در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 514

متن درس

 

‌بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 514)

دیباچه

در این نوشتار، تبیین علمی درس‌گفتار شماره 514 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره پرداخته شده است که در تاریخ نهم مهرماه ۱۳۸۳ در نشریه «نوار مصباح الانس» منتشر گردیده است. این درس‌گفتار، با محوریت سیر وجودی انسان در مراتب نزولی و صعودی، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی در چارچوب تعینات الهی می‌پردازد. با استناد به آرای عرفانی صدرالدین قونوی و دیگر عرفای برجسته، جایگاه انسان به‌عنوان مظهر جامع الهی بررسی شده و رابطه او با حق‌تعالی از منظری متافیزیکی و عرفانی تحلیل می‌گردد.

بخش یکم: وجود، تجلی حق در مراتب کثرات

تعین حق در موجودات

وجود هر موجود، از جمله انسان، به مثابه تجلی و تعین حق سبحانه و تعالی است که بر حسب ظرفیت و استعداد هر موجود شکل می‌گیرد. این تعین، به مثابه آینه‌ای است که نور بی‌کران الهی را در قالبی محدود بازمی‌تاباند، چنان‌که هر موجود، جلوه‌ای از ذات بی‌نهایت حق است که در مرتبه‌ای خاص متجلی شده است.

درنگ: هر موجود، از منظر عرفانی، نه تنها مخلوق حق است، بلکه تجلی و تعینی از ذات الهی است که در مراتب نزولی و صعودی سیر می‌کند، و این دیدگاه، بنیان فلسفه وحدت وجود در عرفان اسلامی را تشکیل می‌دهد.

مفهوم تعین، ریشه در آرای عرفای بزرگی چون ابن‌عربی و صدرالدین قونوی دارد و بیانگر آن است که حقیقت وجود، واحد است و کثرات، تنها ظهورات و تجلیات آن حقیقت واحدند. این دیدگاه، به انسان به‌عنوان مظهر جامع الهی می‌نگرد که تمامی اسما و صفات الهی را در خود جمع کرده است.

سیر نزولی انسان در مراتب وجود

وجود انسان، در سیر نزولی خود، از حضرت احدیت جمع آغاز می‌شود، سپس در حضرت عمائیه، عالم قلم و لوح متعین می‌گردد. این سیر، به مثابه سفری است که نور الهی از وحدت مطلق به سوی کثرات خلقی جریان می‌یابد، گویی قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران حق در ظرف‌های محدود وجودی ریخته می‌شود.

حضرت احدیت جمع، مرتبه‌ای است که در آن هیچ کثرتی وجود ندارد و ذات الهی در وحدت مطلق است. سپس، در حضرت عمائیه یا فیض اقدس، اسما و صفات الهی ظهور می‌یابند. عالم قلم، به‌عنوان مرتبه عقل اول، و عالم لوح، به‌عنوان مرتبه نفس کلی، مراتب خلقت عینی را تشکیل می‌دهند. انسان، به‌عنوان موجودی جامع، تمامی این مراتب را در خود جمع کرده و در ظرف ناسوت، به‌صورت مادی متجلی می‌شود.

تفسیر عرفانی آیه شریفه

در قرآن کریم، آیه شریفه ﴿إِيَّاكَ [مطلب حذف شد] : تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) به‌عنوان نمادی از چرخه وجودی انسان تفسیر می‌شود. «إِيَّاكَ» به سیر صعودی و توجه به ذات الهی اشاره دارد، در حالی که «نَعْبُدُ» به سیر نزولی و تجلی حق در قالب عبودیت خلق دلالت می‌کند.

این تفسیر، که ریشه در آرای قونوی دارد، بیانگر آن است که انسان در سیر نزولی، تجلی حق در قالب خلق است و در سیر صعودی، با رها کردن تعینات خلقی، به سوی ذات الهی بازمی‌گردد. این چرخه، گویی رقصی معنوی است که انسان را از مبدأ الهی به سوی مقصد الهی هدایت می‌کند.

بخش دوم: سیر صعودی و فناء فی‌الله

سیر ثانی و کمال دوم

در سیر ثانی یا صعودی، سالک تمامی تعینات خلقی را به حق می‌سپارد و به مقام فناء می‌رسد، گویی پرنده‌ای که از قفس تعینات خلقی رها شده و به سوی آسمان بی‌کران حقیقت پرواز می‌کند. این مرحله، به تعین سلوکی و عرفانی منجر می‌شود که در آن سالک جز خدا نمی‌بیند و تمامی موجودات را در پرتو نور الهی مشاهده می‌کند.

درنگ: فناء در عرفان، به معنای محو شدن خود و تعینات خلقی در برابر حق است، نه ترک ظاهری دنیا یا کوری نسبت به موجودات، بلکه دیدن همه چیز با سبقه الهی و در لباس حق.

این فرآیند، نیازمند تسلیم کامل به حقیقت الهی است و سالک در این مرحله، به مقام جمع‌الجمع می‌رسد، جایی که کثرات در وحدت الهی محو می‌شوند و جز نور حق چیزی باقی نمی‌ماند.

خطر رهزن در سیر صعودی

در مسیر سیر صعودی، رهزنی نهفته است که سالک باید از آن برحذر باشد. این رهزن، برداشت نادرست از فناء است که آن را به ترک دنیا و آخرت یا نادیده گرفتن موجودات تقلیل می‌دهد. فناء حقیقی، به معنای دیدن همه چیز با سبقه الهی است، گویی سالک، جهان را از پشت شیشه‌ای شفاف و الهی نظاره می‌کند.

این دیدگاه، مانع از برداشت‌های سطحی از عرفان می‌شود که آن را به انزوا، فقر مادی یا ظاهرگرایی فرو می‌کاهد. عرفان حقیقی، در پی آن است که سالک، حتی در اوج سلطنت و دارایی، همه چیز را در پرتو حق ببیند.

نقد عرفان عوامانه

عرفان عوامانه، که به فقر، فلاکت، انزوا و ظاهرگرایی محدود شده، از حقیقت عرفان به دور است. عرفان حقیقی، در مقام سالک، حتی در صورت داشتن سلطنت، مانند سلیمان نبی، با دید الهی همراه است. گویی عارف، در میان کثرات جهان، تنها نور حق را می‌بیند و از ظواهر خلقی عبور می‌کند.

تمثیل حیوانی که در متن ارائه شده، این مفهوم را به زیبایی روشن می‌سازد: عرفان عوامانه، به مثابه باقی‌مانده‌های حیوانی است که پس از شکار شدن، تنها آشغال‌ها و پس‌مانده‌های آن باقی می‌ماند. این باقی‌مانده‌ها، مانند فقر ظاهری یا انزوای خودخواسته، عرفان حقیقی نیستند، بلکه پوسته‌ای تهی از حقیقت‌اند.

بخش سوم: سلیمان نبی، الگوی عارف کامل

سلیمان نبی و عرفان حقیقی

سلیمان نبی، با وجود سلطنت و دارایی‌های عظیم، نمونه‌ای برجسته از عارف کامل است که همه چیز را با سبقه الهی می‌دید. او، گویی پادشاهی بود که تاج و تختش را در آینه حق نظاره می‌کرد و در هر چیز، تنها جلوه الهی را می‌دید.

درنگ: عرفان حقیقی، با جایگاه اجتماعی یا مادی فرد در تعارض نیست، بلکه به نحوه نگرش او به جهان وابسته است؛ عارف، حتی در اوج سلطنت، همه چیز را در پرتو حق می‌بیند.

این دیدگاه، بر تفاوت میان عرفان نظری و عملی تأکید دارد. عرفان عملی، زیستن در جهان با دید الهی است، نه ترک ظاهری مادیات یا انزوای خودخواسته.

بخش چهارم: نقد روش‌های تربیتی و پرورش معنوی

نقد روش‌های تربیتی محدودکننده

روش‌های تربیتی که ذهن کودکان را با حفظ و حافظه پر می‌کنند، گویی نهال نوپای استعداد را در قفسی تنگ محبوس می‌سازند. این روش‌ها، مانع رشد فکری و معنوی کودکان می‌شوند و آنها را از دسترسی به عوالم وجودی خود بازمی‌دارند.

تربیت صحیح، باید به آزادی فکری و شکوفایی خلاقیت منجر شود. کودک، مانند پرنده‌ای است که برای پرواز به آسمان معرفت، به بال‌های آزاد و گسترده نیاز دارد، نه قفسی از اطلاعات حفظی که او را زمین‌گیر کند.

اهمیت آزادی در کودکی

کودکان باید در سنین پایین آزاد باشند تا استعدادهای نهفته خود را شکوفا سازند، گویی باغبانی که به نهال فرصت می‌دهد تا در خاک حاصلخیز رشد کند. این آزادی، به معنای فراهم کردن فضایی برای کشف و شهود است که کودک را از قید و بندهای غیرضروری رها می‌سازد.

درنگ: آزادی در کودکی، کلید شکوفایی استعدادهای معنوی و فکری است که کودک را قادر می‌سازد تا به عوالم وجودی خود دسترسی یابد و معجزه‌ای در زندگی خلق کند.

نقد حفظ‌گرایی در آموزش دینی

حفظ قرآن کریم و احادیث، بدون فهم و درایت، گویی ذخیره کردن گوهرهای گران‌بها در خزانه‌ای قفل‌شده است که هیچ‌گاه به کار نیاید. آموزش دینی باید بر تعقل و فهم متمرکز باشد، نه صرفاً حفظ آیات و روایات که ذهن را از اندیشه‌ورزی بازمی‌دارد.

فهم عمیق از قرآن کریم، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید، در حالی که حفظ صرف، تنها بار ذهن را سنگین می‌کند بدون آنکه نوری به قلب بتاباند.

بخش پنجم: شواهد قرآنی و روایی

آیه شریفه امانات

در قرآن کریم، آیه شریفه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا [مطلب حذف شد] : خدا به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بازگردانید) به لزوم سپردن تعینات خلقی به حق اشاره دارد. این آیه، در سیر صعودی، به معنای رها کردن تعلقات خلقی و بازگرداندن همه چیز به حق است.

این آیه، مانند مشعلی است که مسیر بازگشت به سوی حق را روشن می‌سازد و سالک را به تسلیم کامل در برابر حقیقت الهی دعوت می‌کند.

حدیث قدسی روزه

حدیث قدسی «الصَّوْمُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِهِ» (روزه برای من است و من خود پاداش آنم) به رها کردن تعلقات نفسانی و خلقی در برابر حق اشاره دارد. روزه، به مثابه آیینه‌ای است که سالک در آن، جز نور حق نمی‌بیند و از هرچه غیر اوست، اعراض می‌کند.

این حدیث، بر اهمیت فناء و تسلیم کامل در برابر حق تأکید دارد و پاداش حقیقی را خود حق می‌داند، گویی سالک در روزه، به وصال حقیقت می‌رسد.

بخش ششم: سلامت جسمانی و تعادل در عرفان

رها کردن تعلقات نفسانی و حیوانی

سالک باید از تعلقات نفسانی و حیوانی، مانند هوس‌ها و خواسته‌های مادی، اعراض کند تا به مقام عقلانی و الهی دست یابد. این فرآیند، مانند پالایش گوهری است که از ناخالصی‌ها پاک می‌شود تا درخشش حقیقی‌اش آشکار گردد.

غلبه قوای عقلانی بر قوای نفسانی، به رشد معنوی و عرفانی منجر می‌شود، اما این غلبه نباید به تضعیف جسمانی یا بیماری بینجامد.

اهمیت سلامت جسمانی

عارف باید از نظر جسمانی سالم باشد، زیرا ضعف جسمانی، مانند سدی است که مانع جریان رودخانه معرفت می‌شود. سلامت جسمانی، شرط لازم برای رشد عقلانی و معنوی است، و عرفان نباید به ریاضت‌های افراطی منجر شود که جسم را ناتوان سازد.

درنگ: سلامت جسمانی، پایه‌ای برای رشد عقلانی و معنوی است، و عرفان حقیقی، تعادل میان جسم و روح را حفظ می‌کند، نه آنکه جسم را در ریاضت‌های افراطی ناتوان سازد.

جمع‌بندی

این درس‌گفتار، به تبیین سیر وجودی انسان در مراتب نزولی و صعودی پرداخته و جایگاه او را به‌عنوان مظهر جامع الهی روشن ساخته است. انسان، در سیر نزولی، تجلی حق در قالب خلق است و در سیر صعودی، با رها کردن تعینات خلقی، به سوی حق بازمی‌گردد. نقد عرفان عوامانه و تأکید بر عرفان حقیقی، که همه چیز را در پرتو حق می‌بیند، از نکات برجسته این متن است. همچنین، نقد روش‌های تربیتی محدودکننده و تأکید بر آزادی فکری کودکان، رویکردی نوین به پرورش معنوی ارائه می‌دهد. این نوشتار، با استناد به آرای قونوی و شواهد قرآنی و روایی، منبعی غنی برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، وجود هر چیز چگونه تعریف می‌شود؟

2. طبق متن درسگفتار، «سیر ثانی» سالک به چه هدفی منجر می‌شود؟

3. بر اساس درسگفتار، «معراج التحلیل» چیست؟

4. متن درسگفتار درباره «حضرت احدیت الجمع» چه می‌گوید؟

5. طبق درسگفتار، چرا عرفان حقیقی با فقر و فلاکت برابر نیست؟

6. بر اساس درسگفتار، سیر نزولی انسان به معنای تخلیه عوالم بالایی است.

7. طبق متن، اولیاء خدا در سیر ثانی همه تعینات را با سبقه حق می‌بینند.

8. درسگفتار بیان می‌کند که عرفان حقیقی به معنای انزوا و قلندری است.

9. بر اساس متن، قوای نفسانی باید کاملاً ناتوان شوند تا قوای عقلی رشد کنند.

10. متن درسگفتار تأکید دارد که وجود انسان در حضرت احدیت الجمع تعین واحدی دارد.

11. تفاوت اصلی بین سیر اولی و سیر ثانی در درسگفتار چیست؟

12. چرا عرفان حقیقی با فقر و فلاکت برابر نیست؟

13. منظور از «معراج التحلیل» در سیر ثانی چیست؟

14. چرا اولیاء خدا در سیر ثانی از تعینات خلقی منسلخ می‌شوند؟

15. طبق درسگفتار، چرا قوای نفسانی نباید بیمار و ناتوان شوند؟

پاسخنامه

1. تعین حق سبحانه بحسبه در مراتب مختلف

2. دیدن همه چیز به سبقه حق و رهایی از تعینات

3. حل احکام صوری برای رسیدن به جمع معنوی

4. مرتبه‌ای که تنها مظهر آن خاتم المرسلین است

5. زیرا عرفان حقیقی همه هستی را با سبقه حق می‌بیند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. سیر اولی تعینات خلقی را در بر می‌گیرد، اما سیر ثانی همه تعینات را با سبقه حق می‌بیند.

12. زیرا عرفان حقیقی به معنای دیدن همه هستی با سبقه حق است، نه انزوا و ناداری.

13. معراج التحلیل حل احکام صوری برای رسیدن به جمع معنوی و دیدن همه چیز بالحق است.

14. تا همه چیز را با سبقه حق ببینند و به جمع معنوی در احدیت دست یابند.

15. زیرا قوای نفسانی بیمار، قوای عقلی را نیز ناتوان می‌کند و مانع سلوک می‌شود.