در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 506

متن درس

 

حیرت ممدوح و ظهورات الهی: تبیین جایگاه سالک در معرفت ربوبی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 506)

مقدمه

کتاب حاضر، تدوینی علمی از درس‌گفتار شماره 506 مجموعه مصباح الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳، است. این درس‌گفتار، با محوریت مفهوم حیرت ممدوح در عرفان نظری و عملی، به تبیین جایگاه سالک در مواجهه با ذات الهی، ظهورات وجودی، و نقد استدلال‌های مطرح‌شده در متون عرفانی می‌پردازد. حیرت ممدوح، به‌مثابه حالتی وجودی که پس از علم و وصول به مراتب ربوبی پدیدار می‌شود، در این نوشتار به‌عنوان یکی از عالی‌ترین مراتب معرفتی معرفی شده و از حیرت مذموم، که ریشه در جهل دارد، متمایز می‌گردد. متن، با استناد به قرآن کریم، تفاسیر عرفانی، و نقدهای فلسفی، به بررسی رابطه سالک با حق، ادراک اعیان ممکنات، و حقیقت ظهورات الهی پرداخته و با رد دیدگاه‌های عدمی بودن عالم، بر اصالت وجودی مخلوقات تأکید می‌ورزد.

بخش اول: چیستی حیرت و مراتب آن در سلوک عرفانی

سؤال بنیادین: حیرت چیست و چه جایگاهی در معرفت الهی دارد؟

حیرت، در عرفان اسلامی، حالتی وجودی است که سالک در مواجهه با حقیقت الهی بدان دچار می‌شود. این درس‌گفتار، با طرح این پرسش بنیادین که «حیرت چیست و چگونه در سلوک عرفانی پدیدار می‌گردد؟»، به تبیین مراتب حیرت و جایگاه آن در معرفت الهی می‌پردازد. حیرت، به‌مثابه دریایی بی‌کران، سالک را در برابر عظمت ذات حق فرو می‌برد و او را از تعینات خلقی رها می‌سازد. تمایز میان حیرت ممدوح و مذموم، محور اصلی این بحث است. حیرت ممدوح، پس از علم و در مراتب کمال اولیای الهی پدید می‌آید، درحالی‌که حیرت مذموم، پیش از علم و همراه با جهل و سرگردانی است. این تمایز، ریشه در تفاسیر عرفانی، به‌ویژه تفسیر قونوی، دارد که ضلالت را به حیرت تفسیر کرده و آن را در مراتب مختلف بررسی می‌کند.

درنگ: حیرت، حالتی وجودی است که سالک در مواجهه با عظمت ذات الهی بدان دچار می‌شود. حیرت ممدوح، پس از علم و مختص اولیای کامل است، درحالی‌که حیرت مذموم، پیش از علم و ویژگی جاهلان است.

حیرت ممدوح: مرتبه‌ای در بلندای معرفت

حیرت ممدوح، اوج معرفت الهی است که اولیای کامل پس از عبور از مراتب علم، اسباب، صفات، و اسماء به آن دست می‌یابند. این حیرت، نه از جهل، بلکه از شدت عظمت و بی‌کرانگی ذات حق نشأت می‌گیرد. سالک، مانند غواصی که به عمق اقیانوس حقیقت فرو می‌رود، در برابر ذات بلا تعین حیران می‌ماند. این حالت، به‌مثابه ایستادن بر قله‌ای رفیع است که سالک، با نگریستن به تمامی هستی زیر پای خود، از عظمت این مقام به خوف و حیرت فرو می‌رود. دعای «اللهم زدنی فیک علماً و تحیراً»، که از اولیای الهی نقل شده، نشانه‌ای از این مرتبه والاست. اولیای کامل، در این مقام، نه‌تنها از خلق، بلکه از بهشت، دوزخ، و حتی ملائکه مقرب رها می‌شوند و در ذات حق غوطه‌ور می‌گردند.

حیرت مذموم: سرگردانی در تاریکی جهل

در مقابل، حیرت مذموم، پیش از علم پدید می‌آید و با شک، وسواس، و تحیر همراه است. این حیرت، ویژگی عوام و جاهلان است که به دلیل فقدان معرفت، در تاریکی جهل سرگردان‌اند. مانند مسافری گم‌شده در بیابانی بی‌انتها، این افراد از یافتن مقصد عاجزند و در دام شک و تردید گرفتار می‌مانند. تمایز میان این دو نوع حیرت، بر ضرورت علم و معرفت در سلوک عرفانی تأکید می‌ورزد.

ثقل و سنگینی معرفت: منشأ حیرت ممدوح

هنگامی که سالک به ذات الهی می‌رسد، ثقل و سنگینی معرفت بر او عارض می‌شود و او را به حیرت می‌اندازد. این ثقل، مانند باری گران است که قلب سالک را از تحمل شمارش حقایق عالم ناتوان می‌سازد. در این مرتبه، سالک از حساب موجودات می‌ماند و در برابر عظمت حق، مانند پرنده‌ای که در آسمان بی‌کران گم می‌شود، حیران می‌گردد. این حالت، نتیجه وصول به مقامات ربوبی و درک بی‌کرانگی ذات حق است.

درنگ: حیرت ممدوح، نتیجه ثقل و سنگینی معرفت الهی است که سالک را در برابر عظمت ذات حق حیران می‌سازد. این حیرت، نشانه وصول به مراتب ربوبی است.

جمع‌بندی بخش اول

حیرت، یکی از محوری‌ترین مفاهیم در عرفان اسلامی است که به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود. حیرت ممدوح، پس از علم و در مراتب کمال اولیای الهی پدید می‌آید و نتیجه مواجهه با عظمت ذات بلا تعین حق است. این حیرت، مانند ایستادن بر قله‌ای رفیع است که سالک، با دیدن هستی زیر پای خود، حیران می‌شود. در مقابل، حیرت مذموم، پیش از علم و همراه با جهل است. ثقل معرفت، منشأ حیرت ممدوح است که سالک را به مقامات ربوبی رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: نقد استدلال‌های عرفانی و تبیین وجود محض

وجود محض و ادراک آن: نقدی بر غیرمرئی بودن ذات الهی

درس‌گفتار، با استناد به متون عرفانی، ادعا می‌کند که وجود محض (ذات الهی) مرئی نیست و اعیان ممکنات جز از طریق تصور ذهنی ادراک نمی‌شوند. این ادعا، مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا ادراک ذات الهی، هرچند در مراتب خاص، برای اولیای کامل ممکن است. وجود محض، مانند نوری بی‌کران است که گرچه اکنه آن (احاطه کامل) ناممکن است، اما در مراتب ظهوری و ربوبی قابل ادراک است. اولیای الهی، با عبور از اسباب، صفات، و اسماء، به ذات حق وصول می‌یابند، اما احاطه به کنه ذات، مانند تلاش برای دربرگرفتن اقیانوسی بی‌انتها، از توان خلق خارج است.

درنگ: وجود محض (ذات الهی) در مراتب خاص برای اولیای کامل قابل ادراک است، هرچند اکنه آن ناممکن است. ادعای غیرمرئی بودن ذات، با مبانی عرفانی سازگار نیست.

ادراک اعیان ممکنات: فراتر از محاکات ذهنی

متن اصلی ادعا می‌کند که اعیان ممکنات تنها از طریق تصور ذهنی ادراک می‌شوند و مطابق با محاکات ذهن ادراک‌کننده‌اند، نه آن‌گونه که در نفس‌الحق هستند. این دیدگاه، مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا ادراک اعیان ممکنات، نه‌تنها به تصور ذهنی، بلکه به مراتب علمی، شهودی، عینی، ربوبی، و ذاتی نیز ممکن است. اعیان ممکنات، مانند آینه‌هایی هستند که نور الهی را بازمی‌تابانند و در مراتب مختلف، از ذهن تا ربوبیت، قابل ادراک‌اند. محدود کردن ادراک به محاکات ذهنی، مانند تقلیل اقیانوسی بی‌کران به قطره‌ای در کوزه است.

نقد محاکات ذهنی: ادراک واقعی و حقیقت وجودی

محاکات ذهنی، مرتبه‌ای نازل از ادراک است که نمی‌تواند منشأ حیرت ممدوح باشد. ادراک اعیان ممکنات، در مراتب شهودی و ربوبی، به حقیقت وجودی آن‌ها نزدیک‌تر است. اگر ادراک را به محاکات ذهنی محدود کنیم، نه مدرِکی (ادراک‌کننده) وجود خواهد داشت و نه مدرَکی (ادراک‌شده). این دیدگاه، مانند آن است که عالمی را به نقش‌ونگاری بر کاغذ تقلیل دهیم و از حقیقت آن غافل شویم. حیرت ممدوح، نتیجه ادراک وحدت وجود در مراتب ربوبی است، نه خیالات ذهنی.

درنگ: ادراک اعیان ممکنات، فراتر از محاکات ذهنی، در مراتب علمی، شهودی، و ربوبی ممکن است. حیرت ممدوح، نتیجه ادراک وحدت وجود است، نه خیالات ذهنی.

علم انسانی و الهی: تفاوت و اعتبار

علم انسانی به عالم، گرچه مانند علم الهی وجوبی نیست، اما واقعی و معتبر است. این علم، مانند نوری است که از خورشید حقیقت الهی ساطع می‌شود و گرچه به کنه ذات حق نمی‌رسد، اما ظهورات عالم را روشن می‌سازد. محدود کردن علم انسانی به محاکات ذهنی، مانند آن است که آفتاب را به سایه‌ای بر دیوار تشبیه کنیم. علم عالی، که فوق موجودات و دون‌الحق است، زمینه‌ساز حیرت ممدوح می‌شود، زیرا سالک را به ادراک وحدت وجود رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

نقد استدلال‌های عرفانی، بر ضرورت دقت در تبیین مفاهیم تأکید دارد. وجود محض، گرچه اکنه آن ناممکن است، در مراتب خاص قابل ادراک است. اعیان ممکنات، فراتر از محاکات ذهنی، در مراتب علمی، شهودی، و ربوبی ادراک می‌شوند. علم انسانی، گرچه وجوبی نیست، واقعی و معتبر است و زمینه‌ساز حیرت ممدوح می‌گردد. این نقدها، بر حفظ اصالت مبانی عرفانی و رد دیدگاه‌های نادرست تأکید می‌ورزند.

بخش سوم: حقیقت مخلوقات و نقد دیدگاه‌های عدمی

مخلوقات: ظهورات حقیقی حق

درس‌گفتار، با نقد دیدگاه عدمی بودن مخلوقات، بر حقیقت وجودی آن‌ها تأکید می‌ورزد. مخلوقات، مانند آینه‌هایی هستند که نور الهی را بازمی‌تابانند و ظهورات حقیقی حق‌اند، نه نسب عدمیه یا خیالات. قرآن کریم، در آیه ﴿تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ (مؤمنون: ۱۴، : «بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است»)، بر کمال و زیبایی خلقت تأکید دارد. این آیه، مخلوقات را مایه حظ و کمال الهی معرفی می‌کند و دیدگاه عدمی بودن عالم را رد می‌نماید.

درنگ: مخلوقات، ظهورات حقیقی حق‌اند، نه نسب عدمیه. آیه ﴿تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ بر کمال و حقیقت خلقت تأکید دارد.

نقد نسبت‌های عدمیه: تناقض منطقی

متن اصلی، با ادعای اینکه کثرات نسب عدمیه‌اند و وجودی جز به حق ندارند، مورد نقد قرار می‌گیرد. اگر مخلوقات عدمی باشند، فاعل آن‌ها (حق) نیز باید عدمی باشد، که با ذات حق منافات دارد. این تناقض، مانند آن است که باغبانی را متهم کنیم که به‌جای گل، باد کاشته است. مخلوقات، ظهورات ازلی و ابدی حق‌اند که وجودی حقیقی دارند و در مراتب مختلف، از خلق تا ربوبیت، جلوه‌گر می‌شوند.

مثال نور و انعکاس: نقدی بر تقلیل وجود

متن، مخلوقات را به انعکاس نور الهی تشبیه می‌کند که با خاموشی نور ناپدید می‌شوند. این مثال، گرچه وابستگی وجودی مخلوقات به حق را نشان می‌دهد، اما تقلیل آن‌ها به انعکاس، حقیقت وجودی‌شان را نفی می‌کند. مخلوقات، مانند شعله‌هایی هستند که از آتش الهی زبانه می‌کشند و گرچه به منبع خود وابسته‌اند، وجودی مستقل در مرتبه خلقی دارند. حیرت ممدوح، از انعکاس‌های عدمی ناشی نمی‌شود، بلکه نتیجه ادراک عظمت الهی است.

نقد عرفان عدمی: اصالت ظهورات الهی

دیدگاه عدمی بودن عالم، که کثرات را به‌عنوان عدم یا خیال معرفی می‌کند، با مبانی عرفان شیعی در تضاد است. عالم، مانند باغی است که هر گل آن جلوه‌ای از زیبایی حق را به نمایش می‌گذارد. حق، وجود است و مخلوقات، ظهورات ازلی و ابدی او هستند. این دیدگاه، مانند نسیمی است که غبار توهم را از آیینه دل می‌زداید و حقیقت عالم را آشکار می‌سازد.

درنگ: عالم، ظهورات حقیقی حق است، نه عدم یا خیال. دیدگاه عدمی بودن مخلوقات، با مبانی عرفان شیعی در تضاد است.

جمع‌بندی بخش سوم

مخلوقات، ظهورات حقیقی حق‌اند که وجودی مستقل در مرتبه خلقی دارند. نقد دیدگاه‌های عدمی، بر اصالت وجودی عالم و رد تناقضات منطقی تأکید دارد. آیه ﴿تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾، کمال خلقت را تأیید می‌کند. حیرت ممدوح، نتیجه ادراک عظمت الهی است، نه انعکاس‌های عدمی. این بخش، بر حفظ مبانی عرفان شیعی و رد تفسیرهای نادرست تأکید می‌ورزد.

بخش چهارم: نقد استدلال‌های ناقص و تبیین حقیقت حیرت

نقد استدلال‌های کتاب: فقدان دقت علمی

درس‌گفتار، استدلال‌های مطرح‌شده در متون عرفانی برای اثبات حیرت ممدوح را ناقص و فاقد دقت علمی می‌داند. این استدلال‌ها، مانند بنایی سست‌اند که به‌جای استحکام، به تخریب مبانی عرفانی منجر می‌شوند. برای مثال، ادعای غیرمرئی بودن ذات الهی، محدود کردن ادراک به محاکات ذهنی، و تقلیل مخلوقات به نسب عدمیه، نه‌تنها حیرت را اثبات نمی‌کنند، بلکه عقاید عرفانی را تضعیف می‌نمایند.

درنگ: استدلال‌های ناقص، به‌جای تبیین حیرت ممدوح، مبانی عرفانی را تضعیف می‌کنند. دقت علمی، شرط تبیین صحیح مفاهیم عرفانی است.

استدلال چهارم: نقد نسبت‌های عدمی

استدلال چهارم، با ادعای اینکه متعلق ادراک نسبت است و کثرات نسب عدمیه‌اند، مورد نقد قرار می‌گیرد. این دیدگاه، مانند آن است که عالم را به سایه‌هایی بر دیوار غار تشبیه کنیم و از حقیقت آن غافل شویم. ادراک، نه از طریق مغازرت (تفاوت)، بلکه از طریق مناسبت با حق ممکن است. نسبت‌های عدمیه، وجودی جز به حق ندارند، اما این به معنای نفی حقیقت وجودی مخلوقات نیست.

استدلال درباره وجود غیرمتعین: نقد و تبیین

متن ادعا می‌کند که وجود (حق) بنفسه متعین نیست و به مرآتی برای ظهور نیاز دارد. این دیدگاه، گرچه به فیض الهی اشاره دارد، اما نیاز ذاتی را به حق نسبت می‌دهد که نادرست است. وجود حق، مانند چشمه‌ای فی اف است که بی‌نیاز از مرآت، ظهورات خود را در عالم خلق می‌کند. این استدلال، زمینه‌ساز حیرت نیست، زیرا حیرت در بلندای شهود رخ می‌دهد، نه در تعینات خلقی.

نقد وظیفه وجود: عشق الهی، نه وظیفه

استدلال ششم ادعا می‌کند که وظیفه وجود، اظهار است و بس. این دیدگاه، با نسبت دادن وظیفه به وجود الهی، آن را به امری نازل تقلیل می‌دهد. وجود حق، مانند عاشقی است که از سر عشق و فیض ذاتی، ظهور می‌یابد، نه از سر اجبار یا وظیفه. لفظ وظیفه، مانند ناهنجاری است که با ذات عاشقانه حق منافات دارد. نور وجود، ذاتاً اظهارگر است و تمامی عالم را روشن می‌سازد.

درنگ: وجود الهی، از سر عشق و فیض ذاتی ظهور می‌یابد، نه از وظیفه. نور وجود، تمامی عالم را روشن می‌کند و زمینه‌ساز حیرت در بلندای شهود است.

جمع‌بندی بخش دیگر

نقد استدلال‌های ناقص، بر ضرورت تبیین دقیق مفاهیم عرفانی تأکید دارد. نسبت‌های عدمی، وجود غیرمتعین، و وظیفه وجود، نمی‌توانند حیرت ممدوح را اثبات کنند. حیرت، در بلندای شهود و ادراک وحدت وجود رخ می‌دهد، نه در خیالات یا تعینات نازل. این نقدها، بر حفظ اصالت عرفان و رد تفسیرهای نادرست تأکید می‌ورزند.

بخش پنجم: سلوک عرفانی و وصول به حیرت ممدوح

سلوک: سفری به سوی حقیقت

سلوک عرفانی، سفری است که سالک را از مراتب خلقی به مقامات ربوبی رهنمون می‌سازد. سالک، مانند مسافری است که با ایمان مطلق و بدون شک و شرط، به سوی مقصد می‌شتابد. در این مسیر، او از اسباب، صفات، و اسماء می‌گذرد و به ذات ربوبی و تعینات الهی می‌رسد. این وصول، مانند رسیدن به قله‌ای است که سالک، با دیدن همه هستی زیر پای خود، حیران می‌شود.

درنگ: سلوک عرفانی، سفری است که سالک را با ایمان مطلق به ذات ربوبی می‌رساند. حیرت ممدوح، نتیجه ادراک وحدت وجود در این بلنداست.

حيرت در بلندا: ادراک وحدت وجود

حيرت ممدوح، در لحظه‌ای رخ می‌دهد که سالک، پس از سير در مراتب وجودی، کل هستی را در دل خود يا زير پای خود می‌بيند. اين حالت، مانند آن است که او بر قله‌ای رفيع بايستد و با نگريستن به گستره هستی، از عظمت اين مقام حيران شود. سالک، مانند دريايی است که همه وجود را در خود جای داده و از اين جامعیت، به خوف و حيرت فرو می‌رود.

کاملین از اولیاء: وصول به تعینات ربوبی

کاملین از اولیای الهی، با عبور از مراتب اسماء، صفات، و رسوم، به ذات و ربوبیت الهی می‌رسند و در این بلندا حیران می‌شوند. اینان، مانند ستارگانی‌اند که در آسمان حقیقت می‌درخشند و نور خود را از منبع فیض الهی دریافت می‌کنند. حیرت ممدوح، نشانه وصول اینان به مراتب الهی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

سلوک عرفانی، سالک را به مراتب ربوبی رهنمون می‌سازد و حيرت ممدوح، نتیجه ادراک وحدت وجود در بلندای دل اوست. کاملین اولیاء، با وصول به تعینات ربوبی، به این مرتبه دست می‌یابند. این بخش، بر اهمیت ایمان و سير در مسیر حقیقت تأکید می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تبیین مفهوم حيرت ممدوح، جایگاه سالک را در سلوک عرفانی روشن ساخت. حيرت ممدوح، اوج معرفت است که اولیای کامل پس از علم و وصول به ذات ربوبی بدان دست می‌یابند. نقد استدلال‌های ناقص، بر ضرورت دقت در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید دارد. مخلوقات، ظهورات حقیقی حق‌اند و دیدگاه عدمی بودن عالم، با مبانی عرفان شیعی در تضاد است. آیه ﴿تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾، بر کمال خلقت تأکید می‌ورزد. سلوک عرفانی، با ایمان مطلق و رفع موانع، سالک را به حيرت ممدوح و ادراک وحدت وجود رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی بین حق و خلق چیست؟

2. بر اساس درسگفتار، تطابق حق و خلق در نفس الامر به چه معناست؟

3. طبق درسگفتار، چرا نمی‌توان گفت خلق مقابل حق است؟

4. بر اساس درسگفتار، وقتی سالک به مقام انسان کامل می‌رسد، چه چیزی محقق می‌شود؟

5. طبق درسگفتار، چرا غلو در مورد اولیای خدا به شرك منجر نمی‌شود؟

6. بر اساس درسگفتار، خلق دارای ذات مستقل از حق است.

7. طبق درسگفتار، وحدت شخصیة وجود به معنای نفی ظهورات خلقی است.

8. درسگفتار بیان می‌کند که لا من شیء به معنای خلق از عدم است.

9. بر اساس درسگفتار، اولیای خدا در مقام ارشاد از شرك مبرا هستند.

10. طبق درسگفتار، در مقام وحدت شخصیة وجود، هیچ تفاوتی بین خلق و حق وجود ندارد.

11. طبق درسگفتار، چرا خلق نمی‌تواند مقابل حق باشد؟

12. تفاوت وجود و ظهور در درسگفتار چیست؟

13. چرا درسگفتار تأکید دارد که وحدت شخصیة وجود با تعدد تعینات منافاتی ندارد؟

14. مفهوم لا من شیء در درسگفتار چگونه تفسیر شده است؟

15. چرا در درسگفتار گفته شده که اولیای خدا در مقام ارشاد از شرك مبرا هستند؟

پاسخنامه

1. حق معین است و خلق متعین

2. ظهورات حق به صورت تعینات خلقی

3. زیرا خلق ظهور حق است

4. وحدت شاهد، مشهود و شهود

5. زیرا اولیا ظهور حق‌اند

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. زیرا خلق ظهور حق است و تقابل مستلزم وجود مستقل است که خلق فاقد آن است.

12. وجود به ذات حق اشاره دارد، در حالی که ظهور تعینات حق در قالب خلق است.

13. زیرا تعدد در سطح ظهورات است و وحدت در ذات حق حفظ می‌شود.

14. لا من شیء به معنای خلق از عدم نیست، بلکه به معنای ظهور از ذات و علم الهی است.

15. زیرا آن‌ها به مقام فنای کامل رسیده‌اند و جز خدا چیزی نمی‌بینند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده