در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 422

متن درس

 

تأملی‌ در خلقت ارض و مقام جمع انسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 422)

مقدمه: سفری به سوی معرفت خلقت و انسان

این نوشتار، بازنویسی و تبیینی جامع از درس‌گفتار شماره 422 مجموعه *مصباح الأنس*، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که به بررسی اصل پانزدهم در باب خلقت ارض، عناصر عالم ناسوت، نقش اسماء و ملائکه، و مقام جمع انسانی می‌پردازد.

بخش اول: خلقت ارض و نقد بحث مسائل

خلقت ارض در چهار ایام: نگاهی به اصل پانزدهم

اصل پانزدهم، با استناد به عبارت «فالأصل الأرض فخلقها بما فیها فی أربعة أیام», خلقت زمین و آنچه در آن است را در چهار ایام بررسی می‌کند. این مرتبه، به نزول تجلیات الهی در عالم ناسوت اشاره دارد، اما عبارات شارح، پراکنده و فاقد انسجام علمی است. خلقت ارض، گویی بستری است که ظهورات اسماء الهی را در ظرف ماده پذیرا می‌شود، اما تبیین آن نیازمند دقتی فراتر از عبارات سنتی است.

درنگ: خلقت ارض در چهار ایام، مرتبه‌ای از نزول تجلیات الهی در ناسوت است، اما عبارات شارح، پراکنده و نیازمند پالایش‌اند.

نقد محدودیت‌های بحث عناصر

بحث عناصر در متون عرفانی، گاه به چهار عنصر سنتی (آتش، آب، هوا، خاک) محدود می‌شود، اما این دیدگاه ناکافی است. عناصر نه به چهار، نه به صد و چهار (عناصر جدول تناوبی), بلکه به مراتب بیشتری قابل استکشاف و تجزیه‌اند. احکام سنتی عناصر، مانند سردی، گرمی، رطوبت و یبوست، کلی و فاقد شناسایی علل دقیق، نظیر ترکیبات شیمیایی، است. علم مدرن، خواص مواد را با دقت تحلیل می‌کند؛ برای نمونه، تأثیر خیار بر رخوت یا خرما بر حرارت، نه با احکام کلی، بلکه با بررسی شیمیایی و فیزیکی تبیین می‌شود. این نقد، گویی تیغی است که پرده‌های ابهام را می‌درد و راه را برای معرفت علمی هموار می‌سازد.

درنگ: عناصر، نه محدود به چهار یا صد و چهار، بلکه قابل استکشاف‌اند؛ احکام سنتی (سردی، گرمی) کلی و نیازمند تحلیل علمی است.

مشکلات عبارات شارح

عبارات شارح، مخلوطی از دیدگاه‌های قونوی، ابن‌عبی، رقم جندی و فرغانی است، بدون پالایش علمی یا عرفانی. این خلط، به انسجام متن آسیب زده و عباراتی مانند «فالأصل الأرض» را با الف و لام زائد و نادرست ارائه کرده است. شارح، به جای اصلاح عبارات، به تکرار مطالب غیر ضروری پرداخته و از تبیین دقیق بازمانده است. این وضعیت، گویی آینه‌ای ترک‌خورده است که حقیقت را به‌صورت شکسته بازمی‌تاباند.

درنگ: عبارات شارح، مخلوطی از قونوی، ابن‌عبی، جندی و فرغانی است و با الف و لام زائد، فاقد انسجام علمی است.

نقش علم مدرن در تبیین خواص مواد

در گذشته، به دلیل محدودیت دانش، خواص مواد با احکام کلی مانند سردی و گرمی توصیف می‌شد، اما امروزه، علم با ابزارهای دقیق، این خواص را شناسایی می‌کند. برای نمونه، چرا خیار رخوت می‌آورد؟ یا چرا خرما حرارت تولید می‌کند؟ پاسخ در ترکیبات شیمیایی و اثرات فیزیولوژیکی آنهاست، نه احکام کلی صفرا و بلغین. این پیشرفت، گویی مشعلی است که تاریکی جهل را روشن می‌کند و بشر را به شناخت دقیق‌تر ماده دعوت می‌نماید.

درنگ: علم مدرن، با تحلیل شیمیایی و فیزیکی، خواص مواد را دقیق‌تر از احکام کلی سنتی تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

بخش اول، به بررسی خلقت ارض و نقد بحث مسائل پرداخت. خلقت ارض، مرتبه‌ای از تجلیات الهی است، اما عبارات شارح، پراکنده و فاقد انسجام‌اند. عناصر، فراتر از چهار یا صد و چهار، قابل استکشاف‌اند و احکام سنتی، نیازمند تحلیل علمی است. علم مدرن، با ابزارهای دقیق، خواص مواد را تبیین می‌کند و راه را برای معرفتی عمیق‌تر هموار می‌سازد. این بخش، گویی پایه‌ای است که فهم نقش اسماء و مقام انسانی را در ادامه ممکن می‌کند.

بخش دوم: نقش اسماء و ملائکه در عالم ناسوت

اسماء الهی: مبادی فعلیت موجودات

اسماء الهی، اساس حیات مادی و مبادی فعلیت موجودات در عالم ناسوت‌اند. این اصل، گویی نوری است که از ذات الهی ساطع شده و موجودات را در مراتب وجودشان متجلی می‌سازد. با این حال، تقسیم‌بندی شارح از ارتباط اسماء با افلاک و موجودات، فاقد پختگی و انسجام است.

درنگ: اسماء الهی، مبادی فعلیت موجودات ناسوت‌اند، اما تقسیم‌بندی شارح از ارتباط آنها با افلاک، فاقد پختگی است.

نقد دیدگاه کلامی عادت الهی

دیدگاه کلامی اهل سنت، که رقم آتش به «عادت حق» می‌سوزاند و خدا می‌تواند خلاف عادت عمل کند، نظام علمی عالم را نادیده می‌گیرد. این دیدگاه، گویی پرده‌ای است که نظم الهی را پنهان می‌کند. حکمت متعالیه، به تبیین دقیق‌تر می‌پردازد: آتش، معد سوزاندن است، اما فعلیت حرارت به عنایت، علم و قدرت الهی وابسته است. عالم، ظرف اعداد است، نه عادت، و این اصل با «لا حول ولا قوة إلا بالله» تأیید می‌شود.

درنگ: آتش، معد سوزاندن است، اما فعلیت حرارت به عنایت الهی است؛ عالم، ظرف اعداد است، نه عادت.

نقش ملائکه در تحقق موجودات مادی

ملائکه، به‌عنوان مجریان اسماء الهی، در تحقق و تکوین موجودات مادی نقش اساسی دارند. این نقش، گویی جویباری است که فیض الهی را به موجودات می‌رساند. با این حال، تبیین شارح از ارتباط ملائکه با افلاک و موجودات، پراکنده و فاقد انسجام است. برای نمونه، اشاره به «اشارة شریفة خفیة إلى سر المتارحة الملکوتیة من الملائکة تارة ومن إبلیس أخرى» ناتمام مانده و نیازمند مطالعه دقیق‌تر است.

درنگ: ملائکه، مجریان اسماء در ناسوت‌اند، اما تبیین شارح از نقش آنها، پراکنده و ناتمام است.

شاهد قرآنی و تبیین عرفانی

قرآن کریم، نقش اسماء و ملائکه را در نظام خلقت تأیید می‌کند. آیه شریفه ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾ (الأعراف: ١٨٠) به نیکویی اسماء الهی اشاره دارد و آیه ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ (البقرة: ٣٤) جایگاه ملائکه را در خدمت به انسان نشان می‌دهد. این آیات، گویی چراغ‌هایی‌اند که مسیر معرفت الهی را روشن می‌کنند.

درنگ: آیات قرآنی، نقش اسماء و ملائکه را در نظام خلقت تأیید می‌کنند، اما تحلیل آنها نیازمند پالایش عرفانی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقش اسماء و ملائکه در عالم ناسوت پرداخت. اسماء، مبادی فعلیت موجودات‌اند و ملائکه، مجریان این اسماء در تحقق مادی‌اند. نقد دیدگاه کلامی عادت الهی، نظم علمی عالم را برجسته کرد و حکمت متعالیه، عالم را ظرف اعداد دانست. با این حال، عبارات شارح، پراکنده و نیازمند پالایش‌اند. این بخش، گویی پلی است که از خلقت مادی به مقام انسانی رهنمون می‌شود.

بخش سوم: مقام جمع انسانی

انسان: عالم جمع و مظهر رب العالمین

انسان، به‌عنوان عالم جمع، مظهر رب العالمین است و مراتب عقل، نفس، مثال و ناسوت را در خود جمع می‌کند. این مقام، گویی آینه‌ای است که همه عوالم را در خود بازمی‌تاباند. انسان، نه عالم بسیط مانند عقل یا ناسوت، بلکه عالم جمع است، مشابه نوع در منطق که جمع جنس، فصل و اعراض است.

درنگ: انسان، عالم جمع و مظهر رب العالمین است که عقل، نفس، مثال و ناسوت را در خود متحد می‌کند.

تبیین منطقی مقام جمع

در منطق، کلیات خمس (جنس، فصل، عرض عام، عرض خاص، نوع) وجود ندارد؛ نوع، جمع چهار کلی (جنس، فصل، عرض عام، عرض خاص) است. به همین سان، انسان، عالم پنجم مستقل نیست، بلکه جمع چهار عالم عقل، نفس، مثال و ناسوت است. این جمع، در طول، عرض و عمق عوالم قرار دارد و انسان را به مرتبه‌ای متمایز ارتقا می‌دهد. این تبیین، گویی نردبانی است که سالک را به فهم جایگاه انسانی هدایت می‌کند.

درنگ: انسان، مانند نوع در منطق، جمع چهار عالم (عقل، نفس، مثال، ناسوت) است، نه عالم پنجم مستقل.

جمعيت ذاتی انسان: مؤمن و کافر

انسان، چه مؤمن و چه کافر، ذاتاً دارای جمعيت است و عقل، نفس، مثال و ناسوت را در خود دارد. کافر، جمعيت نزولی دارد، اما در صعود، به شقاوت می‌گراید. مؤمن، جمعيت نزولی و صعودی را توأمان داراست. این تمایز، گویی دو مسیر است که یکی به سعادت و دیگری به شقاوت منتهی می‌شود.

درنگ: انسان، ذاتاً جمع است؛ کافر جمعيت نزولی و مؤمن جمعيت نزولی و صعودی دارد.

نقد اضليت انسان

آیه شریفه ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ… كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ (الأعراف: ١٧٩) به اضليت برخی انسان‌ها اشاره دارد. این اضليت، نه در ظرف نزول، بلکه در ظرف صعود است. کافر، در نزول جمع است، اما در صعود، به دلیل عدم فعلیت، گمراه‌تر از حیوان می‌شود. حیوان، صعود ذاتی خود را کرده، اما انسان کافر، با جمعيت ذاتی، صعود نکرده است. این تبیین، گویی مشعلی است که تاریکی اضليت را روشن می‌کند.

درنگ: اضليت انسان در ظرف صعود است، نه نزول؛ کافر، در نزول جمع است، اما در صعود گمراه‌تر از حیوان.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تبیین مقام جمع انسانی پرداخت. انسان، عالم جمع و مظهر رب العالمین است که مراتب عقل، نفس، مثال و ناسوت را در خود متحد می‌کند. جمعيت ذاتی انسان، چه در مؤمن و چه در کافر، برقرار است، اما تفاوت در صعود است. اضليت، به عدم صعود کافر اشاره دارد، نه نقص ذاتی او. این بخش، گویی دریچه‌ای است که جایگاه بی‌همتای انسان را در نظام خلقت آشکار می‌سازد.

بخش چهارم: نقد شارح و برتری قونوی

نقد دیدگاه‌های شارح

شارح، با خلط عبارات ابن‌عبی، فرغانی، جندی و دیگران، انسجام متن را مخدوش کرده است. برای نمونه، افزودن مطالب غیرضروری مانند افلاک یازده‌گانه (عرش، کرسی، لوح، قلم، طبقات ارض) یا قرار دادن خورشید در آسمان چهارم، از هیئت بطلمیوسی متأثر است و فاقد اساس علمی است. این خلط، گویی غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و وضوح آن را کاهش داده است.

درنگ: شارح، با خلط عبارات و افزودن مطالب غیرضروری (مثل افلاک یازده‌گانه), انسجام متن را مخدوش کرده است.

نقد تقسیم‌بندی افلاک

ابن‌عبی، افلاک را یازده‌گانه می‌داند و خورشید را در آسمان چهارم قرار می‌دهد، با این ادعا که «مظهر الصفة الحیاة» است. این تقسیم‌بندی، متأثر از هیئت قدیم و فاقد پشتوانه علمی است. قونوی، با بسنده کردن به هفت فلک، رویکردی علمی‌تر اتخاذ کرده است. این نقد، گویی بادی است که غبار هیئت قدیم را از چهره حقیقت می‌زداید.

درنگ: تقسیم‌بندی افلاک یازده‌گانه و قرار دادن خورشید در آسمان چهارم، متأثر از هیئت بطلمیوسی و فاقد اساس است.

برتری قونوی در پالایش عبارات

قونوی، با زیرکی و دقت، مطالب مشوب ابن‌عبی را پالایش کرده و عباراتی صاف و دقیق ارائه داده است. برای نمونه، عبارت «ثم ظهرت المولدات بعد الأفلاک السبعة على حسب ترتیب المعلوم» به ظهور ارکان مادی پس از افلاک هفت‌گانه اشاره دارد، بدون افزودن مطالب غیرضروری. همچنین، تبیین انسانی قونوی، «والإنسان منتهای الآثار ومجتمعها», انسان را محل جمع آثار عوالم می‌داند، که عبارتی عمیق و عرفانی است. قونوی، گویی باغبانی است که شاخه‌های زائد را هرس کرده و درختی تنومند از معرفت ارائه داده است.

درنگ: قونوی، با پالایش مطالب مشوب ابن‌عبی، عباراتی صاف و دقیق مانند «والإنسان منتهای الآثار ومجتمعها» ارائه داده است.

مقایسه قونوی و ابن‌عبی

قونوی، نه‌فقط شاگرد ابن‌عبی، بلکه پهلوانی در عرفان است، مشابه ابن‌سینا و بهمنیار، اما با این تفاوت که قونوی در حد استاد خود قوت دارد. او با حذف مطالب غیرضروری، حرمت ابن‌عبی و عظمت خود را حفظ کرده است. این برتری، گویی ستاره‌ای است که در آسمان عرفان می‌درخشد و راه را برای سالکان روشن می‌کند.

درنگ: قونوی، پهلوانی در عرفان است که با پالایش مطالب ابن‌عبی، حرمت استاد و عظمت خود را حفظ کرده است.

اشارة خفیه: ملائکه و ابلیس

اشاره به «اشارة شریفة خفیة إلى سر المتارحة الملکوتیة من الملائکة تارة ومن إبلیس أخرى» در متن، ناتمام مانده و به نقش ملائکه و ابلیس در عالم ناسوت اشاره دارد. این بحث، گویی بذری است که در خاک متن کاشته شده، اما به دلیل پراکندگی عبارات، هنوز شکوفا نشده است. نیاز به مطالعه دقیق‌تر عبارات قونوی برای تبیین این اشاره احساس می‌شود.

درنگ: اشارة خفیه به نقش ملائکه و ابلیس در ناسوت، ناتمام مانده و نیازمند تبیین دقیق‌تر است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقد شارح و برتری قونوی پرداخت. شارح، با خلط عبارات و افزودن مطالب غیرضروری، انسجام متن را مخدوش کرده، اما قونوی، با پالایش دیدگاه‌های ابن‌عبی، عباراتی صاف و دقیق ارائه داده است. اشاره به نقش ملائکه و ابلیس، ناتمام مانده و نیازمند مطالعه بیشتر است. این بخش، گویی مشعلی است که اهمیت پالایش متون عرفانی را روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

این اثر، با تبیین خلقت ارض، نقش اسماء و ملائکه، مقام جمع انسانی و نقد شارح، خواننده را به تأمل در نظام معرفت الهی دعوت می‌کند. خلقت ارض، مرتبه‌ای از تجلیات الهی است، اما بحث عناصر، نیازمند تحلیل علمی است. اسماء و ملائکه، مبادی فعلیت ناسوت‌اند و عالم، ظرف اعداد است، نه عادت. انسان، عالم جمع و مظهر رب العالمین است که حتی در کافر، جمعيت نزولی دارد، اما اضليت او در صعود است. قونوی، با پالایش عبارات، راه را برای معرفت عرفانی روشن‌تر کرده است. این نوشتار، گویی کشتی‌ای است که در دریای معرفت الهی، خواننده را به ساحل حقیقت می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، چند عالم به عنوان عوالم بسیط معرفی شده‌اند؟

2. طبق متن درسگفتار، انسان به عنوان چه نوع عالمی معرفی شده است؟

3. در درسگفتار، کدام یک از احکام زیر به عنوان احکام اولیه ماده ذکر شده است؟

4. بر اساس درسگفتار، کدام یک از موارد زیر در مورد عناصر صحیح نیست؟

5. طبق درسگفتار، خورشید در نظام کیهانی سنتی به کدام آسمان نسبت داده شده است؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که عناصر به چهار مورد (سردی، گرمی، یبوست، رطوبت) منحصر هستند.

7. بر اساس متن، انسان حتی در حالت ناقص نیز دارای مقام جمعی است.

8. درسگفتار معتقد است که تقسیم‌بندی افلاک به یازده طبقه اساس علمی محکمی دارد.

9. طبق درسگفتار، نقش اسماء الهی در تحقق موجودات مادی و عالم ناسوت اساسی است.

10. در درسگفتار، عالم ناسوت به عنوان عالم مجرد معرفی شده است.

11. تفاوت اصلی بین عالم جمعي و عوالم بسیط در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تقسیم‌بندی عناصر به چهار مورد را ناکافی می‌داند؟

13. طبق درسگفتار، نقش اراده الهی در تحقق موجودات مادی چیست؟

14. چرا در درسگفتار گفته شده که انسان کافر نیز دارای مقام جمعی است؟

15. منظور از 'زمینه اعدادی' در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. چهار عالم

2. عالم جمعي

3. سردی، گرمی، یبوست، رطوبت

4. عناصر تنها شامل ماده هستند

5. آسمان چهارم

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. عالم جمعی انسان شامل ترکیب عقل، نفس، مثال و ناسوت است، در حالی که عوالم بسیط تک‌عالم هستند.

12. زیرا عناصر منحصر به چهار مورد نبوده و قابل تجزیه و استکشاف بیشتر هستند.

13. اراده الهی زمینه اعدادی برای تحقق موجودات مادی فراهم می‌کند.

14. زیرا ذات انسان به طور کلی جمع عقل، نفس، مثال و ناسوت است.

15. زمینه اعدادی شرایطی است که موجودات مادی مانند آتش برای اثرگذاری خود نیاز دارند.