متن درس
تأملات عرفانی در حیرت ممدوح
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 509)
مقدمه: درآمدی بر حیرت ممدوح و جایگاه انسان در عرفان
عرفان اسلامی، بهعنوان یکی از ژرفترین شاخههای معرفت دینی، همواره در پی تبیین جایگاه انسان در برابر ذات اقدس الهی بوده است. در این میان، مفهوم «حیرت ممدوح» بهمثابه اوج سلوک عارف در وصول به حقیقت ذات، جایگاهی ویژه دارد. این مفهوم، نهتنها از ناتوانی و جهل انسان سخن نمیگوید، بلکه از عظمت او در مواجهه با جلال الهی حکایت میکند. درسگفتار حاضر، برگرفته از بیانات عرفانی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی این مفهوم والا پرداخته و با نقدی صریح بر رویکردهای فلسفی و کلامی سنتی، انسان را مظهر جمیع صفات الهی و دارای اقتداری بینظیر معرفی میکند.
بخش نخست: حیرت ممدوح، اوج کمال انسانی
تبیین مفهوم حیرت ممدوح
حیرت ممدوح، حالتی است که سالک عارف، پس از طی مراتب سلوک و وصول به ذات اقدس الهی، در برابر عظمت بیکران آن متحیر میگردد. این حیرت، برخلاف تصور رایج، نه از ناتوانی و جهل، بلکه از کمال معرفت و شهود سرچشمه میگیرد. عارف در این مقام، با نگریستن به ذات الهی، خود را در برابر بینهایت الهی ناچیز میبیند و این ناچیزی، نه به معنای فقدان، بلکه به معنای غرق شدن در اقیانوس بیکران وجود است.
﴿سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا وَرَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَالرُّوحِ﴾ (دعای سبحانالله، مستند به قرآن کریم)
: «پاک و منزه است پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح.»
این آیه، به زیبایی، عظمت ذات الهی را به تصویر میکشد که عارف در برابر آن، جز حیرت و تسبیح راهی نمییابد. آیتالله نکونام قدسسره، با استناد به این حقیقت، حیرت ممدوح را ظهور کامل انسان در مقام جمعالجمعی صفات الهی میدانند، جایی که انسان، نه بهعنوان موجودی ناتوان، بلکه بهمثابه مظهر جمیع اسماءالله، در برابر ذات متحیر میشود.
درنگ: حیرت ممدوح، نه نشانه ناتوانی، بلکه اوج کمال انسانی است که در وصول به ذات الهی، از عظمت آن متحیر میگردد. این حیرت، پس از طی مراتب فعل، صفات و ذات، در مقام شهود رخ میدهد. |
انسان، ظهور کامل حق
در عرفان اسلامی، انسان بهمثابه آیینه تمامنمای صفات الهی معرفی شده است. این دیدگاه، برخلاف رویکردهای فلسفی که انسان را به عدم یا ماده و صورت تقلیل میدهند، بر اقتدار و عظمت او تأکید دارد.
﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (الإسراء: ۷۰)
: «و ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»
این آیه از قرآن کریم، کرامت ذاتی انسان را تأیید میکند. آیتالله نکونام قدسسره، با استناد به این حقیقت قرآنی، انسان را ظهور جامع حق میدانند که در سلوک عرفانی، از مراتب فعل به صفات و از صفات به ذات میرسد و در این سیر، نه به ناتوانی، بلکه به عظمت خود و حق آگاه میشود. این دیدگاه، با نظریه «انسان کامل» ابنعربی در «فصوص الحکم» و «خلیفةالله» ملاصدرا در «حکمت متعالیه» همخوانی دارد.
بهمثابه باغبانی که نهال خویش را با آب معرفت و نور شهود میپرورد، انسان در سلوک عرفانی، شاخسار وجود خویش را تا اوج آسمان ذات الهی امتداد میدهد. اما هنگامی که به قله این سیر میرسد، چون پرندهای که در برابر بیکران آسمان بالهایش را فرو مینهد، در حیرت فرو میرود.
نقد تقلیل انسان به عدم
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، نقد رویکردهای فلسفی و کلامی است که انسان و عالم را به عدم، نسبت یا کَشک و پشم تقلیل میدهند. این دیدگاه، با تأکید بر ناتوانی بشر، او را از اقتدار ذاتیاش محروم میسازد. آیتالله نکونام قدسسره، با زبانی صریح، این رویکرد را مردود میدانند و بر عظمت انسان بهعنوان مظهر الهی تأکید میورزند.
﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ (المؤمنون: ۱۴)
: «بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.»
این آیه، انسان را بهعنوان برترین مخلوق الهی معرفی میکند. عرفان اسلامی، برخلاف فلسفههای مادی، انسان را نه موجودی ناچیز، بلکه مظهر جمیع صفات الهی میداند. این نقد، با دیدگاه ابنعربی در «وحدت وجود» و ملاصدرا در «اسفار اربعه» همسوست که انسان را خلیفه الهی و دارای اقتدار بینهایت میشمارند.
چونان که ستارهای در شب تار، با فروغ خویش تاریکی را میشکافد، انسان نیز با نور معرفت و اقتدار ذاتی، پرده جهل و ناتوانی را کنار میزند. اما فلاسفهای که او را به عدم فروکاستند، چون ابرهایی تیره، این فروغ را از دیدگان پنهان ساختهاند.
درنگ: انسان، ظهور کامل حق و مظهر جمیع اسماءالله است. تقلیل او به عدم یا کَشک و پشم، برخلاف کرامت ذاتی اوست که در قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته است. |
جمعبندی بخش نخست
حیرت ممدوح، اوج کمال انسانی است که در وصول به ذات الهی رخ میدهد. انسان، بهعنوان ظهور جامع حق، نه موجودی ناتوان، بلکه دارای اقتداری بینظیر است که در سلوک عرفانی، به شهود عظمت الهی نائل میشود. نقد رویکردهای فلسفی که انسان را به عدم تقلیل میدهند، بر ضرورت بازنگری در این دیدگاهها تأکید دارد.
بخش دوم: نقد معرفت فلسفی و کلامی
محدودیتهای معرفت فلسفی
آیتالله نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه، معرفت فلاسفه و متکلمان را به دلیل محدودیت در مفاهیم ماده، صورت، جوهر و عرض، ناتوان از تبیین حیرت ممدوح میدانند. این مفاهیم، هرچند در چارچوب فلسفه و کلام ارزشمندند، اما در برابر حقیقت ذات الهی، چون قطرهای در برابر اقیانوس، ناچیزند.
﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ﴾ (الأنعام: ۵۰)
: «بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟»
این آیه از قرآن کریم، تفاوت میان معرفت ظاهری و باطنی را به زیبایی به تصویر میکشد. فلاسفهای چون ابنسینا و میرداماد، هرچند در علوم عقلی برجستهاند، اما معرفتشان به مفاهیم محدود فلسفی محصور مانده و از شهود ذات الهی بازمانده است. این نقد، با دیدگاه سهروردی در «حکمت اشراق» همخوانی دارد که معرفت شهودی را برتر از مفاهیم عقلی میداند.
چونان که مسافری در کویر، با نقشهای ناقص راه را میجوید، فلاسفه نیز با مفاهیم ماده و صورت، در پی حقیقتاند، اما این نقشه، آنها را به سرچشمه ذات الهی نمیرساند.
نقد تمثیلهای فلسفی
یکی از روشهای فلاسفه و متکلمان برای تبیین معارف، بهرهگیری از تمثیل است. آیتالله نکونام قدسسره، با اشاره به تمثیلهایی چون ترکیب ماده و صورت یا جوهر و عرض، این روش را برای اثبات حیرت ممدوح ناکافی میدانند. تمثیل، هرچند برای فهم مخاطب ساده سودمند است، اما در برابر عظمت ذات الهی، چون مشعلی در برابر خورشید، کمفروغ است.
﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ (الأنعام: ۹۱)
: «و خدا را آنگونه که شایسته است نشناختند.»
این آیه، ناتوانی بشر در شناخت کامل ذات الهی را گوشزد میکند. تمثیلهای فلسفی، به دلیل محدودیت در چارچوب عقلی، نمیتوانند حیرت ممدوح را که حالتی شهودی و فراعقلی است، تبیین کنند. این دیدگاه، با نقد ابنعربی بر «تصورات عقلی» و تأکید ملاصدرا بر «شهود» در «اسفار» همسوست.
چونان که نقاشی با قلم خویش، تنها سایهای از حقیقت را بر بوم مینگارد، تمثیلهای فلسفی نیز تنها سایهای از حقیقت ذات الهی را به تصویر میکشند.
درنگ: تمثیلهای فلسفی، به دلیل محدودیت در چارچوب عقلی، ناتوان از تبیین حیرت ممدوحاند که حالتی شهودی و فراعقلی است. |
نقد دلایل فلسفی برای حیرت
دلایل فلسفی، مانند ترکیب ماده و صورت یا اجتماع نسبی، برای اثبات حیرت ممدوح ناکافیاند، زیرا این دلایل در حوزه علم محدودند و به شهود ذات الهی راه نمیبرند. آیتالله نکونام قدسسره، با نقد این دلایل، بر فراعقلی بودن حیرت تأکید میورزند.
﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ﴾ (الأنعام: ۱۰۳)
: «دیدهها او را درک نمیکنند.»
این آیه، ناتوانی حواس و عقل بشری در درک کامل ذات الهی را نشان میدهد. حیرت ممدوح، حالتی است که در خروج از مراتب علمی و ورود به مقام شهود رخ میدهد. این دیدگاه، با نظریه «تحیر فی الحق» ابنعربی در «فتوحات مکیه» همخوانی دارد.
چونان که پرندهای در اوج آسمان، از فراز ابرها به خورشید مینگرد، عارف نیز در مقام حیرت، از مراتب علم فراتر رفته و به ذات الهی نظر میافکند.
جمعبندی بخش دوم
معرفت فلسفی و کلامی، به دلیل محدودیت در مفاهیم عقلی، ناتوان از تبیین حیرت ممدوح است. تمثیلها و دلایل فلسفی، هرچند در حوزه خود ارزشمندند، اما در برابر عظمت ذات الهی، ناکافیاند. حیرت ممدوح، حالتی فراعقلی است که تنها در شهود ذات رخ میدهد.
بخش سوم: مراتب فهم و ضرورت توانمندسازی انسان
مراتب فهم و استجلا
فهم انسان، به مراتب او، اعم از نظری و شهودی، و تأثیر مرتبه بر ناظر بستگی دارد. هر فرد، به قدر ظرفیت وجودی خویش، از حقیقت الهی بهره میبرد. آیتالله نکونام قدسسره، با تأکید بر این مراتب، حیرت را فراتر از علم و در مقام شهود ذات میدانند.
﴿وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ﴾ (يوسف: ۷۶)
: «و بالای هر صاحب علمی، دانایی است.»
این آیه، مراتب علم و فهم را تأیید میکند. نظریه «مراتب وجود» ملاصدرا و «استجلا» ابنعربی، این حقیقت را تبیین میکنند که هر فرد، به قدر مرتبه خویش، از تجلیات الهی آگاه میشود. حیرت ممدوح، اما، در خروج از این مراتب و وصول به ذات رخ میدهد.
چونان که جویباری به سوی دریا روان است، انسان نیز در مراتب فهم، به سوی اقیانوس بیکران ذات الهی سیر میکند. اما در ساحل این دریا، جز حیرت و تسلیم، چارهای ندارد.
درنگ: فهم انسان، به مراتب نظری و شهودی او بستگی دارد، اما حیرت ممدوح، در خروج از مراتب علمی و وصول به ذات الهی رخ میدهد. |
نقد خرد کردن انسان
القائات ناتوانی، مانند کَشک و پشم خواندن انسان، مانع رشد و کمال اوست. آیتالله نکونام قدسسره، با استناد به روانشناسی مدرن و عرفان اسلامی، بر ضرورت توانمندسازی انسان تأکید میورزند.
﴿لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ﴾ (الزمر: ۵۳)
: «از رحمت خدا ناامید نشوید.»
این آیه، انسان را به امیدواری و توانمندی دعوت میکند. روایت «الإنسان عزيز» و دیدگاه ابنعربی در «فصوص الحکم»، بر عزت و اقتدار انسان تأکید دارند. خرد کردن انسان، چونان زندانی کردن پرندهای در قفس، او را از پرواز به سوی آسمان کمال بازمیدارد.
چونان که باغبانی، نهال را با هرس بیموقع ضعیف میسازد، القائات ناتوانی نیز انسان را از شکوفایی بازمیدارد. اما عرفان، با آب معرفت و نور امید، این نهال را به درختی تنومند بدل میکند.
جمعبندی بخش سوم
مراتب فهم، انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت میکنند، اما حیرت ممدوح، در فراتر رفتن از این مراتب رخ میدهد. القائات ناتوانی، مانع رشد انساناند و عرفان، با تأکید بر اقتدار او، راه توانمندسازی را میگشاید.
بخش چهارم: نقد حوزههای علمیه و اقتدار علمی ایران
نقد رکود حوزههای علمیه
حوزههای علمیه، به دلیل فقدان گزینش نخبگان، عدم آموزش علوم روز و تکیه بر روشهای سنتی، از رشد علمی بازماندهاند. آیتالله نکونام قدسسره، با نگاهی اصلاحی، بر ضرورت تحول در این نهادها تأکید میورزند.
﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ (الأنفال: ۶۰)
: «و هر چه در توان دارید از نیرو برای آنها آماده کنید.»
این آیه، بر ضرورت قوت و آمادگی تأکید دارد. دیدگاههای اصلاحی سيد جمالالدين اسدآبادی، این ضرورت را تأیید میکنند. حوزهها، چونان کشتیای که در ساحل مانده، نیازمند بادبانهای نو و ناخدایانی توانمندند تا در دریای علم و معرفت به پیش روند.
چونان که شهری بدون معماران چیرهدست، از شکوه بازمیماند، حوزههای علمیه نیز بدون نخبگان و علوم روز، از اقتدار علمی محروم ماندهاند.
درنگ: حوزههای علمیه، به دلیل فقدان گزینش نخبگان و آموزش علوم مدرن، از رشد علمی بازماندهاند و نیازمند تحولی اساسیاند. |
اقتدار علمی ایران
ایران پس از انقلاب ۵۷، با تکیه بر جوانی و پویایی، در علوم و فناوری پیشرفت چشمگیری داشته است. این پیشرفت، برخلاف رکود حوزههای علمیه، نشاندهنده ظرفیت بالای کشور در عرصههای علمی است.
واقعیات آماری، مانند رشد مقالات ISI و توسعه فناوری، این اقتدار را تأیید میکنند. ایران، چونان عقابی که بالهای خویش را در آسمان گشوده، در قلههای علم و دانش به پرواز درآمده است.
چونان که جویباری از دل کوه، با نیروی خویش راه به دریا میگشاید، ایران نیز با نیروی جوانی و عزم علمی، راه اقتدار را پیموده است.
جمعبندی بخش چهارم
حوزههای علمیه، نیازمند تحول در گزینش نخبگان و آموزش علوم روزاند تا همگام با پیشرفت علمی کشور شوند. ایران، با اقتدار علمی خود، الگویی برای توانمندی در جهان اسلام است.
بخش پنجم: حیرت، فراتر از علم
حیرت در وصول به ذات
حیرت ممدوح، در خروج از مراتب علمی و وصول به ذات الهی رخ میدهد. این حیرت، نه به معنای ناتوانی، بلکه به معنای غرق شدن در عظمت بیکران حق است.
﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾ (القيامة: ۲۲-۲۳)
: «چهرههایی در آن روز شاداباند، به سوی پروردگارشان مینگرند.»
این آیه، نگریستن به ذات الهی را اوج کمال انسانی میداند. نظریه «تحیر فی الحق» ابنعربی، این حقیقت را تبیین میکند که عارف در مقام وصول، جز حیرت و تسبیح راهی نمییابد.
چونان که ستارهای در دل شب، در برابر خورشید فروغ خویش را از دست میدهد، عارف نیز در برابر ذات الهی، جز حیرت و تسلیم نمیبیند.
درنگ: حیرت ممدوح، در وصول به ذات الهی و خروج از مراتب علمی رخ میدهد، نه در مفاهیم فلسفی مانند ماده و صورت. |
جمعبندی بخش پنجم
حیرت ممدوح، اوج سلوک عرفانی است که در وصول به ذات الهی رخ میدهد. این حیرت، فراتر از علم و مفاهیم فلسفی، در شهود عظمت حق متجلی میشود.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با بازنمایی درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، حیرت ممدوح را بهمثابه اوج کمال انسانی در وصول به ذات الهی تبیین کرد. نقد رویکردهای فلسفی و کلامی که انسان را به عدم تقلیل میدهند، بر عظمت او بهعنوان ظهور کامل حق تأکید دارد. حوزههای علمیه، نیازمند تحول در گزینش نخبگان و آموزش علوم روزاند تا همگام با اقتدار علمی ایران، در جهان اسلام پیشرو شوند. حیرت ممدوح، نه نشانه ناتوانی، بلکه نشانهای از غرق شدن در اقیانوس بیکران ذات الهی است.
این نوشتار، چونان مشعلی در شب تار، راه معرفت و کمال را برای پژوهشگران و سالکان روشن میسازد و با زبانی فاخر و علمی، به تبیین حقیقت انسان و جایگاه او در عرفان اسلامی میپردازد.
با نظارت صادق خادمی |