متن درس
غیب ذات و مقام جمع: تأملی در مراتب سلوک و قرب الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 411)
مقدمه: سفری به سوی حقیقت مطلق
این نوشتار، بازنویسی و تبیینی جامع از درسگفتار شماره 411 مجموعه مصباح الأنس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که با نگاهی علمی و دانشگاهی برای پژوهشگران و دانشجویان حوزه عرفان، الهیات و فلسفه اسلامی نگارش یافته است. موضوع اصلی این درسگفتار، کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی نظیر غیب ذات، مقام جمع، مراتب سلوک و تمایز میان قرب نوافل و قرب فرائض است.
بخش نخست: غیب ذات و لاتعین وجود مطلق
غیب ذات: مرتبه احدیت محض
غیب ذات، بهعنوان وجود مطلق، مرتبهای است که از هرگونه تعین، اسم، صفت، ظهور، تجلی، تعدد یا حکم مبراست. این مرتبه، که در عرفان نظری به احدیت محض یا لاتعین شناخته میشود، فراتر از هر قید و محدودیتی قرار دارد و هیچ حکمی بر آن بار نمیشود. ذات، معتّل الحکمة است، به این معنا که هیچگونه ادراک یا توصیفی نمیتواند آن را در بر گیرد. این اصل، همچون اقیانوسی بیکران است که هیچ موجی از تعینات در آن راه ندارد.
درنگ: غیب ذات، بهعنوان وجود مطلق در مرتبه احدیت، عاری از هرگونه تعین، صفت، ظهور یا حکم است و معتّل الحکمة نامیده میشود. |
نفی تعین ذاتی و نقد نسخههای خطی
در برخی نسخههای خطی، بهاشتباه از اصطلاح «تعین ذاتی» استفاده شده است، حال آنکه ذات الهی در مرتبه احدیت، لاتعین است و هیچ تعینی بر آن بار نمیشود. این خطا، که در متون عرفانی گاه مشاهده میشود، باید به «غیب ذاتی» اصلاح گردد. ذات، در مرتبه لاتعین، از هرگونه تعین یا حکمی مبراست و تنها در مراتب اسماء و صفات است که ظهورات و تعینات پدیدار میشوند. این نقد، همچون تیغی است که پردههای توهم را میدرد و حقیقت لاتعین ذات را آشکار میسازد.
درنگ: ذات الهی، لاتعین است و اصطلاح «تعین ذاتی» نادرست است؛ باید به «غیب ذاتی» اصلاح شود. |
مظاهر و شئون: ظهورات ذات در مراتب اسماء
تمامی ظهورات، شئون و احوال، بهعنوان تجلیات ذات در مراتب اسماء و صفات تنزل یافتهاند. حق، عین این مظاهر است، اما به دو اعتبار: نخست، از منظر احدیت و جمع، که حق جامع همه ظهورات است؛ دوم، از منظر تنزل، که حق در مراتب اسماء و صفات به صورت موجودات متکثر ظهور مییابد. این تمایز، همچون دو چهره یک آینه است که هم وحدت را بازمیتاباند و هم کثرت را نمایان میسازد.
درنگ: ظهورات، شئون و احوال ذاتیاند که در مراتب اسماء و صفات تنزل یافتهاند و حق، عین مظاهر است به اعتبار احدیت یا تنزل. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین غیب ذات، لاتعین آن و نقش ظهورات در مراتب اسماء و صفات پرداخت. ذات الهی، معتّل الحکمة و عاری از هر تعین است و هرگونه حکم یا ادراک، به شئون و مظاهر آن بازمیگردد. نقد نسخههای خطی و تأکید بر لاتعین ذات، به انسجام مفهومی این مرتبه کمک میکند. این بخش، همچون پایهای است که فهم مراتب سلوک را در ادامه ممکن میسازد.
بخش دوم: مراتب سلوک و تقسیمبندی سالکان
سه دسته سالکان: محجوبین، وحدتیها و جامعون
سالکان در مسیر سلوک به سه دسته تقسیم میشوند: محجوبین، وحدتیها و جامعون. محجوبین، گرفتار کثرت خلقیاند و از شهود حق محجوب ماندهاند، بهگونهای که وجه مغایرت میان اسم و مسمی را میبینند. وحدتیها، وجه وحدت حق را با غلبه حقی درمییابند، اما گاه با حفظ تمیز و تخصیص، از جامعیت بازمیمانند. جامعون، به مقام جمع دست یافتهاند و وحدت و کثرت را توأمان شهود میکنند. این تقسیمبندی، همچون نردبانی است که مراتب سلوک را از کثرت محض به وحدت در عین کثرت هدایت میکند.
درنگ: سالکان به محجوبین (غلبه کثرت)، وحدتیها (غلبه وحدت) و جامعون (جمع حق و خلق) تقسیم میشوند و جامعون به کمال سلوک میرسند. |
محجوبین: گرفتار کثرت خلقی
محجوبین، به دلیل غلبه کثرت، اسم و مسمی را متمایز میبینند و از شهود وحدت حق بازمیمانند. این گروه، که در مرتبه عقاید محدود گرفتارند، وجه مغایرت را برجسته میکنند و از حقیقت توحیدی محجوباند. این حالت، همچون تاریکی است که نور وحدت را از دیدهها پنهان میدارد.
درنگ: محجوبین، وجه مغایرت اسم و مسمی را میبینند و از شهود وحدت حق محجوباند. |
وحدتیها: غلبه وحدت با تمیز
وحدتیها، وجه وحدت اسم و مسمی را درمییابند، اما گاه با حفظ تمیز و تخصیص، از مقام جمع بازمیمانند. این گروه، صاحب ذوق مقیدند و وحدت را با احتیاط شهود میکنند، اما به جامعیت جامعون نمیرسند. این مرتبه، همچون سپیدهدم است که نور وحدت را نمایان میکند، اما هنوز سایههای کثرت در آن باقی است.
درنگ: وحدتیها، وحدت اسم و مسمی را با احتیاط میبینند، اما از جامعیت مقام جمع محروماند. |
جامعون: شهود وحدت در کثرت
جامعون، در مقام جمع، وحدت حق و کثرت خلق را توأمان شهود میکنند. این گروه، نسبت به صفات، آثار و خصوصیات الهی جامعاند و به کمال معرفت دست مییابند. مقام جمع، مرتبهای است که سالک، همچون آینهای صیقلی، هم نور وحدت و هم رنگهای کثرت را بازمیتاباند.
درنگ: جامعون، با شهود وحدت و کثرت توأمان، به کمال معرفت و مقام جمع دست مییابند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تقسیمبندی سالکان و تبیین مراتب سلوک پرداخت. محجوبین، در کثرت خلقی محبوساند؛ وحدتیها، وحدت را با تمیز درمییابند؛ و جامعون، با شهود وحدت در کثرت، به کمال میرسند. این مراتب، همچون پلههایی است که سالک را از تاریکی کثرت به نور معرفت هدایت میکند.
بخش سوم: مقام جمع و اقسام قرب
مقام جمع: قرب نوافل و قرب فرائض
مقام جمع، به دو قسم تقسیم میشود: قرب نوافل و قرب فرائض. در قرب نوافل، حق آلت سالک قرار میگیرد و سالک به واسطه حق، حق را شهود میکند. این شهود، ثابت است به لهم (برای سالک) و به ظهور حق در سالک اشاره دارد. در قرب فرائض، سالک آلت حق میشود و حق به واسطه او ادراک میگردد. این شهود، ثابت است له (برای حق) و به مقام خلیفةاللهی سالک دلالت دارد. این تمایز، همچون دو بال است که سالک را به سوی حقیقت پرواز میدهد.
درنگ: مقام جمع به قرب نوافل (حق آلت سالک) و قرب فرائض (سالک آلت حق) تقسیم میشود و هر دو مظهر حقاند. |
قرب نوافل: شهود ثابت به لهم
در قرب نوافل، حق بهعنوان مظهر و آلت ادراک سالک قرار میگیرد. سالک، به واسطه حق (بالحق)، حق را شهود میکند، چنانکه در حدیث قدسی آمده است: «کُنْتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ». این مرتبه، به بندگی اختیاری سالک اشاره دارد که در آن، حق ابزار ادراک او میشود. این حالت، همچون آینهای است که نور حق را در خود منعکس میکند.
