متن درس
تبیین حقیقت انسان در نظام خلقت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 495)
مقدمه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی علمی و دانشگاهی از درسگفتارهای عمیق و ژرف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 495 از سلسله مباحث مصباح الانس است که در تاریخ هشتم آبانماه ۱۳۸۲ ایراد شده است. این درسگفتار، با رویکردی فلسفی-عرفانی، به تبیین جایگاه انسان، ظرف جمع احدیت و واحدیت، و محور نظام خلقت میپردازد. انسان در این دیدگاه، نهتنها آیینه تمامنمای حقتعالی است، بلکه واسطه فیض الهی و رزق موجودات بهشمار میرود. متن با تأکید بر تمایز میان کیفیت و کمیت در حقیقت وجود، نقدی بر جوامع عقبمانده ارائه میدهد که بر کمیت تمرکز دارند و از حقیقت کیفیت غافلاند.
بخش اول: منشأ وجود انسان و جایگاه او در نظام تجلیات الهی
سؤال بنیادین: انسان از کدامین حضرتی تعین یافته است؟
سؤال محوری این درسگفتار، به چیستی منشأ وجود انسان و حضرتی از حضرات وجود و تجلیات ربانی که وجود او از آن تعین یافته، معطوف است. انسان، بهعنوان موجودی جامع، از شطر وجودی متمایزی نشأت گرفته که با تعین جامع، همه تعینات را در بر میگیرد و رایحه وجود الهی را بهصورت استمراری استشمام میکند. این شطر، از غیب مطلق الهی منشأ میگیرد؛ مرتبهای که در آن هیچ تعین اسمی وجود ندارد و ظرف فیض محض است. انسان، بهمثابه آیینهای صیقلی، این فیض را در مراتب احدیت و واحدیت متجلی میسازد.
درنگ: منشأ وجود انسان، شطر وجودی متمایزی است که از غیب مطلق الهی نشأت گرفته و با تعین جامع، رایحه وجود را استشمام میکند. این شطر، مرتبه ذات بلا تعین است که انسان بهعنوان مظهر آن، فیض الهی را دریافت میدارد. |
جمعویت وجودی انسان: ظرف جامع ظهورات الهی
انسان، بهعنوان ظرف جمع ظهورات الهی، از سر حب ذاتی حقتعالی، یعنی حدیث شریف «کُنتُ کَنزاً مخفیاً فَأحببتُ أن أُعرَف»، تحقق یافته است. این حب، انگیزه خلقت است و انسان، بهمثابه مظهر این حب، همه ظهورات را در خود جمع میکند. او در مرتبه احدیت (ذات بلا تعین) و واحدیت (ظهور اسما) جایگاه محوری دارد و بهعنوان رأس جمعویت حق، محور نظام خلقت محسوب میشود. انسان، نهتنها ظرف جامع مخلوقات است، بلکه نسخهای کامل از عالم کبیر بهشمار میرود.
سلسلهمراتب وجودی: از احدیت تا ختمیت
در سلسلهمراتب وجودی، وجود از مرتبه حق در احدیت و واحدیت به جمعویت انسان میرسد. انسان کامل، بهویژه پیامبر اکرم (ص)، در مرتبه ختمیت، مظهر تام احدیت است و نقطه اختتام خلقت محسوب میشود. پس از انسان کامل، انبیا در مرتبه واحدیت و امتها بهعنوان مظاهر انبیا ظهور مییابند. این سلسله، رابطه میان انسان کامل، انبیا و امتها را در نظام ظهور تبیین میکند. بهفرموده قرآن کریم: ﴿سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾ (جاثیه: ۱۳، : «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای شما رام کرد»)، عالم بهمثابه دست و پای انسان در خدمت اوست، مشروط به رفع موانع ارادی و مزاجی.
جمعبندی بخش اول
انسان، بهعنوان مظهر جامع اسما و صفات الهی، از شطر وجودی متمایز در غیب مطلق نشأت گرفته و ظرف جمع ظهورات الهی است. او در مراتب احدیت، واحدیت و ختمیت، محور نظام خلقت محسوب میشود و با جمعویت وجودی خود، همه مخلوقات را در بر میگیرد. این جایگاه، انسان را به آیینهای تمامنما برای تجلیات ربانی تبدیل کرده و عالم را در خدمت او قرار داده است.
بخش دوم: کیفیت و کمیت در حقیقت وجود
برتری کیفیت بر کمیت: حقیقت هویت وجودی
یکی از محورهای اصلی این درسگفتار، تمایز میان کیفیت و کمیت در حقیقت وجود است. کیفیت، به معنای تراکم هویت و حقیقت وجودی، ارزش واقعی را تعیین میکند، درحالیکه کمیت، به تعداد و حجم ظاهری محدود است. انسان، بهعنوان مظهر کیفیت، عالم کبیر محسوب میشود، هرچند از حیث کمیت، عالم صغیر باشد. این اصل، به برتری حقیقت وجودی بر ظاهر مادی اشاره دارد و انسان را بهعنوان محور کیفیت معرفی میکند.
درنگ: حقیقت وجود به کیفیت، یعنی هویت و حقیقت، وابسته است، نه کمیت. انسان، بهعنوان مظهر کیفیت، عالم کبیر است و ارزش او در تراکم هویت وجودیاش نهفته است. |
نقد جوامع عقبمانده: خطای تمرکز بر کمیت
جوامع عقبمانده، بهاشتباه بر کمیت، مانند جمعیت یا تجهیزات، تمرکز دارند، درحالیکه قدرت واقعی در کیفیت، یعنی فناوری، حقیقت و هویت، نهفته است. تمثیلی از قدرت نظامی بیانگر این معناست: کشوری با دو هزار توپ ممکن است از نظر کمیت قوی باشد، اما کشوری با یک بمب هستهای، به دلیل کیفیت برتر، تأثیر عظیمی دارد. این نقد، به ضرورت اصلاح رویکرد جوامع به سمت کیفیت و حقیقت تأکید دارد.
گسترش کیفیت: راهبرد اصلاح نظامهای اجتماعی
برای دستیابی به اقتدار وجودی، لازم است تمرکز بر کمیت محدود شده و کیفیت در تمامی مراتب وجودی گسترش یابد. حب ذاتی حق، عین کیفیت است و مبنای ظهور حقیقت در نظام خلقت محسوب میشود. انسان، با درک این حقیقت، میتواند از محدودیتهای نفسانی و مادی فراتر رود و اقتدار جامعی در عالم هستی کسب کند.
جمعبندی بخش دوم
تمایز میان کیفیت و کمیت، یکی از اصول بنیادین در تبیین حقیقت وجود است. انسان، بهعنوان مظهر کیفیت، از محدودیتهای کمی فراتر میرود و عالم کبیر محسوب میشود. نقد جوامع عقبمانده و تأکید بر گسترش کیفیت، راهبردی برای اصلاح نظامهای اجتماعی و تحقق اقتدار وجودی انسان ارائه میدهد.
بخش سوم: اقتدار انسان و معرفت به احکام الهی
اقتدار وجودی انسان: هماهنگی با عالم هستی
انسان، با آگاهی به جمعویت خود بهعنوان ظرف عالم، اقتدار جامعی در عالم هستی کسب میکند. این اقتدار، در توانایی او برای اتصال و هماهنگی با موجودات عالم تجلی مییابد. اولیای الهی، با معرفت به حقیقت وجودی خود، از خودپنداری محدود فراتر میروند و مظهر اقتدار الهی میشوند. سالک، با آزمایش مداوم اقتدار خود، تأثیرگذاری معنویاش را در عالم میسنجد.
معرفت اولیا به احکام باطنی موجودات
اولیا و انبیای الهی، با علم لدنی خود، احکام باطنی موجودات را میشناسند، درحالیکه دیگران تنها به موضوعات ظاهری توجه دارند. تشبیهی شاعرانه این تفاوت را روشن میکند: «تو مو میبینی و من پیچش مو». اولیا، با درک احکام، حقیقت وجودی اشیا را درمییابند و از محدودیتهای ظاهری عبور میکنند.
درنگ: اولیای الهی، با معرفت به احکام باطنی موجودات، از محدودیتهای ظاهری فراتر میروند و اقتدار وجودی خود را محقق میسازند. این معرفت، آنها را از دیگران، که تنها موضوعات ظاهری را میبینند، متمایز میکند. |
احترام به موجودات: حکمتپرستی در برابر بتپرستی
احترام به همه موجودات، بهعنوان مظاهر حق و انبیا، از اصول بنیادین این درسگفتار است. هر موجودی، رسول الهی است و دارای حکمی خاص در نظام خلقت. تمثیلی زیبا این معنا را تبیین میکند: حتی یک سنگ باید با احترام جابهجا شود، زیرا مظهر حق است. حکمتپرستی، که با محبت به موجودات بهعنوان مظاهر الهی تعریف میشود، از بتپرستی متمایز است و به صفا و صلح در روابط انسانی منجر میگردد.
جمعبندی بخش سوم
اقتدار انسان در آگاهی به جمعویت وجودی و هماهنگی با عالم هستی نهفته است. اولیای الهی، با معرفت به احکام باطنی، از محدودیتهای ظاهری فراتر میروند و اقتدار وجودی را محقق میسازند. احترام به موجودات، بهعنوان مظاهر حق، حکمتپرستی را ترویج میدهد و به صلح و صفا در نظام خلقت میانجامد.
بخش چهارم: وحدت و کثرت در نظام ظهورات الهی
تمایز وحدت و کثرت: مبنای خلقت
نظام خلقت، بر تمایز میان وحدت (حق) و کثرت (ظهورات) استوار است. وحدت، به ذات الهی و کثرت، به ظهورات اسمایی و خلقی اشاره دارد. تعدد در غیب الهی، معنوی است و از نسبت اسما ناشی میشود، نه تعدد وجوبی. این تمایز، درک توحید و رهایی از شرک را ممکن میسازد.
نقش کثرت در ظهور وحدت
کثرت، ظرف ظهور وحدت است و بدون آن، عبودیت و معبودیت محقق نمیشود. تأثیر هر شیء در خود، از حیث وحدت آن است، اما کثرت، زمینه ظهور این وحدت را فراهم میکند. انسان، با درک این رابطه، میتواند وحدت را در کثرت ببیند و از بتپرستی به حکمتپرستی ارتقا یابد.
درنگ: کثرت، ظرف ظهور وحدت است و بدون آن، عبودیت و معبودیت محقق نمیشود. انسان، با درک وحدت در کثرت، از بتپرستی به حکمتپرستی میرسد و حقیقت الهی را در موجودات میبیند. |
جمعبندی بخش چهارم
تمایز میان وحدت و کثرت، مبنای نظام خلقت است. کثرت، ظرف ظهور وحدت است و انسان، با درک این رابطه، میتواند حقیقت الهی را در موجودات ببیند. این معرفت، او را از شرک ظاهری به توحید باطنی رهنمون میسازد و حکمتپرستی را در او تقویت میکند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تبیین جایگاه انسان، او را محور نظام خلقت معرفی کرد. انسان، با نشأت از شطر وجودی متمایز در غیب مطلق، ظرف جمع ظهورات الهی است و در مراتب احدیت، واحدیت و ختمیت، نقش محوری دارد. تمایز میان کیفیت و کمیت، نقد جوامع عقبمانده و تأکید بر گسترش کیفیت، راهبردی برای تحقق اقتدار وجودی ارائه داد. اولیای الهی، با معرفت به احکام باطنی، از محدودیتهای ظاهری فراتر میروند و حکمتپرستی را ترویج میدهند. درک وحدت در کثرت، انسان را به توحید رهنمون میسازد و او را به صفا و صلح با خلقت دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |