در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 432

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 432)

دیباچه: درآمدی بر فلسفه خلقت و انبساط عالم

کتاب شریف مصباح الانس، اثر گران‌سنگ ابن فناری، از برجسته‌ترین آثار عرفان نظری است که با تکیه بر مبانی فلسفی و کلام شیعی، به کاوش در ژرفای اسرار الهی و نظام خلقت می‌پردازد. در درس‌گفتار شماره 432، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با نگاهی موشکافانه و عالمانه، به یکی از پیچیده‌ترین مسائل فلسفی و قرآنی، یعنی ترتیب خلقت عناصر، سماوات، و ارض، و جایگاه ماده اولیه در این نظام پرداخته‌اند. این

این اثر، افزون بر تبیین شروط و مراتب خلقت، به نقد وضعیت علمی حوزه‌های دینی، ضرورت همگامی با علوم معاصر، و تحلیل آیات قرآنی مرتبط با انبساط عالم و ظهورات الهی پرداخته است. پرسش محوری این درس‌گفتار، به تناقض ظاهری میان تقدم ماده اولیه در ترتیب وجودی و تأخر آن در سیر نزولی امر الهی معطوف است، که با استناد به آیات قرآن کریم و مبانی فلسفه اسلامی پاسخ داده شده است. در این راستا، مفاهیمی چون «دحاها»، «رتق و فتق»، و «انبساط عالم» به‌سان نگین‌هایی در تاج معرفت، درخشش یافته‌اند.

بخش نخست: ترتیب خلقت و تناقض ظاهری تقدم و تأخر ماده

۱. طرح مسئله: تقدم عناصر در وجود و تأخر در نزول امر

درس‌گفتار با طرح پرسشی عمیق آغاز می‌شود: اگر عناصر در ترتیب وجودی (ترتیب الإیجاد) مقدم بر سماوات و ارض هستند، چرا در ترتیب نزول امر الهی (ترتیب نزول الأمر) مؤخر واقع شده‌اند؟ این پرسش، به‌سان کلیدی است که درهای معرفت به نظام خلقت را می‌گشاید، و به رابطه میان ماده اولیه (هیولی) و ساختارهای عالم (سماوات و ارض) اشاره دارد. ماده، به‌عنوان بستر خلقت، پیش‌نیاز سماوات و ارض است، اما در سیر نزولی امر الهی، ناسوت و ماده در مرتبه نهایی قرار می‌گیرند.

درنگ: ماده اولیه در ترتیب وجودی مقدم بر سماوات و ارض است، اما در سیر نزولی امر الهی، ناسوت و ماده در مرتبه آخر قرار می‌گیرند.

این تناقض ظاهری، ریشه در تمایز میان دو نوع ترتیب دارد: ترتیب وجودی، که به فرآیند خلقت مادی و معنوی عالم مربوط است، و ترتیب نزولی، که به سیر ظهور امر الهی از مراتب عالی (عالم عقل) به مراتب دانی (ناسوت) اشاره دارد. پاسخ اولیه به این پرسش، آن است که سیر نزولی امر الهی به شکل و صورت عالم معطوف است، نه به ماده اولیه. به تعبیری، چیدمان عالم از عقل به ناسوت است، اگرچه ماده در خلقت تقدم دارد.

۲. نقد پاسخ اولیه و مسئله ماده در مراتب وجودی

پاسخ مذکور، هرچند راهگشاست، اما به‌تنهایی کافی نیست. در مراتب عالی وجود، مانند عالم عقل، لوح، قلم، کرسی، و عرش، ماده وجود ندارد. هنگامی که به عالم ناسوت می‌رسیم، ماده ابتدا خلق شده و سپس سماوات و ارض شکل می‌گیرند. این پرسش مطرح است که ماده اولیه کجا و چگونه پدید آمده است؟ به‌سان رودی که سرچشمه‌اش در هاله‌ای از ابهام است، ماده اولیه در نظام خلقت نیازمند تبیینی دقیق است.

در فلسفه اسلامی، ماده اولیه (هیولی) به‌عنوان قوه‌ای بالقوه برای پذیرش صورت‌های وجودی تلقی می‌شود. این ماده، توسط فاعل مبدع (خداوند) ابداع شده و به‌عنوان بستر خلقت، پیش‌نیاز سماوات و ارض است. با این حال، در سیر نزولی، ماده در عالم ناسوت ظاهر می‌شود، جایی که نطفه ماده از عالم مثال ریخته شده و به شکل مادی تجلی می‌یابد.

درنگ: ماده اولیه در عالم ناسوت از نطفه عالم مثال شکل می‌گیرد، اما در مراتب عالی وجود، مانند عالم عقل، ماده غایب است.

۳. نقد وضعیت علمی حوزه‌های دینی

آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با نگاهی نقادانه، به ضعف حوزه‌های علمیه در پرداختن به مباحث فلسفی و قرآنی اشاره کرده‌اند. با وجود منابع غنی قرآنی، این حوزه‌ها نتوانسته‌اند به‌شایستگی به مسائل عمیق خلقت بپردازند. این نقد، به‌سان زنگ هشداری است که ضرورت بازنگری در رویکردهای علمی و همگامی با پیشرفت‌های معاصر را گوشزد می‌کند.

قرآن کریم، به‌عنوان گنجینه‌ای بی‌پایان، بیش از دویست آیه در باب خلقت و نظام هستی ارائه کرده است. با این حال، منابع شیعه و سنی در تحلیل این مسائل، از ابزارهای علمی کافی برخوردار نیستند. این کمبود، حوزه‌های دینی را از جایگاه شایسته علمی محروم ساخته و ضرورت بازسازی روش‌های تفسیری را برجسته می‌کند.

درنگ: حوزه‌های علمیه، با وجود منابع غنی قرآنی، در تحلیل علمی مسائل خلقت دچار کمبود ابزارهای علمی هستند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با طرح مسئله تقدم و تأخر ماده در ترتیب خلقت و نزول امر، به تبیین تمایز میان ماده و صورت در نظام هستی پرداخت. ماده اولیه، به‌عنوان بستر خلقت، در ترتیب وجودی مقدم است، اما در سیر نزولی، ناسوت در مرتبه آخر قرار می‌گیرد. نقد ضعف علمی حوزه‌های دینی، بر ضرورت همگامی با علوم معاصر تأکید دارد، تا معارف قرآنی در قالبی شایسته به جهانیان عرضه شود.

بخش دوم: آیات قرآنی و تبیین انبساط عالم

۱. دخان و خلقت سماوات

قرآن کریم در آیه ۱۱ سوره فصلت، به خلقت سماوات از دخان اشاره می‌کند:

ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ

: «سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که آن دودی بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید.» گفتند: «فرمان‌بردار آمدیم.»

این آیه، به‌سان آینه‌ای است که حقیقت خلقت سماوات را بازمی‌تاباند. دخان، به‌عنوان ماده اولیه سماوات، نشان‌دهنده تقدم ماده بر شکل‌گیری آسمان‌هاست. این ماده، پیش‌نیاز خلقت سماوات بوده و سپس ارض، به‌صورت گسترده (دحاها) شکل گرفته است.

درنگ: دخان، به‌عنوان ماده اولیه سماوات، نشان‌دهنده تقدم ماده بر خلقت آسمان‌هاست.

۲. دحاها و گستردگی ارض

قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره نازعات، به گستردگی زمین پس از خلقت سماوات اشاره می‌کند:

وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا

: «و زمین را پس از آن گسترد.»

مفهوم «دحاها»، به‌سان پرده‌ای است که از حقیقت انبساط زمین برداشته می‌شود. این گستردگی، نتیجه تراکم سماوات است، به‌گونه‌ای که خلقت سماوات از ماده ارض بوده و انبساط ارض به‌واسطه سماوات شکل گرفته است. این رابطه متقابل، به زیبایی نظام خلقت را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: گستردگی زمین (دحاها) نتیجه تراکم سماوات است، که رابطه متقابل میان ارض و سماوات را نشان می‌دهد.

۳. رتق و فتق و انبساط عالم

قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره انبیاء، به مفهوم «رتق و فتق» اشاره می‌کند:

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا

: «آیا کافران ندیدند که آسمان‌ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن‌ها را از هم گشودیم؟»

مفاهیم «رتق» (بستگی) و «فتق» (گشایش)، به‌سان دو بال پرنده‌ای هستند که عالم را به سوی انبساط هدایت می‌کنند. رتق، به حالت فشرده و بسته عالم اشاره دارد، و فتق، به گشایش و انبساط آن. این فرآیند، با نظریه‌های کیهان‌شناختی مدرن، مانند انبساط کیهانی، همخوانی دارد و نشان‌دهنده پویایی عالم در سیر خلقت است.

درنگ: رتق و فتق، به فرآیند انبساط عالم اشاره دارند که با نظریه‌های کیهان‌شناختی مدرن همخوانی دارد.

۴. انبساط مداوم عالم

قرآن کریم در آیه ۴۷ سوره ذاریات، به انبساط مداوم عالم اشاره می‌کند:

وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ

: «و آسمان را با قدرت خود بنا کردیم و ما گسترش‌دهنده‌ایم.»

این آیه، به‌سان نوری است که پویایی عالم را روشن می‌سازد. انبساط عالم، اصلی قرآنی است که نشان‌دهنده ظهور مداوم حق تعالی در هستی است. این مفهوم، با نظریه بیگ‌بنگ و انبساط کیهانی در علم مدرن قابل مقایسه است، و بر این حقیقت تأکید دارد که عالم، دائماً در حال گشایش و تعالی است.

درنگ: انبساط مداوم عالم، اصلی قرآنی است که با نظریه‌های مدرن کیهان‌شناختی همخوانی دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با استناد به آیات قرآن کریم، به تبیین مفاهیم دخان، دحاها، رتق و فتق، و انبساط عالم پرداخت. این آیات، به‌سان چراغ‌هایی هستند که اسرار خلقت را روشن می‌کنند. دخان، ماده اولیه سماوات است؛ دحاها، گستردگی ارض را نشان می‌دهد؛ و رتق و فتق، به انبساط عالم اشاره دارند. انبساط مداوم عالم، پویایی هستی را به نمایش می‌گذارد و با علوم مدرن همخوانی دارد.

بخش سوم: ماده اولیه و مراتب ظهور عالم

۱. ماده اولیه و جایگاه آن در خلقت

ماده اولیه (هیولی)، به‌عنوان بستر خلقت، پیش‌نیاز سماوات و ارض است. این ماده، ابداعی نیست، بلکه توسط فاعل مبدع (خداوند) ایجاد شده و به‌عنوان قوه‌ای بالقوه، صورت‌های وجودی را می‌پذیرد. به‌سان خاکی حاصلخیز، ماده اولیه بستری است که دانه‌های خلقت در آن می‌روید.

در عالم ناسوت، ماده از نطفه عالم مثال شکل می‌گیرد. این نطفه، به‌سان قطره‌ای است که از دریای مثال به صحرای ناسوت چکیده و موجودات مادی را پدید آورده است. ماده اولیه، خارج از زمان و مکان است، زیرا زمان، امری اعتباری و نتیجه حرکت افلاک است. این دیدگاه، با فلسفه اسلامی همخوانی دارد که زمان را عَرَضی و وابسته به حرکت می‌داند.

درنگ: ماده اولیه، توسط فاعل مبدع ایجاد شده و به‌عنوان بستر خلقت، خارج از زمان و مکان است.

۲. ظهورات عالم: وجودی، فیضی، و عینی-تجردی

ظهور عالم، به سه شکل تقسیم می‌شود: ظهور وجودی، که به اسما و صفات الهی مربوط است؛ ظهور فیضی، که به اعیان ثابته اشاره دارد؛ و ظهور عینی-تجردی، که عوالم مجرد (عقل، ملکوت، مثال) را شامل می‌شود. این مراتب، به‌سان نردبانی هستند که عالم را از ذات حق تعالی به ناسوت پیوند می‌دهند.

در سیر نزولی، عوالم مجرد به تدریج نزول می‌یابد تا به عالم مثال برسد. در این مرتبه، نطفه ماده ریخته شده و عالم ناسوت شکل می‌گیرد. ماده در ناسوت، به‌سان آینه‌ای است که صورت‌های مجرد را در خود بازمی‌تاباند، اما خود مجرد نیست.

درنگ: ظهور عالم به سه شکل وجودی، فیضی، و عینی-تجردی تقسیم می‌شود، و ماده در ناسوت از نطفه عالم مثال شکل می‌گیرد.

۳. تلطیف ماده و نزول مراتب وجودی

فرآیند نزول از عالم عقل به ناسوت، با تلطیف ماده همراه است. در مراتب بالاتر، ماده به‌صورت مجرد است، اما در ناسوت، به شکل مادی ظاهر می‌شود. این تلطیف، به‌سان تبخیر آبی است که از زمین به آسمان صعود می‌کند و سپس به‌صورت باران فرومی‌ریزد.

به عنوان مثال، در خلقت انسان، روح مجرد است، اما نفس در فعل به ماده وابسته است. غذا، به‌سان ماده‌ای زمخت، از طریق هضم و تبدیل به کالری، تلطیف شده و به عقل می‌رسد. این فرآیند، نشان‌دهنده رابطه روح و جسم در فلسفه اسلامی است، که نفس را واسطه‌ای میان این دو می‌داند.

درنگ: نزول از عقل به ناسوت با تلطیف ماده همراه است، که در خلقت انسان به رابطه روح و جسم تجلی می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تبیین جایگاه ماده اولیه و مراتب ظهور عالم پرداخت. ماده، به‌عنوان بستر خلقت، توسط فاعل مبدع ایجاد شده و در ناسوت از نطفه عالم مثال شکل می‌گیرد. ظهورات عالم، در سه مرتبه وجودی، فیضی، و عینی-تجردی، نظام خلقت را سامان می‌دهند. تلطیف ماده، فرآیند نزول را ممکن ساخته و در خلقت انسان، رابطه روح و جسم را به نمایش می‌گذارد.

بخش چهارم: انبساط عالم و خلقت انسان

۱. انبساط عالم و جایگاه ارض

قرآن کریم در آیه ۲۹ سوره بقره، به تقدم خلقت ارض بر سماوات اشاره می‌کند:

هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ

: «اوست که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید، سپس به آفرینش آسمان پرداخت و آن‌ها را به‌صورت هفت آسمان سامان داد.»

این آیه، به‌سان سندی است که مرکزیت ارض در نظام خلقت را تأیید می‌کند. ماده اولیه در ارض ریخته شده و زمین، به‌عنوان بستر خلافت انسان، جایگاه ویژه‌ای دارد. انبساط ارض، نتیجه تراکم سماوات است، که به‌سان فشاری الهی، زمین را گشوده و گسترده ساخته است.

درنگ: خلقت ارض مقدم بر سماوات است، و انبساط ارض نتیجه تراکم سماوات است.

۲. رویش و ریزش ماده در ارض

ماده در ارض، دارای خاصیت رویش (تولید حیات) و ریزش (فنا و مرگ) است. زمین، به‌سان مادری است که موجودات را در آغوش می‌گیرد و سپس آن‌ها را به سوی فنا هدایت می‌کند. این چرخه، در داستان اصحاب کهف نیز تجلی یافته است، که زمین، با ریزش و رویش خود، موجودات را در بر می‌گیرد.

قرآن کریم در آیه ۱۸ سوره اسراء، به هشدار درباره تکبر در ارض اشاره می‌کند:

لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا

: «در زمین با تکبر راه مرو، زیرا نه زمین را می‌توانی شکافت و نه به بلندای کوه‌ها می‌توانی رسید.»

این آیه، به‌سان نصیحتی الهی، انسان را به تواضع در برابر نظام خلقت دعوت می‌کند. زمین، با قدرت ریزش خود، هر متکبری را فرومی‌بلعد، و این قانون الهی، انسان را به تأمل در جایگاه خویش فرا می‌خواند.

درنگ: ماده در ارض دارای خاصیت رویش و ریزش است، و تکبر در برابر این نظام، انسان را به سوی فنا می‌کشاند.

۳. خلقت انسان و عروج تحلیلی

تمام فرآیند انبساط عالم، بستری برای خلقت انسان است. انسان، به‌سان گوهری است که در صدف خلقت پرورده شده و از طریق عروج تحلیلی، به حقیقت کمالیه می‌رسد. عروج تحلیلی، به‌سان سفری است که انسان را از ناسوت به مراتب عالی وجود هدایت می‌کند.

موجودات، به‌صورت انعطافی و نه جبری، به‌سوی کمال میل دارند. این انعطاف، به‌سان نسیمی است که موجودات را به سوی باغ کمال می‌راند. هر موجودی، در ظرف تعین خود (جبروت، ملکوت، مثال، یا ناسوت) شکل می‌گیرد، و عروجش به همان مرتبه وابسته است.

درنگ: خلقت انسان، هدف انبساط عالم است، و عروج تحلیلی، مسیر بازگشت به حقیقت کمالیه است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تبیین جایگاه ارض، خاصیت رویش و ریزش ماده، و خلقت انسان پرداخت. ارض، مرکز خلقت است و انبساط آن نتیجه تراکم سماوات است. ماده، با رویش و ریزش خود، چرخه حیات را رقم می‌زند، و انسان، با عروج تحلیلی، به سوی حقیقت کمالیه حرکت می‌کند.

بخش پنجم: خودشناسی و تعینات وجودی

۱. خودشناسی و شناخت تعین وجودی

خودشناسی، به معنای فهم منشأ تعین وجودی هر فرد است. این شناخت، به‌سان کلیدی است که درهای سلوک را می‌گشاید و انسان را از جهل و سردرگمی نجات می‌دهد. هر انسانی، در ظرف تعین خود (جبروت، ملکوت، مثال، یا ناسوت) شکل می‌گیرد، و عروجش به همان مرتبه وابسته است.

به تعبیر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، انسان باید بداند «از کجا آمده» تا بفهمد «به کجا می‌رود». این خودشناسی، به‌سان آینه‌ای است که حقیقت وجودی انسان را بازمی‌تاباند و مسیر صعود او را روشن می‌سازد.

درنگ: خودشناسی، به فهم منشأ تعین وجودی اشاره دارد و مسیر سلوک انسان را روشن می‌کند.

۲. تفاوت مراتب عروج و نزول

هر موجودی، در ظرف تعین خود، نزول و عروج متفاوتی دارد. برخی در جبروت تعین یافته‌اند، برخی در ملکوت، و برخی تنها در ناسوت شناخته می‌شوند. این تفاوت، به‌سان مسابقه‌ای است که هر شرکت‌کننده، بر اساس توان خود، مسیری متفاوت را طی می‌کند.

به عنوان مثال، پیامبر اکرم (ص) در معراج، به مرتبه «قاب قوسین أو أدنی» رسید، زیرا تعین او در مراتب عالی شکل گرفته بود. در مقابل، حضرت موسی (ع)، به دلیل تعین متفاوت، از رؤیت حق محروم شد. این تفاوت، نشان‌دهنده تنوع مراتب وجودی و تأثیر آن بر سلوک است.

درنگ: تفاوت مراتب عروج و نزول، به تعین وجودی هر فرد بستگی دارد، که مسیر سلوک او را تعیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به تبیین خودشناسی و تعینات وجودی پرداخت. خودشناسی، کلید سلوک است و انسان را به فهم منشأ تعین خود هدایت می‌کند. تفاوت مراتب عروج و نزول، به تنوع تعینات وجودی بستگی دارد، که هر فرد را در مسیر منحصربه‌فردی قرار می‌دهد.

نتیجه‌گیری: انبساط عالم، خلقت انسان، و سلوک کمال

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مسائل عمیق فلسفی و قرآنی در باب خلقت، ترتیب وجودی و نزولی، و جایگاه ماده اولیه در نظام هستی پرداخت. ماده، به‌عنوان بستر خلقت، در ترتیب وجودی مقدم است، اما در سیر نزولی، ناسوت در مرتبه آخر قرار می‌گیرد. آیات قرآنی، از جمله دخان، دحاها، رتق و فتق، و انبساط عالم، اسرار خلقت را روشن می‌کنند و با نظریه‌های کیهان‌شناختی مدرن همخوانی دارند.

انبساط عالم، به‌سان رودی است که از سرچشمه حق تعالی جاری شده و موجودات را به سوی کمال هدایت می‌کند. خلقت انسان، هدف این انبساط است، و عروج تحلیلی، او را به حقیقت کمالیه می‌رساند. خودشناسی، کلید این سلوک است، که انسان را به فهم تعین وجودی خود و مسیر صعودش رهنمون می‌سازد. نقد ضعف علمی حوزه‌های دینی، بر ضرورت همگامی با علوم معاصر تأکید دارد، تا معارف قرآنی در قالبی شایسته به جهانیان عرضه شود.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، حیرت ممدوح به چه دلیل برای سالک رخ می‌دهد؟

2. کدام صفت در درسگفتار به خداوند نسبت داده نشده است؟

3. طبق درسگفتار، صفات متقابل مانند هدایت و ضلالت چه ویژگی‌ای دارند؟

4. کدام گروه در درسگفتار به عنوان فاقد حیرت ممدوح معرفی شده‌اند؟

5. در درسگفتار، ضلالت قبل از نصاب به چه معناست؟

6. حیرت ممدوح در درسگفتار به عنوان وصف خلقی معرفی شده است.

7. صفات الهی در درسگفتار به صورت مطلق و غیر نسبی توصیف شده‌اند.

8. هر فردی طبق درسگفتار دارای نصیبی از حیرت نسبت به خداوند است.

9. ضلالت و هدایت در درسگفتار دارای نصاب شرعی هستند.

10. اولیای کاملین در درسگفتار به مقام هیمان می‌رسند که بالاتر از حيرت ممدوح است.

11. چرا حیرت ممدوح در درسگفتار فوق العلم توصیف شده است؟

12. تفاوت حیرت ممدوح و حیرت مذموم در درسگفتار چیست؟

13. چرا صفات هدایت و ضلالت در درسگفتار نسبی توصیف شده‌اند؟

14. منظور از نصاب شرعی در بحث ضلالت و هدایت در درسگفتار چیست؟

15. چگونه اولیای کاملین در درسگفتار از حیرت ممدوح فراتر می‌روند؟

پاسخنامه

1. سرعت سیر الهی و کمال جمعی حق

2. حیرت

3. نصبی و مرتبه‌ای

4. اولیای کاملین

5. ضلالت کفر و نجاست

6. درست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. زیرا حیرت ممدوح از ناتوانی سالک در احصای کمال جمعی الهی در ظرف عالم الهی ناشی می‌شود.

12. حیرت ممدوح فوق العلم و ناشی از کمال الهی است، اما حیرت مذموم دون العلم و از نقص جاهل سرچشمه می‌گیرد.

13. زیرا این صفات در مقایسه با مراتب مخلوقات و در تقابل با یکدیگر معنا پیدا می‌کنند.

14. نصاب شرعی حداقل معیاری است که شريعت برای تمایز بین مومن و کافر تعیین کرده است.

15. اولیای کاملین به مقام هیمان می‌رسند که بالاتر از حیرت ممدوح و قرب جلالی حق است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده