در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 451

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 451)

مقدمه: درآمدی بر تبیین رابطه حق و خلق

در این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی یکی از پیچیده‌ترین مباحث عرفانی و فلسفی، یعنی رابطه میان حق و خلق، پرداخته می‌شود. این مبحث، که در کتاب شریف مصباح الانس مورد توجه قرار گرفته، با بهره‌گیری از تمثیل شمس و قمر، ظهور و مظهر، و تبادل صفات حقی و خلقی را در مراتب نزول و صعود وجودی تبیین می‌کند. رویکرد عرفانی این متن، که با نقد دیدگاه‌های کلامی نظیر اشاعره و تحلیل احکام مظهري و مظهری همراه است، به حل مسائل بنیادین الهیات نظیر جبر، اختیار، و عدالت الهی می‌پردازد.

بخش نخست: تمثیل شمس و قمر و تبیین رابطه ظهور و مظهر

ظهور کیفیات قمر به نور شمس

در عرفان نظری، تمثیل شمس و قمر به‌عنوان مثالی برای رابطه حق و خلق، جایگاه ویژه‌ای دارد. نور خورشید، کیفیات پنهان جرم تاریک قمری را آشکار می‌سازد، چنان‌که حق تعالی، صفات و کمالات خلق را در مرتبه ظهور متجلی می‌کند. این تمثیل، که در متن اصلی با عبارت «أن بالنور الشمسي ظهرت الکيفيات الخفيه في الجرم المظلم القمري» بیان شده، بر این حقیقت دلالت دارد که شمس، مظهر کیفیات قمر است، همان‌گونه که حق، مظهر کمالات خلق.

درنگ: نور شمس، به‌منزله فیض الهی، کیفیات پنهان خلق را آشکار می‌سازد، و قمر، به‌مثابه انسان، تنها در پرتو این نور به ظهور می‌رسد.

این رابطه، نه از باب مشابهت ذاتی، بلکه از منظر تمثیل است. همان‌گونه که نور خورشید، بدون تغییر در ذات خود، قمر را روشن می‌کند، حق تعالی نیز بدون تغییر در ذات قدسی خویش، خلق را به کمالات وجودی می‌رساند.

تناسب شمس و قمر با حق و خلق

تناسب میان شمس و قمر، به‌عنوان مثالی برای رابطه حق و خلق، بر ظهور و مظهر تأکید دارد. شمس، مظهر نور قمر است، و قمر، محل التيام حرارت شمس. این تناسب، در متن اصلی با عبارت «بيان نسبت به تناسب شمس و قمر در مثال انسان و حق در ممثل بود» تبیین شده است. با این حال، خصوصیات طبیعی اجسام (شمس و قمر) لزوماً به ممثل (حق و خلق) قابل تعمیم نیست، زیرا انسان، به‌عنوان مظهر جامع الهی، از مرتبه‌ای متعالی‌تر برخوردار است.

این تمثیل، مانند آیینه‌ای است که حقیقت را به‌صورت محدود بازمی‌تاباند. هرچند شمس و قمر در عالم طبیعت، رابطه‌ای متقابل دارند، اما رابطه حق و خلق، در مرتبه‌ای وجودی فراتر از طبیعت قرار دارد.

محدودیت‌های تمثیل شمس و قمر

هر تمثیلی، به‌ویژه در بیان حقایق متعالی، با محدودیت‌هایی مواجه است. متن اصلی با تأکید بر این نکته که «لازم نيست كه هر تناسبى بين شمس و قمر هست بين خدا و انسان هم اين چنين باشد»، از تعمیم غیرمنطقی خصوصیات طبیعی به رابطه حق و خلق جلوگیری می‌کند. اجسام، به دلیل محدودیت‌های مادی، نمی‌توانند تمامی ابعاد رابطه وجودی میان حق و انسان را بازتاب دهند.

درنگ: تمثیل شمس و قمر، تنها بخشی از حقیقت رابطه حق و خلق را نشان می‌دهد و نباید خصوصیات مادی آن را به ممثل تعمیم داد.

اقتران شمس و قمر و آثار متقابل

اقتران میان نور شمس و جرم قمر، مبنای ظهور اوصافی نظیر جزر و مد، گرما و سرما، و فصول است. بدون این اقتران، چنین آثاری پدیدار نمی‌شوند. این تعامل، در متن اصلی با عبارت «لولا الاقتران بين نورها… ما وصف نور الشمسي بالاختلاف و التغير» بیان شده است. در عالم حقیقت، این اقتران به رابطه ظهور و مظهر میان حق و خلق اشاره دارد، جایی که خلق، در پرتو فیض الهی، به ظهور می‌رسد.

مانند رقص نور و سایه در طبیعت، اقتران حق و خلق، آثار وجودی را در عالم خلق پدید می‌آورد، اما این آثار، بدون فیض الهی، بی‌معنا و بی‌حاصل‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین تمثیل شمس و قمر، رابطه ظهور و مظهر میان حق و خلق را به‌گونه‌ای عرفانی و فلسفی بررسی کرد. این تمثیل، هرچند در بیان حقایق متعالی با محدودیت‌هایی مواجه است، اما به‌خوبی نقش فیض الهی در آشکارسازی کمالات خلق را نشان می‌دهد. اقتران شمس و قمر، به‌عنوان مثالی از تعامل حق و خلق، بر وابستگی خلق به فیض الهی تأکید دارد.

بخش دوم: تبادل صفات حقی و خلقی در مراتب نزول و صعود

تناسب انتباعی و تقابلی

تناسب میان حق و خلق، از نوع انتباعی و تقابلی است، به‌گونه‌ای که صفات حقی به خلق و صفات خلقی به حق نسبت داده می‌شود. این تناسب، در متن اصلی با عبارت «تناسب بين حق و خلق، تناسب انتباعى، تقابلى است» تبیین شده است. در مرتبه نزول، حق صفات خلقی (مانند قرض دادن یا علم تفصیلی) می‌پذیرد، و در مرتبه صعود، خلق صفات حقی (مانند حیات و علم) دریافت می‌کند.

این تبادل، مانند آینه‌ای است که نور حق را در خلق و سایه خلق را در حق بازمی‌تاباند. نه از باب مشابهت، بلکه از منظر تمثیل، این رابطه، وحدت وجودی میان حق و خلق را نشان می‌دهد.

ظهور و مظهر در صفات

انسان، به‌عنوان مظهر، در مرتبه صعود، صفات الهی را دریافت می‌کند، و حق، در مرتبه نزول، صفات خلقی را به‌صورت ظهوری می‌پذیرد. این دیدگاه، در متن اصلی با عبارت «ظهورات و مظهرات انسان مى‌تواند صفات الهى را به خودش بگيرد» بیان شده است. انسان کامل، به‌ویژه انبیاء و اولیاء، مظهر کمالات الهی و عامل ظهور خیرات در مؤمنان است.

درنگ: انسان کامل، به‌منزله آیینه تمام‌نمای حق، کمالات الهی را در خود متجلی می‌سازد و واسطه فیض الهی در عالم خلق است.

تمثیل و عدم مشابهت

تبادل صفات میان حق و خلق، نه به دلیل مشابهت ذاتی، بلکه به‌صورت تمثیلی و بر اساس رابطه ظهور و مظهر است. متن اصلی با تأکید بر این نکته که «اين نه از باب مشابهت است بلكه از باب مثال است»، از تفسیر مادی این رابطه جلوگیری می‌کند. این تمایز، مانند تفاوت میان نور و سایه است که هرچند در ظاهر به هم شبیه‌اند، اما در حقیقت، از مراتب متفاوتی برخوردارند.

احکام مظهري و مظهری

حق، در ظرف ظهور، احکام مظهري (صفات حقی) و خلق، احکام مظهری (صفات خلقی) دارد. این تبادل، در متن اصلی با عبارت «حق می‌شود مظهر، ناس می‌شود مظهر» تبیین شده است. احکام مظهري، به ظهور حق در خلق و احکام مظهری، به پذیرش صفات توسط خلق اشاره دارد. مانند جویباری که از سرچشمه حق سرچشمه می‌گیرد و در مسیر خود، رنگ‌های گوناگون زمین را به خود می‌گیرد، خلق نیز در پرتو فیض حق، به صفات متمایز آراسته می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی تبادل صفات حقی و خلقی در مراتب نزول و صعود، بر وحدت وجودی میان حق و خلق تأکید کرد. این تبادل، که نه از باب مشابهت، بلکه از منظر تمثیل است، نقش انسان کامل را به‌عنوان مظهر کمالات الهی و واسطه فیض الهی برجسته می‌سازد. احکام مظهري و مظهری، مبنای رابطه پویای حق و خلق را تشکیل می‌دهند.

بخش سوم: نقد دیدگاه اشاعره و تبیین اسباب و علل

نقد دیدگاه اشاعره درباره اسباب

اشاعره اسباب را ظاهری و نتیجه عادت الهی می‌دانند، اما این دیدگاه، در متن اصلی با عبارت «اشاعره… اسباب ظاهرى… عادة الله جرت» نقد شده است. اسباب، اعدادی و افاضی‌اند و با افاضه حق عمل می‌کنند. برخلاف نظر اشاعره، که اسباب را صرفاً عادتی می‌پندارند، اسباب در نظام هستی، واقعیتی اعدادی و افاضی دارند.

مانند باغبانی که خاک را آماده می‌کند و آب را جاری می‌سازد، خلق با فاعلیت اعدادی و حق با فاعلیت افاضی، در خلق آثار عالم مشارکت دارند.

اسباب اعدادی و افاضی

اسباب و علل به دو نوع اعدادی (مادی و خلقی) و افاضی (الهی و فیاضی) تقسیم می‌شوند. حق، فاعل افاضی و خلق، فاعل اعدادی است. این تقسیم‌بندی، در متن اصلی با عبارت «اسباب و علل اعدادى، افاضى» بیان شده است. این دیدگاه، از جبر و تفویض اجتناب کرده و مشارکت حق و خلق را در فاعلیت تبیین می‌کند.

درنگ: اسباب اعدادی و افاضی، مشارکت حق و خلق را در فاعلیت عالم نشان می‌دهند و دیدگاه عادتی اشاعره را رد می‌کنند.

فاعلیت حق و خلق

حق، به‌صورت افاضی و خلق، به‌صورت اعدادی فاعلیت دارند. این دیدگاه، در متن اصلی با عبارت «حق افاضه مى‌كند حقيقتآ، خلق اعداد مى‌كند حقيقتآ» تبیین شده است. هر دو فاعل‌اند، اما در مراتب متفاوت. مانند نقاشی که با قلم‌مو رنگ را بر بوم می‌نشاند، حق فاعل افاضی و خلق فاعل اعدادی است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه اشاعره و تبیین اسباب اعدادی و افاضی، بر واقعیت فاعلیت حق و خلق تأکید کرد. این دیدگاه، با رد نظر عادتی اشاعره، مشارکت حق و خلق را در نظام هستی به‌گونه‌ای منسجم و عقلانی تبیین می‌کند.

بخش چهارم: حل مسائل جبر، اختیار و عدالت الهی

مفهوم اشاعه و حل مسئله جبر

مفهوم اشاعه، با تبیین حضور مشاع حق و خلق در همه امور، مسائل جبر و تفویض را حل می‌کند. این مفهوم، در متن اصلی با تمثیل دانه‌ای در خرمن گندم بیان شده است: «من با يك دانه‌ام به هر دانه‌اى از اين خرمن كه دست بزنم مال خودم را برداشتم». اشاعه، مانند خرمنی است که هر دانه آن، متعلق به همه است، و فاعلیت حق و خلق در آن به‌صورت مشاع حضور دارد.

درنگ: اشاعه، با نفی جبر و تفویض، فاعلیت مشاع حق و خلق را تبیین می‌کند و وحدت وجودی را در نظام هستی نشان می‌دهد.

امر بین امرین و اشاعه

امر بین امرین، به معنای اشاعه است که جبر و تفویض را نفی کرده و فاعلیت حق و خلق را به‌صورت مشاع تبیین می‌کند. این دیدگاه، در متن اصلی با عبارت «امر بين امرين همان مشاعى است» بیان شده است. مانند جویباری که از سرچشمه‌ای واحد جاری می‌شود، اما در مسیر خود رنگ‌های گوناگون می‌گیرد، اشاعه نیز فاعلیت حق و خلق را در وحدتی وجودی نشان می‌دهد.

عدالت الهی در قیامت

قیامت، صحنه عدالت مشاع است که خدا با آیه ﴿وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ﴾ (سوره یونس: ۱۰۹، : «و خدا میان بندگان داوری می‌کند»)، همه را به‌صورت جمعی محاکمه می‌کند. این عدالت، نارسایی‌های عدالت دنیوی را جبران کرده و فاعل مباشر و تسبیب را مسئول می‌داند.

مانند محکمه‌ای که همه عوامل یک حادثه را به پای میز قضا می‌کشاند، قیامت نیز عدالت مشاع را در برابر دیدگان خلق آشکار می‌سازد.

فاعل مباشر و تسبیب

در نظام اشاعه، فاعل مباشر (انسان) و فاعل تسبیب (همه عوامل، از جمله حق، زمان، مکان) در گناه و فعل شریک‌اند. این دیدگاه، در متن اصلی با عبارت «فاعل تسبيب كى است؟ همه» تبیین شده است. مانند زنجیره‌ای از علل که هر حلقه آن به حلقه دیگر وابسته است، فاعلیت در نظام اشاعه، مشاع و مشترک است.

اکتساب و آیه ﴿لَهَا مَا كَسَبَتْ﴾

آیه ﴿لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ﴾ (سوره بقره: ۲۸۶، : «هر چه به دست آورده به سود او و هر چه مرتكب شده به زيان اوست»)، اکتساب صعودی (سعادت) و درکی (شقاوت) را نشان می‌دهد. اکتساب، به فاعلیت خلق در ظرف اختیار اشاره دارد، در حالی که خلق، به فاعلیت حق وابسته است.

درنگ: اکتساب، فاعلیت خلق در ظرف اختیار را نشان می‌دهد، اما این فاعلیت، در پرتو فیض الهی و در نظام اشاعه معنا می‌یابد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین مفهوم اشاعه، مسائل جبر، اختیار، و عدالت الهی را به‌گونه‌ای عرفانی و فلسفی حل کرد. اشاعه، با نفی جبر و تفویض، فاعلیت مشاع حق و خلق را نشان می‌دهد، و عدالت الهی در قیامت، این فاعلیت را به‌صورت کامل متجلی می‌سازد.

بخش پنجم: تبیین آیات قرآنی و نقش انسان کامل

آیه ﴿حَتَّىٰ نَعْلَمَ﴾

آیه ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ﴾ (سوره محمد: ۳۱، : «و قطعاً شما را مى‌آزماييم تا مجاهدانتان را بشناسيم»)، به علم تفصیلی در ظرف خلق اشاره دارد، نه جهل حق. این علم، به خلق و ملائکه نسبت داده می‌شود، نه ذات حق که عالم به همه چیز است.

مانند معلمی که دانش‌آموزان را امتحان می‌کند تا استعدادهایشان آشکار شود، این آیه نیز ظهور کمالات خلق را در ظرف امتحان الهی نشان می‌دهد.

آیه ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ﴾

آیه ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾ (سوره انفال: ۱۷، : «و تو [تير] نيفكندى آن‌گاه كه [تير] افكندى، بلكه خدا افكند»)، جمع میان فاعلیت حق و خلق را نشان می‌دهد. این آیه، بر وحدت فاعلیت در ظرف اشاعه تأکید کرده و تفکیک میان حق و خلق را رد می‌کند.

درنگ: آیه ﴿وَمَا رَمَيْتَ﴾، وحدت فاعلیت حق و خلق را در نظام اشاعه تبیین می‌کند و جبر و تفویض را نفی می‌نماید.

نقش انسان کامل

انسان کامل، به‌ویژه انبیاء و اولیاء، مظهر کمالات الهی و عامل ظهور خیرات در مؤمنان است. این نقش، در متن اصلی با عبارت «انسان كامل… علت ظهور كمالات و خيرات در مومنين هستند» بیان شده است. مانند خورشیدی که نور خود را بر زمین می‌تاباند، انسان کامل نیز فیض الهی را به خلق می‌رساند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین آیات قرآنی و نقش انسان کامل، بر وحدت فاعلیت حق و خلق و جایگاه انسان کامل به‌عنوان واسطه فیض الهی تأکید کرد. این آیات، مانند چراغ‌هایی در مسیر عرفان، حقایق متعالی را برای سالکان روشن می‌سازند.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با تبیین رابطه حق و خلق از منظر عرفانی و فلسفی، به بررسی تمثیل شمس و قمر، تبادل صفات حقی و خلقی، نقد دیدگاه اشاعره، و حل مسائل جبر، اختیار، و عدالت الهی پرداخت. مفهوم اشاعه، به‌عنوان کلیدی برای فهم وحدت وجودی، جبر و تفویض را نفی کرده و فاعلیت مشاع حق و خلق را تبیین نمود. انسان کامل، به‌منزله آیینه‌ای تمام‌نما، کمالات الهی را در عالم خلق متجلی می‌سازد. آیات قرآنی، مانند ﴿وَمَا رَمَيْتَ﴾ و ﴿حَتَّىٰ نَعْلَمَ﴾، این حقایق را با زبانی الهی و روشن بیان می‌کنند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، آفات مفسده برای نباتات چه زمانی رخ می‌دهند؟

2. بر اساس متن، چرا مانع‌شناسی برای انسان اهمیت دارد؟

3. مفهوم 'عوائق المقدرة' در متن به چه اشاره دارد؟

4. طبق متن، اثر ذکر 'سبحان الله' چیست؟

5. بر اساس متن، چرا اولیای خدا از موانع آگاه هستند؟

6. اولیای خدا به دلیل آگاهی از موانع، هرگز زمین نمی‌خورند و در مسیر سلوک محفوظ هستند.

7. طبق متن، مصرف غذای حرام هیچ تأثیری بر انسان ندارد، حتی اگر معصیت محسوب نشود.

8. موانع در عالم وجودی هیچ‌گاه تحت کنترل مشیت الهی نیستند.

9. بر اساس متن، آفات مفسده تنها به نباتات محدود می‌شوند و بر انسان تأثیری ندارند.

10. اولیای خدا گاهی برای دفع موانع از ذکر، اراده و همت استفاده می‌کنند.

11. چرا مصرف غذای حرام می‌تواند انسان را به هاری و نابودی بکشاند؟

12. تفاوت آفات مفسده و موانع تناول چیست؟

13. چرا اولیای خدا مانند طیور توصیف شده‌اند؟

14. منظور از 'تصادم القوی والخواص' در متن چیست؟

15. چرا نسخ آیات الهی به معنای تفویت مقتضی نیست؟

پاسخنامه

1. قبل از تکمیل رشد و رسیدن به تمامیت.

2. برای جلوگیری از نابودی یا محدودیت در مسیر سلوک.

3. موانع پیش‌بینی‌شده‌ای که تحت مشیت الهی قرار دارند.

4. دفع موانع و آفات از مسیر سیر وجودی.

5. به دلیل داشتن قوه‌ای خاص برای تشخیص موانع از دور.

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. غذای حرام آثار وضعی دارد که انسان را از تعادل خارج کرده و به رفتارهای مخرب می‌کشاند.

12. آفات مفسده نبات را قبل از کمال نابود می‌کنند، اما موانع تناول مانع مصرف آن توسط حیوان یا انسان می‌شوند.

13. اولیای خدا مانند پرندگان با پرواز از موانع دوری می‌کنند و در مسیر سلوک جابه‌جا می‌شوند.

14. تصادم قوا و خواص به برخورد غذاها یا خصوصیات متضاد در مراتب وجود اشاره دارد که فساد ایجاد می‌کند.

15. نسخ آیات پایان اقتضای آنهاست، نه از بین رفتن مقتضی، زیرا هر آیه تا زمان معین خود کامل است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده