در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 436

متن درس

 

تأملی در معارف عرفانی و فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 436)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی علمی و فاخر از درس‌گفتارهای ارزشمند آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه شماره 436 از مجموعه «مصباح الانس» (مورخ ۴ آبان ۱۳۸۰) است که به تبیین مسائل عمیق عرفانی و فلسفی در چارچوب معارف اسلامی می‌پردازد. این اثر با تمرکز بر رابطه مظاهر و ظهورات الهی، سلسله‌مراتب وجودی، و جایگاه انبیا، اولیا، و انسان در نظام خلقت، نگاشته شده است.

بخش اول: تبیین رابطه مظاهر و ظهورات الهی

مقدمه سوم: نسبت مظاهر کلی و جزئی با حقایق الهی

درس‌گفتار حاضر با تکیه بر مقدمه سوم از سلسله مقدمات مجموعه «مصباح الانس» آغاز می‌شود که به رابطه میان مظاهر کلی و جزئی با حقایق الهی می‌پردازد. در این مقدمه آمده است: «المقدمة الثلاثة أن المظاهر الكلية للحقايق الكلية الأصيلة والجزئية للجزئية وبالجملة المظاهر حاكية للظواهر بما هي عليه حتى قلنا هي عينها ذاتاً وحقيقة وغيرها بالنسبة الظهور والتعين الرتبي». این عبارت به‌گونه‌ای ژرف به تناسب میان مظاهر (محل ظهور اسما و صفات الهی) و ظهورات (اسما و صفات) اشاره دارد. مظاهر کلی، مانند انبیا و اولیا، بازتاب‌دهنده حقایق کلی، نظیر اسم رحمان، و مظاهر جزئی، مانند افراد عادی، بازتاب‌دهنده اسمای جزئی، مانند رازق، هستند. این تناسب، چونان آینه‌ای است که حقیقت ظهورات را در خود متجلی می‌سازد، اما تفاوت در مراتب ظهور و تعین، چونان مراتب نور در آینه‌های گوناگون، آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند.

درنگ: مظاهر کلی و جزئی، تجلی‌گاه اسما و صفات الهی‌اند که به تناسب مرتبه وجودی خود، حقیقت ظهورات را متجلی می‌سازند، اما تفاوت در تعینات مرتبی، آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند.

مراتب ظهور: از احدیت به واحدیت

ظهورات الهی از مرتبه احدیت (ذات الهی بدون تعین) به واحدیت (ظهور اسما و صفات) و سپس به مظاهر گوناگون در مراتب نزول تحقق می‌یابد. انبیا به‌عنوان مظاهر اسمای کلی و افراد عادی به‌عنوان مظاهر اسمای جزئی در این سلسله‌مراتب جای دارند. این فرآیند، چونان نزول نور از سرچشمه بی‌کران الهی به آینه‌های مختلف است که هر یک به فراخور ظرفیت خویش، پرتوی از آن حقیقت را بازمی‌تابانند.

احدیت، مرتبه‌ای است که ذات الهی در آن بدون هرگونه تعین متجلی است، در حالی که واحدیت، صحنه ظهور اسما و صفات در مرتبه‌ای فروتر است. انبیا، به دلیل ظرفیت وجودی والا، مظاهر اسمای کلی‌اند، در حالی که افراد عادی، به سبب محدودیت‌های وجودی، تنها توانایی بازتاب اسمای جزئی را دارند.

درنگ: سلسله‌مراتب ظهور از احدیت به واحدیت و سپس به مظاهر کلی و جزئی، نظام خلقت را به‌گونه‌ای منظم و منطقی سامان می‌دهد، که هر مظهر به تناسب ظرفیت خود، تجلی‌گاه اسمای الهی است.

مقام ختمی: مظهر احدیت

مقام ختمی، متعلق به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مظهر احدیت است، در حالی که انبیا مظاهر واحدیت‌اند. این تمایز، چونان تفاوت میان خورشید و ستارگان است؛ خورشید، که مقام ختمی است، جامع تمامی پرتوهای الهی است، در حالی که ستارگان، که انبیا باشند، هر یک پرتوی خاص از اسمای الهی را بازمی‌تابانند.

احدیت، مرتبه ذات الهی بدون تعین است و مقام ختمی، به دلیل جامعیت وجودی، توانایی بازتاب این مرتبه را دارد. انبیا، در مرتبه واحدیت، مظهر اسمای کلی‌اند، اما مقام ختمی، چونان قله‌ای رفیع، تمامی اسما و صفات را در خود جمع کرده است.

درنگ: مقام ختمی، به‌عنوان مظهر احدیت، جامع تمامی اسما و صفات الهی است، در حالی که انبیا، در مرتبه واحدیت، مظهر اسمای کلی‌اند.

تفاوت مظاهر در تعین و ظهور

مظاهر، حاکی از ظهورات الهی‌اند و به همان صورتی که ظهورات‌اند، تجلی می‌یابند. این مظاهر، از حیث ذات و حقیقت، عين ظهورات‌اند، اما از منظر تعین و مرتبه ظهور متفاوت‌اند. این تفاوت، چونان تفاوت رنگ‌های مختلف در منشور نور است که همگی از یک سرچشمه نورانی‌اند، اما هر یک جلوه‌ای خاص دارند.

این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود در عرفان اسلامی دارد. مظاهر، تجلیات اسما و صفات الهی‌اند، اما تفاوت آن‌ها در مراتب ظهور و تعینات مرتبی است. برای مثال، مظهر رحمانیت با مظهر رزاقیت، هرچند هر دو از حقیقت الهی سرچشمه می‌گیرند، از نظر مرتبه ظهور متفاوت‌اند.

درنگ: مظاهر، عين ظهورات الهی‌اند از حیث ذات و حقیقت، اما تفاوت در تعینات مرتبی، آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌سازد.

انبیا و اولیا: مظاهر اسمای کلی

انبیا و اولیا، به دلیل ظرفیت وجودی والا، مظاهر اسمای کلی الهی، مانند رحمان و رحیم، هستند، در حالی که افراد عادی، به سبب محدودیت‌های وجودی، مظاهر اسمای جزئی، مانند رازق، می‌باشند. این تمایز، چونان تفاوت میان دریای بی‌کران و جویبارهای کوچک است؛ دریا، که انبیا و اولیا باشند، ظرفیت بازتاب تمامی اسما را دارد، در حالی که جویبارها، که افراد عادی‌اند، تنها بخشی از این حقیقت را منعکس می‌کنند.

این سلسله‌مراتب وجودی، نظام خلقت را به‌گونه‌ای منظم و منطقی سامان می‌دهد که هر موجودی بر اساس ظرفیت خویش، تجلی‌گاه اسمای الهی است.

درنگ: انبیا و اولیا، مظاهر اسمای کلی الهی‌اند، در حالی که افراد عادی، مظاهر اسمای جزئی‌اند، و این تفاوت به تناسب ظرفیت وجودی هر مظهر بازمی‌گردد.

تفاوت اسمای کلی و جزئی

اسمای کلی، مانند رحمان، نسبت به اسمای جزئی، مانند رازق، در مرتبه‌ای والاتر قرار دارند. مظاهر نیز به همین ترتیب متفاوت‌اند؛ برای مثال، مظهر جمال با مظهر رزاق از نظر مرتبه ظهور تفاوت دارد. این تفاوت، چونان تفاوت میان قله‌های رفیع و دشت‌های هموار است؛ قله‌ها، که اسمای کلی باشند، فراگیرتر و عام‌ترند، در حالی که دشت‌ها، که اسمای جزئی‌اند، به جنبه‌های خاص‌تری از حقیقت الهی اشاره دارند.

این تمایز، ریشه در سلسله‌مراتب اسما و صفات الهی در فلسفه و عرفان اسلامی دارد و نظام خلقت را به‌گونه‌ای منسجم و منطقی ترسیم می‌کند.

درنگ: اسمای کلی، مانند رحمان، نسبت به اسمای جزئی، مانند رازق، در مرتبه‌ای والاتر قرار دارند، و مظاهر نیز به تناسب این مراتب متفاوت‌اند.

بخش دوم: جایگاه انسان و انبیا در نظام خلقت

انسان: مظهر جامع اسمای الهی

انسان، به‌طور کلی، مظهر جامع اسمای الهی است، اما انبیا و اولیا مظاهر فعلی و انسان‌های عادی مظاهر اقتضایی (بالقوه) هستند. این جایگاه، چونان آیینه‌ای است که تمامی رنگ‌های الهی را در خود جای می‌دهد، اما تنها در انبیا و اولیا این رنگ‌ها به‌صورت کامل و بالفعل متجلی می‌شوند.

این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

(: «و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار می‌دهم.»)

انسان، به دلیل ظرفیت خلیفه‌اللهی، قادر به تجلی تمامی اسما است، اما انبیا و اولیا این ظرفیت را به‌صورت بالفعل محقق کرده‌اند.

درنگ: انسان، مظهر جامع اسمای الهی است، اما انبیا و اولیا این جامعیت را به‌صورت بالفعل و انسان‌های عادی به‌صورت بالقوه متجلی می‌سازند.

تفاوت مراتب انسان و موجودات

انسان، به‌عنوان نوع (کلی)، در مقابل موجودات، که افراد (جزئی) هستند، قرار دارد. انبیا و اولیا مظاهر فعلی اسمای کلی و انسان‌های عادی مظاهر اقتضایی‌اند. این تمایز، چونان تفاوت میان درخت تنومند و شاخه‌های کوچک است؛ درخت، که انسان باشد، ظرفیت جامعیت دارد، در حالی که شاخه‌ها، که موجودات دیگر باشند، تنها بخشی از حقیقت را بازمی‌تابانند.

نقد درس‌گفتار بر آمیختن انسان‌های عادی با موجودات غیرانسانی تأکید دارد، زیرا انسان، به دلیل ظرفیت خلیفه‌اللهی، در مرتبه‌ای والاتر قرار دارد.

درنگ: انسان، به‌عنوان نوع، مظهر کلی اسمای الهی است، در حالی که موجودات غیرانسانی مظاهر جزئی‌اند، و نباید این دو را با یکدیگر آمیخت.

نقد حوزه‌های علمیه در نظم‌بخشی به مباحث عرفانی

درس‌گفتار به ضعف حوزه‌های علمیه در تنظیم و نظم‌بخشی به مباحث عرفانی و فلسفی اشاره دارد و تأکید می‌کند که به جای اصلاح و بازنگری این مباحث، به تکرار آن‌ها اکتفا می‌شود. این نقد، چونان هشداری است به باغبانی که به جای هرس درختان، تنها شاخه‌های خشکیده را جمع‌آوری می‌کند.

این دیدگاه بر ضرورت بازنگری در روش‌های علمی و آموزشی حوزه‌ها تأکید دارد تا با نیازهای معاصر همخوانی داشته باشد.

درنگ: حوزه‌های علمیه در نظم‌بخشی به مباحث عرفانی و فلسفی نیازمند بازنگری و اصلاح‌اند تا با نیازهای معاصر همخوانی یابند.

بخش سوم: جایگاه انبیا و اولیا در هدایت امت

نقد حدیث قیامت و ضرورت وجود امت

درس‌گفتار به حدیثی اشاره دارد که انبیا را در قیامت با امت‌های متفاوت (رهط، دو نفر، یک نفر، یا بدون امت) توصیف می‌کند. این حدیث نقد می‌شود، زیرا هیچ نبی‌ای بدون امت نیست. این نقد، چونان یادآوری است که پیامبر بدون پیام‌رسانی، چونان چشمه‌ای بی‌جویبار است.

قرآن کریم در آیه‌ای شریف این حقیقت را تأیید می‌کند:

وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ

(: «و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه اهل آن را به سختی و رنج گرفتار کردیم تا شاید تضرع کنند.»)

این آیه نشان می‌دهد که هر نبی برای هدایت قومی فرستاده شده و رسالت بدون امت بی‌معناست.

درنگ: هیچ نبی‌ای بدون امت نیست، زیرا رسالت بدون مخاطب بی‌معناست، و هر نبی موفق به هدایت امتی بوده است.

موفقیت انبیا در هدایت امت

هر نبی موفق بوده و امتی داشته که او را به‌صورت طوعاً یا کرهاً پذیرفته‌اند. این موفقیت، چونان میوه‌ای است که از درخت رسالت برمی‌آید و گواه تأثیرگذاری انبیا در هدایت امت‌هاست.

روایت سلیم بن قیس، با اشاره به امیرالمؤمنین (ع)، تأکید می‌کند که هر نبی امتی داشته و برخی به‌صورت اختیاری و برخی به‌صورت اجباری او را پذیرفته‌اند. این تنوع در کیفیت ایمان، چونان رنگ‌های گوناگون در یک باغ است که هر یک به فراخور خود، زیبایی خاص خویش را دارند.

درنگ: هر نبی موفق به هدایت امتی بوده است، چه به‌صورت اختیاری و چه اجباری، و این موفقیت گواه تأثیرگذاری رسالت اوست.

کیفیت امت امیرالمؤمنین (ع)

امت امیرالمؤمنین (ع)، از نظر کیفیت، با حضور شخصیت‌هایی چون حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، و یاران وفاداری چون سلمان، مقداد، و عمار، در مرتبه‌ای والا قرار دارند. این کیفیت، چونان گوهرهایی درخشان در میان سنگ‌ریزه‌هاست که ارزش آن‌ها به دلیل کمیت نیست، بلکه به سبب نورانیت و عظمت وجودی آن‌هاست.

این دیدگاه بر برتری کیفی امت ایشان نسبت به کمیت تأکید دارد و نشان می‌دهد که ارزش امت به کیفیت ایمان و وفاداری آن‌هاست.

درنگ: امت امیرالمؤمنین (ع) از نظر کیفیت ایمان و وفاداری در مرتبه‌ای والا قرار دارد و ارزش آن به نورانیت وجودی یاران ایشان است.

نقد مقایسه کمی انبیا و اولیا

درس‌گفتار تأکید دارد که مقایسه کمی (تعداد امت) نادرست است و کیفیت ایمان و تأثیرگذاری انبیا و اولیا باید ملاک باشد. این نقد، چونان هشداری است به اینکه نباید ارزش یک گوهر را با تعداد سنگ‌ریزه‌ها سنجید.

امیرالمؤمنین (ع)، به‌عنوان موفق‌ترین ولی خدا، با امتی کیفی، تأثیر عمیقی بر عالم داشته است. این موفقیت، چونان درختی است که میوه‌های آن تا ابدیت بارور است.

درنگ: کیفیت ایمان و تأثیرگذاری انبیا و اولیا، نه کمیت امت، ملاک موفقیت آن‌هاست.

بخش چهارم: ولایت و معرفت الهی

جایگاه معصومین در نظام ولایت

درس‌گفتار به جایگاه ویژه معصومین (ع) در نظام ولایت اشاره دارد: حضرت زهرا (س) مظهر احدیت باطنی، امیرالمؤمنین (ع) مظهر احدیت جمعی، و امام زمان (عج) ختم مهر حیدری‌اند. این تمایز، چونان نقش‌های مختلف در یک تابلوی عظیم است که هر یک جلوه‌ای خاص از حقیقت الهی را به نمایش می‌گذارند.

این دیدگاه، مراتب ولایت در عرفان شیعی را تبیین می‌کند و جایگاه هر یک از معصومین (ع) را به‌عنوان مظهر خاصی از احدیت و واحدیت مشخص می‌سازد.

درنگ: حضرت زهرا (س) مظهر احدیت باطنی، امیرالمؤمنین (ع) مظهر احدیت جمعی، و امام زمان (عج) ختم مهر حیدری‌اند، که هر یک جلوه‌ای خاص از ولایت الهی را متجلی می‌سازند.

نقد عرفان عام و خاص

درس‌گفتار، عرفان ابن‌عربی و قونوی را در وجه عام قوی، اما در وجه خاص (ولایت شیعی) ضعیف می‌داند. این نقد، چونان اشاره‌ای است به اینکه عرفان عام، مانند دریایی وسیع اما کم‌عمق است، در حالی که عرفان شیعی، چونان چشمه‌ای ژرف و زلال، به حقیقت ولایت معصومین (ع) دست می‌یابد.

عرفان شیعی، به دلیل تأکید بر ولایت معصومین، در مرتبه‌ای متمایز قرار دارد و از عرفان عام، که فاقد این عمق است، پیشی می‌گیرد.

درنگ: عرفان شیعی، به دلیل تأکید بر ولایت معصومین (ع)، از عرفان عام پیشی می‌گیرد و در مرتبه‌ای والاتر قرار دارد.

رزق ولایی و تربیت کاملین

ولایت و معرفت الهی، رزقی است که خداوند به اولیا و محبین عطا می‌کند و با درس و بحث به‌دست نمی‌آید. این رزق، چونان بارانی است که از آسمان رحمت الهی بر زمین دل‌های آماده فرو می‌ریزد.

این دیدگاه بر نقش عنایت الهی در سلوک عرفانی تأکید دارد و ولایت خاص را موهبتی الهی می‌داند که به افراد خاص عطا می‌شود.

درنگ: ولایت و معرفت الهی، رزقی الهی است که به اولیا و محبین عطا می‌شود و با درس و بحث حاصل نمی‌گردد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 436 از مجموعه «مصباح الانس»، با تمرکز بر رابطه مظاهر و ظهورات الهی، نظام خلقت را به‌گونه‌ای منظم و منطقی تبیین می‌کند. این درس‌گفتار، با تأکید بر مقدمه سوم، سلسله‌مراتب ظهور از احدیت به واحدیت و سپس به مظاهر کلی و جزئی را تحلیل کرده و جایگاه انبیا، اولیا، و انسان‌ها را در این نظام مشخص می‌سازد. مقام ختمی، به‌عنوان مظهر احدیت، و معصومین (ع)، به‌عنوان مظاهر خاص ولایت، در مرکز این نظام قرار دارند. نقدهای مطرح‌شده به ضعف‌های حوزه‌های علمیه و برخی روایات، ضرورت بازنگری در رویکردهای علمی و عرفانی را نشان می‌دهد. این نوشتار، با زبانی فاخر و آکادمیک، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های مرتبط را به‌گونه‌ای منسجم و جذاب ارائه کرده است تا منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، مظاهر کلی به چه چیزی مرتبط هستند؟

2. طبق متن درسگفتار، مقام ختمی به کدام مرتبه از ظهور مرتبط است؟

3. در درسگفتار، انبیا به عنوان مظهر چه چیزی معرفی شده‌اند؟

4. بر اساس درسگفتار، تفاوت مظاهر با ظواهر در چیست؟

5. طبق درسگفتار، انسان به چه عنوانی مظهر اسماء کلی معرفی شده است؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که احدیت هیچ مظهری ندارد.

7. بر اساس متن، تمام موجودات مظاهر جزئی اسماء الهی هستند.

8. طبق درسگفتار، انبیا و اولیا تنها مظاهر فعلی اسماء کلی هستند.

9. درسگفتار معتقد است که مظاهر عین ظواهرند از نظر ذات و حقیقت.

10. بر اساس درسگفتار، عموم ناس با موجودات دیگر در یک سطح مظهریت قرار دارند.

11. تفاوت اصلی بین مظاهر کلی و مظاهر جزئی در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار مقام ختمی را مظهر احدیت می‌داند؟

13. طبق درسگفتار، منظور از تعین رتبی چیست؟

14. چرا در درسگفتار گفته شده که انسان مظهر اقتضایی اسماء کلی است؟

15. منظور از عبارت 'مظاهر حاکیة لظواهر' در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. اسماء و صفات کلی

2. احدیت

3. فقط واحدیت

4. تعین و ظهور رتبی

5. مظهر اقتضایی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. مظاهر کلی با اسماء و صفات کلی و مظاهر جزئی با اسماء و صفات جزئی مرتبط هستند.

12. زیرا مقام ختمی ظهور کامل احدیت را در ظرف نزول داراست.

13. تعین رتبی به تفاوت در مراتب ظهور و غلبه اسماء الهی اشاره دارد.

14. زیرا انسان به طور بالقوه ظرفیت ظهور همه اسماء کلی را دارد.

15. مظاهر به همان صورتی که ظواهر (اسماء و صفات) هستند، آنها را حکایت می‌کنند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده