در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 476

متن درس

 

تأملاتی در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 476)

دیباچه

عرفان نظری، به‌سان دریایی ژرف، حقیقت وجود را در پرتو شهود و معرفت حضوری کاوش می‌کند. درس‌گفتار شماره 476 از مجموعه گران‌سنگ «مصباح الانس»، تأملاتی عمیق در باب ویژگی‌های عارف، شرایط دستیابی به معرفت کامل، و تمایز میان علم و عرفان ارائه می‌دهد.

بخش نخست: تمایز علم و عرفان و ویژگی‌های عارف

تمایز میان عالم و عارف: وصف‌شناسی در برابر ذات‌شناسی

عرفان نظری، برخلاف علوم وصفی که در حوزه اوصاف و کلیات سیر می‌کنند، به شناخت حضوری و ذاتی حقایق موجودات می‌پردازد. عالم، در قلمرو وصف‌شناسی، به تحلیل صفات و ویژگی‌های کلی اشیاء مشغول است، حال آنکه عارف، با عبور از این سطح، به ذات‌شناسی موجودات، حق، و انسان دست می‌یابد. این تمایز، ریشه در تفاوت بنیادین میان علم و معرفت دارد: علم، محدود به ادراک کلی و وصفی است، اما عرفان، به شهود حقیقت ذاتی اشیاء و خدا معطوف است.

﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ [مطلب حذف شد] : «و به شما از علم جز اندکی داده نشده است»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر محدودیت علم وصفی و گستردگی معرفت عرفانی گواهی می‌دهد. عارف، با گذر از این محدودیت، به شناخت حضوری حقایق نائل می‌شود.

درنگ: تمایز عالم و عارف در حوزه فعالیت آن‌هاست: عالم، وصف‌شناس است و به صفات کلی موجودات می‌پردازد، اما عارف، ذات‌شناس است و حقیقت وجودی اشیاء، حق، و انسان را به‌صورت حضوری و شخصی می‌شناسد.

این تمایز، چونان خطی مرزی، دو ساحت معرفتی را از یکدیگر جدا می‌سازد. عالم، مانند طبیبی است که تنها به علائم ظاهری بیماری می‌نگرد، اما عارف، چون حکیمی است که به ریشه و حقیقت وجود بیمار نفوذ می‌کند. این نفوذ، نیازمند قابلیتی است که عارف را از عالم متمایز می‌سازد.

عارف به‌مثابه ذات‌شناس: شناختی حضوری و شخصی

عارف، نه‌تنها موجودات، عوالم، و مراتب کمال را می‌شناسد، بلکه این شناخت را به‌صورت ذاتی و شخصی، نه وصفی و کلی، به دست می‌آورد. این شناخت، ادعایی بلند است که تنها با استعداد ذاتی و فعلیت سلوک عرفانی ممکن می‌شود.

﴿فَتَبَصَّرُوا فِي آيَاتِهِ﴾ [مطلب حذف شد] : «تا در آیاتش تأمل کنید»
این آیه شریفه از قرآن کریم، عارف را به تأمل در آیات الهی و کشف حقیقت دعوت می‌کند. عارف، با تأمل در این آیات، به معرفتی حضوری و جزئی دست می‌یابد که فراتر از علوم وصفی است.

درنگ: عارف، ذات‌شناس است و موجودات، حق، و خلق را به‌صورت حضوری و شخصی می‌شناسد. این شناخت، برخلاف علوم وصفی که کلی و عام‌اند، به معرفتی جزئی و حقیقی منجر می‌شود.

ذات‌شناسی عارف، چونان سفری است به اعماق وجود، جایی که حقیقت اشیاء در آیینه شهود نمایان می‌شود. این سفر، نیازمند آمادگی و قابلیتی است که عارف را از دیگران متمایز می‌سازد.

شرایط عارف شدن: قابلیت، شوق، و ترقی

دستیابی به مقام عرفان، مستلزم سه شرط بنیادین است: قابلیت معرفت، شوق به کمال، و ترقی در مراتب تحقق کمال. این شرایط، چونان سه پایه استوار، بنای معرفت عرفانی را برپا می‌دارند.

  1. قابلیت معرفت: عارف باید استعداد ذات‌شناسی داشته باشد، نه صرفاً وصف‌شناسی. این استعداد، ظرف معرفت عرفانی است که بدون آن، سلوک ممکن نیست.
  2. شوق به کمال: شوق، نشان‌دهنده قابلیت است و عارف باید مشتاق تحقق معرفت کامل باشد. این شوق، چونان آتشی است که سالک را به سوی مقصد سوق می‌دهد.
  3. ترقی در مراتب: عارف باید با حرکت و ریاضت (برای محبین) یا فیض الهی (برای محبوبین) در مراتب معرفت پیشرفت کند. این ترقی، چونان صعودی است به قله‌های کمال.

﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ [مطلب حذف شد] : «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به‌یقین آن‌ها را به راه‌های خود هدایت می‌کنیم»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر اهمیت تلاش و هدایت الهی در مسیر ترقی عرفانی تأکید دارد.

درنگ: شرایط عارف شدن شامل قابلیت ذات‌شناسی، شوق به کمال، و ترقی در مراتب معرفت است. این سه شرط، مراحل سلوک عرفانی را تبیین می‌کنند.

این سه شرط، چونان سه رودخانه‌ای هستند که به اقیانوس معرفت می‌پیوندند. عارف، با بهره‌مندی از این شرایط، به ساحل حقیقت می‌رسد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین تمایز میان علم و عرفان، ویژگی‌های عارف را در پرتو ذات‌شناسی و شرایط لازم برای دستیابی به معرفت کامل بررسی کرد. عارف، برخلاف عالم که در حوزه وصف‌شناسی سیر می‌کند، به شناخت حضوری و ذاتی حقایق می‌رسد. این شناخت، مستلزم قابلیت، شوق، و ترقی است که چونان سه ستون، بنای عرفان را استوار می‌سازند. آیات قرآن کریم، این مسیر را روشنگر و راهنما هستند.

بخش دوم: شوق، عشق، و مراتب عارفان

شوق و عشق: قابلیت و واجدیت

شوق و عشق، دو مفهوم بنیادین در سلوک عرفانی‌اند. شوق، به معنای قابلیت و میل به کسب کمال است، در حالی که عشق، به معنای واجدیت و حفظ حقیقت موجود است. شوق، سالک را به سوی کمال سوق می‌دهد، و عشق، او را در مقام قرب به خدا نگه می‌دارد.

درنگ: شوق، قابلیت کسب المفقود است و عشق، واجدیت حفظ الموجود. شوق، مقدمه عشق در سلوک عرفانی است و عارف را به سوی کمال و قرب الهی هدایت می‌کند.

شوق، چونان نسیمی است که پرچم عارف را به اهتزاز درمی‌آورد، و عشق، چونان خورشیدی است که قلب او را روشن می‌سازد. این دو، در مسیر سلوک، مکمل یکدیگرند.

محبین و محبوبین: دو مسیر سلوک

عارفان به دو دسته محبین و محبوبین تقسیم می‌شوند. محبین، با ریاضت و تلاش به کمال می‌رسند، در حالی که محبوبین، با فیض الهی و بدون نیاز به ریاضت، به مقامات عالی نائل می‌شوند. این تقسیم‌بندی، ریشه در عرفان ابن‌عربی دارد که میان سلوک عادی و جذبه الهی تمایز قائل است.

﴿وَرَفَعْنَا لَهُ مَكَانًا عَلِيًّا﴾ [مطلب حذف شد] : «و او را به مکانی والا بالا بردیم»
این آیه شریفه از قرآن کریم، به مقام محبوبین، مانند انبیاء و اولیاء، اشاره دارد که با لطف الهی به مراتب عالی می‌رسند.

درنگ: عارفان به محبین (که با ریاضت به کمال می‌رسند) و محبوبین (که با فیض الهی به مقامات عالی نائل می‌شوند) تقسیم می‌شوند. این تقسیم‌بندی، دو مسیر متمایز سلوک عرفانی را نشان می‌دهد.

محبین، چونان کوهنوردانی‌اند که با زحمت و تلاش به قله می‌رسند، و محبوبین، چونان پرندگانی‌اند که با بال‌های فیض الهی به اوج آسمان صعود می‌کنند. هر دو مسیر، به مقصد الهی منتهی می‌شوند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی مفاهیم شوق و عشق و تقسیم‌بندی عارفان به محبین و محبوبین، دو جنبه اساسی سلوک عرفانی را تبیین کرد. شوق، چونان انگیزه‌ای درونی، و عشق، چونان حالتی وجودی، سالک را در مسیر کمال همراهی می‌کنند. محبین و محبوبین، دو مسیر متمایز سلوک‌اند که هر یک، با ویژگی‌های خاص خود، به سوی حقیقت الهی هدایت می‌شوند.

بخش سوم: خودشناسی، شناخت رب، و حقیقت انسان

خودشناسی: مقدمه شناخت رب

خودشناسی، سنگ بنای سلوک عرفانی است. عارف باید ابتدا حقیقت نفس خود را بشناسد تا از طریق آن، رب خود را درک کند. شناخت رب، به معنای درک اسم الهی‌ای است که انسان مظهر آن است و باید از آن استمداد کند.

حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» این حقیقت را روشن می‌سازد. خودشناسی، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید. هر فرد، مظهر اسم خاصی از اسماء الهی است، و شناخت این اسم، مسیر سلوک او را مشخص می‌کند.

درنگ: خودشناسی، مقدمه شناخت رب است. عارف باید حقیقت نفس خود را بشناسد تا اسم الهی مظهر خود را درک کند و از آن استمداد جوید.

خودشناسی، چونان سفری است به درون خویش، جایی که آینه وجود، تصویر رب را بازمی‌تاباند. این سفر، عارف را به شناخت حقیقت الهی رهنمون می‌شود.

حقیقت انسان: غیب مطلق و مظهر جامع

حقیقت انسان، غیب مطلق است که ظهور تمام هستی خلقی در صورت حقیقی اوست. این صورت، تعین انسان در علم الهی را نشان می‌دهد. انسان، به‌مثابه خلیفه خدا، مظهر جامع اسماء الهی است.

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ [مطلب حذف شد] : «و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم»
این آیه شریفه از قرآن کریم، به مقام والای انسان به‌عنوان مظهر جامع الهی اشاره دارد.

درنگ: حقیقت انسان، غیب مطلق و مظهر جامع اسماء الهی است. این حقیقت، در صورت حقیقی انسان ظهور می‌یابد و جایگاه او را در نظام خلقت مشخص می‌کند.

انسان، چونان آیینه‌ای است که تمام هستی در آن منعکس می‌شود. این آیینه، با شناخت حقیقت خود، نور الهی را به تمامی عالم می‌تاباند.

اهمیت انتخاب اسم مناسب

انتخاب اسم مناسب، که با خصوصیات وجودی فرد تناسب داشته باشد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اسامی نامناسب، می‌توانند به گمراهی و خودبزرگ‌بینی منجر شوند. در فرهنگ اسلامی، تأکید بر انتخاب اسامی نیکو و متناسب، راهنمایی برای حفظ هویت و جایگاه فرد در نظام خلقت است.

درنگ: اسم مناسب، با خصوصیات وجودی فرد تناسب دارد و به شناخت هویت و جایگاه او در نظام خلقت کمک می‌کند. اسامی نامناسب، به گمراهی و انحراف منجر می‌شوند.

اسم، چونان لباسی است که بر قامت وجود انسان دوخته می‌شود. اگر این لباس متناسب نباشد، نه‌تنها زیبایی وجود را نمی‌نمایاند، بلکه آن را در پرده‌ای از ابهام و گمراهی فرومی‌برد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر خودشناسی به‌عنوان مقدمه شناخت رب، حقیقت انسان را به‌مثابه غیب مطلق و مظهر جامع اسماء الهی تبیین کرد. انتخاب اسم مناسب، به‌عنوان بخشی از خودشناسی، نقش مهمی در حفظ هویت و جایگاه انسان دارد. این بخش، انسان را به تأمل در حقیقت وجودی خود و رابطه‌اش با رب دعوت می‌کند.

بخش چهارم: هدف خلقت و مسئولیت فردی

هدف خلقت: مأموریت منحصربه‌فرد

هر انسان برای هدفی خاص خلق شده است، و هیچ دو نفری برای یک مأموریت یا یک نفر برای دو کار آفریده نشده است. ناکامی در انجام این مأموریت، به «مرگ ناکام» می‌انجامد.

﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ [مطلب حذف شد] : «و جن و انس را جز برای عبادتم نیافریدم»
این آیه شریفه از قرآن کریم، هدف خلقت را عبودیت می‌داند، که در هر فرد به‌صورت منحصربه‌فرد ظهور می‌یابد.

درنگ: هر انسان برای مأموریتی منحصربه‌فرد خلق شده است. ناکامی در انجام این وظیفه، به مرگ ناکام منجر می‌شود، زیرا انسان از هدف خلقت خود بازمانده است.

مأموریت فردی، چونان نقشی است که در تابلوی عظیم خلقت برای هر انسان ترسیم شده است. غفلت از این نقش، به محرومیت از کمال و سعادت ابدی می‌انجامد.

نقد تماشاچی‌گری: انحرافی از هدف خلقت

تماشاچی‌گری در جامعه، نتیجه ناامیدی از یافتن مأموریت فردی است. این وضعیت، به انحطاط اجتماعی منجر می‌شود، زیرا افراد، به جای انجام وظیفه خود، به سرگرمی و بی‌عملی روی می‌آورند.

درنگ: تماشاچی‌گری، نشانه انحراف از هدف خلقت است. این پدیده، نتیجه ناامیدی از یافتن جایگاه وجودی و عدم انجام وظیفه فردی است، که به انحطاط فردی و اجتماعی منجر می‌شود.

تماشاچی، چونان مسافری است که در ایستگاه زندگی، به جای حرکت به سوی مقصد، به تماشای عبور دیگران بسنده می‌کند. این بی‌عملی، او را از مقصد حقیقی دور می‌سازد.

عدالت و صداقت در ادعای عرفان

ادعای نادرست عرفان یا اجتهاد، نشانه فسق است. عارف باید صادقانه جایگاه خود را بشناسد و از ادعاهای بی‌اساس پرهیز کند.

﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ﴾ [مطلب حذف شد] : «و به دروغ چیزی را که زبان‌هایتان توصیف می‌کند نگویید»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر اهمیت صداقت و پرهیز از ادعاهای بی‌پایه تأکید دارد.

درنگ: ادعای نادرست عرفان یا اجتهاد، نشانه فسق است. عارف باید با صداقت، جایگاه واقعی خود را بشناسد و از ادعاهای بی‌اساس پرهیز کند.

صداقت در عرفان، چونان آیینه‌ای است که حقیقت وجود عارف را بازمی‌تاباند. ادعای بی‌پایه، این آیینه را تیره می‌سازد و عارف را از مسیر حق دور می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر هدف خلقت و مأموریت منحصربه‌فرد هر انسان، به نقد تماشاچی‌گری و اهمیت صداقت در ادعای عرفان پرداخت. هر فرد، برای وظیفه‌ای خاص خلق شده است، و غفلت از این وظیفه، به ناکامی و انحطاط می‌انجامد. عارف، با شناخت جایگاه خود و پایبندی به صداقت، در مسیر تحقق هدف خلقت گام برمی‌دارد.

بخش پنجم: نقدهای اجتماعی و راهکارهای اصلاحی

نقد رویکردهای سطحی به عرفان

عرفان اصیل، معرفتی عمیق و ذاتی است که با شهود و معرفت حضوری همراه است. رویکردهای ظاهری و سطحی، که به تظاهر به ظواهر یا ادعاهای بی‌اساس محدود می‌شوند، از حقیقت عرفان دورند.

درنگ: عرفان اصیل، معرفتی ذاتی و حضوری است. رویکردهای سطحی و ظاهری، که به تظاهر یا ادعاهای بی‌پایه محدود می‌شوند، از حقیقت عرفان به دورند.

عرفان سطحی، چونان پوسته‌ای است که حقیقت گوهر معرفت را پنهان می‌دارد. عارف حقیقی، با گذر از این پوسته، به عمق حقیقت نفوذ می‌کند.

اهمیت روان‌شناسی و گزینش

گزینش افراد بر اساس استعدادهای ذاتی (وصف‌شناسی یا ذات‌شناسی) از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نبود نظام روان‌شناختی در گزینش‌های اجتماعی، به کاستی و انحراف منجر می‌شود.

درنگ: گزینش افراد باید بر اساس استعدادهای ذاتی آن‌ها باشد. نبود نظام روان‌شناختی در گزینش‌ها، به کاستی و انحراف در جامعه می‌انجامد.

گزینش، چونان باغبانی است که نهال‌ها را بر اساس خاک و اقلیم مناسب می‌کارد. اگر این انتخاب نادرست باشد، نهال رشد نمی‌کند و باغ به ویرانی می‌رسد.

نقد طب سنتی و مدرن

درمان باید متناسب با مزاج و منطقه فرد باشد. داروهای گیاهی بدون پشتوانه علمی ممکن است مضر باشند، و طب مدرن نیز باید با دقت و حکمت به کار گرفته شود.

درنگ: درمان باید متناسب با مزاج و نیاز منطقه باشد. تلفیق علم مدرن و تجربه سنتی، با پشتوانه علمی، راهکار بهینه در حوزه سلامت است.

طب، چونان دارویی است که باید به دقت تجویز شود. اگر این دارو با طبیعت بیمار سازگار نباشد، نه‌تنها شفا نمی‌بخشد، بلکه به زیان اوست.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد رویکردهای سطحی به عرفان، اهمیت گزینش روان‌شناختی، و لزوم تلفیق علم و تجربه در طب، به مسائل اجتماعی و اصلاحی پرداخت. این نقدها، راهکارهایی برای اصلاح فرد و جامعه ارائه می‌دهند و بر ضرورت شناخت و انجام صحیح امور تأکید می‌کنند.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با بازآفرینی درس‌گفتار شماره 476 «مصباح الانس»، به تأیید آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تأملاتی عمیق در عرفان نظری ارائه کرد. تمایز علم و عرفان، ویژگی‌های عارف، شوق و عشق، خودشناسی، و هدف خلقت، محورهای اصلی این پژوهش بودند. عارف، با قابلیت، شوق، و ترقی، به شناخت حضوری حقایق می‌رسد و با انجام مأموریت فردی، هدف خلقت را محقق می‌سازد. نقد تماشاچی‌گری، رویکردهای سطحی، و نبود گزینش علمی، دعوتی است به اصلاح فرد و جامعه. این نوشتار، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات ادبی، منبعی جامع و جذاب برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورده است. امید است که طالبان معرفت، با تأمل در این اثر، گامی به سوی حقیقت الهی بردارند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، عارف به چه کسی اطلاق می‌شود؟

2. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی بین علم و عرفان چیست؟

3. کدام ویژگی برای انسان کامل در درسگفتار به‌عنوان شرط دوم ذکر شده است؟

4. بر اساس درسگفتار، شوق به چه معناست؟

5. طبق درسگفتار، اولین چیزی که عارف باید بشناسد چیست؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که عارف تنها به اوصاف موجودات می‌پردازد، نه ذات آن‌ها.

7. طبق درسگفتار، هر انسانی که قابلیت وصف‌شناسی دارد، لزوماً برای عرفان مناسب نیست.

8. درسگفتار تأکید دارد که شوق و عشق هر دو به معنای واجدیت هستند.

9. بر اساس درسگفتار، محبوبین نیازی به ریاضت و کوشش ندارند، زیرا از بالا هدایت می‌شوند.

10. درسگفتار می‌گوید که همه انسان‌ها برای یک کار مشابه خلق شده‌اند.

11. تفاوت اصلی بین شوق و عشق در درسگفتار چیست؟

12. چرا عارف باید ابتدا حقیقت نفس خود را بشناسد؟

13. درسگفتار چگونه محبين و محبوبين را از یکدیگر متمایز می‌کند؟

14. چرا درسگفتار معتقد است که انسان‌ها نباید از حد خود تجاوز کنند؟

15. درسگفتار چه مشکلی را در انتخاب نام برای افراد مطرح می‌کند؟

پاسخنامه

1. کسی که ذات موجودات را می‌شناسد

2. علم به اوصاف و عرفان به ذات می‌پردازد

3. فعلیت و کوشش

4. قابلیت و کسب مفقود

5. حقیقت نفس خود

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. شوق به کسب مفقود و قابلیت اشاره دارد، در حالی که عشق به حفظ موجود و واجدیت مربوط است.

12. زیرا شناخت حقیقت نفس مقدمه‌ای برای شناخت رب و درک جایگاه وجودی اوست.

13. محبين با کوشش و ریاضت به کمال می‌رسند، اما محبوبين با فیض الهی و بدون نیاز به تلاش هدایت می‌شوند.

14. زیرا هر کس باید مطابق قابلیت ذاتی خود عمل کند تا از گمراهی و ناکامی جلوگیری شود.

15. انتخاب نام‌های نامناسب با خصوصیات فرد می‌تواند باعث گمراهی و عدم خودشناسی شود.