است. |
تقدم ارواح بر ابدان و خلق تقدیری
تقدم ارواح بر ابدان، به عالم ارواح اشاره دارد، نه ارواح ناسوتی. در عالم ارواح، که پیش از خلقت مادی قرار دارد، ارواح بهصورت تقدیری خلق شدهاند. این مفهوم، در روایات به خلقت ارواح پیش از اجساد و در عالم ذر تأیید شده است. عالم ذر، چونان برزخی نزولی است که پیش از عالم مادی قرار دارد، درحالیکه برزخ صعودی، پس از این عالم است.
در عالم ناسوت، تقدم اجسام بر ارواح به خلقت مادی (نطفه، علقه، و عظام) اشاره دارد. نفس جزئی، با انشاء ثانوی در این ظرف پدیدار میشود. قرآن کریم در آیه «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» (سوره مؤمنون، آیه ۱۴، ترجمه فولادوند: «سپس او را آفرینشی دیگر دادیم») به این انشاء ثانوی اشاره دارد. این انشاء، نه نزول روح از عالم بالا، بلکه خلقتی جدید در ظرف ناسوت است.
نکته کلیدی: تقدم ارواح به عالم ارواح و تقدم اجسام به خلقت مادی اشاره دارد؛ نفس جزئی با انشاء ثانوی در ناسوت پدیدار میشود. |
تفسیر آیه انعمت علیهم و خلق تقدیری
در تفسیر آیه «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» (سوره فاتحه، آیه ۷، ترجمه فولادوند: «کسانی که بر آنان نعمت دادی»)، بیان شده که انسان از حیث خلق تقدیری، در همه مراتب وجودی حضور دارد. خلق تقدیری، به حضور ارواح پیش از خلقت ابدان، عالم ذر، و تعین صور در لوح محفوظ اشاره دارد. این حضور، چونان سایهای است که انسان را در همه مراتب وجودی همراهی میکند و جامعیت او را بهعنوان خلیفه الهی نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
اعیان ثابته، بهعنوان تعینات علمی در ذات حق، فاقد کثرتاند و از لوح محفوظ، که ظرفی انفصالی است، متمایز میشوند. تقدم ارواح بر ابدان، به عالم ارواح و خلق تقدیری اشاره دارد، درحالیکه تقدم اجسام در ناسوت، به انشاء ثانوی نفس مربوط است. تفسیر آیه انعمت علیهم، جامعیت انسان در مراتب وجودی را تأیید میکند. این بخش، با تبیین این مفاهیم، چارچوبی برای فهم عمیقتر توحید و ظهورات الهی فراهم میآورد.
بخش چهارم: توحید ناب و صمدیت الهی
صمدیت حق و فقدان کثرت در ذات
صمدیت حق، به معنای فردیت مطلق و فقدان هرگونه کثرت در ذات اوست. برخلاف اسماء دیگر مانند واحد و وحید، که ممکن است کثرت را در خود بپذیرند، صمدیت، چونان گوهر یکتایی است که هیچ شریکی ندارد. آیه «هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ» (سوره اخلاص، آیه ۲، ترجمه فولادوند: «اوست خدای صمد») بر این فردیت خاص تأکید دارد. صمدیت، تنها یکبار در قرآن کریم ذکر شده و نشاندهنده وحدت مطلق ذات حق است.
این صمدیت، هرگونه تناکح یا کثرت در ذات حق را نفی میکند. حق، چونان ذاتی لیسیده است که هیچ شائبه کثرتی در آن راه ندارد. این دیدگاه، عرفان را بهعنوان راهی برای شركزدایی و رسیدن به توحید ناب معرفی میکند.
نکته کلیدی: صمدیت حق، فردیت مطلق و فقدان هرگونه کثرت در ذات اوست؛ عرفان، راهی برای شركزدایی و رسیدن به توحید ناب است. |
تمایز فیض و ظهور ذاتی
ظهور ذاتی حق، فیض نیست، زیرا فیض در ظرف خلقت (از جبروت تا انسان) متجلی میشود. ظهور ذاتی، چونان نور ذات است که در احدیت و واحدیت میدرخشد، درحالیکه فیض، چونان جویباری است که از نفس رحمانی در عوالم خلقی جاری میشود. هر فیضی ظهور است، اما هر ظهوری فیض نیست. این تمایز، گویی خطی است میان ذات و خلقت که مراتب تجلی را از یکدیگر جدا میکند.
نقد تأثیرات خارجی و اجماع
مفهوم اجماع، بهعنوان عنصری غیرشیعی، و نکاح اسمائی، بهعنوان دیدگاهی ناسازگار با توحید، مورد نقد قرار گرفتهاند. اجماع، چونان فرهنگی خارجی، در عرفان شیعی جایگاهی ندارد. نکاح اسمائی نیز، با صمدیت و فقدان کفو در ذات حق ناسازگار است. این نقد، چونان نسیمی است که غبار شائبههای خارجی را از عرفان میزداید و خلوص توحید را حفظ میکند.
جمعبندی بخش چهارم
صمدیت حق، بهعنوان فردیت مطلق، هرگونه کثرت یا تناکح در ذات او را نفی میکند. تمایز میان ظهور ذاتی و فیض خلقی، مراتب تجلی را روشن میسازد. نقد اجماع و نکاح اسمائی، بر ضرورت پالایش عرفان از تأثیرات خارجی تأکید دارد. این بخش، با تبیین توحید ناب، عرفان را بهعنوان راهی برای رسیدن به وحدت مطلق معرفی میکند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره 404 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی در چارچوب اسما و صفات الهی پرداخت. فیض الهی در ظروف رحمانی و رحیمی، عوالم خمسه و نکاحات خلقی، اعیان ثابته و لوح محفوظ، و صمدیت و توحید ناب، چونان نگینهایی در تاج معرفت عرفانی درخشیدند.
با نظارت صادق خادمی |