در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 516

متن درس

 

‌بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 516)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی و تدوینی فاخر و علمی از درس‌گفتار شماره 516 آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است که در آن، به تبیین عمیق و تخصصی مفاهیم انسان کامل، سیرهای عرفانی، و تمایز میان محبّین و محبوبین در چارچوب عرفان اسلامی پرداخته شده است.

انسان، چونان آیینه‌ای در برابر نور الهی، ظرفیت بازتاب اسما و صفات حق‌تعالی را داراست. این کتاب، با کاوش در مراتب کمال انسانی و سیرهای عرفانی، تلاش دارد تا راهی به سوی فهم این حقیقت متعالی گشاید. همان‌گونه که گلی در بهار به شکوفایی می‌رسد، انسان کامل نیز در مسیر سلوک، به مرتبه‌ای از تجلی صفات الهی نائل می‌گردد. این نوشتار، با تکیه بر معارف قرآنی و عرفانی، به تبیین این مراحل و تمایزات می‌پردازد.

بخش نخست: انسان کامل و مراتب کمال

مفهوم انسان کامل در نشأت و حقیقت

انسان کامل، به‌مثابه تجلی‌گاه اسما و صفات الهی، در دو مرتبه متمایز تعریف می‌گردد: نخست، انسان کامل در مقام نشأت، که به وجود عینی و مادی او در عالم ناسوت اشاره دارد؛ و دوم، انسان کامل در مقام حقیقت، که به کمال مطلق الهی اختصاص دارد و جز ذات باری‌تعالی را شامل نمی‌شود. این تمایز، چونان خطی میان محدود و نامحدود، مبنای تمامی تقسیم‌بندی‌های عرفانی در این نوشتار است. انسان در مقام نشأت، با محدودیت‌های وجودی خود مواجه است، اما ظرفیت آن را دارد که در مسیر سلوک، به مراتب متعالی‌تر صعود کند.

درنگ: انسان کامل در مقام نشأت، وجودی محدود به عالم ماده است، اما در مقام حقیقت، به کمال مطلق الهی اشاره دارد که تنها در ذات حق‌تعالی متجلی است.

این تمایز، ریشه در حکمت اسلامی دارد که انسان را خلیفه‌الله می‌داند؛ موجودی که با وجود محدودیت‌های مادی، ظرفیت بازتاب صفات الهی را در خود نهفته دارد. همان‌گونه که قطره‌ای از اقیانوس، در عین کوچکی، ماهیت آب را حفظ می‌کند، انسان کامل نیز در مرتبه نشأت، جلوه‌ای از کمال الهی است.

تقسیم‌بندی سیرهای عرفانی انسان کامل

انسان کامل در مرتبه نشأت، به دو نوع سیر عرفانی تقسیم می‌شود: سیر احدی و سیر غیراحدی. سیر احدی، به‌مثابه جریانی آرام و یکنواخت، نمایانگر ثبات و استمرار در حرکت سلوکی است. در مقابل، سیر غیراحدی، چونان موجی در دریای وجود، دارای اوج و حضیض و نوساناتی است که از تأثیر عوامل جسمانی، روانی و محیطی نشأت می‌گیرد. این تقسیم‌بندی، بیانگر تنوع تجارب سلوکی سالکان است؛ برخی چون ستارگان ثابت در آسمان سلوک می‌درخشند، و برخی دیگر چون شهاب‌سنگ‌ها، در لحظاتی اوج می‌گیرند و در لحظاتی فرو می‌نشینند.

درنگ: سیر احدی، نمایانگر ثبات در سلوک است، درحالی‌که سیر غیراحدی، با نوسانات و مراتب متعدد همراه است.

این تمایز، نه تنها به فهم تفاوت‌های فردی در سلوک کمک می‌کند، بلکه چارچوبی برای تحلیل مراحل مختلف رشد معنوی ارائه می‌دهد. سالکی که در سیر احدی گام برمی‌دارد، به‌مثابه درختی است که ریشه‌هایش در خاک ایمان استوار است، و سالکی که در سیر غیراحدی حرکت می‌کند، چونان گلی است که با وزش بادهای روزگار، گاه شکوفا و گاه خمیده می‌شود.

انواع سیرهای کمال انسانی

در تبیین کمال انسانی، سه نوع سیر معرفی شده است: سیر نزول، سیر صعود، و سیر من الهی. سیر نزول، به‌مثابه فرو آمدن نور الهی به عالم ناسوت، حرکت از مراتب متعالی به سوی تجلی در قالب مادی است. سیر صعود، چونان بال زدن پرنده‌ای به سوی آسمان، حرکت سالک از عالم ماده به مراتب معنوی و الهی را نشان می‌دهد. اما سیر من الهی، مرتبه‌ای است متعالی که مختص اولیای کامل است؛ کسانی که در اتصال دائم با ذات الهی، چونان آیینه‌ای بی‌غبار، صفات حق را بازتاب می‌دهند.

درنگ: سیر من الهی، مختص اولیای کامل است که در مرتبه‌ای متعالی، به اتصال با ذات الهی نائل می‌شوند.

این سه سیر، چارچوبی جامع برای فهم مراحل وجودی و سلوکی انسان ارائه می‌دهند. سیر نزول، مبدأ خلقت انسان را نشان می‌دهد؛ سیر صعود، مسیر بازگشت او به سوی حق را ترسیم می‌کند؛ و سیر من الهی، مقصد نهایی او را در اتحاد با ذات الهی آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین مفهوم انسان کامل و مراتب کمال او پرداخت. انسان کامل، در مقام نشأت، موجودی محدود اما با ظرفیت‌های متعالی است که در سیرهای عرفانی احدی و غیراحدی، به سوی کمال گام برمی‌دارد. سه سیر نزول، صعود و من الهی، مراحل وجودی و سلوکی او را ترسیم می‌کنند. این مفاهیم، چونان نوری در مسیر تاریک سلوک، راهنمای سالکان به سوی حقیقت‌اند.

بخش دوم: اولیای کامل و اقتدار معنوی

موقعیت اولیای کامل در سیر من الهی

اولیای کامل، اعم از محبوبین و محبّین، در سیر من الهی قرار دارند. محبوبین، کسانی‌اند که به دلیل عنایت خاص الهی، مورد محبت ویژه حق‌تعالی قرار گرفته‌اند و برای تکمیل دیگران و جلای نفوسشان گام برمی‌دارند. محبّین، اما، در مسیر عشق به سوی حق حرکت می‌کنند و برای تکمیل خود و دیگران، و جلای وجود خویش و دیگران، تلاش می‌ورزند. این تمایز، چونان تفاوت میان خورشید که نورش را بی‌منت می‌پراکند و ستاره‌ای که در پی جذب نور است، جایگاه ویژه اولیای محبوبین را نشان می‌دهد.

درنگ: محبوبین، به دلیل عنایت الهی، برای تکمیل دیگران فعالیت می‌کنند، درحالی‌که محبّین، برای تکمیل خود و دیگران تلاش می‌ورزند.

این تفاوت، نه تنها جایگاه متعالی محبوبین را آشکار می‌سازد، بلکه نشان‌دهنده تنوع در مراتب سلوکی اولیاست. محبوبین، چونان چشمه‌ای جوشان، بی‌نیاز از تلاش، کمال را در خود متجلی می‌کنند، درحالی‌که محبّین، چونان رودی در مسیر، با کوشش به سوی مقصد می‌شتابند.

ظرف کمال سالک: موت ارادی

ظرف کمال سالک، در رسیدن به مرتبه موت ارادی نهفته است؛ مرتبه‌ای که سالک عارف مؤمن، توانایی کنترل حیات و مرگ خود را به‌صورت ارادی به دست می‌آورد. این اقتدار معنوی، چونان تاجی بر سر سالک، نشانه تسلط او بر نفس و تعلقات مادی است. سالک در این مرتبه، می‌تواند چونان باغبانی که حیات و مرگ گیاهان را هدایت می‌کند، بر وجود خویش حاکمیت یابد.

درنگ: موت ارادی، نشانه اقتدار معنوی سالک است که توانایی کنترل حیات و مرگ را به او اعطا می‌کند.

موت ارادی، مفهومی عمیق در عرفان اسلامی است که به معنای مرگ نفس و تعلقات مادی، و حیات در مرتبه الهی است. این توانایی، از طریق سلوک و تمرینات معنوی حاصل می‌شود و سالک را به مرتبه‌ای از فنای فی‌الله می‌رساند.

اراده در خواب و بیداری

سالک در مرتبه‌ای از سلوک، توانایی کنترل خواب و بیداری خود را به‌صورت ارادی کسب می‌کند. این توانایی، چونان کلیدی برای گشودن درهای موت ارادی، مقدمه‌ای برای تسلط بر حیات و مرگ است. سالک می‌تواند، چونان ناخدایی که کشتی وجودش را هدایت می‌کند، در هر لحظه خواب را به بیداری و بیداری را به خواب بدل کند.

درنگ: کنترل ارادی خواب و بیداری، مقدمه‌ای برای رسیدن به موت و حیات ارادی است.

این تسلط، نشانه‌ای از تقویت اراده معنوی است که سالک را از بند محدودیت‌های جسمانی رها می‌سازد. همان‌گونه که پرنده‌ای با بال‌های نیرومند، در آسمان آزادانه پرواز می‌کند، سالک نیز با اراده‌ای استوار، بر حالات وجودی خویش مسلط می‌شود.

تسلط اولیای کامل بر لذات و عبادات

اولیای کامل، انبیا و عرفای ربانی، در هر فعل، از جمله عبادت و نکاح، با حالتی متعالی و متناسب با ماهیت آن فعل وارد می‌شوند. این تفاوت در «برد» یا حال معنوی، چونان تفاوت میان نواهای مختلف یک ساز، نشان‌دهنده هماهنگی کامل آنها با هر موقعیت است. آنها در عبادت، چونان عاشقی در محضر معشوق، با حضور کامل به سوی حق می‌شتابند، و در لذات حلال، چونان باغبانی که از گل‌های باغش لذت می‌برد، با آگاهی معنوی عمل می‌کنند.

درنگ: اولیای کامل، در هر فعل، با حالتی متعالی و متناسب با ماهیت آن عمل می‌کنند، بدون دخالت تعلقات نفسانی.

این ویژگی، بیانگر حضور دائم اولیای کامل در محضر الهی است. آنها، برخلاف انسان‌های عادی که در بند نوسانات نفسانی‌اند، در هر لحظه با آگاهی و اتصال به حق عمل می‌کنند.

ایجاد اراده و خلق توسط سالک

سالک در مرتبه‌ای عالی از سلوک، توانایی خلق اراده، علم، حیات و موت را در خود و خارج از خود به دست می‌آورد. این خلق، به‌واسطه همت و اراده معنوی اوست، چونان نقاشی که با قلم همتش، تابلوی وجود را می‌آراید. سالک می‌تواند، با اراده خویش، معانی و حقایق را در عالم وجود متجلی سازد.

درنگ: سالک با همت خویش، قادر به خلق اراده، علم، حیات و موت در خود و خارج از خود است.

این مقام خلاقیت معنوی، نتیجه اتصال سالک به مقام الهی است. همان‌گونه که خداوند با اراده خویش عالم را آفرید، سالک نیز در مرتبه‌ای پایین‌تر، با همت خود، حقایق را در وجود خویش و دیگران متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به تبیین جایگاه اولیای کامل و اقتدار معنوی آنها پرداخت. اولیای کامل، در سیر من الهی، با تسلط بر موت ارادی، خواب و بیداری، لذات و عبادات، و خلق اراده، به مرتبه‌ای از کمال نائل می‌شوند که از محدودیت‌های انسان عادی فراتر می‌رود. این مراتب، چونان قله‌هایی در مسیر سلوک، راهنمای سالکان به سوی حقیقت‌اند.

بخش سوم: تمایز محبّین و محبوبین

محبّین و محبوبین: تفاوت در مراتب کمال

محبّین، سالکانی‌اند که با کوشش و سلوک، به سوی کمال گام برمی‌دارند، درحالی‌که محبوبین، به دلیل عنایت خاص الهی، از همان ابتدا در مرتبه کمال قرار دارند. محبّین، چونان مسافرانی در مسیر، با تلاش و رنج به مقصد می‌رسند، اما محبوبین، چونان پرندگانی که از بدو خلقت بال پرواز دارند، بی‌نیاز از سلوک زمانی، به اوج می‌رسند.

درنگ: محبّین با سلوک و تلاش به کمال می‌رسند، اما محبوبین از ابتدا در مرتبه کمال‌اند.

این تمایز، جایگاه متعالی محبوبین را در عرفان اسلامی نشان می‌دهد. آنها، به دلیل لطف الهی، از همان نطفه یا طفولیت، کامل‌اند و نیازی به گذر زمان یا استاد ندارند.

کمال محبوبین در نطفه و طفولیت

محبوبین، به دلیل عنایت خاص الهی، در نطفه یا طفولیت به کمال می‌رسند. این کمال، چونان گوهری در صدف وجودشان، از بدو خلقت در آنها نهفته است. به‌مثابه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، که پیش از تحقق در عالم ناسوت، با سیبی از بهشت به کمال الهی نائل آمد، محبوبین از ابتدا در مرتبه‌ای متعالی قرار دارند.

درنگ: محبوبین، در نطفه یا طفولیت، به دلیل عنایت الهی، به کمال می‌رسند.

این ویژگی، نشان‌دهنده جایگاه خاص محبوبین است که بدون نیاز به سلوک، در اتصال با ذات الهی‌اند. آنها، چونان ستارگانی در آسمان خلقت، از بدو وجود می‌درخشند.

آیه قرآنی و تمایز محبّین و محبوبین

قرآن کریم در سوره نجم، آیه ۳۹، می‌فرماید:
لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
(: «و برای انسان جز آنچه کوشیده است نیست.»)
این آیه، به تلاش و کوشش انسان برای رسیدن به کمال اشاره دارد و مختص محبّین است. اما محبوبین، به دلیل عنایت الهی، از این قاعده مستثنی‌اند و کمالشان از ابتدا مقدر شده است.

درنگ: آیه «لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» به تلاش محبّین اشاره دارد، اما محبوبین از این قاعده مستثنی‌اند.

این آیه، چونان نوری در تاریکی، تفاوت میان سلوک محبّین و کمال ذاتی محبوبین را روشن می‌سازد. محبّین با سعیشان به مقصد می‌رسند، اما محبوبین، مقصد را در وجود خویش دارند.

تأثیر سن و تجربه در محبّین

محبّین، برای رسیدن به کمال، نیازمند تجربه، زمان و استادند. آنها، چونان شاگردانی در مکتب الهی، با سلوک و رنج، به مراتب متعالی‌تر صعود می‌کنند. اما محبوبین، پیش از آنکه به مکتب روند یا استادی ببینند، کامل‌اند. این تفاوت، چونان تفاوت میان کوزه‌ای که با دستان سفالگر شکل می‌گیرد و گوهری که از معدن خلقت بی‌نیاز از تراش است، جایگاه متعالی محبوبین را نشان می‌دهد.

درنگ: محبّین نیازمند تجربه و استادند، اما محبوبین پیش از مکتب و استاد، کامل‌اند.

این تمایز، بر اهمیت سلوک برای محبّین تأکید دارد، درحالی‌که محبوبین، با لطف الهی، از این مسیر بی‌نیازند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تبیین تمایز میان محبّین و محبوبین پرداخت. محبّین با سلوک و تلاش به کمال می‌رسند، درحالی‌که محبوبین، به دلیل عنایت الهی، از ابتدا کامل‌اند. آیه قرآنی «لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» این تفاوت را روشن می‌سازد. این مفاهیم، راهنمایی برای فهم مراتب مختلف کمال انسانی در عرفان اسلامی‌اند.

بخش چهارم: سن، محیط و رشد معنوی

تأثیر سن و شرایط محیطی بر رشد

رشد انسان و جامعه، به شرایط سنی و محیطی بستگی دارد. جوامع جوان، چونان زمینی حاصلخیز، ظرفیت رشد و بالندگی بیشتری دارند، اما با افزایش سن، این ظرفیت کاهش می‌یابد. همان‌گونه که بهار فرصت شکوفایی گل‌هاست، جوانی نیز فرصت طلایی برای رشد معنوی و اجتماعی است.

درنگ: جوامع جوان، ظرفیت رشد بیشتری دارند، اما با افزایش سن، این ظرفیت کاهش می‌یابد.

این مفهوم، بر اهمیت استفاده از فرصت‌های سنی و محیطی برای رشد تأکید دارد. جامعه‌ای که از جوانی خود بهره نبرد، چونان درختی که در بهار آبیاری نشود، در خزان به بار نخواهد نشست.

نشست‌های ثابت و متعدد در سلوک

سلوک انسان کامل، دارای دو نوع نشست است: نشست متعدد، که به مراحل مختلف رشد مانند طفولیت، جوانی و پیری اشاره دارد؛ و نشست ثابت، که سن ۴۰ سالگی به‌عنوان سرفصل کمال نسبی شناخته می‌شود. این نشست‌ها، چونان ایستگاه‌هایی در مسیر سلوک، مراحل مختلف رشد معنوی را نشان می‌دهند.

درنگ: سن ۴۰ سالگی، به‌عنوان سرفصل کمال نسبی، نقطه اوج سلوک محبّین است.

این مفهوم، ریشه در فرهنگ عرفانی اسلامی دارد که سن ۴۰ سالگی را به‌مثابه نقطه‌ای می‌داند که انسان به پختگی و کمال نسبی می‌رسد. اما این کمال، برای محبّین است، نه محبوبین که از ابتدا کامل‌اند.

اهمیت آموزش در سنین پایین

آموزش در سنین پایین، به‌ویژه پیش از ۷ سالگی، برای رشد و تکامل انسان ضروری است. کودکان، چونان لوحی سپید، آماده پذیرش معارف‌اند و آموزش در این سنین، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، آینده آنها را رقم می‌زند.

درنگ: آموزش پیش از ۷ سالگی، برای رشد معنوی و علمی کودکان ضروری است.

این دیدگاه، بر لزوم بازنگری در روش‌های آموزشی تأکید دارد. آموزش شکل‌محور و تجسمی، که با نیازهای طبیعی کودکان هماهنگ است، باید جایگزین روش‌های سنتی شود.

نقد روایات سنتی درباره آموزش کودکان

دیدگاه سنتی مبنی بر آزاد گذاشتن کودکان تا ۷ سالگی، مورد نقد قرار گرفته است. این دیدگاه، چونان مانعی در مسیر شکوفایی استعدادها، با نیازهای جامعه مدرن سازگار نیست. کودکان امروزی، با هوش و ذکاوت بی‌مانند، از سنین پایین‌تر آماده یادگیری‌اند.

درنگ: آزاد گذاشتن کودکان تا ۷ سالگی، با نیازهای آموزشی جامعه مدرن سازگار نیست.

این نقد، بر لزوم بازنگری در روش‌های تربیتی تأکید دارد. کودکان، چونان گلی که نیاز به مراقبت به‌موقع دارد، باید از سنین پایین با آموزش مناسب هدایت شوند.

تفاوت‌های طبیعی در بلوغ

بلوغ انسان، به شرایط طبیعی و محیطی بستگی دارد و نمی‌توان آن را صرفاً بر اساس سن تعیین کرد. طبیعت، چونان حکیمی فرزانه، زمان بلوغ هر فرد را بر اساس شرایط اقلیمی و جسمانی او رقم می‌زند.

درنگ: بلوغ، به شرایط طبیعی و محیطی بستگی دارد، نه صرفاً به سن.

این دیدگاه، بر لزوم توجه به تفاوت‌های منطقه‌ای و طبیعی در تعیین سن بلوغ تأکید دارد. جوامع اسلامی باید با آزمایش و بررسی، سن بلوغ را در مناطق مختلف مشخص کنند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی تأثیر سن، محیط و آموزش بر رشد معنوی و اجتماعی پرداخت. سن ۴۰ سالگی، به‌عنوان نقطه اوج کمال نسبی محبّین، و آموزش در سنین پایین، به‌عنوان بستری برای شکوفایی استعدادها، از مفاهیم کلیدی این بخش‌اند. نقد روایات سنتی و تأکید بر تفاوت‌های طبیعی در بلوغ، راهنمایی برای اصلاح روش‌های تربیتی و اجتماعی است.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تبیین مفاهیم عمیق عرفانی در باب انسان کامل، سیرهای عرفانی، و تمایز میان محبّین و محبوبین، چارچوبی جامع برای فهم مراتب کمال انسانی ارائه داد. انسان کامل، چونان آیینه‌ای در برابر نور الهی، ظرفیت بازتاب صفات حق را دارد. سیرهای نزول، صعود و من الهی، مراحل وجودی و سلوکی او را ترسیم می‌کنند. محبّین با سلوک و تلاش، و محبوبین با عنایت الهی، به کمال می‌رسند. سن، محیط و آموزش، عوامل کلیدی در رشد معنوی و اجتماعی‌اند. این مفاهیم، چونان چراغی در مسیر سلوک، راهنمای سالکان به سوی حقیقت‌اند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. انسان کامل در متن درسگفتار به چه کسی اطلاق می‌شود؟

2. منظور از 'ختام الکلام' در متن چیست؟

3. بر اساس متن، چه چیزی باعث تمایز انسان کامل از انسان ناقص می‌شود؟

4. متن قونوی در درسگفتار به چه چیزی اشاره دارد؟

5. منظور از 'تزویر المدعین' در متن چیست؟

6. انسان کامل کسی است که هیچ صفت خلقی در او باقی نمی‌ماند.

7. تزویر فقط از طریق قول مدعیان شناسایی می‌شود.

8. مکمل در عرفان به کسی گفته می‌شود که علاوه بر کمال، توانایی دستگیری دیگران را نیز دارد.

9. متن درسگفتار بیان می‌کند که انسان خلقی و انسان حقی دو حقیقت کاملاً یکسان هستند.

10. شارح اشکوری در متن درسگفتار گاهی اوقات عبارات قونوی را تغییر داده یا اضافه می‌کند.

11. تفاوت اصلی بین انسان کامل و انسان ناقص چیست؟

12. چرا در متن از انسان کامل به عنوان 'آخر المظاهر' یاد شده است؟

13. منظور از 'تنویر حال الکاملین المکملین' چیست؟

14. چگونه می‌توان تزویر مدعیان را بر اساس متن تشخیص داد؟

15. چرا شارح اشکوری در متن مورد انتقاد قرار گرفته است؟

پاسخنامه

1. کسی که صفات حقی در او غلبه دارد

2. پایان بحث با شرح ویژگی‌های انسان کامل

3. غلبه صفات حقی بر صفات خلقی

4. عصاره علم ابن عربی

5. ادعای کذب کسانی که خود را کامل می‌دانند

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. انسان کامل دارای صفات حقی غالب است، در حالی که انسان ناقص تحت تأثیر صفات خلقی است.

12. زیرا انسان کامل آخرین و کامل‌ترین مظهر کمالات وجودی است.

13. اشاره به روشن شدن وضعیت کسانی دارد که به کمال رسیده و دیگران را نیز کامل می‌کنند.

14. از طریق علاماتی که نشان‌دهنده غلبه صفات خلقی بر حقی در آن‌هاست.

15. زیرا گاهی مطالب غیرضروری یا نادرست به متن اضافه کرده و نسخه‌ها را خراب کرده است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده