متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 472)
مقدمه
کتاب حاضر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 472، به تبیین عمیق و تخصصی مفاهیم عرفان نظری، با محوریت تجلیات الهی و مقام انسان کامل، میپردازد. متن با ساختاری علمی و نظاممند، به بررسی مفاهیمی چون تجلیات ذاتی و فعلی، اسماء سبعه، حضرات برزخیه، و نقش انسان بهعنوان قلب عالم پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم، روایات، و آرای عرفانی، محتوای غنی و منسجمی را فراهم میآورد.
بخش یکم: تجلیات الهی: جلاء و استجلاء
مفهومشناسی تجلیات الهی
تجلیات الهی، بهعنوان محور اصلی عرفان نظری، به دو گونهی ذاتی (جلاء) و فعلی (استجلاء) تقسیم میشوند. جلاء، تجلی ذات الهی در مقام واحدیت است که بدون فیض و در ساحت تعینات ذاتی رخ میدهد. این مقام، همانند آینهای زلال است که ذات حق را در خلوص خود بازمیتاباند، بیآنکه اثری از خلق در آن هویدا شود. استجلاء، اما، به ظهورات فعلی و خلقی در حضره عمائیه (اعیان ثابته) و عالم ناسوت اشاره دارد، جایی که فیض الهی چون جویباری زلال در کالبد خلقت جاری میگردد.
درنگ: جلاء، تجلی ذاتی در مقام احدیت و واحدیت است که به تعینات بدون فیض اشاره دارد، و استجلاء، تجلی فعلی در عالم خلق و اعیان ثابته است که فیض الهی در آن متجلی میشود.
این تقسیمبندی با دیدگاه ابنعربی در فصوص الحکم همخوانی دارد و با آیات قرآن کریم تأیید میشود: ﴿لَيْسَ [مطلب حذف شد] : «هیچچیز مانند او نیست»)، که بر مقام احدیت و جلاء تأکید دارد، و ﴿ثُمَّ [مطلب حذف شد] : «سپس نزدیک شد و فرو آمد») توصیف شده، انسان را در مرکز دایرهی وجود قرار میدهد، جایی که او چونان نقطهای است که همهی خطوط هستی به سویش همگرا میشوند.
درنگ: انسان کامل، مظهر اسماء سبعه (حیات، سلام، علم، قدرت، اراده، کلام، سمع) و قلب عالم است که تمامی ظهورات خلقی و الهی از او سرچشمه میگیرد.
اسماء اصلی، یا خمسهی طیبه (حیات، سلام، علم، قدرت، اراده)، مبنای سایر اسماء (کلام، سمع، بصر) هستند. این اسماء، با اصحاب کساء و مقام خاتمیت ولایت پیوند دارند، چنانکه حدیث «نحن اسماء الحسنى» بر این مظهریت تأکید میورزد.
تحلیل و بسط مفهوم
انسان کامل، چونان آیینهای است که تمامی اسماء و صفات الهی در آن متجلی میشوند. او نهتنها مظهر حیات و علم است، بلکه با اراده و قدرت، خلقت را در خویش جمع میکند و با کلام و سمع، بهعنوان واسطهی فیض الهی عمل میکند. این مقام، انسان را به «قاب قوسین» بدل میسازد، جایی که فاصلهی میان حق و خلق به نازکترین پردهی ممکن میرسد.
جمعبندی بخش دوم
انسان کامل، بهعنوان قلب عالم، مظهر اسماء سبعهی الهی است و با جمع خمسهی طیبه و سایر اسماء، نقش محوری در ظهورات الهی و خلقی ایفا میکند. این مقام، که با آیات قرآن کریم و روایات تأیید میشود، انسان را بهعنوان محور وجود و واسطهی فیض الهی معرفی میکند.
بخش سوم: حضرات برزخیه و ظهورات خلقی
تقسیمبندی حضرات برزخیه
حضرات برزخیه به دو گونه تقسیم میشوند: برزخیهی اولی، که مقام واحدیت و اسماء الهی است، و برزخیهی ثانیه، که حضرهی عمائیه و اعیان ثابته را در بر میگیرد. برزخیهی اولی، چونان ساحتی است که اسماء الهی در آن متعین میشوند، و برزخیهی ثانیه، چونان پلی است که فیض الهی را به عالم ناسوت متصل میسازد.
