در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 512

متن درس

 

سیر ذاتی موجودات در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 512)

مقدمه

در پهنه عرفان نظری و فلسفه اسلامی، مفهوم سیر ذاتی موجودات، یکی از بنیادی‌ترین مباحث در تبیین نظام هستی و ارتباط آن با مبدأ الهی است. این سیر، که در قالب حرکت دوری، استیداعی، استجلایی، و جلایی تبیین می‌شود، نمایانگر نظمی منطقی و طبیعی در عالم است که از اسماء الهی تا اجسام مادی را در بر می‌گیرد. در این نوشتار، بر پایه درس‌گفتار شماره 512 از مجموعه مصباح الانس، تألیف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، و تحلیل تفصیلی آن، به بررسی این سیر و ابعاد گوناگون آن پرداخته می‌شود.

بخش نخست: تبیین سیر ذاتی و دوری موجودات

مفهوم سیر ذاتی

سیر ذاتی، حرکتی وجودی است که تمام مراتب هستی، از اسماء الهی و ارواح گرفته تا حقایق کونیه و اجسام، را در بر می‌گیرد. این سیر، به مثابه جریانی مدور در بستر نظام هستی، نظمی منطقی و طبیعی را به نمایش می‌گذارد. برخلاف حرکات افقی، عمودی یا قصری که پایان‌پذیرند، سیر دوری به دلیل ماهیت چرخشی خود، ادامه‌دار و بی‌انتها است. این مفهوم، ریشه در حکمت الهی دارد و نشان‌دهنده پیوستگی عالم با مبدأ خویش است.

درنگ: سیر ذاتی موجودات، اعم از اسماء الهی، ارواح، حقایق کونیه و اجسام، به صورت دوری است و تنها این حرکت، به دلیل ماهیت چرخشی، پایان‌ناپذیر است.

رجوع به مبدأ الهی

در قرآن کریم، آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶، : «ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم») به سیر دوری و رجوعی موجودات اشاره دارد. این آیه، حرکتی صعودی و نزولی را ترسیم می‌کند که نه صرفاً ارجاعی (بازخورد)، بلکه رجوعی است که موجودات را از مبدأ الهی به سوی او بازمی‌گرداند. این حرکت، چونان دایره‌ای است که آغاز و پایانش در حق متعال یکی می‌شود.

نظم منطقی عالم

عالم، تحت حاکمیت احکام الهی، با نظمی سالم و منطقی اداره می‌شود. برخلاف تصور خودمختاری الهی که در آیه يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَيُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (ابراهیم: ۴، : «هرکس را که بخواهد هدایت می‌کند و هرکس را که بخواهد گمراه می‌سازد») ممکن است به ذهن متبادر شود، هدایت و ضلالت الهی بر پایه حکمت، عدالت، و لطف استوار است. این نظم، چونان دستگاهی مکانیکی دقیق عمل می‌کند که هر جزء آن در هماهنگی با کل، به سوی کمال پیش می‌رود.

بخش دوم: اقسام سیر در نظام هستی

سیر استیداعی: نزول الهی

سیر استیداعی، حرکتی نزولی است که به فیض الهی، موجودات را از حق به سوی ناسوت می‌رساند. این سیر، مانند آن است که خداوند توپی را به زمین زند و آن را به ظرف ناسوت (نطفه و رحم) منتقل سازد. در این مرحله، حق تعالی موجودات را به ناسوت می‌رساند و می‌فرماید: «بقیه راه را خود بروید». این حرکت، چونان دستگیری است که سالک را تا آستانه ناسوت همراهی می‌کند، اما ادامه مسیر به اراده او واگذار می‌شود.

درنگ: سیر استیداعی، حرکت نزولی الهی است که موجودات را از مبدأ حق به ظرف ناسوت منتقل می‌کند، مانند توپی که به زمین زده می‌شود و ادامه حرکت به خود موجود واگذار می‌گردد.

سیر استجلایی: صعود خلقی

سیر استجلایی، حرکتی خلقی و انسانی است که پس از سیر استیداعی آغاز می‌شود. در این مرحله، سالک، چونان توپی که پس از برخورد با زمین به سوی بالا بازمی‌گردد، با اراده و کوشش خویش به سوی مراتب عالی صعود می‌کند. این سیر، به دو نوع دروی (ناسوتی و طبیعی) و عروجی (معراجی) تقسیم می‌شود. سیر دروی، در ظرف طبیعت و ناسوت رخ می‌دهد و مقدمه‌ای برای سیر عروجی است که سالک را به مراتب معراجی رهنمون می‌سازد.

درنگ: سیر استجلایی، تلاش سالک برای صعود از ناسوت به مراتب بالاتر است که به دو نوع دروی (ناسوتی) و عروجی (معراجی) تقسیم می‌شود.

سیر جلایی: مقام محبوبین

سیر جلایی، خاص اولیاء و محبوبین است و در کتب عرفانی متوسطین و ضعفا یافت نمی‌شود. این سیر، فراتر از معراج است و تحت هیمان (هدایت مستقیم) حق انجام می‌شود. اولیاء در این سیر، بر موانع ناسوتی غلبه کرده و ناسوت را مغلوب خویش می‌سازند. این مقام، چونان قله‌ای است که تنها قله‌نشینان الهی به آن دست می‌یابند، و در متون عرفانی رایج، به دلیل کمال بی‌نهایت آن، کمتر به آن پرداخته شده است.

درنگ: سیر جلایی، خاص محبوبین است و تحت هدایت مستقیم الهی، اولیاء را از موانع ناسوتی مصون می‌دارد.

بخش سوم: نقد و بررسی آرای عرفانی

نقد تفسیر جناب قونوی

تفسیر جناب قونوی، با وجود بلاغت و عمق، از دو جهت مورد نقد است: نخست، عدم ارتباط مستقیم با سوره حمد، که محور تفسیرهای قرآنی است؛ و دوم، بی‌نظمی در ترتیب مراتب وجودی (اسماء الهی، ارواح، حقایق کونیه، اجسام). این بی‌نظمی، ریتم سیر دوری را مختل می‌سازد و از انسجام منطقی متن می‌کاهد. ترتیب صحیح مراتب، باید از اسماء الهی آغاز شود، سپس به ارواح، حقایق کونیه، و در نهایت اجسام ختم گردد، که با سیر وجودی سازگار است.

نقد سبزواری و ابن‌سینا

مرحوم سبزواری در شرح جوشن کبیر، به جای تمرکز بر اسماء الهی، به مباحث فلسفی پرداخته که از موضوع اصلی فاصله دارد. مشابه این نقد به ابن‌سینا وارد است که با وجود نگارش منطق، در استدلال‌ها از منطق فاصله گرفته و تحت تأثیر جامعه غیرمنطقی، انسجام استدلالی را رعایت نکرده است. همچنین، شیخ انصاری، با وجود تسلط بر اصول، در فقه از آن‌ها بهره نگرفته، که نشان‌دهنده عدم انسجام بین نظریه و عمل است.

بخش چهارم: انسان و جایگاه او در سیر هستی

خلقت انسان و اراده الهی

خلقت انسان، نقطه عطفی در نظام هستی است. قرآن کریم در آیه تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون: ۱۴، : «آفرین بر خدا، بهترین آفرینندگان») به کمال خلقت انسان اشاره دارد. حق تعالی، با مشاهده جمال انسان که مظهر تجلی الهی است، به خود آفرین گفت، چونان پزشکی که به اثر خویش افتخار می‌کند. این جمال، انسان را به موجودی برگزیده تبدیل کرده که ظرفیت اراده‌ای دارد که ملائکه از آن بی‌بهره‌اند. اعتراض ملائکه در آیه أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ (بقره: ۳۰، : «آیا در آن کسی را می‌گماری که در آن فساد کند و خون‌ها بریزد») ناشی از کمال ذاتی‌شان بود، اما اراده انسانی، او را به موجودی مختار و برگزیده بدل ساخت.

درنگ: انسان، به دلیل ظرفیت اراده و تجلی جمال الهی، برگزیده حق است و خلقت او، چنان کامل است که حق به خود آفرین گفت.

غفلت انسان از مقام خویش

انسان، به دلیل غفلت از مقام مظهر بودن خویش، ارزش وجودی‌اش را با امور پست معاوضه می‌کند. این غفلت، چونان گوهری است که در میان خاکستر پنهان مانده و انسان، به جای درخشش آن، به تعلقات ناچیز دل می‌بندد. این غفلت، او را از سیر در صراط مستقیم بازمی‌دارد و به سوی مسیرهای غیرانسانی سوق می‌دهد.

بخش پنجم: صراط مستقیم و شریعت

صراط مستقیم: کوتاه‌ترین مسیر

صراط مستقیم، که در آیه اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه: ۶، : «ما را به راه راست هدایت کن») آمده، کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین مسیر به حق است. این صراط، مسیر انسانی است که برخلاف مسیر حیوانات، نباتات یا اجسام، به کمال رهنمون می‌شود. شریعت محمدیه، صراط مستقیم را ترسیم می‌کند و سعادت انسان را با توجه به حق تضمین می‌نماید.

درنگ: صراط مستقیم، کوتاه‌ترین مسیر به سوی حق است که شریعت محمدیه آن را برای سیر انسانی ترسیم می‌کند.

سیر ارواح و عبادت ملائکه

سیر ارواح، با دو لفت (استمداد و امداد) و عبادت ذاتی ملائکه همراه است. ملائکه، با تعظیم، شوق، و شقوق (انواع عبادات مانند رکوع، سجود، و قیام)، عبادتی ذاتی و غیرارادی دارند. این عبادت، چونان جریانی است که در هماهنگی کامل با حق، به تمامی شئون وجودی او تعلق دارد. برخلاف انسان، که اراده‌اش او را به سیر اختیاری می‌کشاند، ملائکه در عبادت ذاتی خویش، کامل و بی‌نقص‌اند.

بخش ششم: برزخ و پیامدهای سیر ناقص

برزخ: میدان تکمیل

برزخ، چونان دنیایی دیگر، میدان کار و کوشش است که سالکان ناقص باید کاستی‌های دنیوی خود را در آن تکمیل کنند. این عالم، با سختی و عذاب همراه است، به‌ویژه برای شیعیان که به دلیل ادعای ایمان، مسئولیت سنگین‌تری دارند. برزخ، مانند زباله‌دانی آخرت (مزبله آخرت)، تمام اعمال، حتی ناپاک، را رشد می‌دهد و چون قارچی سمی، نتایج آن‌ها را عیان می‌سازد.

درنگ: برزخ، میدان سختی است که کاستی‌های سیر دنیوی را آشکار کرده و سالکان ناقص را به تکمیل مسیرهای نرفته وامی‌دارد.

زرنگی اولیاء

اولیاء الهی، با پذیرش سختی‌ها و شهادت در دنیا، از عذاب برزخ می‌گریزند. یک عمل صالح در دنیا، مانند شهادت، معادل سال‌ها تلاش برزخی است. این زرنگی، چونان انتخاب کوتاه‌ترین مسیر در مسابقه‌ای دشوار است که اولیاء را به مقصد الهی نزدیک‌تر می‌سازد.

نجابت خاک

خاک، نجیب‌ترین عنصر است که اعمال ناپاک انسان را می‌پوشاند، برخلاف آب و آتش که به سرعت انسان را نابود می‌کنند. قرآن کریم در آیه لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (اسراء: ۳۷، : «در زمین با تکبر راه مرو») به پرهیز از تکبر بر این عنصر نجیب اشاره دارد. خاک، چونان مادری مهربان، گناهان را در خود پنهان می‌کند، اما برزخ، این اعمال را چون درختی تنومند آشکار می‌سازد.

بخش هفتم: اقسام معراج و سیر معنوی

معراج ترکیبی و تحلیلی

معراج ترکیبی، به سیر استیداعی در مراتب نزولی اشاره دارد که موجودات را به ناسوت می‌رساند. معراج تحلیلی، سیر استجلایی عارفین است که پس از فتح، به انحلال تعینات خلقی و ظهور وجود الهی منجر می‌شود، مانند قندی که در آب حل می‌شود. این معراج، سالک را از پوست‌های ناسوتی رها می‌سازد.

معراج عودی و جلایی

معراج عودی، بازگشت سالک به عالم شهادت برای دستگیری و تکمیل دیگران است، مانند مرشدی که پس از کمال، به خلق بازمی‌گردد. معراج جلایی، بالاترین مرتبه سلوک است که تحت هیمان حق، اولیاء را به ظهور عالین می‌رساند. این سیر، چونان پروازی است که پرنده‌ای آزاد از قفس ناسوت، به سوی آسمان بی‌کران الهی بال می‌گشاید.

درنگ: معراج جلایی، تحت هیمان حق، اولیاء را به ظهور عالین می‌رساند و فراتر از معراج‌های ترکیبی، تحلیلی و عودی است.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره 512 مصباح الانس و تحلیل تفصیلی آن، به تبیین سیر ذاتی و دوری موجودات در نظام هستی پرداخت. سیر استیداعی، استجلایی، و جلایی، مراتب مختلف این حرکت را تشکیل می‌دهند که از اسماء الهی تا اجسام، نظمی منطقی و طبیعی را به نمایش می‌گذارند. صراط مستقیم، به‌عنوان کوتاه‌ترین مسیر به سوی حق، در شریعت محمدیه تجلی یافته و انسان را به کمال رهنمون می‌سازد. نقد آرای قونوی، سبزواری، و ابن‌سینا، بر ضرورت انسجام منطقی و پایبندی به نظم تأکید دارد. برزخ، با آشکارسازی اعمال، مسئولیت سنگین سالکان را نشان می‌دهد، در حالی که اولیاء با زرنگی، از سختی‌های آن می‌گریزند. خاک، با نجابت خود، اعمال را می‌پوشاند، اما برزخ، آن‌ها را عیان می‌سازد. مطالعه این متن، به همراه آثار عرفانی، دریچه‌ای به سوی درک عمیق‌تر سیر دوری و جایگاه انسان در نظام هستی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، معرفت عارف به سر وجودش به چه صورتی ممکن است حاصل شود؟

2. بر اساس درسگفتار، محبین در مقایسه با محبوبین چه مشکلی در سلوک دارند؟

3. درسگفتار چه نوع واسطه‌هایی را برای هدایت سالک ذکر می‌کند؟

4. طبق درسگفتار، اکتساب در چه مرحله‌ای از سلوک نقش دارد؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا محبوبین از مشکلات محبین در سلوک مصون هستند؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که معرفت عارف همیشه با واسطه حاصل می‌شود.

7. طبق درسگفتار، محبین ممکن است به دلیل عدم وصول در ظرف شک قرار گیرند.

8. بر اساس درسگفتار، اکتساب در مرحله فتح و شهود نقش اصلی را ایفا می‌کند.

9. درسگفتار تأکید دارد که مربی برای محبین ضروری است تا از انحراف جلوگیری شود.

10. طبق درسگفتار، سالک ابن‌الوقت به معنای کسی است که در لحظه به دنبال حق است.

11. چرا درسگفتار محبین را از محبوبین متمایز می‌کند؟

12. منظور از اکتساب در مبادی سلوک چیست؟

13. چرا درسگفتار بر اهمیت لحظه‌ها در سلوک تأکید می‌کند؟

14. تفاوت هبه و اکتساب در وصول به حق چیست؟

15. چرا درسگفتار از خطر انحراف در سلوک بدون مربی هشدار می‌دهد؟

پاسخنامه

1. به صورت شهودی یا اخبار الهی بدون واسطه

2. محبین با ریاضت و زحمت به وصول می‌رسند

3. واسطه‌های ملکی، انسانی و حتی غیرانسانی

4. در مبادی وصول به باب

5. چون محبوبین نیازی به ریاضت ندارند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. محبین با ریاضت و زحمت به وصول می‌رسند، اما محبوبین بدون مشکل و به صورت موهوبی به حق می‌رسند.

12. اکتساب در مبادی سلوک به تلاش و ریاضت سالک برای رسیدن به درگاه حق اشاره دارد.

13. چون لحظه‌ها فرصت‌های کلیدی برای دریافت فیض الهی هستند و غفلت از آن‌ها مسیر سلوک را مختل می‌کند.

14. هبه، عطای الهی بدون تلاش سالک است، اما اکتساب از طریق ریاضت و تلاش به دست می‌آید.

15. زیرا محبین بدون مربی ممکن است به دلیل اشتباهات کوچک گمراه شوند و از مسیر حق دور بیفتند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده