متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 424)
مقدمه: تبیین مقام جمع انسانی و خلافت الهی
در این نوشتار، به تبیین یکی از عمیقترین مباحث عرفان نظری، یعنی مقام جمع انسانی و شروط خلافت الهی، پرداخته میشود. این مباحث، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در شرح کتاب شریف «مصباح الانس» اثر ابن فناری، با رویکردی عرفانی-فلسفی و کلامی، به تحلیل جایگاه انسان بهعنوان خلیفهالله، تعامل او با ملائکه و ابلیس، و ضرورت عصمت در مقام خلافت میپردازد.
بخش اول: اشاره شریفه و خفیه به مقام جمع انسانی
مفهوم اشاره شریفه و خفیه
درسگفتار با مفهوم «اشارة شریفه خفیه» آغاز میشود که به سِرّ مطارحه ملکوتی میان انسان، ملائکه و ابلیس اشاره دارد. این اشاره، به مانند کلیدی است که دریچهای به سوی فهم مقام والای انسان میگشاید. خفیه بودن آن، نه از پنهان بودن حقیقت، بلکه از عمق و پیچیدگی این مقام حکایت دارد که تنها با تأمل عمیق عرفانی قابل درک است. انسان، بهمثابه آیینهای جامع، بازتابدهنده کمالات الهی و در عین حال متأثر از وسوسههای ابلیسی است.
درنگ: اشاره شریفه خفیه، به تبیین عرفانی مقام انسان بهعنوان موجودی مرکب از کمالات ملکی و نقایص ابلیسی اشاره دارد. خفیه بودن آن، نمایانگر عمق و پیچیدگی این مقام در عرفان نظری است.
انسان، بهعنوان منتهی و مجتمع نزولات الهی، در سلوک صعودی نیز با همین ترکیب وجودی به مقام خلافت میرسد، که این امر او را از سایر موجودات متمایز میسازد.
مطارحه ملکی و ابلیسی
انسان، در وجود خویش، مطارحهای ملکوتی با ملائکه و ابلیس دارد. این مطارحه، به معنای تعامل و ترکیب وجودی است که انسان را به موجودی جمعالاضداد بدل میسازد. او نه از کمالات ملائکه بیگانه است و نه از وسوسههای ابلیسی ناآشنا. این جامعیت، انسان را به مانند ظرفی میسازد که هم نور الهی را در خود جای داده و هم سایههای تاریک وسوسه را تحمل میکند.
درنگ: مطارحه ملکی و ابلیسی، انسان را به موجودی جمعالاضداد تبدیل میکند که هم کمالات ملائکه و هم مشکلات ابلیس را در خود دارد.
مقام جمع انسانی
انسان، به دلیل دارا بودن مقام جمع، هم کمالات ملائکه را در خود جای داده و هم مشکلات ابلیس را. این مقام، او را از ملائکه متمایز میسازد، زیرا ملائکه فاقد این جامعیتاند. انسان، بهسان دریایی است که امواج گوناگون کمال و نقص در آن به هم میآمیزند و از این آمیختگی، گوهر خلافت الهی پدید میآید.
درنگ: مقام جمع انسانی، به وحدت اضداد در وجود او اشاره دارد که او را از ملائکه، به دلیل فقدان این جامعیت، متمایز میکند.
بخش دوم: کمالات و محدودیتهای ملائکه
کمالات ملائکه
ملائکه، دارای کمالات سیر هویتی، ظهور وجودی و نفس امکانیاند. این کمالات، آنها را به موجوداتی نورانی بدل ساخته که در سیر به سوی حق و تجلی صفات الهی، جایگاهی رفیع دارند. با این حال، آنها نمیتوانند به مقام جمع دست یابند، زیرا فاقد خصوصیاتیاند که انسان را به این مقام والا میرساند.
درنگ: ملائکه، با وجود کمالات سیر هویتی و ظهور وجودی، به دلیل فقدان مقام جمع، از خلافت الهی محروماند.
شروط مقام جمع
مقام جمع، نیازمند خصوصیاتی است که انسان دارد، اما ملائکه فاقد آناند. این خصوصیات، به توانایی انسان در ترکیب اضداد و تحمل نقایص وجودی اشاره دارند. ملائکه، به دلیل طبیعت بسیطشان، از این توانایی محروماند و نمیتوانند به جامعیت انسان دست یابند.
درنگ: مقام جمع، به توانایی انسان در ترکیب اضداد و تحمل نقایص وجودی وابسته است که ملائکه، به دلیل طبیعت بسیطشان، از آن محروماند.
نقد نسبت نقص به ملائکه
نسبت دادن نقص به ملائکه، امری سنگین و دقیق است، اما با اصول قرآنی و روایی سازگار نیست. در قرآن کریم و روایات، ملائکه بهعنوان موجوداتی نورانی و مطیع معرفی شدهاند و هیچ نقصی به آنها نسبت داده نشده است. این نقد، بر لزوم رعایت مبانی دینی در توصیف ملائکه تأکید دارد.
درنگ: نسبت دادن نقص به ملائکه، با اصول قرآنی و روایی ناسازگار است، زیرا در منابع دینی، ملائکه موجوداتی مطیع و نورانیاند.
سؤالات ملائکه و اشکالات هجدهگانه
درسگفتار به سؤالات ملائکه درباره خلقت آدم اشاره دارد و هجده اشکال را در این زمینه مطرح میکند. این سؤالات، به آیه شریفه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ» (بقره: ۳۴) اشاره دارند که آن چنین است: «و چون به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس.» این اشکالات، نیازمند بررسی ظرایف اعتقادی است.
درنگ: سؤالات ملائکه درباره خلقت آدم، به آیه سجده (بقره: ۳۴) اشاره دارند و تحلیل آنها نیازمند بررسی ظرایف اعتقادی است.
بخش سوم: نیت مؤمن و مباحث منطقی
برتری نیت بر عمل
با استناد به قول شهید ثانی، نیت مؤمن خیر از عمل اوست، زیرا نیتها میتوانند متعدد باشند، در حالی که عمل، واحد است. برای مثال، خواندن دو رکعت نماز در مسجد میتواند با نیتهای متعددی چون تقرب به خدا، دوری از شیطان، و نزدیکی به آخرت همراه باشد. این تعدد نیتها، ارزش معنوی عمل را فزونی میبخشد.
درنگ: نیت مؤمن، به دلیل امکان تعدد، خیر از عمل اوست، زیرا ارزش معنوی عمل را افزایش میدهد.
جنس و جمع در منطق
مبحث جنس و جمع، به تمایز منطقی میان ماهیت کلی (جنس) و افراد متعدد آن (جمع) اشاره دارد. برای نمونه، «مسلم» جنس است و «مسلمون» جمع. جنس، جمع بدون کثرت و جمع، جنس با کثرت است.
درنگ: جنس، به ماهیت کلی و جمع، به افراد متعدد آن دلالت دارد؛ جنس، جمع بدون کثرت و جمع، جنس با کثرت است.
نقد نسبتهای نادرست به ملائکه
نسبتهای نادرست به ملائکه، که در برخی عبارات درسگفتار دیده میشود، با مبانی دینی سازگار نیست. این نقد، بر اهمیت پایبندی به اصول قرآنی و روایی در توصیف ملائکه تأکید دارد.
درنگ: نسبتهای نادرست به ملائکه، اعتبار عرفانی متن را کاهش میدهد و با مبانی قرآنی و روایی ناسازگار است.
بخش چهارم: جایگاه ملائکه و انسان در سلسله مراتب وجودی
جایگاه جبرئیل و ملائکه عالین
درسگفتار به جایگاه جبرئیل (ارضی یا غیرارضی) و ملائکه بالاتر از او اشاره میکند. جبرئیل، بهعنوان واسطه وحی، در مراتب ملکی جایگاهی ویژه دارد. بحث از ملائکه عالین، به سلسلهمراتب عرفانی ملائکه اشاره دارد که نیازمند تأمل عمیق است.
درنگ: جبرئیل، بهعنوان واسطه وحی، جایگاه ویژهای در مراتب ملکی دارد و بحث از ملائکه عالین، به سلسلهمراتب عرفانی اشاره میکند.
نقد توجیهات غیرمنطقی
درسگفتار، توجیهات غیرمنطقی، مانند تبرئه یزید بن معاویه، را نقد میکند و بر لزوم استدلال منطقی تأکید دارد. این نقد، به اهمیت پایبندی به استدلال عقلی در مباحث کلامی و عرفانی اشاره دارد.
درنگ: توجیهات غیرمنطقی، مانند تبرئه یزید، با استدلال عقلی ناسازگار است و در مباحث کلامی و عرفانی پذیرفتنی نیست.
سجده ملائکه و استکبار ابلیس
آیه شریفه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ» (بقره: ۳۴) بر اطاعت کامل ملائکه و استکبار ابلیس دلالت دارد. ابلیس، به دلیل طبیعت غیرملکیاش، از سجده سر باز زد.
درنگ: آیه سجده (بقره: ۳۴) بر اطاعت ملائکه و استکبار ابلیس دلالت دارد که ناشی از طبیعت غیرملکی اوست.
ملائکه، قوای رحمانی
ملائکه، قوای ید علیای رحمانیاند و آدم بر صورت رحمانی آنها ظاهر شده است. این صورت رحمانی، به تجلیات الهی اشاره دارد که انسان را به خلافت شایسته ساخته است.
درنگ: ملائکه، قوای ید علیای رحمانیاند و آدم، بهعنوان خلیفه، بر همین صورت رحمانی ظهور یافته است.
آدم، مظهر اوصاف ملائکه
ملائکه، مظاهر اوصاف حقیقت آدماند، زیرا هر دو بر صورت رحمانی ظاهر شدهاند. انسان، بهسان آیینهای است که اوصاف ملکی را در خود منعکس میسازد.
درنگ: آدم، بهعنوان مظهر اوصاف ملائکه، جامع اوصاف ملکی در ظرف رحمانیت است.
بخش پنجم: ظهور کمال و شروط خلافت
ظهور کمال از دو جهت
کمال هر شیء، از دو جهت ظاهر میشود: نخست، از جهت کلیت و جمع اجزای آن؛ دوم، از جهت رفع نقصان اجزا بهواسطه کل. برای مثال، آب و خاک بهتنهایی گل نیستند، اما در ترکیب، گل پدید میآید که نقص هر جزء را برطرف میسازد.
درنگ: کمال هر شیء، از کلیت و جمع اجزای آن و رفع نقصان اجزا بهواسطه کل ظهور مییابد.
نقصان اجزا در ترکیب
هر جزء بهتنهایی ناقص است، اما در ترکیب، نقصان آن رفع میشود. این نقصان، به اعتبار ترکیب است، نه به ذات جزء. در عرفان، این اصل به وحدت وجودی و رفع نقایص در کل اشاره دارد.
درنگ: نقصان اجزا، به اعتبار ترکیب است و در کل، با وحدت وجودی رفع میشود.
جمعهای سهگانه ملائکه
ملائکه دارای سه جمع هستند: حقیقت ساریه در هر جزء، کلیت، و اجزا. با این حال، این جمعها برای خلافت کافی نیستند، زیرا شروط دیگر خلافت را ندارند.
درنگ: ملائکه، با وجود سه جمع وجودی، به دلیل فقدان شروط دیگر، برای خلافت صلاحیت ندارند.
شروط خلافت الهی
خلافت، نیازمند ظهور جمعهای سهگانه بهصورت بالفعل و با عدالت (بلا غلبة) است. عدالت، به تعادل میان قوا و فقدان غلبه یکی بر دیگری اشاره دارد. ملائکه، به دلیل فقدان این تعادل، برای خلافت صلاحیت ندارند.
درنگ: خلافت، نیازمند ظهور بالفعل جمعهای سهگانه با عدالت و تعادل است که ملائکه فاقد آناند.
وجوب و بساطت
خلافت، نیازمند غلبه احکام وجوب (انفاق و ایثار) و بساطت (طلاقت و خوشخویی) است. این صفات، در عصمت معصومین متجلی است و آنها را برای خلافت شایسته میسازد.
درنگ: وجوب (انفاق) و بساطت (طلاقت) از شروط اصلی خلافتاند که در عصمت معصومین تجلی یافتهاند.
بخش ششم: عصمت و خلافت در نگاه شیعی
عصمت، شرط خلافت
در نگاه شیعی، خلافت تنها در ظرف عصمت مطلق ممکن است. غیرمعصوم، تنها بهصورت تنزیلی و مشروط میتواند خلافت داشته باشد. آیه شریفه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: ۵۹) به اطاعت از خدا، رسول و اولیالامر اشاره دارد که به معصومین تفسیر میشود. : «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیالامر از میان خودتان را اطاعت کنید.»
درنگ: در شیعه، خلافت تنها در ظرف عصمت مطلق است و غیرمعصوم، تنها خلافت مشروط و تنزیلی دارد.
صفات معصومین
معصومین، دارای بساطت (خوشخویی) و وجوب (انفاق و ایثار) بودند. حتی در برابر دشمنان، گشادهرو و بخشنده بودند، که این صفات، آنها را به الگویی بیبدیل برای خلافت بدل ساخته است.
درنگ: بساطت و وجوب معصومین، آنها را به الگویی بیبدیل برای خلافت الهی بدل ساخته است.
نقد دیدگاه اهل سنت
درسگفتار، دیدگاه اهل سنت درباره ولایت (هر که با شمشیر قدرت گرفت، ولی است) را نقد میکند. این دیدگاه، با مبنای شیعی که خلافت را منحصر به معصوم میداند، ناسازگار است.
درنگ: دیدگاه اهل سنت درباره ولایت، با مبنای شیعی که خلافت را منحصر به معصوم میداند، ناسازگار است.
عصمت و عرفان
در عرفان، هر که به مقام ولایت میرسد، باید به حضرت علی (ع) اقتدا کند، زیرا او قالب عصمت است. این اقتدا، شرط دستیابی به مقامات عرفانی است.
درنگ: اقتدا به حضرت علی (ع)، بهعنوان مظهر عصمت، شرط دستیابی به مقامات عرفانی است.
نقد استقلال غیرمعصوم
استقلال غیرمعصوم، به کفر و شرک میانجامد، چنانکه در ادعاهای برخی فیلسوفان غربی دیده میشود. این استقلال، به انحراف وجودی منجر میشود.
درنگ: استقلال غیرمعصوم، به کفر و شرک منجر میشود و خطر انحراف وجودی را در پی دارد.
طلاقت و بلاغت معصومین
معصومین، حتی در شرایط سخت، با طلاقت و بلاغت سخن میگفتند. برای نمونه، امام حسن (ع) در بیماری، با کلامی چون وحی، به موعظه میپرداخت: «کأنّ الدنیا کلّها تعیش أبدًا و کأنّ الآخرة کلّها تموت غدًا». این کلام، به مانند قانونی اساسی برای زیست مؤمنانه است.
درنگ: طلاقت و بلاغت معصومین، حتی در شرایط سخت، جلوهگر بود و کلامشان به مانند وحی، قانون زیست مؤمنانه است.
بخش هفتم: کیمیای عصمت و دعوت به کمال
کیمیای شیعه
شیعه، دارای گوهری تابناک، یعنی عصمت، است که باید قدر آن را بداند و از دست ندهد. این گوهر، بهسان کیمیایی است که انسان را به کمال وجودی میرساند.
درنگ: عصمت، کیمیای تابناک شیعه است که باید قدر آن را دانست و در راه کمال به کار گرفت.
جمعبندی بخش
این بخش، با تأکید بر عصمت بهعنوان شرط خلافت و دعوت به اقتدا به معصومین، انسان را به سوی کمال وجودی رهنمون میسازد. صفات بساطت و وجوب، معصومین را به الگویی بیبدیل بدل ساخته که شیعه باید با تأسی به آنها، گوهر عصمت را در زندگی خویش به کار گیرد.
جمعبندی نهایی
این اثر، با تبیین مقام جمع انسانی، مطارحه ملکی و ابلیسی، و شروط خلافت الهی، به تحلیل عرفانی و فلسفی جایگاه انسان بهعنوان خلیفهالله پرداخته است. انسان، بهسان آیینهای جامع، کمالات ملائکه و نقایص ابلیسی را در خود جمع آورده و با دارا بودن مقام جمع، از ملائکه متمایز شده است. ملائکه، با وجود کمالات سیر هویتی و ظهور وجودی، به دلیل فقدان جامعیت و تعادل، از خلافت محروماند. عصمت، بهمثابه گوهر تابناک شیعه، شرط اصلی خلافت است و معصومین، با صفات بساطت و وجوب، الگویی بیبدیل برای زیست مؤمنانه ارائه دادهاند. نقد دیدگاههای ناسازگار با مبانی شیعی و تأکید بر اقتدا به حضرت علی (ع)، راه کمال انسانی را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی
اللهم صل على محمد و آل محمد