درنگ: برزخیهی اولی، مقام واحدیت و تعینات ذاتی اسماء الهی است، و برزخیهی ثانیه، حضرهی عمائیه و ظهورات خلقی در اعیان ثابته را شامل میشود.
تحلیل و بسط مفهوم
برزخیهی اولی، چونان آسمانی است که ستارگان اسماء الهی در آن میدرخشند، و برزخیهی ثانیه، چونان زمینی است که بذرهای فیض الهی در آن به بار مینشینند. این تقسیمبندی، با نظریهی حضرات خمس ابنعربی همسو است و ظهورات خلقی را در چارچوبی منظم تبیین میکند.
جمعبندی بخش سوم
حضرات برزخیه، بهعنوان واسطههای ظهور الهی، در دو مقام واحدیت و عمائیه تعریف میشوند. این مقامات، رابطهی میان حق و خلق را در ساحتهای ذاتی و فعلی تبیین کرده و بنیان ظهورات خلقی را تشکیل میدهند.
بخش چهارم: نقد مفاهیم فلسفی سنتی
رد مفاهیم ارسطویی
مفاهیم فلسفی سنتی، نظیر جنس، نوع، و ماهیت، در این تبیین مردود شمرده شده و همهچیز بهعنوان ظهور و تعین الهی تلقی میگردد. خلق، مظهر اسماء الهی است و نه موجودی مستقل. این دیدگاه با آیهی ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ [مطلب حذف شد] : «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است») همخوانی دارد.
درنگ: مفاهیم ارسطویی جنس، نوع، و ماهیت مردود بوده و خلق، صرفاً مظهر اسماء الهی و فاقد استقلال وجودی است.
تحلیل و بسط مفهوم
نقد مفاهیم سنتی، چونان گشودن پنجرهای است بهسوی افقهای بیکران وجود، که محدودیتهای ذهنی را در هم میشکند. این دیدگاه، با حکمت متعالیهی ملاصدرا و اصل وحدت وجود همسو است و بر عدم استقلال خلق تأکید میورزد.
جمعبندی بخش چهارم
رد مفاهیم فلسفی سنتی، راه را برای فهم عالم بهعنوان ظهورات الهی هموار میسازد. خلق، در این نگاه، نه موجودی مستقل، بلکه تجلی وجه الهی است که در آیات قرآن کریم نیز تأیید میشود.
بخش پنجم: لایتناهی بودن عالم ماده
نامحدود بودن ماده
عالم ماده، برخلاف دیدگاههای سنتی، محدود نیست و لایتناهی است. محدودیت، از ذهنهای تنگنظر سرچشمه میگیرد، و آخرت، تبدل همین ماده است، چنانکه در قرآن کریم آمده: ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ [مطلب حذف شد] : «روزی که زمین به غیر زمین تبدیل میشود»).
درنگ: عالم ماده لایتناهی است و محدودیت آن، ناشی از تنگنظری ذهنی است. آخرت، تبدل همین ماده و امتداد دنیاست.
تحلیل و بسط مفهوم
ماده، چونان اقیانوسی بیکران است که در آن، موجهای بیشمار ظهورات الهی به رقص درمیآیند. این دیدگاه، نقدی است بر فلسفهی سنتی که ماده را محدود میپندارد، و با حدیث «الدنیا مزرعة الآخرة» همخوانی دارد، که دنیا را کشتزار آخرت میداند.
جمعبندی بخش پنجم
لایتناهی بودن عالم ماده، دیدگاهی نوین است که محدودیتهای ذهنی را در هم میشکند و دنیا و آخرت را در امتداد یکدیگر قرار میدهد. این تبیین، با آیات قرآن کریم و روایات تأیید میشود.
بخش ششم: اختیار و نفی جبر
اختیار انسان
جبر در عالم وجود ندارد و همهچیز با اختیار و تشکلات (اتصالات) قابل تغییر است. انسان، با علم و اراده، میتواند به ارتقا یا تنزل دست یابد. این دیدگاه با آیهی ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا [مطلب حذف شد] : «ما راه را به او نشان دادیم، یا شاکر است یا کفرانکننده») تأیید میشود.
درنگ: جبر در عالم وجود ندارد و انسان با اختیار و تشکلات، میتواند مسیر وجودی خود را تغییر دهد.
تحلیل و بسط مفهوم
اختیار، چونان کلیدی است که درهای بیشمار وجود را به روی انسان میگشاید. تشکلات، بهمعنای تأثیر شرایط محیطی و انتخابها، انسان را قادر میسازد تا در مسیر کمال یا نقصان گام بردارد. این دیدگاه، انسان را فاعلی فعال در عالم میداند.
جمعبندی بخش ششم
نفی جبر و تأکید بر اختیار، انسان را بهعنوان موجودی مختار و مسئول سرنوشت خویش معرفی میکند. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم و تأکید بر نقش اراده و علم در تحول انسان همسو است.
بخش هفتم: انسان خالق
خلاقیت انسان کامل
انسان کامل، با همت (در اولیای الهی) یا علم (در دانش بشری)، خالق است و میتواند انسان، حیوان، یا ملک خلق کند. این مقام، کمال استجلاء است و با آیهی ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي [مطلب حذف شد] : «من در زمین خلیفهای قرار میدهم») تأیید میشود.
درنگ: انسان کامل، بهعنوان خلیفهی الهی، با همت یا علم، توانایی خلق موجودات را داراست و این، کمال استجلاء است.
تحلیل و بسط مفهوم
انسان، چونان نقاشی است که با قلم همت یا علم، بر بوم وجود نقش مینهد. این توانایی، چه در ساحت عرفان عملی (کرامات اولیا) و چه در پیشرفتهای علمی (زیستفناوری)، جلوهای از خلافت الهی انسان است.
جمعبندی بخش هفتم
انسان کامل، بهعنوان خلیفهی الهی، با توانایی خلق، نقش محوری در عالم ایفا میکند. این مقام، چه در ساحت همت اولیا و چه در علم بشری، تأییدی بر جایگاه والای انسان در نظام خلقت است.
بخش هشتم: نقد محدودیتهای ذهنی حوزههای علمی
محدودیتهای ذهنی و ضرورت تحول
محدودیتهای ذهنی در حوزههای علمی، ناشی از زیستمحیط بسته و تنگنظری است. طلاب جدید، با ذهن باز، پتانسیل تحول دارند. این دیدگاه با آیهی ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا [مطلب حذف شد] : «بهزودی آیات خود را در آفاق به آنها نشان میدهیم») همسو است.
درنگ: محدودیتهای ذهنی حوزههای علمی، ناشی از تنگنظری است و ذهن باز طلاب جدید، پتانسیل تحول را فراهم میآورد.
تحلیل و بسط مفهوم
محدودیتهای ذهنی، چونان دیوارهایی هستند که افق دید را تنگ میکنند. گشودن این دیوارها، با سیر آفاقی و تجربهی جهان، ذهن را به سوی وسعت وجودی رهنمون میسازد. این نقد، مشابه دیدگاههای اصلاحی علمایی چون ملاصدراست.
جمعبندی بخش هشتم
نقد محدودیتهای ذهنی، دعوتی است به گشودن افقهای نوین در حوزههای علمی. این تحول، با ذهن باز و سیر آفاقی، راه را برای بازسازی عرفان و فلسفه هموار میسازد.
بخش نهم: برزخ و دنیا
رابطهی برزخ و دنیا
برزخ، پشت دنیاست و کشتهای دنیوی در آن درو میشود. یک لحظه در دنیا، معادل سالها در برزخ است، چنانکه در قرآن کریم آمده: ﴿وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ [مطلب حذف شد] : «و یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال است»).
درنگ: برزخ، امتداد دنیاست و یک لحظه در دنیا، معادل سالها در برزخ است، که کشتهای دنیوی در آن درو میشود.
تحلیل و بسط مفهوم
برزخ، چونان سایهای است که در پشت آفتاب دنیا گسترده شده است. هر عمل در دنیا، چون بذری است که در برزخ به بار مینشیند، و این پیوند، انسان را به تأمل در اعمال خویش فرا میخواند.
جمعبندی بخش نهم
برزخ، بهعنوان امتداد دنیا، محل درو کردن اعمال دنیوی است. این دیدگاه، با تأکید بر پیوستگی دنیا و آخرت، انسان را به مسئولیتپذیری در قبال اعمالش دعوت میکند.
بخش دهم: کمال اختصاصی و جمعی
کمال دوگانهی انسان کامل
انسان کامل، جامع دو کمال است: اختصاصی (رسالت فردی) و جمعی (تأثیر در خلق). او به تجلی اول (حق) بازمیگردد، چنانکه در قرآن کریم آمده: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم»).
درنگ: انسان کامل، جامع کمال اختصاصی (رسالت فردی) و جمعی (تأثیر در خلق) است و به سوی تجلی اول (حق) بازمیگردد.
تحلیل و بسط مفهوم
کمال اختصاصی، چونان سفری است به سوی خویشتن، و کمال جمعی، چونان پلی است که انسان را به خلق متصل میسازد. این دو کمال، انسان کامل را به سوی حق رهنمون میکنند، جایی که سفر الی الحق و بالحق به کمال میرسد.
جمعبندی بخش دهم
انسان کامل، با جمع دو کمال اختصاصی و جمعی، به سوی تجلی اول بازمیگردد. این بازگشت، هدف خلقت و مقصد نهایی انسان در عرفان نظری است.
بخش یازدهم: نقد فال و طالعبینی
بیاعتباری فال و طالعبینی
فال و طالعبینی، بیاساس و صرفاً سرگرمیاند. افلاک، معدات (آمادهکننده) هستند، نه مدبرات (تعیینکننده). این دیدگاه با آیهی ﴿لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ [مطلب حذف شد] : «غیب را جز خدا نمیداند») تأیید میشود.
درنگ: فال و طالعبینی بیاساس بوده و افلاک، تنها معداتاند و نه مدبرات، زیرا غیب تنها در علم الهی است.
تحلیل و بسط مفهوم
فال و طالعبینی، چونان سرابی است که تشنهی حقیقت را به سوی خود میخواند، اما جز وهم و گمان چیزی به ارمغان نمیآورد. این نقد، بر انحصار علم غیب به خداوند تأکید دارد.
جمعبندی بخش یازدهم
نقد فال و طالعبینی، بر بیاعتباری این امور و انحصار علم غیب به خداوند تأکید میورزد. افلاک، تنها زمینهسازند و نه تعیینکنندهی سرنوشت.
بخش دوازدهم: قدرت و علم بهعنوان کمال
کمال ذاتی قدرت و علم
هر قدرت و علمی، کمال است، حتی اگر با خباثت همراه شود. خباثت، نقص جداگانهای است و قدرت و علم، مظهر اسماء الهی (القادر، العلیم) هستند. این دیدگاه با آیهی ﴿وَلِلَّهِ [مطلب حذف شد] : «و برای خدا نامهای نیکوست») تأیید میشود.
درنگ: قدرت و علم، مظهر اسماء الهی و ذاتاً کمالاند. خباثت، نقصی جداگانه است و به ماهیت کمالآمیز قدرت و علم خللی وارد نمیکند.
تحلیل و بسط مفهوم
قدرت و علم، چونان دو بالاند که انسان را به سوی کمال پرواز میدهند. خباثت، چونان غباری است که ممکن است بر این بالها نشیند، اما از ماهیت کمالآمیز آنها نمیکاهد.
جمعبندی بخش دوازدهم
قدرت و علم، بهعنوان مظاهر اسماء الهی، ذاتاً کمالاند و خباثت، نقصی جداگانه است. این دیدگاه، بر جایگاه والای علم و قدرت در نظام خلقت تأکید دارد.
نتیجهگیری کلی
کتاب حاضر، با تبیین تجلیات الهی در دو ساحت جلاء و استجلاء، مقام انسان کامل را بهعنوان قلب عالم و مظهر اسماء سبعه معرفی میکند. نقد مفاهیم سنتی، تأکید بر لایتناهی بودن عالم ماده، نفی جبر، و خلاقیت انسان، نشاندهندهی تلاشی است برای بازسازی عرفان و فلسفهای قاعدهمند که با آیات قرآن کریم و روایات همخوانی دارد. انسان، در این نگاه، نهتنها خلیفهی الهی است، بلکه با اختیار و علم، قادر به خلق و تحول در عالم است. این اثر، با دعوت به گشودن افقهای ذهنی و نفی محدودیتها، راه را برای فهمی نوین از رابطهی حق و خلق هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی