متن درس
حیرت در معرفت الهی: تبیین جایگاه انسان در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 500)
مقدمه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی علمی از درسگفتارهای عمیق و ژرف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 500 از سلسله مباحث مصباح الانس است که در تاریخ بیست و یکم اسفندماه ۱۳۸۲ ایراد شده است. این درسگفتار، با رویکردی فلسفی-عرفانی، به تبیین جایگاه انسان در سلوک عرفانی و مفهوم حیرت در معرفت الهی میپردازد. محور اصلی بحث، تمایز میان حیرت ممدوح (حیرت پس از علم، مختص اولیای کامل) و حیرت مذموم (حیرت پیش از علم، همراه با شک و وسواس) است که با استناد به تفسیر قونوی ذیل آیه ﴿وَالضَّالِّينَ﴾ (فاتحه: ۷، : «و گمراهان») تبیین شده است. متن همچنین نقدی عمیق بر فرهنگ فقر و تکدی در عرفان و آموزش ارائه میدهد و با تشبیه علمای صاحب اعتقادات به زنبور عسل، بر ضرورت خلوص در طلب تأکید میورزد. انسان در این دیدگاه، بهعنوان سالکی معرفی میشود که با رفع شک و شرط، میتواند به مرتبه حیرت ممدوح در ذات حق دست یابد و در سیر صعودی ابدی (یترقون ابد الآباد) قرار گیرد.
بخش اول: حیرت در معرفت الهی و مراتب آن
سؤال بنیادین: چیستی حیرت در سلوک عرفانی
بحث حیرت، یکی از محوریترین مسائل در عرفان اسلامی است که در این درسگفتار بهعنوان سؤالی بنیادین مطرح شده است: انسان در سلوک عرفانی چگونه به حیرت میرسد و این حیرت چه جایگاهی در معرفت الهی دارد؟ حیرت، بهمثابه حالتی وجودی، از مواجهه با حقیقت الهی نشأت میگیرد و بسته به مرتبه معرفتی سالک، به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. این تمایز، ریشه در تفسیر عرفانی قونوی از آیه ﴿وَالضَّالِّينَ﴾ (فاتحه: ۷، : «و گمراهان») دارد که ضلالت را به حیرت تفسیر کرده و آن را در مراتب مختلف بررسی میکند. انسان، بهعنوان موجودی که در پی شناخت حق است، در این مسیر با حقایقی مواجه میشود که جز خدا از آنها آگاهی کامل ندارد. حتی انبیا و اولیای الهی، با وجود علم لدنی، در احاطه به این حقایق حیراناند، زیرا احاطه حق ذاتی است، درحالیکه احاطه اولیا ظهوری و محدود به مرتبه خلقی است.
درنگ: احاطه حق به حقایق عالم ذاتی است، درحالیکه احاطه اولیای الهی ظهوری و محدود به مرتبه خلقی است. این تمایز، منشأ حیرت در معرفت الهی است. |
تمایز حیرت ممدوح و مذموم
حیرت در سلوک عرفانی به دو نوع تقسیم میشود: حیرت مذموم و حیرت ممدوح. حیرت مذموم، پیش از علم پدید میآید و با شک، وسواس و تحیر همراه است. این نوع حیرت، ویژگی عوام است که به دلیل فقدان آگاهی، در تاریکی جهل سرگرداناند. در مقابل، حیرت ممدوح، پس از علم و معاینه حقیقت الهی پدیدار میشود و مختص اولیای کامل است. این حیرت، نه از جهل، بلکه از شدت عظمت و بیکرانگی ذات حق نشأت میگیرد. دعای «اللهم زدنی فیک علماً و تحیراً» که از اولیای الهی نقل شده، نشانهای از این مرتبه والاست که سالک، پس از کسب علم، در برابر ذات بیتعین حق به حیرت میافتد. این حیرت، بهمثابه دریایی بیکران است که سالک در آن غوطهور میشود و از هر تعینی رها میگردد.
حیرت اولیای کامل: مرتبهای فراتر از توحید
حیرت ممدوح، اوج معرفت الهی است که اولیای کامل پس از عبور از مراتب علم، توحید، فنا و بقا به آن دست مییابند. این مرتبه، فراتر از توحید است، زیرا توحید همچنان در چارچوب تعینات اسمایی قرار دارد، اما حیرت ممدوح، وصول به ذات بلا تعین است. به تعبیر امیرمؤمنان (ع)، «عرفت الله بفسخ العزائم»، شناخت خدا از طریق بطلان ارادههای نفسانی و رهایی از تعینات حاصل میشود. این حیرت، مانند غواصی است که به عمق اقیانوس لا تعین فرو میرود و از ساحل خلق و تعینات فاصله میگیرد. اولیای کامل در این مرتبه، نه تنها از خلق، بلکه از بهشت، دوزخ و حتی ملائکه مقرب نیز رها میشوند و در ذات حق حیران میمانند.
درنگ: حیرت ممدوح، مرتبهای فراتر از توحید است که اولیای کامل پس از علم و معاینه به آن میرسند. این حیرت، وصول به ذات بلا تعین است. |
یترقون ابد الآباد: سیر صعودی ابدی محبوبین
اولیای کامل و محبوبین الهی، در مرتبه حیرت ممدوح، در سیری صعودی و ابدی قرار میگیرند که در اصطلاح عرفانی به «یترقون ابد الآباد» تعبیر شده است. این سیر، بهمثابه حرکت بیوقفه در اقیانوس بیکران حق است که هیچگاه به توقف یا فارغالتحصیلی نمیرسد. بهشت این محبوبین، نه حور و قصور، بلکه خود حقتعالی است. آنها، مانند غواصانی که در عمق دریا از هر نشانه خلقی رها شدهاند، در ذات حق غوطهورند و دائماً در حال ترقیاند. این سیر ابدی، نشانهای از بینهایت بودن حق و ظرفیت بیکران معرفت الهی است.
جمعبندی بخش اول
حیرت در معرفت الهی، یکی از محوریترین مفاهیم در سلوک عرفانی است که به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. حیرت مذموم، از جهل و شک نشأت میگیرد و ویژگی عوام است، درحالیکه حیرت ممدوح، پس از علم و معاینه، مختص اولیای کامل است. این حیرت، فراتر از توحید و فنا، به وصول به ذات بلا تعین میانجامد. محبوبین الهی در این مرتبه، در سیری صعودی و ابدی (یترقون ابد الآباد) قرار میگیرند و بهشتشان خود حقتعالی است.
بخش دوم: نقد فرهنگ فقر و تکدی در عرفان و آموزش
فرهنگ فقر: مانعی در برابر رشد وجودی
یکی از نقدهای اساسی این درسگفتار، فرهنگ فقر و تکدی است که در عرفان و نظامهای آموزشی و اجتماعی ریشه دوانیده و مانع رشد وجودی انسان شده است. این فرهنگ، انسان را بهمثابه گدایی معرفی میکند که دائماً در پی اخاذی و طلب متعینات ناچیز است. چنین رویکردی، نهتنها عرفان را به انحطاط کشانده، بلکه جامعه را از استقلال و عزت نفس محروم کرده است. بهجای تربیت انسانهایی سلطانگونه و قوی، این فرهنگ، افراد را در قید ضعف و وابستگی نگه میدارد و حتی در روابط خانوادگی، با کوچک شمردن افراد، آنها را از رشد بازمیدارد.
درنگ: فرهنگ فقر و تکدی، با ترویج وابستگی و ضعف، مانع رشد وجودی انسان و عرفان اصیل میشود. این فرهنگ، انسان را از عزت نفس و استقلال محروم میکند. |
کمال متعین: طلب عوام و سرگردانی آنها
عوام، به دلیل همت کوتاه، در پی کمال متعین و شکستهاند، نه کمال مطلق. این طلب، آنها را در حیرت مذموم و سرگردانی نگه میدارد. تمثیلی زیبا این معنا را روشن میکند: گدایی که نان درسته و پاکیزه را به دلیل ترس از سم رد میکند، اما نان کثیف و تکهتکه را با شوق میپذیرد، زیرا همتش به کمال شکسته محدود است. این رویکرد، نهتنها در عرفان، بلکه در زندگی روزمره نیز انسان را به سوی حقارت سوق میدهد و او را از دستیابی به کمال حقیقی بازمیدارد.
طلب علم: شیر مادر یا خون زالو
در نظام آموزشی، طلب علم باید با عشق و خلوص همراه باشد، مانند کودکی که شیر مادر را با محبت میمکد. اما برخی طلاب، بهجای طلب عاشقانه، مانند زالو خونخوارند و علم را با قساوت و حسادت میجویند. علم عاشقانه، حیاتبخش است و سالک را به وصل میرساند، درحالیکه علم زالووار، قساوت میآورد و انسان را به تباهی میکشاند. تمثیلی شاعرانه این تفاوت را روشن میکند: طلبهای که علم را چون شیر مادر میمکد، حتی در دوری از استاد، دلتنگ اوست، اما زالو، پس از سیر شدن، از میزبان جدا میشود و میمیرد.
درنگ: طلب علم باید عاشقانه و چون شیر مادر باشد، نه زالووار و خونخوار. علم عاشقانه، حیاتبخش است و قساوت را از دل میزداید. |
جمعبندی بخش دوم
فرهنگ فقر و تکدی، با ترویج وابستگی و همت کوتاه، مانع رشد وجودی انسان و عرفان اصیل شده است. عوام، در پی کمال متعین و شکستهاند و در حیرت مذموم سرگردان میمانند. طلب علم باید با عشق و خلوص همراه باشد، نه با قساوت و حسادت. این نقد، بر ضرورت اصلاح نظامهای آموزشی و عرفانی تأکید دارد تا انسان به عزت نفس و کمال حقیقی دست یابد.
بخش سوم: علمای صاحب اعتقادات و تشبیه به زنبور عسل
زنبور عسل: نمادی از حسادت و تخریب
یکی از تمثیلات برجسته این درسگفتار، تشبیه علمای صاحب اعتقادات به زنبور عسل است. این علما، مانند زنبور، با نیشزدن به گلها و گیاهان، به دنبال تولید عسل (کمال متعین) هستند، اما در این مسیر، به تخریب و حسادت میپردازند. آنها، به جای وحدت و همکاری، با خودبرتریجویی، مانع رشد دیگران میشوند. تمثیلی طنزآمیز این معنا را روشن میکند: زنبور، حتی برای نوشیدن قطرهای آب، به دیگران نیش میزند و با حسادت، اجازه حضور دیگری را نمیدهد. این رفتار، در حوزههای علمی و اجتماعی، به اختلاف و تفرقه میانجامد.
درنگ: علمای صاحب اعتقادات، مانند زنبور عسل، با حسادت و خودبرتریجویی، به تخریب و تفرقه میپردازند. این رفتار، مانع وحدت و رشد جمعی است. |
نقد نقل قونوی: مخدوش شدن عبارات
درسگفتار، با استناد به تفسیر قونوی ذیل آیه ﴿وَالضَّالِّينَ﴾، به تبیین حیرت میپردازد، اما نقدی بر نحوه نقل عبارات قونوی وارد میکند. عبارات قونوی، به دلیل دقت و رسایی، عالمانهتر از نقل مخدوش و ناقص این درسگفتار است. قونوی، با زبانی صاف و روشن، حیرت را در مراتب مختلف تبیین کرده، اما نقل حاضر، این عبارات را بههمریخته و خلاصه کرده است. این نقد، بر ضرورت امانتداری در نقل متون عرفانی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
تشبیه علمای صاحب اعتقادات به زنبور عسل، نقدی بر حسادت و خودبرتریجویی در حوزههای علمی است. این رفتار، به تفرقه و تخریب میانجامد و مانع وحدت جمعی میشود. نقد نقل مخدوش عبارات قونوی، بر اهمیت امانتداری در انتقال متون عرفانی تأکید دارد. این بخش، ضرورت خلوص و همکاری در طلب علم را برجسته میکند.
بخش چهارم: سلوک عرفانی و رفع حیرت
سلوک بدون شک و شرط
سالک عرفانی، در مسیر سلوک، نه شک میکند و نه شرط میگذارد. ایمان مطلق به حق، شرط وصول به مراتب عالی معرفت است. شک و شرط، مانند بندهایی هستند که سالک را از حرکت بازمیدارند. تمثیلی زیبا این معنا را روشن میکند: سالک، مانند مسافری است که بدون تردید و معامله، به سوی مقصد میشتابد و هر مانعی را با ارادهای استوار کنار میزند.
درنگ: سالک عرفانی، نه شک میکند و نه شرط میگذارد. ایمان مطلق، شرط وصول به مراتب عالی معرفت است. |
رفع حیرت: شناخت مطلب و طریقت
رفع حیرت مذموم، با شناخت مطلب، طریقت، سبب و موانع ممکن است. سالک باید ابتدا مقصد خود را بشناسد، سپس راه رسیدن به آن را دریابد و موانع را با ارادهای قوی برطرف کند. این فرآیند، مانند رانندگی در جادهای ناهموار است که نیازمند گاز، ترمز و فرمان است. سالک، با برنامهریزی دقیق و شناخت عوایق، میتواند از حیرت مذموم رها شود و به حیرت ممدوح دست یابد.
حیرت دوم: حیرت ممدوح در طلب کمال
پس از رفع حیرت مذموم، سالک به حیرت ممدوح در طلب کمال میرسد. این حیرت، نه از سرگردانی، بلکه از شدت عظمت حق نشأت میگیرد. سالک در این مرتبه، به کمال متعین بسنده نمیکند، بلکه در پی نهایة المزید است. این حیرت، مانند غواصی در اعماق اقیانوس است که هرچه پیش میرود، شگفتیهای بیشتری مییابد.
عوایق و ازاله: ارادهای برای رفع موانع
موانع سلوک، مانند سنگهایی در مسیر رودخانه، حرکت سالک را کند میکنند. ازاله این عوایق، نیازمند ارادهای قوی و تلاشی قهرآمیز است. سالک باید با شناخت دقیق موانع و شیوه رفع آنها، مسیر خود را هموار کند. این تلاش، مانند کندن صخرهای سخت است که تنها با ابزار ایمان و همت بلند ممکن میشود.
درنگ: رفع عوایق سلوک، نیازمند ارادهای قوی و شناخت دقیق موانع است. این تلاش، سالک را به حیرت ممدوح و وصول به کمال رهنمون میسازد. |
جمعبندی بخش چهارم
سلوک عرفانی، نیازمند ایمان مطلق و رفع شک و شرط است. سالک با شناخت مطلب، طریقت و موانع، از حیرت مذموم رها میشود و به حیرت ممدوح در طلب کمال میرسد. ازاله عوایق، با ارادهای قوی ممکن است و سالک را به مراتب عالی معرفت رهنمون میسازد.
بخش پنجم: ملل و نحل و تنوع بواعث
اختلاف بواعث: منشأ تنوع ملل و نحل
اختلاف در بواعث (علتها و انگیزهها)، منشأ تنوع ملل و نحل است. هر فرد، بر اساس مقتضای وجودی خود، راهی متفاوت را در پیش میگیرد. این تنوع، مانند شاخههای درختی است که از یک ریشه مشترک نشأت گرفته، اما به جهتهای گوناگون پراکنده شده است. اولیای الهی، با درک این تنوع، به وحدت باطنی میرسند، درحالیکه عوام، در کثرت ظاهری سرگردان میمانند.
درنگ: اختلاف بواعث، منشأ تنوع ملل و نحل است. اولیای الهی، با درک وحدت باطنی، از کثرت ظاهری فراتر میروند. |
شعر و عقل: ضرورت ذهن منطقی در عرفان
عرفان اصیل، نیازمند ذهنی منطقی و آببندیشده است. شعر، هرچند زیبا، ممکن است ذهن را از منطق دور کند و به حالات عاطفی سوق دهد. به همین دلیل، عرفان اولیای کامل، بر پایه عقل و معرفت استوار است، نه احساس و تخیل. این دیدگاه، مانند فرمانی است که کشتی سلوک را در مسیر درست هدایت میکند.
عرفان ضعفا در برابر عرفان محبوبین
عرفان مبتدیان، که به توحید ختم میشود، نازلتر از عرفان محبوبین است که به حیرت ممدوح میرسد. عرفان ضعفا، مانند ساحلی است که در آن تعینات باقی میماند، اما عرفان محبوبین، مانند اقیانوسی است که در آن همه تعینات محو میشود. این تمایز، بر برتری حیرت بر توحید تأکید دارد.
جمعبندی بخش پنجم
اختلاف بواعث، منشأ تنوع ملل و نحل است، اما اولیای الهی با درک وحدت باطنی، از کثرت فراتر میروند. عرفان اصیل، نیازمند ذهنی منطقی است و عرفان محبوبین، که به حیرت ممدوح میرسد، بر عرفان توحیدمحور ضعفا برتری دارد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تبیین مفهوم حیرت در معرفت الهی، جایگاه انسان را در سلوک عرفانی روشن ساخت. حیرت ممدوح، اوج معرفت است که اولیای کامل پس از علم و توحید به آن میرسند و در سیری ابدی (یترقون ابد الآباد) قرار میگیرند. نقد فرهنگ فقر و تکدی، بر ضرورت خلوص و عزت نفس در عرفان و آموزش تأکید دارد. تشبیه علمای صاحب اعتقادات به زنبور عسل، از حسادت و تفرقه در حوزههای علمی انتقاد میکند. سلوک عرفانی، با رفع شک و شرط و ازاله عوایق، سالک را به حیرت ممدوح و وصول به ذات بلا تعین رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی |