متن درس
مراتب توحید و نقد رجولیت در عرفان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 413)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی و تبیین علمی و فاخر درسگفتار شماره 413 از مجموعه ارزشمند مصباح الأنْس، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است که با رویکردی آکادمیک و تخصصی برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان تدوین شده است. این نوشتار، با تجمیع محتوای اصلی درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، به کاوش در مراتب توحید، از خاصة الخاصة تا صفای خلاصة خاصة الخاصة، و نقد اصطلاح رجولیت در عرفان میپردازد.
بخش یکم: مراتب توحید و شهود خاصة الخاصة
تبیین مراتب توحید در عرفان نظری
در عرفان نظری، مراتب توحید به مثابه نردبانی است که سالک را از شرک خفی به سوی توحید ناب رهنمون میسازد. عبارات جندی، که محور این درسگفتار است، دو جهت اصلی را دنبال میکند: توحید ناب و شرک. این مراتب از وجود نفسانی، که متصف به شرک است، آغاز شده و به سوی وحدت در کثرت، کثرت در کثرت، وحدت به لحاظ جمعی، و نهایتاً خاصة الخاصة و صفای خلاصة خاصة الخاصة امتداد مییابد. خاصة الخاصة، وحدت را در کثرت میبینند و هیچ غیریتی میان آنها لحاظ نمیکنند، در حالی که خلاصة خاصة الخاصة، کثرت را در وحدت مشاهده میکنند و حق را موضوع شهود خود قرار میدهند.
درنگ: خاصة الخاصة، وحدت را در کثرت میبینند، بیآنکه غیریتی میان آنها قائل شوند، اما خلاصة خاصة الخاصة، کثرت را در وحدت مشاهده میکنند و حق را موضوع شهود قرار میدهند. این مرتبه، به دلیل محوریت حق، افضل است. |
این سیر، به سان سفری است که سالک را از ظلمات دوگانگی به سوی نور وحدت رهنمون میسازد. خاصة الخاصة، با شهود وحدت در کثرت، از دوگانگی ظاهری خلق و حق فراتر میروند، اما خلاصة خاصة الخاصة، با دیدن کثرت در وحدت، به مرتبهای میرسند که حق، محور و مبنای تمامی شهود است.
جمع احدی و شهود جمعی
در مرتبه صفای خلاصة خاصة الخاصة، سالک به شهود جمعی احدی دست مییابد که در آن، شاهد و مشهود در وحدت متحد میشوند. این شهود، به مثابه آینهای است که حق و خلق را در یک حقیقت متجلی میسازد. سالک در این مقام، همه چیز را به یک چهره و یک حقیقت میبیند، بیآنکه تعدد یا دوگانگی را لحاظ کند.
درنگ: صفای خلاصة خاصة الخاصة، میان شهودین (شاهد و مشهود) جمع میکند و سالک به شهود جمعی احدی میرسد، جایی که همه چیز در وحدت حق مستحیل میشود. |
اکمل شهود و لاتعین
بالاترین مرتبه شهود، عين جامعة مطلق است که سالک از لحاظ وحدت، کثرت و جمع فراتر میرود و حق را بیتعین مشاهده میکند. این مرتبه، به سان قلهای است که سالک پس از عبور از احدیت مشوب و غیرمشوب، به لاتعین محض میرسد. احدیت مشوب، به دلیل وجود تعینات، ناقص است، اما احدیت غیرمشوب به لاتعین نزدیکتر بوده و در نهایت، سالک به شهودی میرسد که از هر قید و تعینی آزاد است.
درنگ: شهود عين جامعة مطلق، صافیترین مرتبه خاصة الخاصة است که سالک حق را بیتعین میبیند و از هرگونه قید وحدت، کثرت و جمع آزاد میشود. |
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، به تبیین مراتب توحید در عرفان نظری پرداخت و نشان داد که چگونه سالک از شرک خفی به سوی توحید ناب، از وحدت در کثرت تا شهود عين جامعة مطلق، سیر میکند. این سیر، نه تنها معرفت نظری را در بر میگیرد، بلکه با شهود جمعی و لاتعین، سالک را به قلههای معرفت رهنمون میسازد.
بخش دوم: حکمت نظری و عملی در سلوک
حکمت نظری: تأمل در توحید
حکمت نظری، به تأمل سالک در مراتب توحید اختصاص دارد. سالک در این ساحت، با اندیشهای ژرف، وحدت و کثرت را درمییابد و از دوگانگی ظاهری به سوی وحدت باطنی گام برمیدارد. این تأمل، به سان چراغی است که مسیر سلوک را روشن میسازد و سالک را به شهود وحدت در کثرت و کثرت در وحدت هدایت میکند.
حکمت عملی: عبودیت و اطاعت
حکمت عملی، به عمل سالک در سلوک معطوف است. عبودیت، که رکن اصلی حکمت عملی است، به معنای تسلیم کامل به حق، بدون سرخودی یا انحراف است. سالک در این مقام، با اراده و موالات، مأموربه (واجب و مستحب) را انجام میدهد و از مأمورعنه (حرام و مکروه) دوری میجوید. این عمل، به سان پلی است که سالک را از معرفت نظری به مقام خلافت و احاطه رهنمون میسازد.
درنگ: حکمت عملی، بر عبودیت و اطاعت استوار است که سالک را از خودبینی رها ساخته و به مقام عبد مخلص و خلافت رهنمون میسازد. |
نقد قصد غیرحق در عمل
چنانچه سالک در عمل خود، غیرحق را قصد کند، مانند اجیری است که برای مزد کار میکند، نه عبدی که برای حق عبادت میکند. این عمل، تجارت است، نه عبودیت. سالک مخلص، عملی را انجام میدهد که صرفاً به دلیل خیر یا مأموربه بودنش صورت گرفته و حضور آمر (حق) در آن لحاظ شده است.
درنگ: سالکی که در عمل، غیرحق را قصد کند، اجیر است، نه عبد مخلص، و عبادتش به تجارت بدل میشود. |
جمعبندی بخش دوم
حکمت نظری و عملی، دو بال سلوک عرفانیاند که سالک را به سوی کمال رهنمون میسازند. حکمت نظری، با تأمل در توحید، معرفت را ژرفا میبخشد و حکمت عملی، با عبودیت و اطاعت، این معرفت را در عمل متجلی میسازد. نقد قصد غیرحق، بر اهمیت اخلاص در عمل تأکید میکند.
بخش سوم: نقد رجولیت در عرفان
بررسی اصطلاح رجل در قرآن کریم
اصطلاح رجل در قرآن کریم، بدون وصف کمالی خاص، به معنای عام مرد یا انسان به کار رفته و خصیصة عرفانی ندارد. آیاتی مانند ﴿أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ﴾ (سوره هود، آیه ۷۸؛ : «آیا در میان شما مردی خردمند نیست؟») یا ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ﴾ (سوره مؤمنون، آیه ۲۵؛ : «او جز مردی که دیوانگیاش کرده نیست») نشان میدهند که رجل، صرفاً به جنس یا ویژگیهای اجتماعی اشاره دارد، نه به کمال عرفانی.
درنگ: رجل در قرآن کریم، بدون وصف کمالی خاص، به معنای عام مرد یا انسان است و خصیصة عرفانی ندارد. |
نقد رجولیت بهعنوان خصیصة عرفانی
جندی، رجولیت را بهعنوان مرتبهای عرفانی معرفی میکند، اما این اصطلاح فاقد مبنای قرآنی است. رجولیت، مقابل انوثیت، نمیتواند معیاری برای مراتب عرفانی باشد، زیرا معرفت الهی به جنسیت وابسته نیست. اصطلاحات قرآنی مانند مؤمن یا عبد، به دلیل جامعیت، برای توصیف مراتب سلوک مناسبترند.
درنگ: رجولیت، بهعنوان مقابل انوثیت، اصطلاح مناسبی برای مراتب عرفانی نیست و باید از اصطلاحات مشترک مانند مؤمن یا عبد استفاده شود. |
مؤمن و مؤمنه در برابر رجل و مرأة
آیه ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ﴾ (سوره نحل، آیه ۹۷؛ : «هر کس کار شایستهای انجام دهد، چه مرد باشد چه زن، در حالی که مؤمن است») نشان میدهد که اصطلاح مؤمن، زن و مرد را در بر میگیرد، برخلاف رجل که انوثیت را نفی میکند. این جامعیت، مؤمن را به گزینهای مناسبتر برای توصیف مراتب عرفانی بدل میسازد.
درنگ: مؤمن، جنس مشترک زن و مرد را شامل میشود، برخلاف رجل که انوثیت را نفی میکند و برای مراتب عرفانی مناسب نیست. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد اصطلاح رجولیت در عرفان، بر نبود مبنای قرآنی برای آن تأکید کرد. اصطلاحات قرآنی مانند مؤمن، به دلیل جامعیت، برای توصیف مراتب سلوک مناسبترند. این نقد، خواننده را به بازاندیشی در اصطلاحات عرفانی و اجتناب از تعصبات جنسیتی دعوت میکند.
بخش چهارم: جایگاه زن و مرد در سلوک
اشتراکات و تفاوتهای زن و مرد
زنان و مردان در منازل اول تا سوم سلوک (توحید، معرفت و عبادت) محدودیتی ندارند و میتوانند به طور برابر در این مراتب سیر کنند. اما در منزل چهارم، که به خلافت و احاطه کامل مربوط است، زنان به دلیل ویژگیهای وجودی، برد کمتری دارند و به مقام امامت یا نبوت نمیرسند. این تفاوت، به سان دو شاخه از یک درخت است که هر یک در مسیر خود به کمال میرسند، اما مقصد نهایی آنها متفاوت است.
درنگ: زنان در منازل اول تا سوم سلوک محدودیتی ندارند، اما در منزل چهارم (خلافت و احاطه)، به دلیل ویژگیهای وجودی، برد کمتری دارند. |
نقد فرهنگی رجل خیر من المرأة
عبارت «الرجل خیر من المرأة» ریشه در فرهنگ تاریخی دارد که مرد را به دلیل نقش اجتماعی برتر میدانست. این دیدگاه، در قرآن کریم جایگاهی ندارد و با تغییر شرایط اجتماعی، دیگر مصداق ندارد. این نقد، به سان آینهای است که تعصبات فرهنگی را بازتاب داده و بر ضرورت تطبیق با شرایط زمان تأکید میکند.
درنگ: عبارت «الرجل خیر من المرأة» ریشه در فرهنگ جامعه دارد، نه در قرآن کریم، و امروز دیگر مصداق ندارد. |
تبیین قوامون علی النساء
آیه ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ﴾ (سوره نساء، آیه ۳۴؛ : «مردان بر زنان سرپرستاند، به دلیل آنکه خدا برخی را بر برخی برتری داده») به مسئولیت و مدیریت مرد در امور اجتماعی و خانوادگی اشاره دارد، نه برتری ذاتی یا عرفانی. این قوامیت، شامل مادر و سایر زنان نیز میشود و به معنای مدیریت و مسئولیتپذیری است.
درنگ: قوامیت در آیه «الرجال قوامون علی النساء» به مدیریت و مسئولیت اجتماعی اشاره دارد، نه برتری ذاتی یا عرفانی. |
برتری زنان در لطافت و معرفت
زنان، به دلیل ویژگیهای وجودی، در لطافت، عشق و صفا برتری دارند، در حالی که مردان در مدیریت و قوامیت اجتماعی توانمندترند. این تفاوتها، مکمل یکدیگرند و به سان دو بال پرندهای هستند که در آسمان معرفت به پرواز درمیآیند.
درنگ: زنان در لطافت، عشق و صفا برتری دارند، در حالی که مردان در مدیریت و قوامیت اجتماعی توانمندترند. |
نقد ظلم تاریخی به زنان
ظلم تاریخی و کنونی به زنان، مانع روشن شدن حقوق آنها در اسلام شده و به افراط (مردسالاری) و تفریط (زنسالاری) منجر شده است. این ظلم، به سان سایهای است که حقیقت را پنهان میسازد و مانع تبیین حقوق قرآنی زنان میشود.
درنگ: ظلم تاریخی و کنونی به زنان، مانع تبیین حقوق قرآنی آنها شده و به افراط و تفریط در جامعه منجر میشود. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی جایگاه زن و مرد در سلوک، بر اشتراکات و تفاوتهای وجودی آنها تأکید کرد. نقد رجولیت و ظلم تاریخی به زنان، خواننده را به بازاندیشی در تعصبات فرهنگی و رعایت حقوق قرآنی دعوت میکند. تفاوتهای زن و مرد، نه به معنای برتری یکی بر دیگری، بلکه به سان مکملهایی است که نظام خلقت را کامل میکنند.
بخش پنجم: عبودیت و کمال در سلوک
عبد مخلص و قرب نوافل
سالکی که عمل و شهود خود را به حق نسبت دهد، به مقام عبد مخلص میرسد و از رجولیت فراتر میرود. در قرب نوافل، سالک با حق میشنود و میبیند، بدون تقید به اشیاء یا مجموع آنها. این مرتبه، به سان دری است که سالک را به سوی شهود احدی و اتحاد با حق رهنمون میسازد.
درنگ: عبد مخلص، با نسبت دادن عمل و شهود به حق، از رجولیت فراتر رفته و به قرب نوافل میرسد، جایی که با حق میشنود و میبیند. |
کمال در عبودیت و خلافت
سالک کامل، مأموربه و مأمورعنه را بدون غفلت و حجاب انجام میدهد و به مقام عبودیت و خلافت در منزل چهارم میرسد. این مقام، به سان تاجی است که بر سر انسان کامل نهاده شده و او را مظهر حق میسازد.
درنگ: سالک کامل، با رعایت مأموربه و دوری از مأمورعنه بدون غفلت، به عبودیت و خلافت در منزل چهارم میرسد. |
مقام خلّصین و دسترسی غیرمعصوم
مقام خلّصین، مختص معصوم نیست و غیرمعصوم نیز میتواند تنزیلاً به آن دست یابد، هرچند ترفیعاً از آن معصوم است. این امکان، به سان رحمتی است که درهای کمال را به روی همه بندگان میگشاید.
درنگ: مقام خلّصین، مختص معصوم نیست و غیرمعصوم نیز میتواند تنزیلاً به آن برسد، هرچند ترفیعاً از آن معصوم است. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین عبودیت و کمال در سلوک، نشان داد که چگونه سالک با اخلاص و اطاعت به مقام عبد مخلص و خلافت میرسد. قرب نوافل و مقام خلّصین، مقاصد والای سلوکاند که در دسترس همه بندگان مخلص قرار دارند.
نتیجهگیری کل
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره 413 مصباح الأنْس، به کاوش در مراتب توحید، عبودیت و جایگاه زن و مرد در سلوک پرداخت. مراتب توحید، از خاصة الخاصة تا شهود عين جامعة مطلق، سالک را به سوی لاتعین محض رهنمون میسازد. حکمت نظری و عملی، دو بال سلوکاند که معرفت و عمل را به هم پیوند میدهند. نقد رجولیت و تأکید بر اصطلاحات قرآنی مانند مؤمن، بر ضرورت اجتناب از تعصبات جنسیتی تأکید دارد. جایگاه زن و مرد، با اشتراکات و تفاوتهای وجودی، نظام خلقت را کامل میکند. این اثر، خواننده را به تأمل در توحید ناب، عبودیت مخلصانه و رعایت حقوق قرآنی دعوت میکند، به سان چراغی که مسیر سلوک را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی |