در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 497

متن درس

 

مظهر احدیت: انسان کامل و تجلی عشق الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 497)

دیباچه

این نوشتار، بازنمایی و تبیین درس‌گفتار شماره 497 از مجموعه مصباح الأنس، برگرفته از سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که به بررسی عمیق جایگاه انسان کامل به‌عنوان مظهر احدیت، نقش حافظ در حفظ نظام هستی، و اهمیت معرفت در سلوک عرفانی می‌پردازد.

بخش نخست: حافظ احدیت و حفظ نظام هستی

ضرورت حافظ در نظام خلقت

نظام هستی، به مثابه طنابی است که دو سر آن، ظاهر و باطن، در تعادلی ظریف قرار دارند. این تعادل، نیازمند حافظی است که حد فاصل میان این دو شطر را حفظ کرده و مانع بازگشت منفصل به اصل خود شود. این حافظ، که در مقام احدیت متجلی است، نظام خلقت را پایدار می‌سازد تا اسم ظاهر و احکام آن بر دوام باقی بماند. بدون این حافظ، موجودات، به مانند موجی که به سوی اقیانوس بازمی‌گردد، به اصل غیرمتعین خود رجعت می‌کنند، و نظام کثرات در وحدت ذاتی حق محو می‌شود.

اشتیاق موجودات به اصل

تمامی موجودات، از سنگ و خاک تا انسان، به اصل خود، یعنی وطن حقیقی حق، اشتیاق دارند. این اشتیاق، که در عبارت قرآنی
﴿إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾
(سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ : «به سوی او بازمی‌گردیم») متجلی است، میل ذاتی هر مخلوق به بازگشت به مبدأ الهی است. اما حافظ الهی، این رجعت را در نظام خلقت تنظیم می‌کند، چنانکه موجودات در ظرف ظاهر، به حیات خود ادامه دهند.

درنگ: حافظ احدیت، حد فاصل ظاهر و باطن را حفظ کرده و مانع بازگشت موجودات به اصل غیرمتعین خود می‌شود، تا نظام خلقت پایدار بماند.

احدیت و اسم مستأثر

احدیت، به مثابه نعت حد فاصل، حافظ باطن است که با لاتعین، موجودات را در ظرف ظاهر حفظ می‌کند. اسم مستأثر، که از اسماء باطنی و غیرظاهر است، نقشی کلیدی در این حفظ ایفا می‌کند. این اسماء، فراتر از ظرفیت ظهور عالم مادی، در علوم باطنی و معرفت کریمانه کارگشایند و مانع انمحای کثرات در وحدت ذاتی حق می‌شوند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، ضرورت حافظ را در حفظ نظام هستی تبیین کرد. احدیت، به‌عنوان حافظ باطن، با اسم مستأثر، مانع بازگشت موجودات به اصل غیرمتعین خود می‌شود. اشتیاق ذاتی موجودات به رجعت به مبدأ الهی، تحت تنظیم این حافظ، نظام خلقت را پایدار می‌سازد. این مباحث، بنیانی برای فهم رابطه میان ظاهر و باطن در عرفان اسلامی فراهم می‌آورند.

بخش دوم: انسان کامل و تجلی حق

انسان به‌عنوان مظهر جمع

انسان، به مثابه آیینه‌ای بی‌غبار، مظهر جمع ظاهر و باطن است که از باطن (احدیت) به ظاهر (واحدیت) عبور می‌کند. این عبور، که تجلی حق نامیده می‌شود، ظهورات خلقی را در عالم هستی متجلی می‌سازد. انسان کامل، اتم مظهر این تجلی است، چنانکه تمامی اسماء و صفات الهی در او منعکس می‌شوند.

استعداد و فعلیت

انسان، دارای دو فراز است: استعداد، که در همه انسان‌ها مشترک است، و فعلیت، که در انسان کامل به کمال می‌رسد. میان این دو، مراتب متوسط قرار دارند که انسان‌ها را در درجات مختلف از استعداد به فعلیت هدایت می‌کنند. این مراتب، به مثابه نردبانی است که سالک را از قوه به فعل می‌رساند.

درنگ: انسان کامل، مظهر جمع ظاهر و باطن است که از باطن به ظاهر عبور کرده و تجلی حق را در خود متجلی می‌سازد.

تلون صفات و منحصربه‌فرد بودن

تلون انسان‌ها، ناشی از ظهور اسماء و صفات الهی است، چنانکه قرآن کریم می‌فرماید:
﴿وَخَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا﴾
(سوره نوح، آیه ۱۴؛ : «و شما را به‌صورت گونه‌گون آفریدیم»). هر انسان، به دلیل صفت خاص خود، گوهری یکتا در گنجینه خلقت است. این تکثر، نه تنها نقص نیست، بلکه نشانه‌ای از جود ذاتی حق است که هر مخلوق را «دیدنی» و ممتاز می‌سازد.

روایت انسان کامل

روایت انسان کامل، به مثابه شهود کل عالم در ظرف بسیط است. انسان کامل، آیینه‌ای است که تمامی هستی در آن منعکس می‌شود، چنانکه شهود او، معادل شهود کل کثرات در وحدت وجود است. این دیدگاه، با نظریه ابن‌عربی در باب انسان کامل هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، انسان کامل را به‌عنوان مظهر جمع ظاهر و باطن و اتم تجلی حق معرفی کرد. استعداد و فعلیت، مراتب وجودی انسان را نشان می‌دهند، و تلون صفات، هر فرد را ممتاز می‌سازد. روایت انسان کامل، شهود کل عالم است، که جایگاه بی‌بدیل او را در نظام هستی آشکار می‌کند.

بخش سوم: انسان کامل و اسم اعظم

مظهر اسم اعظم

انسان کامل، مظهر اسم اعظم است، نه خود اسم اعظم، زیرا اسماء الهی عین ذات‌اند. این تمایز، از شبهه شراکت در الوهیت پرهیز می‌کند و جایگاه انسان را به‌عنوان مظهر، نه عین ذات، تثبیت می‌کند. انسان کامل، به مثابه آیینه‌ای است که نور اسماء را منعکس می‌کند، اما خود نور نیست.

ظهور عشق الهی

انسان، ظهور عشق ذاتی حق است، نه نتیجه نیاز الهی. این دیدگاه، با اصل «خالق قبل کل مخلوق» هم‌سوست، که خودبسندگی ذات الهی را تأیید می‌کند. انسان، به مانند فرزندی است که از عشق والدین پدید آمده، اما والدین به او محتاج نیستند.

درنگ: انسان کامل، مظهر اسم اعظم و ظهور عشق ذاتی حق است، نه عین اسم یا نتیجه نیاز الهی.

مثال کبریت

انسان، به مانند کبریت در آتش‌افروزی، جزء اخیر علت تامه است، اما افضل از سایر اجزا نیست. این تمثیل، نقش تکمیلی انسان در ظهور نظام خلقت را نشان می‌دهد، بدون آنکه او را در مرتبه‌ای همسان با حق قرار دهد. کبریت، هرچند ضروری است، اما بدون هیزم و سوخت، بی‌معناست.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، انسان کامل را به‌عنوان مظهر اسم اعظم و ظهور عشق الهی تبیین کرد. تمایز میان مظهر و عین اسم، از شبهه شرک پرهیز می‌کند. مثال کبریت، نقش تکمیلی انسان را نشان می‌دهد، و اصل خودبسندگی حق، توحید را تثبیت می‌کند.

بخش چهارم: معرفت و عرفه

عرفه، ظرف معرفت

روز عرفه، به مثابه چشمه‌ای زلال از معرفت، از اعیاد برتر است و بر شب قدر اولویت دارد. این روز، که ظرف تجلی فیض رحمانی است، بر دعا و معرفت تمرکز دارد و از اعمال عبادی مانند روزه، به دلیل اهمیت معرفت، پیشی می‌گیرد.

معرفت، مقدم بر عمل

ارزش انسان، به معرفت اوست، نه عملش. عمل، ظهور معرفت است، نه مقدم بر آن. قرآن کریم می‌فرماید:
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾
(سوره بقره، آیه ۲۷۷؛ : «در حقیقت، کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند»). ایمان، که معادل معرفت است، مقدم بر عمل صالح قرار دارد.

درنگ: عرفه، ظرف معرفت است و معرفت، مقدم بر عمل و ملاک ارزش انسان است.

نقد زیاده‌روی در عمل

تأکید بیش‌ازحد بر عمل، مانند وسواس در وضو و غسل، به جای معرفت، نادرست است. پیامبر اکرم (ص)، با معرفت والا و ساده‌ترین اعمال، به معراج رفت، که نشان‌دهنده برتری معرفت بر عمل ظاهری است. عمل بدون معرفت، به مثابه بنایی است که بر باتلاق ساخته شده و بی‌ثبات است.

دعاها و زیارات، ظروف معرفت

دعاهایی مانند دعای ام‌داوود و زیارت امام حسین (ع)، ظروف معرفت‌اند که سالک را به توحید و قرب الهی هدایت می‌کنند. این اعمال، نه صرفاً عبادت، بلکه راهی برای تعمیق معرفت توحیدی‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، بر اهمیت معرفت در سلوک عرفانی تأکید کرد. عرفه، ظرف معرفت است و از اعمال عبادی برتر است. معرفت، مقدم بر عمل و ملاک ارزش انسان است، و دعاها و زیارات، راهی برای تعمیق این معرفت‌اند. نقد زیاده‌روی در عمل، بر ضرورت تقدم معرفت دلالت دارد.

بخش پنجم: شاکله عام و خاص

مرتبه وجود انسان

انسان، در مرتبه‌ای از مراتب کلی الهی ظاهر می‌شود که شامل ظرف عام (رحمانیت) و ظرف خاص (خصیصه فردی) است. رحمانیت، به فیض عام الهی اشاره دارد که همه موجودات را دربرمی‌گیرد، و خصیصه فردی، هر انسان را ممتاز می‌سازد.

شاکله عام و خاص

هر موجود، دارای دو شاکله است: شاکله عام، که به وحدت هستی اشاره دارد، و شاکله خاص، که فردیت هر مخلوق را متمایز می‌کند. انسان، با شناخت شاکله خاص خود، به شاکله عام، یعنی کل هستی، متصل می‌شود. این شناخت، همان خودشناسی است که در حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» متجلی است.

درنگ: انسان، در ظرف عام (رحمانیت) و خاص (خصیصه فردی) ظاهر می‌شود و با شناخت شاکله خاص، به شاکله عام هستی متصل می‌گردد.

تعین اسماء

هر موجود، با تعین اسماء الهی، مانند ظاهر، نور، و خالق، در ظرف خاص خود ظاهر می‌شود. این تعینات، به مثابه رنگ‌هایی هستند که در بوم خلقت، هر مخلوق را به شکلی خاص ترسیم می‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، مرتبه وجود انسان را در ظروف عام و خاص تبیین کرد. شاکله عام و خاص، وحدت و تکثر وجودی انسان را نشان می‌دهند. خودشناسی، با شناخت شاکله خاص، انسان را به هستی متصل می‌کند، و تعین اسماء، مظهر تمایز هر مخلوق است.

بخش ششم: خودشناسی و روان‌شناسی اسلامی

چکاپ معنوی

انسان، مانند چکاپ پزشکی، باید خود را از نظر معنوی بررسی کند. این چکاپ، به مثابه کالبدشکافی روح است که انسان را به شناخت اسم، رب، و جایگاه خود در نظام هستی هدایت می‌کند. بدون این شناخت، انسان سرگردان باقی می‌ماند.

عقب‌ماندگی در شناخت روان

جامعه اسلامی، در شناخت دل و روان عقب‌مانده است و به شکستگی جسم بیش از دل اهمیت می‌دهد. شکستگی دل، به مثابه زخمی عمیق‌تر از جسم است، اما جامعه هنوز این معنا را درک نکرده و به آن تمسخر می‌ورزد.

درنگ: خودشناسی، از طریق چکاپ معنوی، انسان را به شناخت شاکله عام و خاص هدایت می‌کند، اما جامعه در شناخت روان عقب‌مانده است.

نیاز به روان‌شناسی اسلامی

جامعه اسلامی، نیازمند توسعه روان‌شناسی، انسان‌شناسی، و نفس‌شناسی است. این علوم، به مثابه چراغ‌هایی هستند که راه سالک را در شناخت خود و عالم روشن می‌کنند. ظرفیت بالای جامعه برای این علوم، نیازمند سازمان‌دهی و توجه است.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، بر ضرورت خودشناسی و چکاپ معنوی تأکید کرد. عقب‌ماندگی جامعه در شناخت روان، مانع پیشرفت معنوی است. توسعه روان‌شناسی اسلامی، راهی برای رفع این کاستی و هدایت انسان به سوی معرفت است.

بخش هفتم: حب وطن و پیوند با حق

حب وطن، اشتیاق به اصل

حب وطن، به مثابه اشتیاق ذاتی موجودات به اصل خود، در همه مخلوقات وجود دارد. این وطن، شامل حق، زمین، ایران، شهر، و خانه است، که هر یک مرتبه‌ای از تعلق انسان را نشان می‌دهند. وطن حقیقی، حق است، و سایر وطن‌ها، ظهورات آن‌اند.

وطن‌پرستی مؤمن

مؤمن، وطن‌پرست‌ترین است، زیرا وطن را برای دین، نسل، و هویت خود حفظ می‌کند. این وطن‌پرستی، به مثابه ستایش وطن است، نه پرستش به معنای الوهیت، و با خون و جان مؤمنان حفظ می‌شود.

درنگ: حب وطن، اشتیاق به اصل الهی است، و مؤمن، با حفظ وطن برای دین و نسل، وطن‌پرست‌ترین است.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، حب وطن را به‌عنوان اشتیاق به اصل الهی تبیین کرد. وطن‌پرستی مؤمن، با حفظ وطن برای دین و هویت، نشانه‌ای از پیوند با حق است. این دیدگاه، پیوند وطن و دین را در فرهنگ شیعی آشکار می‌سازد.

بخش هشتم: عبودیت و مقام جمع

انسان کامل، برزخ غیب و شهادت

انسان کامل، برزخ بین غیب و شهادت و مظهر حقیقت عبودیت است. او، به مثابه آیینه‌ای است که حقیقت عبودیت و سیادت در آن متجلی می‌شود، چنانکه در شهادت «أشهد أن محمداً عبده و رسوله» آشکار است.

عبودیت، افضل از رسالت

عبودیت، افضل از رسالت است، زیرا علت آن محسوب می‌شود. رسالت، نبوت، و امامت، شکوفه‌های عبودیت‌اند، و ریشه، بندگی است. این برتری، به مقام قرب انسان کامل در عرفان شیعی اشاره دارد.

درنگ: انسان کامل، برزخ غیب و شهادت و مظهر عبودیت است، و عبودیت، به‌عنوان علت رسالت، افضل از آن است.

الوهیت و احدیت

الوهیت، ظهور احدیت در ظرف مظهر، یعنی انسان کامل، است. الوهیت، به مثابه نور واحدیت است که از احدیت سرچشمه می‌گیرد و در انسان کامل متجلی می‌شود.

شهود حسن عشق

سالک در مقام جمع، با معرفت، حسن عشق را در همه ظهورات می‌بیند، چنانکه قرآن کریم می‌فرماید:
﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ﴾
(سوره بینة، آیه ۵؛ : «و به آنان فرمان داده نشده است مگر اینکه خدا را بپرستند»). این شهود، به توحید شهودی و درک زیبایی الهی در همه مظاهر اشاره دارد.

شهود زیبایی در بلا

اولیای الهی، مانند حضرت زینب (س)، در اوج بلا، زیبایی حق را می‌بینند و می‌گویند: «ما رأیت إلا جمیلاً». این شهود، به مقام رضا و توحید شهودی در عرفان شیعی اشاره دارد، که سالک را به درک جمال الهی در همه احوال هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، انسان کامل را به‌عنوان برزخ غیب و شهادت و مظهر عبودیت معرفی کرد. عبودیت، افضل از رسالت است، و الوهیت، ظهور احدیت در انسان کامل است. شهود حسن عشق و زیبایی در بلا، نشانه مقام جمع و توحید شهودی است.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با بازنمایی درس‌گفتار شماره 497 مصباح الأنس، جایگاه انسان کامل را به‌عنوان مظهر احدیت و تجلی عشق الهی تبیین کرد. حافظ احدیت، نظام هستی را با حفظ حد فاصل ظاهر و باطن پایدار می‌سازد. انسان، با شاکله عام و خاص، مظهر جمع است که از باطن به ظاهر عبور می‌کند. معرفت، مقدم بر عمل و ملاک ارزش انسان است، و عرفه، ظرف این معرفت است. خودشناسی، راه اتصال به هستی و شناخت رب است، و روان‌شناسی اسلامی، ضرورتی برای رفع عقب‌ماندگی جامعه در شناخت روان است. حب وطن، اشتیاق به اصل الهی است، و عبودیت، ریشه مقام انسان کامل. آیات قرآن کریم، مانند
﴿وَخَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا﴾
و
﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ﴾
بر تنوع و اخلاص در عبادت تأکید دارند. این اثر، خواننده را به تأمل در جایگاه والای انسان، ضرورت معرفت، و پیوند با حق دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، وحدت حقیقیه به چه اقسامی تقسیم می‌شود؟

2. وحدت ذاتیه طبق متن به چه معناست؟

3. در متن درسگفتار، وحدت نسبیه به چه چیزی اشاره دارد؟

4. طبق متن، وحدت عودیه چه ویژگی‌ای دارد؟

5. بر اساس متن، کدام نوع وحدت به عنوان مبدأ کثرت شناخته نمی‌شود؟

6. وحدت حقیقیه ذاتیه به معنای وحدتی است که به کثرت وابسته نیست، نه در تعقل و نه در وجود.

7. وحدت نسبیه در متن به معنای وحدتی است که مقابل کثرت قرار می‌گیرد.

8. وحدت عددیه به معنای وحدتی است که بدون کثرت محقق نمی‌شود.

9. طبق متن، وحدت ذاتیه شامل وحدت وصفی و فعلی می‌شود.

10. متن درسگفتار بیان می‌کند که وحدت حقیقیه در همه مظاهر و عوالم ساری است.

11. تفاوت اصلی بین وحدت ذاتیه و وحدت نسبیه چیست؟

12. چرا وحدت عددیه به کثرت وابسته است؟

13. وحدت عودیه در متن چگونه توصیف شده است؟

14. چرا وحدت ذاتیه مبدأ کثرت نیست؟

15. طبق متن، هدف از صعود سالک در باب توحید چیست؟

پاسخنامه

1. ذاتیه و نسبیه

2. وحدتی که غیر در آن لحاظ نمی‌شود

3. ظهور احکام و نسبت‌های ذات

4. وحدتی که کثرت را طلب می‌کند

5. وحدت ذاتیه

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. وحدت ذاتیه غیر را در خود لحاظ نمی‌کند، در حالی که وحدت نسبیه ظهور احکام و نسبت‌های ذات است.

12. زیرا وحدت عددیه در ظرف کثرت معقول می‌شود و بدون مقابلة کثرت محقق نمی‌گردد.

13. وحدت عودیه وحدتی است که کثرت را طلب می‌کند و در ظرف وحدت، کثرت را پدیدار می‌سازد.

14. چون وحدت ذاتیه مقابل ندارد و در آن تعدد لحاظ نمی‌شود.

15. هدف، رسیدن به وحدت حقه حقیقیه است که از کثرت و نسبیت به حقیقت محض می‌رسد.

فوتر بهینه‌شده