متن درس
معرفت پیشاناسوتی اولیای کامل و سیر احدی وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 524)
دیباچه
این درسگفتار، با استناد به آرای عرفانی صدرالدین قونوی و محیالدین ابنعربی، به بررسی معرفت پیشاناسوتی اولیای کامل و ویژگیهای سیر احدی وجودی آنان میپردازد.
بخش یکم: مراتب سیر وجودی و معرفت اولیای کامل
تمایز مراتب سیر وجودی
سیر وجودی انسان، سفری است که از سرچشمه الهی به سوی عالم ناسوت جریان مییابد و بر اساس مراتب وجودی، به سه نوع تقسیم میشود: سیر احدی، سیر اغلبي و سیر عادی. سیر احدی، مختص اولیای کامل و محبوبین الهی است که به دلیل اتصال مستقیم به حقیقت ذات الهی، از هرگونه مانع مصوناند و معرفتی بیواسطه به خداوند دارند. این سیر، گویی جریانی است که از قله بیکران احدیت به سوی دریای کثرات ناسوت روان میشود، بدون آنکه سدی بتواند آن را متوقف سازد. سیر اغلبي، به افرادی اختصاص دارد که شعور و آگاهی بیشتری نسبت به انسانهای عادی دارند، اما همچنان تحت تأثیر شرایط محیطی و موانع ظاهری قرار میگیرند. سیر عادی، مسیر انسانهای معمولی است که آگاهی وجودیشان در مراحل کودکی و بلوغ شکل میگیرد و با تأخیر به خودآگاهی میرسند، گویی نهالی که دیرهنگام در خاک معرفت ریشه میدواند.
این تمایز مراتب، ریشه در فلسفه وحدت وجود دارد، جایی که انسان بهعنوان مظهر اسمای الهی، بر اساس میزان قرب به ذات حق، مراتب مختلفی از معرفت و سیر را تجربه میکند. اولیای کامل، به دلیل تقرب تام و عبودیت محقق، از محدودیتهای ناسوتی مصوناند و معرفتی پیشاناسوتی به حقیقت دارند.
شعور پیشاناسوتی در سیر احدی
اولیای کامل، پیش از تعین نطفه و لقمه در عالم ناسوت، در ظرف روحی و کلی خود را میشناسند. این معرفت، شامل شناخت والدین آینده، مسیر وجودی و حتی لقمهای است که در ناسوت به وجودشان تعلق میگیرد. گویی زائری که پیش از سفر به سرزمین ناسوت، نقشه تمامی مسیر و مقصد خود را در قلب خویش نقش کرده است. این شناخت، نه از جنس محاسبات ریاضی منجمان، بلکه از طریق رؤیت قلبی و روحانی حاصل میشود، رؤیتی که از اتصال به روح اعظم و قلم اعلی نشأت میگیرد.
برخلاف انسانهای عادی که پس از تولد به تدریج خودآگاهی کسب میکنند، اولیای کامل در عوالم میثاقی، از جمله عالم ذر، از حقیقت وجودی خود آگاهاند. این معرفت، مانند نوری است که پیش از طلوع در افق ناسوت، در آسمان عوالم کلی درخشیده و مسیر را روشن ساخته است. برای مثال، روایت «كنت نبياً وآدم بين الماء والطين» نشاندهنده معرفت پیامبر اکرم (ص) به نبوت خویش پیش از خلقت حضرت آدم (ع) است، گویی مشعلی که در ظلمات پیشین روشن بوده و تا ناسوت امتداد یافته است.
تفاوت معرفت اولیا با محاسبات منجمان
معرفت اولیای کامل، از جنس رؤیت باطنی است که با محاسبات منجمان، که مبتنی بر قواعد ریاضی و آماری است، تفاوت بنیادین دارد. منجمان با استفاده از محاسبات، آینده را پیشبینی میکنند، اما این پیشبینیها ناقص و خطاپذیر است، گویی سایهای کمرنگ از حقیقت. در مقابل، اولیای کامل از طریق رؤیت دل و قلب، به معرفتی بیواسطه و قطعی دست مییابند که شامل شناخت همسفران، همسران و مسیر وجودیشان در ناسوت است. این رؤیت، مانند چشمهای زلال است که از سرچشمه حقیقت الهی جوشیده و تمامی موانع را در خود حل کرده است.
این تمایز، به تفاوت میان علم لدنی و علم اکتسابی اشاره دارد. علم لدنی اولیا، ریشه در اتصال به روح الهی دارد و از محدودیتهای زمانی و مکانی فراتر میرود، در حالی که علم منجمان، به دلیل وابستگی به ابزار و محاسبات، محدود و شکننده است. این دیدگاه، اولیای کامل را بهعنوان مظاهر تام اسمای الهی معرفی میکند که معرفتشان از جنس شهود باطنی است.
جمعبندی بخش یکم
بخش نخست، به تبیین مراتب سیر وجودی انسان و جایگاه ویژه اولیای کامل در سیر احدی پرداخت. سیر احدی، به دلیل اتصال مستقیم به حقیقت الهی، معرفتی پیشاناسوتی به اولیا عطا میکند که شامل شناخت والدین، لقمه و مسیر وجودیشان در ناسوت است. این معرفت، از جنس رؤیت قلبی است و با محاسبات ناقص منجمان تفاوت بنیادین دارد. تمایز مراتب سیر وجودی، نشاندهنده مراتب مختلف قرب به ذات الهی است که اولیای کامل را در قله معرفت و عبودیت قرار میدهد.
بخش دوم: معرفت میثاقی و شناخت عوالم پیشین
شناخت عوالم میثاقی توسط اولیای کامل
اولیای کامل، نه تنها عالم ذر و ناسوت، بلکه عوالم میثاقی پیش از آن را به قدر معرفت و قربشان به اسمای الهی میشناسند. این شناخت، شامل استحضار میثاق «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» (﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ﴾؛ الأعراف: ۱۷۲؛ : «و هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری») است که اولیا آن را بهصورت زنده و حاضر در قلب و گوش خود دارند. برخی اولیا، مانند ذیالنون، این میثاق را چنان نزدیک احساس میکنند که گویی هماکنون در گوششان طنینانداز است.
نقل از صدرالدین قونوی و محیالدین ابنعربی نشان میدهد که برخی اولیا حتی تا شش میثاق پیش از «أَلَسْتُ» را استحضار کردهاند، و محیالدین تأکید میکند که میثاقهای پیشین بیش از این تعداد است. این شناخت، مانند سفری است که زائر الهی در عوالم بیکران میثاقی انجام میدهد و هر میثاق، چونان منزلگاهی است که حقیقت وجود او را به ذات الهی نزدیکتر میسازد.
معرفت فرازمانی اولیا
معرفت اولیای کامل، فرازمانی است و محدود به ظرف ناسوت نیست. این معرفت، در روایت «أن نبيٌ» (من پیامبرم) با جمله اسمیه بیان شده که برخلاف «كنت نبيٌ» (پیامبر بودم)، نشاندهنده حالتی خارج از زمان و در ظرف روحی و ربوبی است. این دیدگاه، اولیا را بهعنوان مظاهر تام روح الهی معرفی میکند که پیش از تعین مادی، از حقیقت نبوت و جایگاه وجودی خود آگاهاند، گویی ستارگانی که پیش از خلقت آسمان ناسوت، در افق الهی درخشیدهاند.
این معرفت فرازمانی، ریشه در اتصال اولیا به روح اعظم و قلم اعلی دارد که در قرآن کریم با آیه ﴿ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾ (القلم: ۱؛ : «نون، سوگند به قلم و آنچه مینویسند») به آن اشاره شده است. اولیا، بهعنوان لوح محفوظ، تمامی معارف الهی را در خود حفظ کرده و با حرکت ربوبی، این معارف را در ناسوت متجلی میسازند.
تدبیر اجزای وجودی پیش از تعین
اولیای کامل، پیش از تعین جسمانی، اجزای وجود خود را تدبیر میکنند و از نطفه و لقمه آینده خود آگاهاند. این تدبیر، شامل انتخاب زمان، مکان و والدینی است که نطفه در آن تعین مییابد. برای مثال، تعین نطفه حضرت زهرا (س) نیازمند دخالت الهی فراتر از عالم ناسوت است، که نشاندهنده جایگاه متعالی او بهعنوان «حوراء انسیه» است، گویی گوهری که از معدن الهی استخراج شده و با دقت بینهایت در ظرف ناسوت جای گرفته است.
این توانایی، به مصونیت اولیا از نجاست جاهلیت و آلودگیهای مادی اشاره دارد، چنانکه در روایات آمده است: «لن تنجسک إن جاهلیة وإنجاساً». اولیا، مانند خاری در بیابان، از هر آفتی مصوناند و با صلابت، مسیر وجودی خود را طی میکنند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به معرفت میثاقی اولیای کامل و توانایی آنها در شناخت عوالم پیشین پرداخت. اولیا، با استحضار میثاق «أَلَسْتُ» و حتی میثاقهای پیشین، معرفتی فرازمانی دارند که از اتصال به روح اعظم و قلم اعلی نشأت میگیرد. تدبیر اجزای وجودی پیش از تعین، نشاندهنده مصونیت آنها از محدودیتهای ناسوتی و جایگاه متعالیشان بهعنوان مظاهر اسمای الهی است.
بخش سوم: ناسوت، عالم غیب و اقتدار معرفتی بشر
ناسوت بهعنوان عالم غیب
درسگفتار، ناسوت را عالم غیب میداند، در حالی که شهادت را در عوالم متعالیتر میبیند. این دیدگاه، با مثالهایی از زندگی روزمره تبیین شده است، مانند دیدن شهر از بالای کوه که همه چیز را کوچک و ناچیز نشان میدهد. ناسوت، گویی کوچهای تنگ و تاریک است که انسان در آن گم شده و از حقیقت وجودی خود غافل مانده است، در حالی که شهادت، آسمانی است که در عوالم بالاتر گسترده شده و حقیقت را آشکار میسازد.
این دیدگاه، به تغییر زاویه دید نسبت به ناسوت و شهادت اشاره دارد. انسانهای عادی، ناسوت را عالم شهادت و عوالم بالاتر را عالم غیب میپندارند، اما در نگاه عرفانی، ناسوت به دلیل محدودیتهایش عالم غیب است و شهادت در عوالم ربوبی رخ میدهد. مثال دو برادر که بر سر یک آجر نزاع کردند، نشاندهنده غفلت ناسوتی است که انسان را در تنگنای غیب گرفتار میسازد.
اقتدار معرفتی بشر و هشدار به عارفان
درسگفتار هشدار میدهد که علم مدرن ممکن است در شناخت ماورای ماده از عرفان پیشی بگیرد، اگر عارفان به معرفت لدنی خود عمل نکنند. مثالهایی مانند عکاسی از استخوان بدون جراحی، نشاندهنده پیشرفت علم در شناختهای ماورایی است. این پیشرفت، مانند رودی است که اگر عارفان به آن نپیوندند، از آنان سبقت خواهد گرفت و معرفت الهی را در سایه علم مادی قرار خواهد داد.
این هشدار، به پتانسیل بشر در شناخت فراتر از ناسوت اشاره دارد. عارفان باید از معرفت پیشاناسوتی خود بهره ببرند تا از علم مادی عقب نمانند. این دیدگاه، عرفان را بهعنوان راهی برای ارتقای معرفت بشری معرفی میکند که میتواند با علم مدرن همافزایی داشته باشد.
حرکت ربوبی اولیا در مقایسه با حرکت مادی
حرکت اولیای کامل، به دارویی تشبیه شده که کل بدن را به حرکت درمیآورد، برخلاف حرکت در وسایل نقلیه که مسافر میتواند ساکن باشد. در حرکت ربوبی، اولیا با اتصال به اسمای الهی، خود به بخشی از حرکت الهی تبدیل میشوند، گویی آهن گداختهای که با آتش یکی شده و دیگر از آن جدا نیست. این حرکت، مانند دارویی است که تمام وجود را تحت تأثیر قرار میدهد و انسان را به سوی کمال ربوبی هدایت میکند.
این تشبیه، با آیه ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾ (العنکبوت: ۴۵؛ : «نماز از فحشا و منکر بازمیدارد») همخوانی دارد که نشاندهنده تأثیر معنوی عبادت بر کل وجود است. اولیا، با اتصال به اسمای الهی، این حرکت ربوبی را در ناسوت متجلی میسازند و از محدودیتهای مادی فراتر میروند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تبیین ناسوت بهعنوان عالم غیب و اقتدار معرفتی بشر پرداخت. ناسوت، به دلیل محدودیتهایش، عالم غیب است و شهادت در عوالم ربوبی آشکار میشود. هشدار به عارفان برای بهرهگیری از معرفت لدنی، نشاندهنده ضرورت همافزایی عرفان با علم مدرن است. حرکت ربوبی اولیا، با اتصال به اسمای الهی، آنها را به مظاهر تام حقیقت تبدیل میکند که فراتر از محدودیتهای ناسوتی عمل میکنند.
بخش چهارم: پرورش استعدادها و تأثیر محیط ناسوتی
اهمیت شناخت استعدادهای کودکان
درسگفتار، به اهمیت شناخت استعدادهای کودکان و پرهیز از اجبار آنها به نظامهای آموزشی یکسان تأکید میکند. این نظامها، مانند قفسی تنگ، استعدادهای کودکان را سرکوب کرده و مانع شکوفایی آنها میشوند. مثالهایی از کودکان با تواناییهای خاص، مانند حفظ مطالب در سنین پایین، نشاندهنده معرفت پیشاناسوتی برخی کودکان است که باید با روشهای مناسب پرورش یابند.
این دیدگاه، به نقد نظامهای آموزشی مدرن میپردازد که با یکسانسازی، مانع رشد استعدادهای فردی میشوند. کودکان، مانند نهالهایی هستند که هر یک به خاک و آبی خاص نیاز دارند، و نظام آموزشی باید چون باغبانی دانا، این تفاوتها را بشناسد و پرورش دهد.
تأثیر محیط ناسوتی بر معرفت کودکان
محیط ناسوتی میتواند معرفت پیشین کودکان را تحت تأثیر قرار دهد و آنها را به مسیرهای منفی هدایت کند. برای مثال، کودکی که در معرض گناه قرار گیرد، ممکن است در آینده به انحراف کشیده شود، گویی نهالی که در خاک آلوده ریشه دوانده و میوهای تلخ به بار میآورد. این تأثیر، به اهمیت لقمه و محیط در شکلگیری شخصیت کودکان اشاره دارد.
درسگفتار، با اشاره به مصونیت اولیا از نجاست محیط («لن تنجسک إن جاهلیة وإنجاساً»)، تأکید میکند که اولیا، برخلاف انسانهای عادی، از تأثیرات منفی محیط مصوناند. این مصونیت، مانند خاری است که در بیابان، بدون نیاز به باغبان، از آفتها در امان میماند.
تفاوت میان انسانهای عادی، اغلبي و محبوبین
انسانها بر اساس مراتب وجودی به سه دسته تقسیم میشوند: عادی، اغلبي و محبوبین. انسانهای عادی، نیازمند تلاش و کوشش برای پیشرفت معنویاند، گویی مسافرانی که با پای پیاده در مسیر کمال گام برمیدارند. انسانهای اغلبي، با هدایت مربی به کمال میرسند، مانند شاگردانی که با دست استاد به مقصد میرسند. محبوبین، تحت سرپرستی مستقیم الهیاند و نیازی به واسطه ندارند، گویی پرندگانی که با بالهای الهی در آسمان معرفت پرواز میکنند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به اهمیت پرورش استعدادهای کودکان و تأثیر محیط ناسوتی بر معرفت آنها پرداخت. نظامهای آموزشی یکسان، مانع شکوفایی استعدادها میشوند، در حالی که شناخت استعدادها، مانند باغبانی است که نهالها را با دقت پرورش میدهد. محیط ناسوتی میتواند کودکان را به انحراف بکشاند، اما اولیای کامل از این تأثیرات مصوناند. تمایز میان انسانهای عادی، اغلبي و محبوبین، نشاندهنده مراتب مختلف قرب به حقیقت الهی است.
جمعبندی کل
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره 524 از سلسله درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین معرفت پیشاناسوتی اولیای کامل و سیر احدی وجودی آنان پرداخت. اولیای کامل، با اتصال به روح اعظم و قلم اعلی، معرفتی فرازمانی دارند که شامل شناخت عوالم میثاقی، تدبیر اجزای وجودی و مصونیت از محدودیتهای ناسوتی است. ناسوت، بهعنوان عالم غیب، در مقابل شهادت عوالم ربوبی قرار دارد، و عارفان باید از معرفت لدنی خود بهره ببرند تا از علم مدرن عقب نمانند. پرورش استعدادهای کودکان و تأثیر محیط ناسوتی، از دیگر نکات کلیدی این درسگفتار است که ضرورت توجه به تفاوتهای وجودی انسانها را نشان میدهد.
با نظارت صادق خادمی