متن درس
تحلیلی عرفانی-فلسفی از مصباح الانس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 518)
مقدمه
کتاب پیشرو، بازنویسی و تدوینی علمی و آکادمیک از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای است که به شماره 518 در مجموعه مصباح الانس ثبت شده است. این اثر، با محوریت تحلیل عمیق عرفانی و فلسفی رابطه وجودی میان حق و خلق، به تبیین مفاهیم بنیادین عرفان نظری و فلسفه اسلامی میپردازد. موضوعات کلیدی چون ظهور، تنزیل، وحدت وجود، و مراتب سیر وجودی انسان، با دقتی علمی ارائه شده است.
بخش نخست: سیر وجودی انسان در مدار حق
مفهوم سیر و اندراج انسان در حق
یکی از مفاهیم محوری درسگفتار، سیر وجودی انسان در مسیر حق است که با عبارت «ثم یندرج الإنسان اندراج الجزء فی الکل فیسیر بسيره» در متن اصلی بیان شده است. این سیر، نه به معنای حرکت مادی، بلکه به مثابه همنوایی وجودی انسان با حق در مدار ظهور الهی است. انسان، بهعنوان مظهر اسماء و صفات الهی، در این مسیر، از مراتب عالی ذات و صفات تا مراتب نازل عالم ناسوت سیر میکند. این مفهوم، ریشه در عرفان نظری دارد و بیانگر آن است که انسان، در مقام فعل الهی، با سیر حق همگام میشود.
| درنگ: سیر انسان در مسیر حق، تجلی ظهور الهی در وجود اوست که از مراتب احدیت تا ناسوت را در بر میگیرد. |
تمثیل این سیر، مانند رودی است که از سرچشمهای زلال سرچشمه میگیرد و در مسیر خود، با پیچ و خمهای مراتب وجود، به سوی دریای بیکران حق روان میشود. این حرکت، نه جدایی از مبدأ است و نه انفکاک از مقصد، بلکه رقّت و ظهور وجود در مراتب مختلف است.
نقد مفهوم جزء و کل در رابطه حق و خلق
متن اصلی با تأکید شدید بر نفی مفهوم جزء و کل در رابطه میان حق و خلق، این دیدگاه را که انسان و عالم جزء خدا و خدا کل است، نادرست میشمارد. این نقد، ریشه در تمایز میان مفاهیم مادی و عرفانی دارد. جزء و کل، به ترکیبات مادی و خارجی مانند دست و بدن تعلق دارند، در حالی که رابطه حق و خلق، در چارچوب ظهور و مظهر فهمیده میشود. این دیدگاه، با عبارتی چون «ما اجزاء خداوند نیستیم، ما همه ظهورات الهی هستیم، فعل الهی هستیم» در متن اصلی برجسته شده است.
در فلسفه مشائی، جزء و کل به اشیاء مرکب مادی اشاره دارند، اما در عرفان نظری، خلق بهعنوان تجلی حق فهمیده میشود که هیچگونه تفکیک مادی در آن راه ندارد. این نقد، از شائبه شرک و تفکیک در رابطه حق و خلق جلوگیری میکند و با نظریه وحدت وجود ابنعربی همخوانی دارد.
| درنگ: رابطه حق و خلق، نه در قالب جزء و کل مادی، بلکه در چارچوب ظهور و مظهر، وحدتی وجودی را نشان میدهد. |
تمایز میان کلی و جزئی و کل و جزء
درسگفتار، با تمایز میان مفاهیم کلی و جزئی (در منطق) و کل و جزء (در فلسفه مادی)، به تحلیل دقیق این اصطلاحات میپردازد. کلی و جزئی، به مفاهیم ذهنی و لا به شرط (بدون قید ماده) تعلق دارند، در حالی که کل و جزء، به ترکیبات مادی و به شرط لا (وابسته به ماده) مرتبطاند. این تمایز، ریشه در فلسفه سینوی دارد که میان ماهیت (کلی و جزئی) و وجود خارجی (ماده و صورت) تفاوت قائل است.
به تعبیر تمثیلی، کلی و جزئی مانند سایههایی هستند که در ذهن حک میشوند، بینیاز از ماده، اما کل و جزء مانند پیکری مادیاند که در عالم خارج، با ترکیب ماده و صورت، هویت مییابند. این تحلیل، بر این نکته تأکید دارد که رابطه خلق و حق، در چارچوب ظهور و وجود فهمیده میشود، نه در قالب کل و جزء مادی.
نقد ضعف بیانی در فلسفه برخی متفکران
متن اصلی، با اشاره به ضعف بیانی برخی متفکران در استفاده از اصطلاحات فلسفی، تأکید دارد که اگرچه مقصود آنان بیان رابطه ظهوری خلق با حق بوده، اما به دلیل محدودیتهای زبانی، به اصطلاحات نادرستی چون جزء و کل متوسل شدهاند. این نقد، بر اهمیت دقت در کاربرد اصطلاحات عرفانی و فلسفی تأکید میکند تا از سوءتفاهمات کلامی جلوگیری شود.
مانند کاتبی که با قلمی شکسته، مقصود والای خود را ناقص به نگارش درآورد، این متفکران نیز به دلیل نارسایی لسان فلسفی، نتوانستهاند حقیقت رابطه وجودی حق و خلق را به تمامی بیان کنند. با این حال، مقصود اصلی آنان، تبیین ظهور و فعل الهی بوده است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین سیر وجودی انسان در مدار حق، نقد مفهوم جزء و کل، و تمایز میان کلی و جزئی و کل و جزء، به فهم عمیقتری از رابطه حق و خلق در چارچوب عرفان نظری کمک میکند. تأکید بر ظهور و مظهر، به جای تفکیک مادی، و نقد ضعف بیانی برخی متفکران، از ویژگیهای برجسته این بخش است.
بخش دوم: مراتب تنزیل و تجلیات الهی
سیر نزولی انسان از عرش تا ناسوت
درسگفتار، با شرح سیر نزولی انسان از مرتبه عرش (مرتبه الوهیت) تا کرسی، آسمانها، عناصر، و عالم مولدات (نبات، حیوان، انسان)، به تبیین تنزیل وجودی انسان میپردازد. این سیر، با عبارت «ثم بعد العرش یندرج الإنسان فی الأمر الإلهی… إلی أن یدخل عالم المولدات» در متن اصلی بیان شده است. این مراحل، نشاندهنده تنزیل وجود از مراتب عالی ذات و صفات الهی تا عالم ماده است.
| درنگ: سیر نزولی انسان، تنزیل وجود از مرتبه احدیت تا ناسوت است که با تجلی اسماء و صفات الهی همراه است. |
این سیر، مانند فروچکیدن قطرهای از اقیانوس بیکران الهی است که در هر مرتبه، جلوهای تازه مییابد، اما ذاتش همچنان به مبدأ متصل است. هر مرتبه، ظهوری از اسماء الهی است که در رقّت و شدت، متفاوت میشود.
تمایز ترکیب حقیقی و اعتباری
متن، میان ترکیب حقیقی و اعتباری تمایز قائل میشود. ترکیب حقیقی، مانند گل که از آب و خاک پدید میآید و مولود جدیدی است، مستلزم تحول ماهوی است. در مقابل، ترکیب اعتباری، مانند خانه که اجزای آن هویت مستقل دارند، فاقد چنین تحولی است. این تمایز، با عبارت «ترکیب حقیقی اونّی است که مولد داشته باشد» در متن اصلی بیان شده است.
در فلسفه ارسطویی و اسلامی، ترکیب حقیقی، ایجاد موجودی جدید با هویت مستقل را نشان میدهد، در حالی که ترکیب اعتباری، صرفاً تجمیع اجزا بدون تحول ماهوی است. این مفهوم، به فهم دقیقتر مراتب خلقت و ظهورات الهی کمک میکند.
مراتب نکاح وجودی
درسگفتار، به سه مرتبه نکاح (تزویج) وجودی اشاره دارد: ۱) از ذات به صفات، ۲) از فیض به عرش، و ۳) از عرش به ناسوت. این مراتب، مراحل تنزیل وجود از احدیت تا عالم ماده را نشان میدهند. مفهوم نکاح، در عرفان، به پیوند وجودی میان مراتب مختلف خلقت اشاره دارد و با مفاهیم فیض اقدس و فیض مقدس در فلسفه ابنسینا و عرفان ابنعربی مرتبط است.
مانند پیوندی که میان آسمان و زمین، نور و ظلمت، یا روح و جسم برقرار میشود، نکاح وجودی، وحدتی است که کثرت مراتب خلقت را در خود جمع میکند. این پیوند، تجلی وحدت در کثرت است.
حقیقت جامعه و اسماء الهی
حقیقت جامعه الهی، بهعنوان جامع تمامی اسماء الهی، محور وحدت وجودی خلقت معرفی میشود. هر جزء از خلقت، مشمول این حقیقت جامع است و بهعنوان مظهر اسماء الهی تلقی میشود. این مفهوم، با عبارت «الحقیقة الجامعة الإلهیة… الاسم المستجمع لسائر الأسماء کلها» در متن اصلی بیان شده است.
| درنگ: حقیقت جامعه الهی، وحدت در کثرت است که تمامی مظاهر خلقت را بهعنوان تجلی اسماء الهی در بر میگیرد. |
این حقیقت، مانند آینهای است که هر نقش و نگار عالم، جلوهای از نور بیپایان حق را در خود بازمیتاباند. هر موجود، در مرتبه خویش، مظهر این حقیقت جامع است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین مراتب تنزیل وجودی، تمایز ترکیب حقیقی و اعتباری، مراتب نکاح وجودی، و حقیقت جامعه الهی، به فهم عمیقتر وحدت وجود و تجلیات اسماء الهی کمک میکند. تأکید بر تنزیل به جای تفکیک، از ویژگیهای برجسته این بخش است.
بخش سوم: وحدت وجود و رابطه انسان با عالم
نفی تفکیک در عالم خلقت
درسگفتار، با تأکید بر نفی تفکیک در عالم خلقت، عالم را بهصورت وحدتی تنزیلی معرفی میکند که در آن ظهور و مظهر جایگزین مفاهیم جزء و کل میشوند. این دیدگاه، با عبارت «همهی عالم نزول است، تنزیل است، تفکیک نیست» در متن اصلی بیان شده است. تنزیل، رقّت وجود در مراتب مختلف است، نه تفکیک مادی.
مانند نوری که از مشکات الهی ساطع میشود و در هر مرتبه، با شدت و ضعف متفاوت تجلی مییابد، عالم نیز وحدتی است که در مراتب گوناگون، ظهورات متفاوتی مییابد، بیآنکه از مبدأ خود منفک شود.
رابطه وجودی انسان با موجودات عالم
متن، به امکان برقراری رابطه وجودی انسان با تمامی موجودات عالم، از جمله سنگ و کعبه، اشاره دارد. این رابطه، بر اساس وحدت وجودی و ظهور اسماء الهی در تمامی موجودات شکل میگیرد. انسان، با درک این وحدت، میتواند با هر موجودی بهعنوان مظهر الهی ارتباط برقرار کند.
| درنگ: انسان، با درک وحدت وجودی، میتواند با تمامی موجودات عالم، از سنگ تا کعبه، بهعنوان مظاهر الهی ارتباط برقرار کند. |
این رابطه، مانند گفتوگویی است که میان دل انسان و دل عالم برقرار میشود، جایی که هر موجود، با زبان خویش، تسبیح حق میگوید و انسان، با گوش جان، این تسبیح را میشنود.
سابقون و مراتب وجودی
درسگفتار، با اشاره به آیه شریفه «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (سوره واقعه: ۱۰-۱۱)، به تبیین مفهوم سابقون میپردازد. سابقون، نه تنها به زمان پیامبر اکرم (ص) محدود نمیشوند، بلکه در تمامی مراتب وجودی، از عناصر تا انسان، حضور دارند. این گروه، مظاهر خاص اسماء الهیاند که در مراتب مختلف خلقت متجلی میشوند.
سابقون، مانند ستارگانی هستند که در آسمان وجود، در هر مرتبه و زمانی، نور قرب الهی را ساطع میکنند. این مفهوم، از محدودیتهای زمانی و مکانی فراتر میرود و وحدت وجودی را در مراتب خلقت نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر وحدت وجود، نفی تفکیک در عالم خلقت، و تبیین رابطه وجودی انسان با عالم و مفهوم سابقون، به فهم عمیقتر وحدت وجودی و تجلیات الهی کمک میکند. این بخش، انسان را به تأمل در حضور حق در تمامی موجودات دعوت میکند.
بخش چهارم: علم الهی و تعینات وجودی
علم الهی و مبنای تنزیل
درسگفتار، علم الهی را مبنای اراده الهی و تعینات وجودی معرفی میکند. این علم، به تمامی مراتب خلقت و جایگاه هر موجود در سیر تنزیلی آگاه است. این مفهوم، با عبارت «علم الحق که منها احدیة الإرادة» در متن اصلی بیان شده است.
علم الهی، مانند نقشهای است که تمامی مسیرهای خلقت را در خود جای داده و هر موجود را در جایگاه خویش قرار میدهد. این علم، مبنای وحدت وجودی و تنزیل مراتب خلقت است.
تمایز تعینات ذاتی و فیضی
متن، میان تعینات ذاتی (اسماء و صفات در مرتبه ذات الهی) و تعینات فیضی (ظهورات خلقی در مراتب نازل) تمایز قائل میشود. تعینات ذاتی، عین ذاتاند، در حالی که تعینات فیضی، افعال الهی در عالم خلقت هستند. این تمایز، با نظریه تعینات ابنعربی همخوانی دارد.
| درنگ: تعینات ذاتی، عین ذات الهیاند، در حالی که تعینات فیضی، ظهورات فعل الهی در مراتب خلقتاند. |
این تمایز، مانند تفاوت میان سرچشمه و جویبار است: سرچشمه، ذات است که بیتغییر میماند، و جویبار، فیض است که در مراتب مختلف، جلوههای گوناگون مییابد.
اختلاف مخلوقات در مراتب ظهور
اختلافات میان مخلوقات، ناشی از مراتب مختلف ظهور اسماء الهی است، نه تفاوت در ذات الهی. هر اسم، در مرتبهای خاص، ظهور متفاوتی ایجاد میکند. این مفهوم، با عبارت «اختلاف مخلوقات مال دولت اسماء است» در متن اصلی بیان شده است.
مانند رنگهای گوناگونی که از یک نور سفید در منشور تجلی مییابند، مخلوقات نیز در مراتب ظهور، جلوههای متفاوتی از اسماء الهی را نشان میدهند، اما در ذات، همه متحدند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین علم الهی، تمایز تعینات ذاتی و فیضی، و اختلاف مخلوقات در مراتب ظهور، به فهم دقیقتر وحدت وجود و نقش اسماء الهی در خلقت کمک میکند. این بخش، بر وحدت ذاتی و کثرت ظهوری تأکید دارد.
نتیجهگیری کلی
این کتاب، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی رابطه حق و خلق پرداخته است. مفاهیم کلیدی چون ظهور، تنزیل، وحدت وجود، و سیر وجودی انسان، با زبانی فاخر و ساختاری علمی ارائه شدهاند. نقد مفاهیم نادرست مانند جزء و کل، تأکید بر وحدت وجود، و تبیین مراتب تنزیل و تجلیات الهی، از ویژگیهای برجسته این اثر است. این کتاب، بهعنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و دانشجویان الهیات و عرفان، دعوتی است به تأمل در وحدت وجودی عالم و حضور حق در تمامی مراتب خلقت.
| با نظارت صادق خادمی |