در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 505

متن درس

 

حیرت ممدوح: تأملی در فقر ذاتی و سیر اولیا به سوی ذات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 505)

دیباچه

این اثر، بازنویسی علمی و دانشگاهی درس‌گفتار شماره 505 از سلسله مباحث «مصباح الانس» آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ایرادشده در تاریخ بیست‌وچهارم اردیبهشت ۱۳۸۳، است که به کاوش عمیق در مفهوم حیرت ممدوح، فقر ذاتی انسان، طلب بالذات، و سیر اولیا در مراتب الهی می‌پردازد.

بخش نخست: فقر ذاتی و طلب فطری انسان

فقر ذاتی: وابستگی وجودی به حق

انسان، بالذات، موجودی فقیر و طالب است که توجهی ذاتی به سوی پروردگار خویش دارد، چه این توجه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه. فقر ذاتی، چونان ریشه‌ای است که وجود انسان را به سرچشمه حیات الهی پیوند می‌دهد. این فقر، نه نشانه نقص، بلکه جلوه‌ای از وابستگی وجودی به ذات بی‌نیاز حق است. انسان، به‌مثابه مظهر اسمای الهی، طالب کمال مطلق است و این طلب، چونان جریانی زلال، او را به سوی حق سوق می‌دهد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ [مطلب حذف شد] : «فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است»). این فطرت، گواهی بر گرایش ذاتی انسان به سوی خالق خویش است، گرایشی که در مراتب آگاهانه (یَدرِی) و ناآگاهانه (لا یَدرِی) تجلی می‌یابد.

درنگ: انسان بالذات فقیر و طالب است و توجهی فطری به سوی حق دارد، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه.

طلب اطلاقی در برابر طلب مقیدی

طلب انسان، برخلاف سایر موجودات، اطلاقی است و به سوی کمال مطلق گرایش دارد، در حالی که طلب دیگر موجودات، مقید به مراتب خاص وجودی‌شان است. این طلب اطلاقی، چونان بادی است که کشتی وجود انسان را به سوی ساحل بی‌کران حق می‌راند. سایر موجودات، به دلیل محدودیت‌های وجودی، در چارچوب‌های خاصی محصورند، اما انسان، با فطرت الهی خویش، از این قیود فراتر می‌رود. این تمایز، انسان را به موجودی بی‌همتا بدل ساخته که ظرفیت وصول به ذات غیرمتعین حق را داراست. قرآن کریم این گرایش همگانی را چنین توصیف می‌کند: ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي [مطلب حذف شد] : «و هر که در آسمان‌ها و زمین است، برای خدا سجده می‌کند»).

درنگ: طلب انسان اطلاقی و به سوی کمال مطلق است، در حالی که طلب سایر موجودات مقید به مراتب خاص است.

جمع‌بندی بخش نخست

فقر ذاتی انسان، جلوه‌ای از وابستگی وجودی او به حق است که با طلب اطلاقی و توجه فطری به سوی پروردگار همراه است. این ویژگی‌ها، انسان را از سایر موجودات متمایز ساخته و او را به سوی وصول به ذات الهی رهنمون می‌سازند. فطرت الهی، چونان چراغی است که راه معرفت را روشن می‌کند و انسان را به سوی حقیقت مطلق هدایت می‌نماید.

بخش دوم: حیرت ممدوح و مذموم

تمایز حیرت ممدوح و مذموم

حیرت، چونان دو راهی است که سالک را به دو مسیر متمایز رهنمون می‌سازد: حیرت ممدوح و حیرت مذموم. حیرت ممدوح، حیرتی است که پس از وصول به علم و شهود، در مواجهه با عظمت ذات الهی پدید می‌آید. این حیرت، چونان قله‌ای است که اولیای الهی پس از صعود به آن، در برابر بی‌کرانگی حق متحیر می‌مانند. در مقابل، حیرت مذموم، از جهل و ناآگاهی سرچشمه می‌گیرد و سالک را در تاریکی نقص فرو می‌برد. این تمایز، چونان خطی است که کمال اولیا را از نقص جاهلان جدا می‌سازد. امام علی علیه‌السلام در توصیف حیرت ممدوح فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً»، که به حیرتی پس از یقین و شهود اشاره دارد.

درنگ: حیرت ممدوح پس از علم و شهود در برابر عظمت حق پدید می‌آید، اما حیرت مذموم از جهل و ناآگاهی ناشی می‌شود.

حیرت در ظرف ذات الهی

اولیای الهی، در ظرف ذات غیرمتعین حق، به دلیل عظمت بی‌کران و تعینات ربوبی، دچار حیرت می‌شوند. این حیرت، چونان دریایی است که سالک را در امواج بی‌انتهای ذات الهی غرق می‌سازد. تعینات ربوبی، مظاهر ذاتی حق‌اند که سالک را در برابر توسعه و وسعت الهی کلافه و حیران می‌کنند. این مرتبه، فراتر از علوم عادی و معرفت اسمایی است و تنها اولیا با سیر بی‌توقف خویش به آن دست می‌یابند. دعای «اللَّهُمَّ زِدْنِي فِيكَ عِلْمًا وَتَحَيُّرًا» گواهی بر این طلب معرفتی است که به حیرت در ذات الهی منتهی می‌شود.

درنگ: حیرت اولیا در ظرف ذات الهی، نتیجه عظمت بی‌کران و تعینات ربوبی است که سالک را در برابر وسعت حق حیران می‌سازد.

تمثیل قله: تجلی حیرت ممدوح

حیرت اولیا، چونان ایستادن بر قله‌ای است که سالک از آن، گستره بی‌کران هستی را زیر پای خویش می‌بیند و از این ادراک، دچار خوف و حیرت می‌شود. این تمثیل، چونان آیینه‌ای است که حال اولیا را در مواجهه با وحدت الهی بازتاب می‌دهد. سالک، در این بلندا، نه‌تنها جامعیت هستی را درمی‌یابد، بلکه در برابر عظمت ذات الهی، متحیر و مبهوت می‌ماند. این حالت، نشانه کمال معرفتی است که فراتر از علوم عادی و در مرتبه شهود ذاتی قرار دارد.

درنگ: حیرت اولیا، مانند ایستادن بر قله‌ای است که با ادراک گستره هستی، خوف و حیرت را به همراه می‌آورد.

جمع‌بندی بخش دوم

حیرت ممدوح، کمال شهود است که اولیای الهی پس از علم و معرفت، در مواجهه با عظمت ذات الهی بدان دست می‌یابند. این حیرت، برخلاف حیرت مذموم که از جهل سرچشمه می‌گیرد، نشانه وصول به مراتب ربوبی است. تمثیل قله و دعای حیرت، این حقیقت را به زیبایی آشکار می‌سازند و راه را برای فهم عمیق‌تر سیر اولیا هموار می‌کنند.

بخش سوم: سیر اولیا در مراتب الهی

وصول به جمال و جلال حق

اولیای الهی، با وصول به جمال و جلال حق، از مراتب اسما و صفات الهی عبور کرده و در ظرف ذات غیرمتعین قرار می‌گیرند. جمال و جلال، چونان دو بال‌اند که مظاهر رحمانی و قهاری حق را نمایان می‌سازند. اولیا، با سیر در این مراتب، به جایی می‌رسند که کثرات محو شده و وحدت الهی آشکار می‌گردد. این وصول، چونان گشایش دری است که سالک را به بی‌کران ذات الهی رهنمون می‌سازد. قرآن کریم این سیر را چنین توصیف می‌کند: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا [مطلب حذف شد] : «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به راه‌هایمان هدایتشان می‌کنیم»).

درنگ: اولیا با وصول به جمال و جلال حق، از اسما و صفات عبور کرده و در ظرف ذات غیرمتعین قرار می‌گیرند.

سیر بی‌توقف و بی‌غرض اولیا

اولیای الهی، برخلاف متوسطین که در منازل راه توقف می‌کنند، بدون توقف در مراتب نازل، به سوی ذات حق سیر می‌کنند. این سیر، چونان جریانی است که هیچ سدی آن را متوقف نمی‌سازد. اولیا، بدون غرض یا مراد معین، تنها به عشق حق حرکت می‌کنند و از تعلقات دنیوی و حتی مراتب اسمایی آزادند. مثال انبیا، چون حضرت موسی علیه‌السلام که بدون طلب نبوت به این مقام رسید، گواهی بر این حقیقت است. اولیا، نه به عالم رغبتی دارند و نه در حضور حق مراد معینی طلب می‌کنند، بلکه همتشان در هیچ غایتی متوقف نمی‌شود.

درنگ: اولیا بدون توقف در منازل راه و بدون غرض معین، تنها به سوی ذات حق سیر می‌کنند.

متوسطین و تقید به مراتب نازل

متوسطین، به دلیل محدودیت معرفتی، به جهت اعتقادی یا شهودی خاص مقیدند و در منازل راه توقف می‌کنند. اینان، چونان مسافرانی‌اند که در میانه راه، به منزلی دلخوش کرده و از ادامه سیر بازمی‌مانند. با رسیدن به مراد، حیرتشان کاهش یافته یا زایل می‌شود، برخلاف اولیا که حیرتشان در ذات الهی شدت می‌یابد. این تقید، نشانه محدودیت ظرف وجودی متوسطین است که به مراتب اسمایی یا شهود خاص وابسته‌اند.

درنگ: متوسطین به جهت اعتقادی یا شهودی مقیدند و با رسیدن به مراد، حیرتشان کاهش می‌یابد، برخلاف اولیا.

جمع‌بندی بخش سوم

سیر اولیای الهی، سفری بی‌توقف و بی‌غرض به سوی ذات غیرمتعین حق است که با وصول به جمال و جلال الهی و عبور از مراتب اسمایی همراه است. متوسطین، به دلیل تقید به مراتب نازل، از این سیر جامع بازمی‌مانند. این تمایز، جایگاه والای اولیا را در برابر محدودیت‌های متوسطین آشکار می‌سازد.

بخش چهارم: شهود اولیا و بیدای الهی

شهود اولیا: رویت حق در همه جهات

اولیای الهی، حق را با شهود بی‌واسطه در همه جهات جلویی و خفیه می‌بینند. این شهود، چونان نوری است که تاریکی‌های کثرات را زایل ساخته و وحدت الهی را آشکار می‌کند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید: ﴿قَدْ أَشْهَدَهُمُ الْحَقُّ﴾ (اشاره به شهود الهی، تفسیر عرفانی). اولیا، با این شهود، به بیدای الهی، یعنی گستره بی‌کران هستی الهی، دست می‌یابند و در آن حیران می‌شوند. این بیدا، چونان صحرایی است که هیچ در و دروازه‌ای ندارد و سالک را به سوی بی‌انتهای حق رهنمون می‌سازد.

درنگ: اولیا با شهود بی‌واسطه، حق را در همه جهات می‌بینند و به بیدای بی‌کران الهی دست می‌یابند.

تنوع شهود: کلاس‌های اختصاصی اولیا

هر ولی الهی، حق را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد می‌بیند، یکی در آب، دیگری در فضا، یکی در جمال و دیگری در وجود. این تنوع، چونان رنگ‌های گوناگون در تابلوی هستی است که هر یک جلوه‌ای از حقیقت الهی را نمایان می‌سازد. هر ولی، کلاسی اختصاصی با معلم الهی دارد که پس از او، آن مسیر منحصربه‌فرد بسته می‌شود. این کلاس‌ها، چونان باغ‌هایی‌اند که هر یک گلی خاص می‌پرورانند و عالم را با عطر معرفت الهی آکنده می‌سازند.

درنگ: هر ولی الهی، حق را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد می‌بیند و کلاسی اختصاصی با معلم الهی دارد.

نقش اولیا در حفظ عالم

اولیای الهی، چونان ستون‌های عالم‌اند که با دعا و هدایت خویش، نظام وجود را حفظ می‌کنند. حدیث شریف «لَوْلَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ» گواهی بر این حقیقت است که بقای عالم به برکت وجود اولیا، به‌ویژه حجت الهی، است. انسان‌ها، به دلیل غفلت، از این نقش بی‌خبرند، در حالی که اولیا شبانه‌روز برای خلق دعا می‌کنند و عالم را تیمار می‌نمایند. این نقش، چونان نوری است که در پس پرده غفلت، عالم را روشن نگه می‌دارد.

درنگ: اولیای الهی با دعا و هدایت، عالم را حفظ می‌کنند، اما انسان‌ها از این نقش غافل‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

اولیای الهی، با شهود بی‌واسطه و تنوع در رویت حق، به بیدای بی‌کران الهی دست می‌یابند و عالم را با دعا و هدایت خویش حفظ می‌کنند. این شهود، چونان کلیدی است که دروازه معرفت الهی را می‌گشاید و سالک را به سوی حیرت ممدوح رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: نقد علوم عادی و تواضع اولیا

نقد علوم عادی در برابر علم فی‌الله

علوم عادی، که به مراتب اسما و صفات الهی محدودند، در برابر علم فی‌الله و حیرت در ذات الهی، نازل و ناقص‌اند. این علوم، چونان چشمه‌هایی‌اند که در مقایسه با اقیانوس بی‌کران ذات الهی، قطره‌ای بیش نیستند. اولیا، با عبور از این مراتب، به معرفتی دست می‌یابند که فراتر از علوم اکتسابی و حتی موهوبی است. این نقد، ضرورت سیر فراتر از علوم عادی را آشکار می‌سازد و راه را برای وصول به حیرت ممدوح هموار می‌کند.

درنگ: علوم عادی در برابر علم فی‌الله و حیرت در ذات الهی، محدود و نازل‌اند.

تواضع اولیا: اقل الأقلین

اولیای الهی، چونان امام سجاد علیه‌السلام، خود را «اقل الأقلین» می‌دانند و هرچه به حق نزدیک‌تر می‌شوند، خویش را ناچیزتر می‌بینند. این تواضع، چونان سایه‌ای است که از نور عظمت الهی بر وجودشان می‌افتد. برخلاف متوسطین که به مراتب خود می‌بالند، اولیا با ادراک بی‌کرانگی حق، خود را در برابر آن هیچ می‌انگارند. این تواضع، نشانه کمال معرفتی و رهایی از خودبینی است.

درنگ: اولیا با تواضع، خود را اقل الأقلین می‌دانند و هرچه به حق نزدیک‌تر شوند، خویش را ناچیزتر می‌بینند.

نقد توقف در مراتب نازل

متوسطین، با توقف در مراتب نازل، چونان کودکی‌اند که به بازی خود دلخوش کرده و از سیر بازمی‌مانند. این توقف، نشانه محدودیت همت و شعور است که انسان را از وصول به مراتب عالی بازمی‌دارد. اولیا، با رهایی از این قیود، همتشان در هیچ غایتی متوقف نمی‌شود و به سوی ذات غیرمتعین حق سیر می‌کنند. این نقد، ضرورت حرکت مداوم در مسیر معرفت را آشکار می‌سازد.

درنگ: متوسطین با توقف در مراتب نازل، از سیر جامع اولیا بازمی‌مانند، در حالی که اولیا همتشان متوقف نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

علوم عادی، در برابر علم فی‌الله، نازل‌اند و تواضع اولیا، نشانه کمال معرفتی آن‌هاست. متوسطین، با توقف در مراتب نازل، از سیر جامع اولیا بازمی‌مانند، در حالی که اولیا با رهایی از قیود، به سوی ذات الهی سیر می‌کنند. این بخش، ضرورت حرکت مداوم و تواضع در مسیر معرفت را آشکار می‌سازد.

بخش ششم: سیر جامع و سلامت جسمانی

سیر جامع اولیا: به سوی خدا، در خدا، از خدا

سیر اولیای الهی، سفری جامع است که به سوی خدا، در خدا، و از خاستگاه الهی صورت می‌گیرد. این سیر، چونان رودخانه‌ای است که از سرچشمه حق جاری شده و به اقیانوس بی‌کران ذات الهی می‌پیوندد. اولیا، با تنظیم خویش بر علم الهی، خود را بر اساس «عَلَى نَحْوِ مَا يَعْلَمُ سُبْحَانَهُ نَفْسَهُ بِنَفْسِهِ فِي نَفْسِهِ» هماهنگ می‌کنند. این هماهنگی، چونان اتصال به قطار الهی است که سالک را با سرعت به سوی مقصد رهنمون می‌سازد. حیرت اولیا، نتیجه این سیر سریع و هماهنگی با حرکت الهی است، مانند سرگیجه‌ای که در چرخش تند پدید می‌آید.

درنگ: سیر اولیا، جامع و شامل حرکت به سوی خدا، در خدا، و از خاستگاه الهی است که با علم الهی هماهنگ است.

جعل حضور: حرکت آگاهانه به سوی حق

اولیا، حضور خویش را با اراده و برنامه‌ریزی به سوی حق جعل می‌کنند. این جعل، چونان نقشه‌ای است که سالک را از سرگردانی نجات داده و به سوی مقصد هدایت می‌کند. حرکت آگاهانه، برخلاف سرگردانی اتفاقی، نیازمند اراده و برنامه‌ریزی است. اولیا، با این جعل، خود را به جریان الهی متصل می‌کنند و از حرکت‌های ناپایدار و بی‌هدف رهایی می‌یابند.

درنگ: اولیا با جعل حضور، حرکت آگاهانه و برنامه‌ریزی‌شده به سوی حق را رقم می‌زنند.

سلامت جسمانی: ابزار سیر عرفانی

سالک عارف، باید جسم خویش را سالم نگه دارد، اما این سلامت، با عافیت‌طلبی و خوش‌گذرانی متفاوت است. جسم سالم، چونان اسبی است که سالک را در مسیر دشوار معرفت یاری می‌رساند. سلامت جسمانی، شرط لازم برای تحمل سختی‌های راه است، اما نباید با غرق شدن در لذات مادی خلط شود. اولیا، با حفظ جسم و روح، اقبال قلبی و قالبی به سوی حق را محقق می‌سازند.

درنگ: سلامت جسمانی، ابزار سیر عرفانی است، اما با عافیت‌طلبی و خوش‌گذرانی متفاوت است.

جمع‌بندی بخش ششم

سیر جامع اولیا، با هماهنگی با علم الهی و جعل حضور آگاهانه، به سوی ذات حق صورت می‌گیرد. سلامت جسمانی، ابزار این سیر است که سالک را در مسیر معرفت یاری می‌رساند. این بخش، جامعیت سیر اولیا و ضرورت آمادگی جسمانی و روحانی را آشکار می‌سازد.

بخش هفتم: جامعه آزاد و نقد روحانیت

نقد و آزادی: زمینه‌ساز رشد شعور

جامعه آزاد و نقاد، چونان بستری است که رشد فهم و شعور مردم را فراهم می‌آورد. نقد، حتی از روحانیت، به جدایی حق از باطل و رشد جامعه کمک می‌کند. این نقد، چونان تیغی است که زنگار جهل را از آیینه حقیقت می‌زداید. آزادی بیان، حتی در قالب طنز یا فیلم‌هایی چون «مارمولک»، به تشخیص خوب از بد یاری می‌رساند، مشروط بر اینکه با انصاف و بدون ترس انجام شود. قرآن کریم این اصل را چنین بیان می‌فرماید: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ [مطلب حذف شد] : «و اگر بر راه راست پایداری کنند، آنان را با آب فراوان سیراب می‌کنیم»).

درنگ: جامعه آزاد و نقاد، با نقد منصفانه، زمینه‌ساز رشد شعور و تشخیص حق از باطل است.

روحانیت اصیل و استقبال از نقد

روحانیت اصیل، چونان خادمان بی‌مزد دین، از نقد استقبال می‌کنند و از خدمت به حقیقت نمی‌هراسند. اینان، چونان درختانی ریشه‌دار، از طوفان نقد نمی‌لرزند، برخلاف کسانی که به دلیل عمل نادرست، از افشا شدن می‌ترسند. روحانیت اصیل، با شجاعت و تواضع، نقد را فرصتی برای اصلاح و رشد می‌دانند و از آن به‌عنوان ابزاری برای تمییز حق از باطل بهره می‌گیرند.

درنگ: روحانیت اصیل از نقد استقبال می‌کند و آن را فرصتی برای اصلاح و رشد می‌داند.

انقلاب و فهم مردم

انقلاب ۵۷، با برکت خون شهدا، فهم مردم را دویست سال جلو انداخته و آن‌ها را از جهل و تسریع رهایی بخشیده است. این انقلاب، چونان مشعلی است که تاریکی جهل را زایل ساخته و شعور مردم را به سوی حقیقت هدایت کرده است. مردم، با این فهم، دیگر به سادگی فریب نمی‌خورند و با هوشیاری، حق را از باطل تمییز می‌دهند. این رشد شعور، نشانه‌ای از توفیقات الهی در مسیر بیداری امت است.

درنگ: انقلاب ۵۷ با خون شهدا، فهم مردم را دویست سال جلو انداخته و آن‌ها را از جهل رهایی بخشیده است.

جمع‌بندی بخش هفتم

جامعه آزاد و نقاد، با نقد منصفانه و استقبال روحانیت اصیل از آن، به رشد شعور و تشخیص حق از باطل یاری می‌رساند. انقلاب ۵۷، با برکت خون شهدا، فهم مردم را ارتقا داده و راه را برای بیداری و هوشیاری هموار ساخته است. این بخش، ضرورت آزادی و نقد را در مسیر رشد جامعه آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 505 آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفهوم حیرت ممدوح، فقر ذاتی انسان، و سیر اولیا به سوی ذات الهی پرداخته است. انسان، با فقر ذاتی و طلب اطلاقی، به سوی حق گرایش دارد و اولیا، با سیر بی‌توقف و بی‌غرض، به حیرت ممدوح در ظرف ذات الهی دست می‌یابند. شهود متنوع اولیا، بیدای بی‌کران الهی را آشکار می‌سازد و نقش آن‌ها در حفظ عالم، گواهی بر مقام والایشان است. نقد علوم عادی، تواضع اولیا، و سلامت جسمانی، ضرورت‌های سیر عرفانی را روشن می‌کنند. جامعه آزاد و نقاد، با برکت انقلاب ۵۷، به رشد شعور و تمییز حق از باطل یاری می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، حیرت ممدوح چیست؟

2. طبق درسگفتار، چرا اولیای خدا در حیرت ممدوح قرار می‌گیرند؟

3. بر اساس درسگفتار، ویژگی اصلی انسان در ارتباط با حق تعالی چیست؟

4. طبق درسگفتار، اولیای خدا در مقایسه با افراد متوسط چه تفاوتی دارند؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا حیرت اولیای خدا از بین نمی‌رود؟

6. بر اساس درسگفتار، حیرت ممدوح قبل از کسب علم ایجاد می‌شود.

7. اولیای خدا طبق درسگفتار به دنبال مراد معین از حق نیستند.

8. درسگفتار بیان می‌کند که همه موجودات طالب بالذات هستند، اما طلب انسان اطلاقی است.

9. طبق درسگفتار، حیرت اولیای خدا ناشی از توقف در مراتب اسما و صفات است.

10. بر اساس درسگفتار، اولیای خدا حتی از علوم موهوبه الهی برای سیر خود استفاده نمی‌کنند.

11. تفاوت اصلی بین حیرت ممدوح و حیرت مذموم چیست؟

12. چرا اولیای خدا طبق درسگفتار در هیچ مرتبه‌ای توقف نمی‌کنند؟

13. منظور از «فقیر و طالب بالذات» در درسگفتار چیست؟

14. چگونه اولیای خدا طبق درسگفتار خود را به حق متصل می‌کنند؟

15. چرا درسگفتار بهشت را غیرمنقول توصیف می‌کند؟

پاسخنامه

1. حیرتی که پس از علم و در مواجهه با ذات الهی پدید می‌آید.

2. به دلیل صعود به مقام ذات و مواجهه با عظمت الهی.

3. فقیر و طالب بالذات بودن و توجه به حق از روی آگاهی یا ناآگاهی.

4. آن‌ها از مراتب اسما عبور کرده و به ذات می‌رسند.

5. چون رغبتی به عالم یا مراد معین ندارند.

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. حیرت ممدوح پس از علم و در مواجهه با ذات الهی پدید می‌آید، اما حیرت مذموم قبل از علم و از ناآگاهی ناشی می‌شود.

12. زیرا آن‌ها رغبتی به عالم یا مراد معین ندارند و تنها به سوی ذات حق سیر می‌کنند.

13. انسان به طور ذاتی نیازمند و طالب حق است، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه.

14. آن‌ها خود را با قلب و قالب به سوی حق متوجه می‌کنند، مطابق با علم الهی به نفس خویش.

15. زیرا بهشت ثابت نیست و همواره در حال سیر و حرکت به سوی حق است.