در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 490

متن درس

 

‌بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 490)

مقدمه

در گستره عرفان نظری و حکمت متعالیه، انسان به‌عنوان غایت خلقت و مظهر تام اسما و صفات الهی، جایگاهی بی‌مانند دارد. درس‌گفتار 490 از مجموعه «مصباح الانس»، برگرفته از سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفهوم انسان کامل، مراتب کمال، و تمایز میان ولایت عامه و خاصه می‌پردازد. این گفتار، با نگاهی عمیق به مقام خلافت الهی و نقد وضعیت کنونی علوم دینی، راهکاری نوین برای بازسازی نظام‌مند دین با رویکردی علمی و مهندسی‌شده ارائه می‌دهد.

بخش یکم: انسان کامل، غایت خلقت و خلیفه الهی

مفهوم انسان کامل و مراتب کمال

انسان کامل در عرفان اسلامی، موجودی است که به قله کمالات وجودی دست یافته و مظهر جامع اسما و صفات الهی شده است. این مقام، که در سه ساحت علم، قدرت و اراده (تمکین) تعریف می‌شود، انسان را به مرتبه‌ای رفیع می‌رساند که توانایی تصرف، دستگیری و افاضه بر دیگران را داراست. این کمال، که در ظرف اکملیت ظهور می‌یابد، انسان را به مقام خلافت الهی رهنمون می‌سازد.

چنان‌که در قرآن کریم آمده است: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ [مطلب حذف شد] : «و به آدم همه نام‌ها را آموخت»). این آیه، گواه بر آن است که انسان با دریافت علم اسما، به جایگاهی می‌رسد که شایسته خلافت الهی است. انسان کامل، چونان آیینه‌ای است که نور حق را در تمامی شئون وجودی خویش بازمی‌تاباند و با کسب تمکین و تمکن، به جایگاهی می‌رسد که می‌تواند دستگیر دیگران باشد و خیرات را به سوی خلایق سرازیر سازد.

درنگ: انسان کامل با کسب علم، قدرت و اراده، به مقام خلافت الهی نائل می‌شود و در ظرف اکملیت، توانایی تصرف و افاضه بر دیگران را می‌یابد. این مقام، غایت خلقت و تجلی کامل اسما و صفات الهی است.

خلافت الهی: غایت کمال انسان

انسان، به‌عنوان غایت خلقت، بالقوه دارای مقام خلافت الهی است. این مقام، که در قرآن کریم با آیه ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي [مطلب حذف شد] : «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم») مورد تأکید قرار گرفته، نشان‌دهنده برتری انسان بر سایر موجودات است. با این حال، تنها اولیای خاص، که از عنایات الهی و واردات قلبی بهره‌مند شده‌اند، به این مقام در فعلیت می‌رسند. خلافت الهی، نه در عرض خدا و نه پیشاپیش او، بلکه در جایگاه خلف اوست که انسان را به مظهر تام حق مبدل می‌سازد.

این مقام، چونان قله‌ای است که تنها سالکان طریق حق، با پیمودن مسیر سلوک و معرفت، به آن دست می‌یابند. در این دیدگاه، انسان کامل، چونان درختی است که ریشه در خاک حق دارد و شاخسار آن، خیرات و برکات را به تمامی موجودات افاضه می‌کند.

نقد مقایسه انسان و ملائکه

بحث متکلمان درباره برتری انسان یا ملائکه، از منظر عرفانی، نادرست است. انسان، به‌عنوان موجود جامع، شامل تمامی مراتب وجودی، از جمله ملائکه، است. ملائکه، هرچند در فعلیت از افراد عادی (چون زید و عمر) برترند، اما فاقد جامعیت انسان کامل‌اند. آیه ﴿فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ [مطلب حذف شد] : «پس همه فرشتگان سجده کردند») برتری انسان (آدم) را بر ملائکه نشان می‌دهد. انسان کامل، چونان دریای بی‌کرانی است که ملائکه، تنها موجی از آن‌اند، در حالی که جامعیت انسان، تمامی عوالم را در بر می‌گیرد.

درنگ: انسان کامل، به دلیل جامعیت وجودی، از ملائکه برتر است. ملائکه، مظهر اسم خاصی از خدا هستند، اما انسان، مظهر تمام اسما و صفات الهی است.

بخش دوم: مراتب ولایت و تمایز عامه و خاصه

ولایت عامه: گستره‌ای بی‌حد و مرز

ولایت عامه، به معنای حضور و سیطره الهی بر تمامی موجودات است، از سنگ و گیاه تا انسان. این ولایت، که در آیه ﴿أَقْرَبُ مِنْ [مطلب حذف شد] : «نزدیک‌تر از رگ گردن») تجلی یافته، هیچ موجودی را استثنا نمی‌کند. حتی اشیاء بی‌جان، چون سنگ و درخت، در دایره ولایت عامه قرار دارند، اما سعه و ضیق این ولایت، بسته به ظرفیت وجودی هر موجود، متفاوت است.

برای مثال، شخصیتی چون محیی‌الدین ابن‌عربی، در ولایت عامه، سعه‌ای گسترده دارد، اما فاقد ولایت خاصه است. این سعه، چونان نوری است که گستره‌ای وسیع را روشن می‌کند، اما بدون تشخص خاص، تنها در ظرف کلیت باقی می‌ماند.

ولایت خاصه: خصيصه اولیای الهی

ولایت خاصه، مختص مؤمنان و اولیای خاص است که با شناخت شخص ولی، به‌ویژه امیرالمؤمنین (ع)، به این مقام نائل می‌شوند. آیه ﴿اللَّهُ وَلِيُّ [مطلب حذف شد] : «خداوند، ولی کسانی است که ایمان آورده‌اند») این ولایت را مختص مؤمنان می‌داند. ولایت خاصه، چونان کلیدی است که درهای معرفت و عصمت را می‌گشاید و تنها در دست کسانی است که محبت و معرفت به اهل‌بیت (ع) دارند.

حدیث «مَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهیداً» نشان‌دهنده ارزش والای ولایت خاصه است، حتی برای عوام شیعه که با محبت خالصانه به اهل‌بیت، به این مقام دست می‌یابند. این محبت، چونان جرعه‌ای از چشمه زلال ولایت است که دل‌های مؤمنان را سیراب می‌سازد.

درنگ: ولایت خاصه، مختص مؤمنانی است که با محبت و معرفت به اهل‌بیت (ع)، به‌ویژه امیرالمؤمنین (ع)، به مقام شهادت و قرب الهی نائل می‌شوند. این ولایت، از ولایت عامه متمایز است و تشخص ولی را می‌طلبد.

سعه و ضیق در ولایت

ولایت عامه در موجودات، از سنگ و گیاه تا انسان، سعه و ضیق دارد. برای مثال، محیی‌الدین ابن‌عربی در ولایت عامه سعه‌ای گسترده دارد، اما فاقد ولایت خاصه است، در حالی که شیخ طوسی، شیخ مفید یا حتی عوام شیعه، به دلیل محبت به اهل‌بیت، از ولایت خاصه برخوردارند. این تفاوت، چونان فرق میان اقیانوسی بی‌کران و چشمه‌ای زلال است که هر یک، به فراخور ظرفیت خویش، از نور ولایت بهره‌مند می‌شوند.

حتی در میان حیوانات، برخی چون بلبل و طوطی، به دلیل زیبایی و لطافت، از ولایتی خاص‌تر برخوردارند، در حالی که موجوداتی چون خوک، فاقد این خصيصه‌اند. این تمایز، نشان‌دهنده مراتب وجودی در دایره ولایت است.

بخش سوم: عنایات الهی و فتح معرفتی

کمالات اکتسابی و قلبی

کمالات انسانی به دو دسته تقسیم می‌شوند: اکتسابی، که از استاد و کتاب به دست می‌آید، و قلبی، که از عنایات الهی و واردات قلبی سرچشمه می‌گیرد. عنایات الهی، چونان نوری کلی است که با تابیدن بر قلب سالک، شعاع‌هایی بی‌شمار تولید می‌کند و معرفت و کمال را به او ارزانی می‌دارد. این عنایات، فراتر از لسان و عبارت‌اند و در ظرف حال و مرتبه به سالک عطا می‌شوند.

چنان‌که در روایات آمده، «دست به قلب گذاشت و هزار باب علم باز شد»، این عنایات، درهای معرفت را می‌گشایند و سالک را به مقاماتی رفیع رهنمون می‌سازند. این نور، چونان مشعلی است که تاریکی‌های جهل را می‌زداید و راه سلوک را روشن می‌سازد.

فتح عرفانی و مقام احدیت

در سال ۳۳۰ یا ۳۳۱ هجری، فتحی عرفانی بر شیخ صدرالدین قونوی گشوده شد که حقیقت انسان را به‌عنوان علت غایی خلقت روشن ساخت. این فتح، که در ظرف احدیت و واحدیت رخ داد، انسان را مظهر جامع اسما و صفات الهی و خلیفه او دانست. مقام احدیت، که مختص اولیای خاص (صاحب احدية الجمع) است، انسان را به جایگاهی می‌رساند که توانایی افاضه و دستگیری دارد.

این مقام، چونان قله‌ای است که تنها اولیای خاص، با پیمودن مسیر سلوک و دریافت عنایات الهی، به آن دست می‌یابند. در این مرتبه، انسان نه در عرض خدا و نه پیشاپیش او، بلکه در جایگاه خلف او قرار می‌گیرد و مظهر تام حق می‌شود.

درنگ: فتح عرفانی در سال ۳۳۰/۳۳۱ ق بر قونوی، حقیقت انسان را به‌عنوان غایت خلقت و مظهر احدیت الهی آشکار ساخت. این فتح، از عنایات قلبی است که فراتر از لسان و عبارت، در ظرف حال و مرتبه رخ می‌دهد.

بخش چهارم: ولایت خاصه ائمه و غربت ایشان

خصوصیات منحصربه‌فرد ائمه

هر یک از ائمه معصومین (ع)، دارای خصوصیتی یگانه در ولایت خاصه‌اند: امیرالمؤمنین (ع) مظهر خاتمیت، حضرت زهرا (س) بطن مجهول خلقت، امام حسین (ع) تجلی عشق، موسی بن جعفر (ع) نماد صبر، و امام زمان (عج) مظهر احاطه. تعداد چهارده معصوم، دقیق و غیرقابل‌تغییر است، چنان‌که هر یک، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان ولایت، نقشی بی‌مانند ایفا می‌کنند.

امام حسین (ع) با گفتار «یا سیوف خذینی» و امیرالمؤمنین (ع) با «فزت برب الکعبة»، اوج تسلیم و عشق به حق را نشان دادند. این عبارات، چونان شعله‌هایی هستند که دل‌های عاشقان را به آتش معرفت می‌کشند و مرتبه والای ولایت خاصه را آشکار می‌سازند.

درنگ: هر امام معصوم، مظهر صفتی خاص از اسما و صفات الهی است. امام حسین (ع) با عشق و تسلیم، و امیرالمؤمنین (ع) با خاتمیت، مراتب والای ولایت خاصه را تجلی می‌دهند.

غربت ائمه: اسارت در ظلم و گدایی

ائمه معصومین (ع)، در زمان حیات اسیر ظالمان و پس از شهادت اسیر گدایان مادی و معنوی بوده‌اند. این غربت، که حتی در اماکن زیارتی ادامه دارد، نشان‌دهنده عدم درک عمیق معنویت ایشان است. این وضعیت، چونان آیینه‌ای است که غفلت خلایق را بازمی‌تاباند و دل‌های مؤمنان را به درد می‌آورد.

ائمه، چونان گوهرهایی هستند که در میان غبار جهل و سوءاستفاده گرفتار شده‌اند، اما نورشان همچنان راهنمای سالکان است. این غربت، هشداری است به ما که جایگاه رفیع ایشان را با معرفت و اخلاص پاس بداریم.

بخش پنجم: نقد علوم دینی و لزوم مهندسی دین

نقد کتاب‌های کشکولی و حوزه‌های علمی

علوم دینی کنونی، به دلیل وابستگی به کتاب‌های بی‌نظم و پراکنده (کشکولی)، از ارزش علمی در جهان مدرن برخوردار نیستند. این کتاب‌ها، که فاقد نظام و ساختار علمی‌اند، نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای فکری و فلسفی امروز باشند. این وضعیت، چونان باغی بی‌حصار است که هر رهگذری در آن پرسه می‌زند، اما میوه‌ای ارزشمند از آن برنمی‌خیزد.

حوزه‌های علمی، به جای تولید دانش نظام‌مند، در دام پراکندگی و احساسات‌محوری گرفتار شده‌اند. این نقد، دعوتی است به بازنگری در روش‌های تدوین و ارائه علوم دینی.

لزوم مهندسی دین

برای تأثیرگذاری در جهان مدرن، دین باید با روشی علمی و مهندسی‌شده ارائه شود. این مهندسی، چونان نقشه‌کشی قالی است که هر نقش و نگارش، جایگاهی دقیق و معنادار دارد. دین باید کدگذاری و نظام‌مند شود تا چونان ساختمانی استوار، در برابر فلسفه‌ها و علوم مدرن ایستادگی کند.

این بازسازی، نیازمند جدول‌بندی مراتب ولایت، کمالات و معارف دینی است، چنان‌که هر جزء، در جای خویش قرار گیرد و کل، چونان تابلویی زیبا، حقیقت را به نمایش گذارد.

درنگ: دین باید با روشی علمی و مهندسی‌شده، چونان نقشه قالی، نظام‌مند شود تا در جهان مدرن، ارزش و تأثیر خود را بازیابد.

نقش رسانه‌های مدرن در انتقال معارف

رسانه‌های تصویری، مانند سریال‌های دینی (چون سریال امام رضا (ع) یا امیرالمؤمنین (ع))، در انتقال مفاهیم دینی به مردم موفق‌تر از کتاب‌های سنتی بوده‌اند. این سریال‌ها، با وجود کاستی‌ها، مفاهیم را ملموس و قابل‌فهم کرده‌اند. این تأثیر، چونان نقشی است که بر لوح دل مردم حک می‌شود و معرفتی عمیق‌تر از کتاب‌های پراکنده به ارمغان می‌آورد.

بخش ششم: عشق و شهادت در ولایت

تجلی عشق در ولایت خاصه

امام حسین (ع) با گفتار «یا سیوف خذینی» و امیرالمؤمنین (ع) با «فزت برب الکعبة»، اوج عشق و تسلیم به حق را نشان دادند. این عبارات، چونان فریادی از عمق جان‌اند که عاشقان را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازند. امام حسین (ع)، چونان شعله‌ای است که در کربلا، عشق را جاودانه ساخت و امیرالمؤمنین (ع)، با خاتمیت خویش، دروازه‌های معرفت را گشود.

این عشق، که مختص ولایت خاصه است، تنها در قلب کسانی شعله‌ور می‌شود که با محبت و معرفت به اهل‌بیت، به مقام قرب الهی نائل شده‌اند.

نقد احساسات‌محوری در دین

اسلام، به دلیل تکیه بر احساسات جمعی، در جهان قدرتمند است، اما این قدرت، ناپایدار است. بدون پشتوانه عقلانیت و فلسفه، دین نمی‌تواند در برابر چالش‌های مدرن ایستادگی کند. این وضعیت، چونان رودی خروشان است که بدون سد و هدایت، به پراکندگی و تباهی می‌انجامد. دین باید با عقلانیت و مهندسی علمی پیش رود تا تأثیری پایدار و جهانی داشته باشد.

درنگ: اسلام، با تکیه بر احساسات، قدرتمند اما ناپایدار است. عقلانیت و مهندسی علمی، شرط پایداری و نفوذ جهانی دین است.

جمع‌بندی

درس‌گفتار 490 «مصباح الانس» با تبیین انسان کامل به‌عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، بر جایگاه او به‌عنوان غایت خلقت و خلیفه الهی تأکید می‌کند. تمایز میان ولایت عامه و خاصه، نشان‌دهنده مراتب وجودی و نقش اولیای خاص در هدایت خلایق است. نقد حوزه‌های علمی و دعوت به مهندسی دین، راهکاری نوین برای ارائه معارف دینی در جهان مدرن ارائه می‌دهد. رسانه‌های تصویری، با ملموس ساختن مفاهیم، و غربت ائمه، هشداری برای بازنگری در رویکردهای دینی است. این گفتار، چونان مشعلی است که راه معرفت و سلوک را روشن می‌سازد و سالکان را به سوی حقیقت رهنمون می‌گردد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، انسان کامل در کدام مقام به کمال نهایی خود می‌رسد؟

2. بر اساس متن، وجه تمایز ولایت عامه از ولایت خاصه چیست؟

3. طبق درسگفتار، مراتب اکملیت به چه معناست؟

4. بر اساس متن، چه چیزی باعث می‌شود انسان به مقام خلافت الهی برسد؟

5. طبق درسگفتار، چرا انسان به عنوان غایت خلقت معرفی شده است؟

6. ولایت خاصه فقط مختص مومنان است و شامل غیرمومنان نمی‌شود.

7. انسان کامل تنها در ظرف علم و قدرت به کمال می‌رسد.

8. طبق درسگفتار، ملائکه از نظر کمال از انسان بالاتر هستند.

9. ولایت عامه شامل همه موجودات، حتی اشیا و حیوانات، می‌شود.

10. بر اساس متن، کمالات انسان تنها از طریق اکتساب به دست می‌آید.

11. تفاوت اصلی بین ولایت عامه و ولایت خاصه چیست؟

12. چرا انسان کامل در مقام تمکین و تمکن قادر به دستگیری و اعطا می‌شود؟

13. علت غایی بودن انسان در خلقت طبق درسگفتار چیست؟

14. چرا ملائکه نمی‌توانند به مقام انسان کامل برسند؟

15. واردات قلبیه در مسیر سلوک به چه معناست؟

پاسخنامه

1. مقام تمکین و تمکن

2. ولایت خاصه به شخص و تشخص ولی وابسته است.

3. ظرف افاضه و اعطا بر غیر

4. واردات قلبیه و عنایات الهی

5. به دلیل مقام جمع و جامعیت

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. ولایت عامه شامل همه موجودات است، اما ولایت خاصه به شخص ولی و تشخص او وابسته است.

12. زیرا در این مقام به کمال نهایی رسیده و می‌تواند در غیر نفوذ و افاضه کند.

13. انسان به دلیل مقام جمع و جامعیت، غایت قصوای خلقت است.

14. ملائکه فاقد مقام جمع هستند و تنها بخشی از کمالات انسان را دارند.

15. واردات قلبیه کمالاتی است که از طریق عنایت الهی به قلب سالک اعطا می‌شود.