در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 417

متن درس

 

تبیین اصل چهاردهم در باب تعین صورة الکرسی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 417)

مقدمه

در گستره عرفان نظری، مفاهیم عرش و کرسی به‌عنوان مراتب والای تجلیات الهی، جایگاهی بس رفیع دارند. این دو مفهوم، که در آثار عارفان بزرگ چون صدرالدین قونوی و شیخ محیی‌الدین ابن‌عربی بسط یافته‌اند، نمایانگر مراتب کلی و جزئی وجودند. درس‌گفتار حاضر، که از مجموعه گران‌سنگ مصباح‌الانس استخراج شده، به تبیین اصل چهاردهم در باب تعین صورة الکرسی پس از صورة العرش می‌پردازد. این اصل، متفرع بر اصل سیزدهم (عرش) است و کرسی را نازله‌ای از عرش معرفی می‌کند، که ظهور جزئيات را در برابر کلیات عرش به تصویر می‌کشد. این نوشتار، با تکیه بر سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، و تحلیل‌های تفصیلی، تلاش دارد این مفاهیم را به‌گونه‌ای روشن و منسجم ارائه نماید.

بخش اول: تبیین اصل چهاردهم و تمایز عرش و کرسی

تعریف اصل چهاردهم

اصل چهاردهم، که در پیوند با اصل سیزدهم (عرش) تدوین شده، به بررسی تعین صورة الکرسی پس از تعین صورة العرش می‌پردازد. کرسی، به‌مثابه مرتبه‌ای فروتر از عرش، نازله‌ای است که ظهور جزئيات را در برابر کلیات عرش نمایان می‌سازد. این اصل، در چارچوب عرفان نظری، مراتب تجلیات الهی را تبیین می‌کند و کرسی را ظرفی برای ظهورات، تمثلات، تشخصات، تعینات افراد، صفات، موت، حیات و قدر معرفی می‌نماید.

درنگ: عرش، ظرف کلیات وجود، و کرسی، ظرف جزئيات است. این تمایز، به مراتب وجودی در عرفان ابن‌عربی اشاره دارد، که عرش را مرتبه‌ای کلی و کرسی را مرتبه‌ای تفصیلی می‌داند.

چالش‌های تبیین صفات کرسی

تبیین صفات کرسی، به دلیل درهم‌آمیختگی با مفاهیم فلکی و ملکی و تأثیرپذیری از هیئت بطلمیوسی، با دشواری‌هایی همراه است. این مفاهیم، که گاه نه عرفانی‌اند و نه فلسفی، به‌مثابه رسوباتی از هیئت قدیم، در آثار عرفانی نفوذ کرده‌اند. این درهم‌آمیختگی، از اعتقادات رایج زمانه سرچشمه گرفته و گاه به ابهام در تبیین منجر شده است. همان‌گونه که جویباری زلال در برخورد با سنگ‌ها گل‌آلود می‌شود، مفاهیم عرفانی نیز در اثر تأثیرات غیراصیل، گاه از شفافیت دور می‌مانند.

نقد شارحان و محدودیت‌های شرح قونوی

صدرالدین قونوی، با وجود جایگاه رفیع علمی و عرفانی، در شرح خود از عرش و کرسی، گاه به تلفیق عبارات پراکنده دیگران اکتفا کرده و این امر، به پیچیدگی و عدم انسجام در تبیین انجامیده است. این نقد، نه از سر کاستی قونوی، بلکه به دلیل دشواری‌های ذاتی موضوع است. همان‌گونه که بافنده‌ای ماهر، گاه با نخ‌های درهم‌تنیده به دشواری می‌افتد، شارحان نیز در تبیین این مفاهیم پیچیده با چالش‌هایی مواجه شده‌اند.

بخش دوم: تعین صورة الکرسی و ظهور آن از عرش

تعین صورة الکرسی و تجلیات الهی

تعین صورة الکرسی، پس از تعین صورة العرش رخ می‌دهد، زیرا تجلیات الهی، ظهوری واحد دارند و نیازی به تجلی جداگانه برای هر تعین نیست. همان‌گونه که آینه‌ای واحد، تصاویر بی‌شماری را بازمی‌تاباند، تجلی الهی نیز با یک ظهور، تمامی تعینات را در بر می‌گیرد. کرسی، به‌عنوان نازله عرش، ظهور جزئيات را در برابر کلیات عرش نمایان می‌سازد.

درنگ: تجلیات الهی، ظهوری واحد دارند و تعینات کرسی، از همان تجلی عرش ناشی می‌شوند. این وحدت تجلی، به یکپارچگی نظام وجودی در عرفان ابن‌عربی اشاره دارد.

ظهور کرسی از عرش به نقل قونوی

به نقل از قونوی، کرسی با تجلی احدی حق از عرش ظهور یافته است. این تجلی، در مراتب اسماء، صفات و مظاهر کونی ساری است و کرسی را به‌مثابه ظرفی برای ظهورات پیشین، از اسماء و صفات گرفته تا اعیان ثابته، عالم عقول و مظاهر کونی، معرفی می‌کند. این ظهور، همانند بارانی است که از ابر عرش فرومی‌ریزد و در ظرف کرسی، به‌صورت جویبارهای جزئيات جاری می‌شود.

تأثیر حرکت عرشی در ظهور کرسی

ظهور کرسی، از تأثیر حرکت عرش ناشی می‌شود. این حرکت، صورة تجلی حبی است که نزيهه، طالبه لقوابل و سائله بالسنة استعداداتها است. حرکت عرشی، در ظرف تجرد، دائمی و در ظرف ماده، بدون زاویه (دوری) است. این حرکت، به‌مثابه نسیمی است که از مبدأ حق می‌وزد و در کرسی، به‌صورت تعینات جزئي متجلی می‌گردد.

مفهوم حرکت دوری در تجرد و ماده

متن، حرکت دوری را در ظرف تجرد به معنای دائمی و در ظرف ماده به معنای بدون زاویه تعریف می‌کند. در تجرد، حرکت، فعلیت محض است و خروج من القوة الی الفعل نیست، زیرا قوه در ماده است. این تمایز، همانند تفاوت میان خورشیدی است که در آسمان تجرد، بی‌وقفه می‌درخشد، و رودی که در بستر ماده، بی‌زاویه جاری است.

درنگ: حرکت دوری در تجرد، به معنای دائمی بودن، و در ماده، به معنای بدون زاویه بودن است. این تمایز، به تفاوت ماهوی حرکت در مراتب وجودی اشاره دارد.

اشاره به آیه کریمه

متن به آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (سوره بقره، آیه 156) از قرآن کریم اشاره می‌کند. : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». این آیه، به چرخه وجودی از مبدأ به سوی معاد اشاره دارد که با مفهوم حرکت دوری در عرفان هم‌خوانی دارد. این آیه، به‌سان مشعلی است که مسیر بازگشت به مبدأ الهی را روشن می‌سازد.

بخش سوم: حرکت دوری و انطباق با علوم طبیعی

حرکت دوری در علوم طبیعی

متن، حرکت دوری را در علوم طبیعی، مانند انرژی هسته‌ای و سکوهای پرتاب فضایی، توصيف می‌کند که بدون نیاز به انرژی مداوم و بدون زاویه عمل می‌کنند. این تشبیه، نشان‌دهنده انطباق مفاهیم عرفانی با کشفیات علمی است. همان‌گونه که ستاره‌ای در مدار خود بی‌نیاز از نیروی خارجی می‌چرخد، حرکت دوری نیز در عرفان، اصل پایداری را نمایان می‌سازد.

تأثیر اشکال هندسی بر روان

اشکال هلالی و منحنی، برخلاف زوایا، در روان‌شناسی اجتماعی آرامش ایجاد می‌کنند. زوایا، ساکن و مانع حرکت‌اند، در حالی که انحناها، ملايمت و تداوم را به ارمغان می‌آورند. این دیدگاه، همانند نسیمی است که در باغ روان، گل‌های آرامش را می‌نوازد، در حالی که زوایا، چون دیوارهایی سخت، حرکت را متوقف می‌سازند.

درنگ: اشکال هلالی و منحنی، به دلیل انطباق با حرکت دوری، آرامش روان‌شناختی ایجاد می‌کنند، در حالی که زوایا، ساکن و مانع حرکت‌اند.

بخش چهارم: ظهور کمالات و رابطه عرش و کرسی

ظهور کمالات ممکنه

حرکت حبی، قوابل را طلب کرده و به زبان استعدادات، کمالات ممکنه را در صور کرسی ظاهر می‌کند. کرسی، ظرف تحقق این کمالات است، همان‌گونه که زمینی حاصل‌خیز، بذرهای نهفته را به بار می‌نشاند.

کرسی به‌عنوان صورة اصغر عرش

کرسی، صورة اصغر عرش است که با فعلیت ظهوری عرش، در قالب کرسی ظاهر می‌شود. این رابطه، به‌سان شاخه‌ای است که از تنه درخت عرش روییده و میوه‌های جزئيات را به بار می‌آورد.

روح عرش و کرسی

روح عرش، قلم، و روح کرسی، لوح محفوظ است. قلم بر لوح می‌نویسد، همان‌گونه که خلاقیت الهی (قلم) بر ظرف پذیرش (لوح) نقش می‌بندد. این تشبیه، به رابطه خلاقیت و پذیرش در مراتب وجودی اشاره دارد.

درنگ: قلم، روح عرش، و لوح محفوظ، روح کرسی است. این رابطه، به خلاقیت و پذیرش در مراتب وجودی اشاره دارد.

نقد تشبیه عرش و کرسی به جسم و روح

تشبیه عرش و کرسی به جបجسم و روح مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا این دو، موجوداتی مجرد با مراتب خاص خود هستند. این نقد، به ضرورت اجتناب از تشبیهات مادی در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید دارد، همان‌گونه که باید از پوشاندن حقیقت با جامه‌های ناساز پرهیز کرد.

تمایز لوح محفوظ و عالم نفوس

لوح محفوظ، ظرف انعکاسات ظهورات عملی خلق، و عالم نفوس، چهره جمعی انسان است که با ناسوت مرتبط است. این تمایز، به تفاوت مراتب الهی و انسانی اشاره دارد، مانند تفاوت میان آسمانی که حقیقت را منعکس می‌کند و زمینی که ظرف زندگی انسانی است.

بخش پنجم: تبیین‌های قونوی و ابن‌عربی

تفسیر قونوی از عرش و کرسی

قونوی، عرش را مظهر وجود مطلق، نظیر قلم، صورت اسم محيط، مستقر اسم رحمن و مظهر کامل مدبر می‌داند. کرسی نیز مظهر وجودات متعینه، نظیر لوح محفوظ، مستقر اسم رحيم و مظهر کامل مفصل است. این تبیین، عرش را مرتبه‌ای کلی و کرسی را مرتبه‌ای تفصیلی نشان می‌دهد.

نقل از ابن‌عربی در عقدة المستوفن

ابن‌عربی در عقدة المستوفن، اولین صورة قبل از هباء را جسم مطلق با طول، عرض و عمق می‌داند. این دیدگاه، به دلیل انتزاعی بودن جسم مطلق، مورد نقد قرار گرفته، زیرا جسم‌ها همه مقیدند. هباء، به معنای هیولای اولی، معقول‌تر است.

نقد مفهوم جسم مطلق

جسم مطلق، مفهومی انتزاعی و غیرواقعی است. هباء، به‌مثابه هیولای اولی، با ظرف ناسوت سازگارتر است. این نقد، همانند جداسازی سره از ناسره، به ضرورت انطباق مفاهیم عرفانی با واقعیات وجودی تأکید دارد.

شکل کروی عرش

جسم مطلق، شکل کروی (دوری مسجم) را پذیرفته و عرش، به‌عنوان اصل افلاک، با این شکل شناخته می‌شود. شکل کروی، به دلیل کمال و دوری، نماد کلیت و جامعیت است، مانند گنبدی که آسمان وجود را در بر می‌گیرد.

بخش ششم: استوای رحمن و حملة عرش

استوای رحمن بر عرش

عرش، با استوای حق به اسم رحمن، عرش حیات و نسبی است که وجودش به نسبت است. این استوا، به تجلی اسم رحمن در عرش اشاره دارد، مانند نوری که بر تخت وجود می‌تابد.

حملة عرش

حملة عرش، هشت موجودند که در قیامت عرش را حمل می‌کنند، اما اکنون چهار موجود این وظیفه را بر عهده دارند. این عدد، نمادی از جامعیت مرتبه عرش است.

اسامی حملة عرش

حملة کنونی شامل اسرافیل، جبرئیل، میکائیل و رضوان، و حملة قیامت شامل مالک، آدم، ابراهیم و محمد (ص) هستند. این ترکیب، جامعیت عرش در برگرفتن مراتب الهی و انسانی را نشان می‌دهد.

درنگ: حملة عرش، با ترکیب ملائکه و انبیاء، به جامعیت مرتبه عرش در نظام وجودی اشاره دارد.

نقد انتخاب حملة عرش

انتخاب این اسامی، به دلیل حذف عزرائیل و ترکیب ناهمگون ملائکه و انبیاء، مورد نقد است. این ابهام، به ضرورت بررسی انتقادی روایات اشاره دارد، مانند نیاز به پالایش گوهر از ناخالصی‌ها.

مقامات و نشئات حملة عرش

حملة عرش، دارای مقامات یکسان اما نشئات متفاوت (انسان و ملک) هستند. مقامات، صور عرفانی و نشئات، عوالم وجودی‌اند. این تمایز، به تفاوت مراتب شهودی و وجودی اشاره دارد، مانند تفاوت میان نور و پرتوهای آن.

بخش هفتم: نقد سبک ابن‌عربی و جایگاه قونوی

نقد سبک ابن‌عربی

ابن‌عربی، به اقیانوسی می‌ماند که سخنانش درهم‌آمیخته و نیازمند پالایش است. قونوی، با تبیینی صاف‌تر، سخنان استادش را پالایش کرده است. این تفاوت، مانند فرق میان دریایی مواج و جویباری زلال است.

جایگاه قونوی

قونوی، عالم، محقق، عارف و سالکی است که حتی به شمس تبریزی اعتنا نکرد، برخلاف مولوی که تحت تأثیر شمس قرار گرفت. این جایگاه، مانند کوهی است که در برابر بادهای احساس مصون مانده است.

درنگ: قونوی، با تبیینی منظم و تحلیلی، مفاهیم عرفانی را از استادش ابن‌عربی پالایش کرده و جایگاهی رفیع در عرفان نظری دارد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، به تبیین اصل چهاردهم در باب تعین صورة الکرسی پرداخت. عرش، ظرف کلیات، و کرسی، ظرف جزئيات است. نقد تأثیرات هیئت قدیم، بررسی حرکت دوری در تجرد و ماده، و تبیین رابطه قلم و لوح، عمق عرفانی این مفاهیم را آشکار ساخت. حملة عرش، با ترکیب ملائکه و انبیاء، جامعیت این مرتبه را نشان می‌دهد، اما ابهام روایات، نیازمند بررسی انتقادی است. مطالعه این اثر، همراه با آثار قونوی و ابن‌عربی، به درک عمیق‌تر مراتب وجودی و چالش‌های تبیین عرفانی یاری می‌رساند. این متن، مانند مشعلی است که راه معرفت را در گستره عرفان نظری روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، مرتبه سوم کمال انسان به چه توانایی‌ای اشاره دارد؟

2. ولایت خاصه در درسگفتار به چه شخصیتی اختصاص دارد؟

3. غایت کمال انسان طبق درسگفتار چیست؟

4. کدام‌یک از موارد زیر در درسگفتار به عنوان وجه تمایز ولایت خاصه و عامه ذکر شده است؟

5. طبق درسگفتار، انسان کامل در چه ظرفی به مقام اتم می‌رسد؟

6. انسان کامل در درسگفتار کسی است که تنها علم اکتسابی را کسب کرده باشد.

7. ولایت عامه شامل همه موجودات، حتی اشیاء بی‌جان مانند سنگ، می‌شود.

8. محیی‌الدین طبق درسگفتار دارای ولایت خاصه است.

9. انسان به عنوان علت غایی خلقت، از ملائکه افضل است.

10. ولایت خاصه در درسگفتار به معنای شناخت شخص ولی با ویژگی‌های عصمت و امامت است.

11. تفاوت اصلی بین ولایت عامه و ولایت خاصه در درسگفتار چیست؟

12. چرا انسان در درسگفتار به عنوان علت غایی خلقت معرفی شده است؟

13. مرتبه اتمیت در درسگفتار چه ارتباطی با احدیت دارد؟

14. چرا انبیا با امت‌های خود در درسگفتار تناسب دارند؟

15. نقش عنایات الهی در کمال انسان طبق درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. تمکین و دستگیری دیگران

2. امیرالمومنین

3. رسیدن به مقام خلافت الهی

4. سعه و ضیق ولایت

5. ظرف احدیت

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. ولایت عامه شامل همه موجودات است و سعه یا ضیق دارد، اما ولایت خاصه به شناخت شخص ولی با ویژگی‌های عصمت و امامت مربوط است.

12. انسان به دلیل مقام جمع و توانایی رسیدن به خلافت الهی، غایت خلقت است.

13. مرتبه اتمیت در ظرف احدیت محقق می‌شود، جایی که انسان مظهر احدیت و خلافت الهی می‌گردد.

14. انبیا با امت‌هایشان تناسب دارند، زیرا هر نبی ظهور مقام ختمی متناسب با ویژگی‌های امت خود است.

15. عنایات الهی به صورت واردات قلبی به سالک اعطا می‌شود و زمینه‌ساز روشن شدن حقیقت و کمال اوست.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده