متن درس
حیثیات ذاتی و نسبی وجود در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 493)
دیباچه
عرفان نظری، بهمنزله شاخهای عمیق از معارف اسلامی، وجود عالم و آدم را در پرتو اسما و صفات الهی تبیین میکند. درسگفتار شماره 493 از مجموعه «مصباح الانس»، برگرفته از بیانات آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی حیثیات ذاتی و نسبی وجود، ارتباط آنها با اسمای الهی (ظاهر، باطن، مدبر، مفصل)، و جایگاه انسان بهعنوان ظرف جمعی حقایق و مظهر اسما میپردازد. این نوشتار، با استناد به آرای صدرالدین قونوی، وحدت عالم، تناسبات و ائتلافات ذاتی، و نقش اسمای الهی در چینش هستی را تحلیل میکند.
حیثیات ذاتی و نسبی وجود: تبیین وحدت و کثرت
تعین علمی و عینی عالم و آدم
وجود عالم و آدم، تعین علمی و عینی حق است که در دو حیثیت ذاتی (کلی) و نسبی (جزئی) متجلی میشود. حیثیت ذاتی، به وحدت کلی عالم اشاره دارد که چونان خورشیدی، تمام پرتوهای کثرت را در خود جمع میکند. حیثیت نسبی، به خصوصیات و ویژگیهای مظاهر جزئی در عالم ظهور مربوط است، مانند تفاوتهای موجودات در عالم ناسوت. این دو حیثیت، چون دو بال پرندهای هستند که عالم را در آسمان معرفت به پرواز درمیآورند.
تعین علمی، به علم الهی در مرتبه ازل تعلق دارد که در آن، حقایق عالم در ذات حق متعین میشوند. تعین عینی، اما، به ظهور این حقایق در عالم شهادت اشاره دارد. قرآن کریم این تعین را چنین بیان میکند: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (البقرة: ۳۱، : «و به آدم همه نامها را آموخت»). این آیه، به تعین علمی اسما در وجود آدم اشاره دارد که او را به مقام خلافت الهی رهنمون ساخت.
درنگ: وجود عالم و آدم، تعین علمی و عینی حق است که در حیثیات ذاتی (وحدت کلی) و نسبی (کثرت جزئی) متجلی میشود. |
اسمای الهی: ظاهر، باطن، مدبر، مفصل
اسمای ظاهر، باطن، مدبر، و مفصل، نظمدهندگان عالماند. اسم ظاهر، به صورتها و ظهورات عالم شهادت تعلق دارد؛ باطن، به معانی و حقایق عالم معنا؛ مدبر، به مدیریت و تدبیر الهی؛ و مفصل، به چینش و تفصیل جزئیات عالم. این اسما، چونان ارکان بنایی عظیم، عالم را در نظمی الهی استوار میسازند. ظاهر و مفصل، به عالم شهادت و صورتهای ظاهری مربوطاند، در حالی که باطن و مدبر، به عالم معنا و حقایق باطنی تعلق دارند.
صدرالدین قونوی، در تفسیر خود، این اسما را محور ظهور و باطن عالم میداند. اسم ظاهر، مظهر باطن است و باطن، مُظهر ظاهر. این تعامل، چونان رقص نور و سایه است که هر یک، دیگری را آشکار میسازد. قرآن کریم این رابطه را چنین توصیف میکند: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (النور: ۳۵، : «خداوند نور آسمانها و زمین است»)، که به ظهور نور الهی در عالم اشاره دارد.
درنگ: اسمای ظاهر، باطن، مدبر، و مفصل، نظم عالم را در دو ساحت شهادت (ظاهر و مفصل) و معنا (باطن و مدبر) اداره میکنند. |
انسان: ظرف جمعی حقایق
انسان، بهمنزله ظرف جمعی حقایق، مظهر تمام اسمای الهی است. او، چون آیینهای است که وحدت و کثرت عالم را در خود بازمیتاباند. انسان کامل، بهعنوان مظهر تام اسما، تمام مراتب وجودی، از علم و جبروت تا ناسوت، را در خود جمع میکند. این جایگاه، انسان را به خلیفه الهی تبدیل میکند که قادر است با معرفت و صفا، وحدت عالم را در کثرت مظاهر ببیند.
قرآن کریم این مقام را چنین توصیف میکند: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (البقرة: ۳۰، : «من در زمین خلیفهای قرار میدهم»). انسان، با ظرفیت جمعآمیز خود، قادر است هر ذره از عالم را آیینهای برای رؤیت کل عالم و هر جزء را دریچهای به سوی وحدت الهی بداند.
درنگ: انسان، ظرف جمعی حقایق و مظهر تمام اسمای الهی است که وحدت و کثرت عالم را در خود جمع میکند. |
وحدت عالم و تناسبات ذاتی
عالم، یک حقیقت واحد است که در کثرت مظاهر متجلی میشود. این وحدت، چونان جریانی است که در رودخانههای متعدد کثرت جاری میگردد. تناسبات و ائتلافات ذاتی، عالم را در نظمی الهی پیوند میدهند. حتی دشمنان، در این ائتلاف ذاتی شریکاند، چنانکه دو دشمن، بیش از دو دوست، به یاد یکدیگرند و در تعاملاتشان، وحدتی نهان دارند.
این تناسبات، چونان تار و پود پارچهای عظیم، عالم را به هم متصل میکنند. شئون ذاتی، وحدتهای جداییناپذیری هستند که عالم را از گسست مصون میدارند. این شئون، چون ریشههای درختی تنومند، ارتباطات و تناسبات عالم را استوار میسازند.
درنگ: عالم، یک حقیقت واحد است که در کثرت مظاهر متجلی میشود. تناسبات و ائتلافات ذاتی، حتی در دشمنان، وحدت نهان را نشان میدهند. |
جمعبندی بخش
حیثیات ذاتی و نسبی وجود، عالم و آدم را در دو ساحت وحدت و کثرت تبیین میکنند. اسمای ظاهر، باطن، مدبر، و مفصل، نظمدهندگان عالماند و انسان، بهعنوان ظرف جمعی، مظهر تمام این اسما است. وحدت عالم، در تناسبات و ائتلافات ذاتی متجلی میشود که حتی در تضادها، وحدتی نهان را آشکار میسازد.
حضرات خمس و مظاهر اسمایی
حضرات خمس: عوالم پنجگانه
عوالم پنجگانه، شامل عالم علمی، جبروت، ملکوت، مثال، و ناسوت، مراتب وجودی عالم را تشکیل میدهند. انسان، بهمنزله حضرت جمع، تمام این عوالم را در خود جای داده و جامع حقایق عینی و علمی است. این عوالم، چونان طبقات بنایی عظیم، هر یک جلوهای از اسمای الهی را در بر دارند.
عالم علمی، مرتبه علم الهی است که حقایق در آن متعین میشوند. جبروت، عالم عقلانی و ملکوت، عالم نفسانی است. عالم مثال، مرتبه خیال و ناسوت، عالم مادی است. انسان، چونان گوهری که تمام این مراتب را در خود جمع کرده، قادر است با معرفت، به همه این عوالم اشراف یابد. قرآن کریم این جامعیت را چنین بیان میکند: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾ (الجاثية: ۱۳، : «و آنچه در آسمانها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرد»).
درنگ: حضرات خمس (علم، جبروت، ملکوت، مثال، ناسوت) مراتب وجودی عالماند و انسان، بهمنزله حضرت جمع، جامع تمام این عوالم است. |
مظهر و مُظهر: قلم اعلی و نفس رحمانی
قلم اعلی، مظهر اسم مدبر است که تدبیر و مدیریت عالم را بر عهده دارد. نفس رحمانی، مظهر امالکتاب است که فیض الهی را در عالم جاری میسازد. این مظاهر، چونان ابزارهایی در دست معمار هستی، نظم و جریان عالم را محقق میکنند. قلم اعلی، چون قلمی است که کتاب وجود را نگارش میکند، و نفس رحمانی، چون نسیمی است که حیات را در کالبد عالم میدمد.
این مظاهر، جلوههای اسمای الهیاند که در عوالم مختلف، از جبروت تا ناسوت، متجلی میشوند. هر مظهر، حجابی بر مُظهر خود است، چنانکه زید یا زمین، مانع رؤیت حق میشوند، اما در عین حال، آیینهای برای ظهور او هستند.
درنگ: قلم اعلی، مظهر اسم مدبر و نفس رحمانی، مظهر امالکتاب است که نظم و فیض الهی را در عالم جاری میسازند. |
حضرت وجود و امکان
حضرت وجود، به ضروریات و حقایق دائمی تعلق دارد، مانند خورشید و ماه که وجودشان ثابت است. حضرت امکان، اما، به استعدادیات و موجودات متغیر، مانند انسانهای فردی (زید و عمر)، مربوط است. این دو حضرت، چونان دو ساحل رودخانه وجود، یکی دائمی و دیگری موقت، عالم را در بر میگیرند.
ربوبیت، به مدیریت الهی و ضروریات تعلق دارد، در حالی که عبودیت، به وابستگی مخلوق و امکانیات اشاره میکند. این دو، چونان دو روی یک سکه، رابطه حق و خلق را تبیین میکنند. قرآن کریم این رابطه را چنین بیان میکند: ﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ (النساء: ۷۸، : «بگو همه از جانب خداست»).
درنگ: حضرت وجود، ضروریات دائمی و حضرت امکان، استعدادیات متغیر را شامل میشود. ربوبیت و عبودیت، رابطه حق و خلق را تبیین میکنند. |
جمعبندی بخش
حضرات خمس، مراتب وجودی عالم را تشکیل میدهند و انسان، بهعنوان حضرت جمع، تمام این عوالم را در خود جای داده است. قلم اعلی و نفس رحمانی، مظاهر اسمای مدبر و امالکتاباند که نظم و فیض الهی را جاری میسازند. حضرت وجود و امکان، با ربوبیت و عبودیت، دو ساحت دائمی و متغیر عالم را تبیین میکنند.
تناسبات و ائتلافات: نظم الهی در عالم
تضاعف و ترکیب ارتباطات
ارتباطات عالم، چونان اعداد مضروب (دو، چهار، هشت، و غیره) در ریاضیات، به پیچیدگیهای حیرانکننده منجر میشوند. این تضاعف، مانند رودی است که هر لحظه شاخههای جدیدی میگستراند و ذهن را در برابر عظمتش عاجز میکند. عارف، در مواجهه با این تناسبات، حیران میشود، چنانکه گویی در گردابی از نور و معرفت گرفتار شده است.
این ارتباطات، چونان تار و پودی است که پارچه عالم را میبافد. هرچه این ارتباطات پیچیدهتر میشوند، زیبایی و نظم الهی عالم آشکارتر میگردد. این تضاعف، به تفصیل الهی منجر میشود که خدا، بهعنوان مفصل، عالم را بازسازی و گسترش میدهد.
درنگ: ارتباطات عالم، مانند اعداد مضروب، به پیچیدگیهای حیرانکننده منجر میشوند که نظم الهی را آشکار میسازند. |
ارتباطات و احوال: متبوع و تابع
ارتباطات، بهمنزله عناصر متبوع و ثابت عالماند، در حالی که احوال، خصوصیات تابع و متغیرند. اعراض، حالات موقت و لوازم، ویژگیهای دائمیاند. این تمایز، چونان تفاوت میان ریشه و شاخههای درخت است که ریشهها (ارتباطات و لوازم) ثابت و شاخهها (احوال و اعراض) متغیرند.
ارتباطات، تحت مدیریت اسم مدبر، نظم عالم را حفظ میکنند. حتی در تضادها، مانند دشمنیها، این ارتباطات وحدتی ذاتی را نشان میدهند. این وحدت، چونان نوری است که از میان تاریکیهای کثرت میتابد و عالم را در نظمی الهی متحد میسازد.
درنگ: ارتباطات، متبوع و ثابت؛ احوال، تابع و متغیرند. اعراض، موقت و لوازم، دائمیاند و نظم عالم را حفظ میکنند. |
اسم مفصل و تفصیل الهی
اسم مفصل، به تفصیل و گسترش جزئیات عالم اشاره دارد. خدا، بهعنوان مفصل، عالم را چون کتابی میگستراند و هر صفحهاش را با جزئیات بیپایان نگارش میکند. این تفصیل، مانند گشایش گلبرگهای گلی است که هر گلبرگ، جلوهای از زیبایی الهی را آشکار میسازد.
قرآن کریم این تفصیل را چنین توصیف میکند: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾ (القمر: ۴۹، : «ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم»). این آیه، به نظم و تفصیل الهی در عالم اشاره دارد که تحت اسم مفصل محقق میشود.
درنگ: اسم مفصل، عالم را با تفصیل و گسترش جزئیات در نظمی الهی سامان میدهد. |
جمعبندی بخش
تناسبات و ائتلافات عالم، در قالب ارتباطات، احوال، اعراض، و لوازم، نظم الهی را آشکار میسازند. اسم مفصل، با تفصیل جزئیات، عالم را در نظمی بیپایان گسترش میدهد. این ارتباطات، حتی در تضادها، وحدتی ذاتی را نشان میدهند که عارف را در حیرت فرو میبرد.
حجبت حضرت جمع و خطر سلوک
حجبت حضرت جمع: دولت رحمان
چهار اسم ظاهر، باطن، مدبر، و مفصل، تحت دولت اسم الله و رحمان قرار دارند. رحمان، بهمنزله اسم جمع، تمام اسما را در خود جمع کرده و چون خورشیدی، بر تمام مظاهر نور میافشاند. این دولت، عالم را در وحدتی الهی متحد میسازد و هر تعین، حجابی بر مُظهر خود است.
هر مظهر، مانند زید یا زمین، چون پردهای است که حق را پنهان میکند، اما در عین حال، آیینهای برای ظهور اوست. این حجاب، چونان سایهای است که نور را آشکارتر میسازد. قرآن کریم این وحدت را چنین بیان میکند: ﴿قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ (الرعد: ۱۶، : «بگو خداوند خالق همه چیز است»).
درنگ: چهار اسم ظاهر، باطن، مدبر، و مفصل، تحت دولت اسم رحمان قرار دارند که وحدت عالم را تضمین میکند. |
صفا و معرفت: شرط وصول
معرفت، نیازمند صیقل دل و رؤیت وحدت در کثرت است. قلب سالک، چون آیینهای است که باید از زنگار تعلقات پاک شود تا حقیقت عالم را بازتاب دهد. صفا، شرط وصول به این معرفت است، چنانکه بدون آن، سالک در تاریکی کثرت سرگردان میماند.
این صفا، مانند آبی زلال است که قلب را شستوشو میدهد و آن را برای رؤیت نور الهی آماده میسازد. قرآن کریم این مسیر را چنین توصیف میکند: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا﴾ (الأحزاب: ۷۱، : «و هر که از خدا و رسولش اطاعت کند، به رستگاری بزرگی نائل آمده است»).
درنگ: معرفت، نیازمند صیقل دل و رؤیت وحدت در کثرت است. صفا، شرط وصول به حقیقت عالم است. |
خطر سلوک و حیرت عارف
سلوک عرفانی، چونان سفری در گرداب عالم است که ممکن است سالک را در خود فرو برد. چرخش عالم، مانند چرخ و فلکی است که اگر سالک با احتیاط در آن گام ننهد، سرگیجه حیرت او را از پای درمیآورد. عارف، در برابر تناسبات پیچیده عالم، حیران میشود، چنانکه ذهنش از درک این عظمت عاجز میگردد.
این حیرت، مانند ایستادن در برابر اقیانوسی بیکران است که هر موجش، سالک را به سوی عمق معرفت میکشاند، اما بدون هدایت، ممکن است او را غرق کند. این خطر، ضرورت احتیاط و هدایت در سلوک را نشان میدهد.
درنگ: سلوک عرفانی، نیازمند احتیاط است، چراکه چرخش عالم ممکن است سالک را در حیرت و گمراهی فرو برد. |
جمعبندی بخش
چهار اسم ظاهر، باطن، مدبر، و مفصل، تحت دولت رحمان، نظم عالم را در وحدتی الهی حفظ میکنند. معرفت، با صیقل دل و رؤیت وحدت در کثرت حاصل میشود. سلوک عرفانی، اگرچه راهی به سوی حقیقت است، اما بدون احتیاط، خطر حیرت و گمراهی را به دنبال دارد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تبیین حیثیات ذاتی و نسبی وجود، نقش اسمای الهی (ظاهر، باطن، مدبر، مفصل) در نظم عالم، و جایگاه انسان بهعنوان ظرف جمعی حقایق، عالم را وحدتی متجلی در کثرت معرفی کرد. انسان، بهمنزله مظهر تام اسما، تمام مراتب وجودی را در خود جمع کرده و با صفا و معرفت، قادر به رؤیت وحدت در کثرت است. تناسبات و ائتلافات ذاتی، حتی در تضادها، وحدتی نهان را آشکار میسازند. حضرات خمس، قلم اعلی، و نفس رحمانی، نظم و فیض الهی را در عالم جاری میکنند. سلوک عرفانی، هرچند راهی به سوی حقیقت است، نیازمند احتیاط و هدایت است تا سالک در گرداب حیرت گرفتار نشود.
عرفان، چونان گوهری است که در صدف معرفت الهی نهفته است. با صیقل دل و احتیاط در سلوک، این گوهر، درخششی ابدی خواهد یافت و راه سالکان را به سوی وحدت الهی روشن خواهد کرد.
با نظارت صادق خادمی |