درنگ: در قرب نوافل، حق آلت ادراک سالک است و شهود، ثابت به لهم (برای سالک) است. |
قرب فرائض: شهود ثابت له
در قرب فرائض، سالک به مرتبهای میرسد که خود آلت حق میشود. حق، به واسطه سالک (بالخلق)، برای خلق ادراک میگردد، چنانکه در عبارت «سمع الله لمن حمده» تجلی مییابد. این مرتبه، به مقام خلیفةاللهی اشاره دارد که سالک، مظهر حق برای خلق است. این حالت، همچون جویباری است که آب حیات حق را به خلق میرساند.
درنگ: در قرب فرائض، سالک آلت حق است و شهود، ثابت له (برای حق) است. |
تمایز آلت در قرب نوافل و فرائض
تفاوت قرب نوافل و فرائض در آلت ادراک است: در نوافل، حق آلت است و شهود برای سالک (لهم) ثابت است؛ در فرائض، سالک آلت است و شهود برای حق (له) ثابت است. هر دو مرتبه، مظهر حقاند، اما با ظروفی متفاوت. این تمایز، همچون دو سوی یک سکه است که هر یک جلوهای از حقیقت را نمایان میکند.
درنگ: در قرب نوافل، حق آلت است و در قرب فرائض، خلق آلت است، اما هر دو مظهر حقاند. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تبیین مقام جمع و اقسام قرب پرداخت. قرب نوافل و فرائض، دو مرتبه متمایز اما مکملاند که هر یک سالک را به جلوهای از حقیقت نزدیک میکنند. این تبیین، نظم الهی را در مراتب سلوک آشکار میسازد.
بخش چهارم: نقش نوافل و فرائض در سلوک
نافله: ظرف استعداد و آمادهسازی
نافله، بهعنوان ظرف استعداد، سالک را برای انجام فريضه آماده میکند، مانند نرمش که بدن را برای ورزش مهیا میسازد. بدون نافله، فريضه با دشواری انجام میشود و گاه به نقص میانجامد. نافله، با تهیسازی روحی، سالک را برای قلب فريضه آماده میکند. این نقش، همچون خاکی حاصلخیز است که بذر فريضه را به بار مینشاند.
درنگ: نافله، ظرف استعداد است که سالک را برای فريضه آماده میکند، مانند نرمش برای ورزش. |
ترتیب نوافل و هماهنگی با زندگی
ترتیب نوافل، با اقتضائات زندگی روزمره هماهنگ است: نافله صبح، پیش از فريضه، برای رفع رکود خواب؛ نافله ظهر و عصر، پیش از فريضه، برای غلبه بر کثرت دنیا؛ و نافله مغرب و عشاء، پس از فريضه، برای تکمیل عبادت. این ترتیب، همچون نغمهای است که با ریتم زندگی سالک همنوا میشود.
درنگ: ترتیب نوافل (صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشاء) با اقتضائات زندگی هماهنگ است و سالک را برای فريضه آماده میکند. |
ارتقای نافله به فريضه
نافله، به دلیل نقص ذاتی، میتواند با نذر به فريضه ارتقا یابد، اما فريضه، به دلیل کمال ذاتی، نه ارتقا مییابد و نه تنزل میکند. این اصل، به تمایز میان قوه (نافله) و فعلیت (فريضه) اشاره دارد و نافله را ظرفی برای رشد معنوی معرفی میکند. این امکان، همچون پلی است که سالک را از استعداد به فعلیت میرساند.
درنگ: نافله میتواند با نذر به فريضه ارتقا یابد، اما فريضه نه ارتقا مییابد و نه تنزل میکند. |
امتنان الهی و آزادی بندگان
خداوند، با امتنان الهی، واجبات را محدود و مباحات را گسترده قرار داده تا فشار واجبات بر بندگان سنگینی نکند. این آزادی، بندگان را به انجام نوافل با اختیار دعوت میکند و راه رشد معنوی را هموار میسازد. این حکمت، همچون نسیمی است که بار واجبات را سبک میکند و بندگان را به سوی کمال هدایت مینماید.
درنگ: امتنان الهی، با محدود کردن واجبات و گستردگی مباحات، بندگان را در انجام نوافل آزاد گذاشته است. |
نقص اجتماعی و بیتوجهی به نوافل
در جامعهای که نوافل مورد بیتوجهی قرار گیرند، فرائض نیز ناقص انجام میشوند. در چنین شرایطی، نافلهخوانی ممکن است به ریا یا دشواری منجر شود، زیرا نقص عمومیت یافته است. این وضعیت، همچون زمینی است که بدون آمادهسازی، محصول ناقصی به بار میآورد.
درنگ: بیتوجهی به نوافل در جامعه، به نقص در فرائض و مشکلات معنوی منجر میشود. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به نقش نوافل و فرائض در سلوک و تأثیر اجتماعی آنها پرداخت. نافله، بهعنوان ظرف استعداد، سالک را برای فريضه آماده میکند و امتنان الهی، با آزادی در انجام نوافل، راه کمال را هموار میسازد. بیتوجهی به نوافل، به نقص معنوی منجر میشود و اهمیت آنها را در سلوک برجسته میکند.
بخش پنجم: اکابر و معرفت جامع
اکابر و تجلی ذاتی
اکابر، به واسطه تجلی ذاتی، به مقام جمع و احاطه دست مییابند و از تقید به ذوق یا عقیده آزادند. این گروه، که به مقام انسان کامل نزدیکاند، زبان همه موجودات را درمییابند و هر ذوق و اعتقادی را در خود جای میدهند. این مرتبه، همچون آسمانی است که همه ستارگان را در بر میگیرد.
درنگ: اکابر، با تجلی ذاتی، به جمع و احاطه میرسند و از تقید به ذوق یا عقیده آزادند. |
معرفت نسبی اکابر
معرفت اکابر، نسبت به محجوبین و وحدتیها جامع است، اما در برابر ذات مطلق، نسبی و محدود است. این معرفت، با حدیث «ما عرفناک حق معرفتک» منافاتی ندارد، زیرا معرفت جامعون، به اقتضای مرتبه خودشان است، نه حقیقت مطلق حق. این اصل، همچون آینهای است که محدودیت معرفت بشری را بازمیتاباند.
درنگ: معرفت جامعون، نسبت به محجوبین و وحدتیها جامع است، اما در برابر ذات، نسبی و با حدیث «ما عرفناک» منافاتی ندارد. |
تبیین شعر و مقام جامع
شعر «مسلمان به زمزمه شوید و کافر بسوزاند» به مقام جامع اشاره دارد که در آن، سالک زبان همه موجودات را درمییابد و با همه همراه است، نه به معنای نفاق، بلکه به دلیل وصول به حق و ظهورات آن. این مقام، همچون درختی است که شاخههایش همه موجودات را در بر میگیرد.
درنگ: مقام جامع، زبان همه موجودات را درمییابد و با همه همراه است، چنانکه «مسلمان به زمزمه شوید و کافر بسوزاند». |
نقد شرح قیصری و برتری جندی
شرح معیدالدین جندی بر فصوص الحکم، به دلیل عمق و پختگی، بر شرح قیصری برتری دارد، هرچند قیصری از آن بهره برده است. این نقد، همچون مشعلی است که اهمیت انتخاب متون معتبر را در مطالعات عرفانی روشن میسازد.
درنگ: شرح جندی بر فصوص الحکم، به دلیل پختگی، بر شرح قیصری برتری دارد. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به مقام اکابر، معرفت نسبی آنها و نقش تجلی ذاتی در رسیدن به جمع پرداخت. تبیین شعر و نقد شرح قیصری، به غنای این بخش افزود و مقام جامع را بهعنوان مقصد نهایی سلوک معرفی کرد.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تبیین غیب ذات، مراتب سلوک، اقسام قرب و نقش نوافل و فرائض، خواننده را به تأمل در نظام معرفت الهی دعوت میکند. غیب ذات، بهعنوان مرتبه لاتعین، از هر حکمی مبراست و ظهورات آن در مراتب اسماء و صفات تجلی مییابد. سالکان، در سه مرتبه محجوبین، وحدتیها و جامعون قرار میگیرند و جامعون، با شهود وحدت در کثرت، به کمال میرسند. قرب نوافل و فرائض، دو بال سلوکاند که سالک را به حقیقت نزدیک میکنند. نافله، با آمادهسازی سالک برای فريضه، و امتنان الهی، با آزادی در عبادت، راه کمال را هموار میسازند. اکابر، با تجلی ذاتی، زبان همه موجودات را درمییابند و معرفتی جامع، اما نسبی، کسب میکنند. این نوشتار، همچون کشتیای است که در دریای معرفت الهی، خواننده را به ساحل حقیقت میرساند.
با نظارت صادق خادمی |