در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 526

متن درس

 

سیر وجودی انسانی و صبغه‌های الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 526)

دیباچه

این نوشتار، تدوینی علمی از درس‌گفتار شماره 526 مجموعه مصباح‌الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با عنوان «سیر وجودی انسانی و صبغه‌های الهی» است. این اثر، به تبیین عمیق و تخصصی سیر نزولی روح انسانی از حضرة غیب الذات تا عالم ناسوت، تجلی احدی الهی، صبغه‌های حقی و خلقی، و نقش میثاق‌ها در این سیر وجودی می‌پردازد.

انسان، چونان ذره‌ای از نور الهی، در سفری عظیم از مبدأ غیب الذات به سوی عالم ناسوت حرکت می‌کند. این نوشتار، با کاوش در مراتب این سیر و صبغه‌های الهی و خلقی، تلاش دارد تا راهی به سوی فهم حقیقت متعالی انسان گشاید، مانند ستاره‌ای که در شب تار، راهنمای سالکان است.

بخش نخست: مبانی سیر وجودی انسان

تجلی احدی الهی و امر وجودی ربانی

سیر وجودی انسان، با تجلی احدی الهی و امر وجودی ربانی آغاز می‌شود که روح انسانی را از حضرة غیب الذات به سوی مراتب وجودی هدایت می‌کند. این تجلی، چونان نوری است که از مبدأ وحدت الهی ساطع شده و در قالب روح انسانی، در کثرت عوالم متجلی می‌گردد. امر وجودی ربانی، اراده‌ای است که وجود انسان را در مسیر سریان الهی قرار داده و او را به سوی مقصد متعالی رهنمون می‌سازد.

درنگ: تجلی احدی الهی و امر وجودی ربانی، روح انسانی را از غیب الذات به سوی عوالم وجودی هدایت می‌کند.

این تجلی، نشانه‌ای از پیوستگی انسان با مبدأ الهی است، گویی ذره‌ای از نور حق در کالبد وجودی او دمیده شده و او را به سوی کمال وجودی فرا می‌خواند.

سریان وجود مطلق و حقیقت جامعة

روح انسانی، با سریان وجود مطلق و حقیقت جامعة الهی، از حضرة غیب الذات تا اقصی درجات جزئیت در عالم ناسوت سیر می‌کند. وجود مطلق، بستری است که تمامی مراتب هستی را در بر گرفته و حقیقت جامعة، ظرفی است که تمامی کمالات الهی را در خود جای داده است. این سیر، چونان سفری است که روح انسانی در هر عالم، صبغه‌ای از آن عالم گرفته و به سوی مرتبه‌ای فروتر حرکت می‌کند.

درنگ: روح انسانی با سریان وجود مطلق و حقیقت جامعة، تا اقصی درجات جزئیت سیر می‌کند.

این سریان، مانند جریانی از چشمه‌ای زلال است که در هر منزل، رنگ و بوی عالم میزبان را به خود می‌گیرد، اما ذات الهی خویش را حفظ می‌کند.

صبغه‌های حقی و خلقی

سیر وجودی انسان، دارای دو جنبه صبغه حقی (یلل ربی، مُظهری) و صبغه خلقی (یلل عبدی، مَظهری) است. صبغه حقی، به تجلیات الهی و وجه مُظهری وجود انسان اشاره دارد، درحالی‌که صبغه خلقی، به ظهورات مادی و مَظهری او در عالم ناسوت مربوط می‌شود. این دو صبغه، چونان دو بال پرنده وجود، انسان را در مسیر سیر نزولی و صعودی هدایت می‌کنند.

درنگ: سیر وجودی انسان، شامل صبغه حقی (یلل ربی) و صبغه خلقی (یلل عبدی) است.

این تمایز، مانند تفکیک نور و سایه در وجود انسان است که هر یک، جلوه‌ای از حقیقت او را نمایان می‌سازد.

جهت امکانی و وجوبی

سیر وجودی انسان، دارای دو جهت امکانی و وجوبی است. جهت امکانی، به ظرفیت‌های بالقوه و مَظهری انسان در عالم خلق اشاره دارد، درحالی‌که جهت وجوبی، به ضرورت الهی و مُظهری او در پیوند با حق تعالی دلالت می‌کند. این دو جهت، چارچوبی برای فهم رابطه وحدت و کثرت در وجود انسانی فراهم می‌آورند.

درنگ: سیر وجودی انسان، دارای جهت امکانی (مَظهری) و وجوبی (مُظهری) است.

این دو جهت، مانند دو سوی یک سکه، وجوه متکامل وجود انسانی را در عرفان نظری آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مبانی سیر وجودی انسان پرداخت. تجلی احدی الهی و امر وجودی ربانی، روح انسانی را از غیب الذات به سوی عالم ناسوت هدایت می‌کند. سریان وجود مطلق و حقیقت جامعة، بستر این سیر است. صبغه‌های حقی و خلقی، وجه الهی و مادی انسان را نمایان می‌سازد، و جهت‌های امکانی و وجوبی، رابطه وحدت و کثرت را در وجود او تبیین می‌کنند. این مفاهیم، چونان پایه‌های بنایی استوار، چارچوبی برای فهم سیر وجودی انسان در نظام خلقت ارائه می‌دهند.

بخش دوم: ناسوت و استعداد بالقوه

ظرف ناسوت و محدودیت‌های آن

در عالم ناسوت، روح انسانی به حالت استعداد بالقوه درمی‌نشیند و فاقد فعلعیت کامل است. ناسوت، مرتبه‌ای است که روح در آن، ظرفیت‌های خود را در قالب ماده‌ای محدود می‌یابد و آماده فعلعیت می‌شود. این حالت، مانند بذری است که در خاک نهفته، در انتظار نور و آبیاری الهی برای شکوفایی است.

درنگ: در ناسوت، روح انسانی به حالت استعداد بالقوه و فاقد فعلعیت کامل درمی‌نشیند.

این محدودیت، نشانه‌ای از فروتنی وجود انسانی در برابر عظمت الهی است که در عین ضعف ظاهری، ظرفیت‌های عظیمی را در خود نهفته دارد.

عدم علم بالفعل

انسان در ناسوت، فاقد علم بالفعل و ظهور عینی است، اما بالقوه تمامی عوالم را سیر کرده است. این علم بالقوه، نتیجه سیر روح در مراتب پیشین است که در عالم ناسوت، در انتظار فعلعیت از طریق سلوک و تأمل درونی قرار دارد. گویی انسان، کتابی بسته است که تمامی حکایت عوالم را در صفحات خود دارد، اما نیاز به گشوده شدن توسط سالک دارد.

درنگ: انسان در ناسوت، فاقد علم بالفعل است، اما بالقوه تمامی عوالم را سیر کرده است.

این تمایز، به اهمیت سلوک و خودشناسی در فعلعیت‌سازی ظرفیت‌های نهفته انسانی اشاره دارد.

نقد تکیه و تکیه به کتاب

مطالعه کتاب و علوم حصولی، هرچند ضروری است، اما برای فهم حقیقت وجود کافی نیست. انسان باید به صبغه‌های درونی خود تأمل کند تا از ظرفیت‌های نهفته خویش آگاه شود. این تأمل، مانند کندوکاوی در معدنی گرانبهاست که گوهرهای معرفت الهی را از آن استخراج می‌کند.

درنگ: مطالعه کتاب کافی نیست؛ انسان باید به صبغه‌های درونی خود تأمل کند.

این نقد، به ضرورت تلفیق علم حصولی با شهود درونی برای فهم حقیقت وجود تأکید دارد.

بخش کلام و نقش مدرسه

مدرسه و علم دانش حصولی، برای رفع جهل ضروری است، اما به تنهایی نمی‌تواند انسان را به حقیقت وجودی‌اش رهنمون سازد. این علم، مانند پلی است که انسان را به سوی مقصد هدایت می‌کند، اما عبور از آن نیازمند تأمل درونی و شهود است.

درنگ: مدرسه برای رفع جهل ضروری است، اما کافی نیست.

این بیان، به تعادل میان علم حصولی و شهود در سیر معنوی انسان تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی وضعیت روح انسانی در عالم ناسوت پرداخت و. ناسوت، مرتبه‌ای است و که در آن روح در حالت استعداد بالقوه قرار می‌گیرد و فاقد علم بالفعل است. نقد تکیه به صرف کتاب و نقش مکمل مدرسه، بر اهمیت تأمل درونی و شهود در کنار علم حصولی تأکید کرد. این مفاهیم، چارچوبی برای فهم محدودیت‌ها و ظرفیت‌های انسان در عالم ناسوت ارائه می‌دهند.

بخش سوم: میثاق و نوای عوالم

میثاق به‌عنوان نوای عالم

میثاق، نوای هر عالم است که در سیر نزولی انسان ایجاد می‌شود و حضور او را در آن عالم ثبت می‌کند. این میثاق، مانند صدایی است که در هر منزل وجودی، هویت انسان را اعلان می‌کند و، گویی در هر عالم، طریقی از حضور او به گوش می‌رسد.

درنگ: میثاق، نوای هر عالم است که در سیر نزولی، حضور موجود را اعلان می‌کند.

این نوا، نشانه‌ای از حیات عالم و پویایی آن است که در هر ذره، چونان ضربان قلب خلقت، جاری است.

آیه قرآنی: قالوا بلا

قرآن کریم در سوره اعراف، آیه ۷۱۲ در، می‌فرماید:
قَالُواْ بَلَى
(: «گفتند: آری»)
این آیه، به میثاق عالم ذر اشاره دارد، جایی که موجودات حضور خود را در برابر حق تأیید می‌کنند.

درنگ: آیه «قَالُواْ بَلَى»، به اعلان حضور موجودات در عالم ذر اشاره دارد.

این میثاق، لحظه‌ای است که انسان، مانند مسافری در کاروان خلقت، هویت الهی خویش را تأیید می‌کند.

عدم توقف در نزول

در سیر نزولی، هیچ توقفی وجود ندارد و موجودات یک‌نفس سیر می‌کنند. این سیر، مانند جریان سیریع‌السيري است که بدون وقفه، از مبدأ الهی به سوی ناسوت جاری می‌شود.

درنگ: در سیر نزولی، هیچ توقفی وجود ندارد و موجودات یک‌نفس سیر می‌کنند.

این پیوستگی، نشانه‌ای از همراهی حق با موجود در هر لحظه از سیر وجود است.

نوای موجودات

هر ذره در عالم، نوایی دارد که هویت و حضورش را اعلان می‌کند. این نوا، مانند آواز باطن هر موجود است که در دل سالک‌ها، طنین‌انداز می‌شود و حضور حق را در خلقت آشکار می‌سازدد.

درنگ: هر ذره، نوایی دارد که هویت و حضورش را در عالم اعلان می‌کند.

این نوا، مانند ضربان قلب عالم، حیات و پویایی خلقت را به گوش جان می‌رساند.

شارژ ملائکه توسط میثاق

میثاق‌ها، ملائکه را با انرژی معنوی شارژ می‌کنند و عالم را زنده نگه می‌دارند. این نواها، مانند جریان الهی است که نظام خلقت را پویا و فعال می‌سازد.

درنگ: میثاق‌ها، ملائکه را شارژ کرده و عالم را زنده نگه می‌دارند.

این نقش، نشانه‌ای از تأثیر عمیق میثاق‌ها در حفظ تعادل معنوی و پویایی عالم است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تبیین میثاق و نوای عوالم پرداخت کرد. میثاق، نوای هر عالم است که حضور انسان موجود را اعلان می‌کند. آیه قرآنی «قَالُواْ بَلَى» بر تأیید این حضور در عالم ذر تأکید دارد. عدم توقف در نزول، نوای موجودات، و شارژ ملائکه توسط میثاق‌ها، پویایی و حیات عالم را نشان می‌دهند. این مفاهیم، مانند چراغ‌هایی در مسیر سلوک، راهنمای فهم حقیقت وجودی انسان هستند.

بخش چهارم: نقش ماده و مجرد در تکوین انسان

تأثیر ماده و مجرد

ماده و مجرد، هر دو در ساختار وجودی انسان نقش دارند. ماده، بستر ظهور مادی و مجرد، عامل تجلیات معنوی است. این دو، مانند جسم و جان، در تکوین انسان به تعامل می‌پردازند و هویت او را شکل می‌دهند.

درنگ: ماده و مجرد، هر دو در ساختار وجودی انسان اثر می‌گذارند.

این تعامل، مانند بافته‌ای از نور و خاک است که انسان را به موجودی متعادل و جامع بدل می‌سازد.

عوامل مادی و معنوی

عوامل مانند غذا، زمان، مکان، کلام، و رؤیت، در ساختار وجودی انسان تأثیر دارند. این عوامل، مانند رنگ‌هایی بر بوم وجود، هویت انسانی را در عالم ناسوت ترسیم می‌کنند.

درنگ: غذا، زمان، مکان، کلام و پرورش، در ساختار وجودی انسان نقش دارند.

این تأثیر، مانند نسیمی است که در باغ وجود، عطر و رنگ گل‌ها را به پروانه می‌بخشد.

صبغه‌های آگاهانه و ناآگاهانه

صبغه‌های تجردی و مادی، به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه، در وجود انسان به فعلیت می‌رسند. این صبغه‌ها، مانند لایه‌های پنهان و آشکار وجود، هویت او را در مراتب مختلف شکل می‌دهند.

درنگ: صبغه‌های تجردی و مادی، آگاهانه و ناآگاهانه، هویت انسان را شکل می‌دهند.

این پیچیدگی، مانند نقش‌های نگارین بر پارچه‌ای ابریشمین، عمق وجود انسانی را نمایان می‌سازد.

هیئات و اخلاق باقی

روح انسانی، هیئات و اخلاقی را کسب می‌کند که پس از مفارقت بدن باقی می‌مانند. این ویژگی‌ها، مانند گنجینه‌ای معنوی، همراه روح در مراتب بعدی سیر می‌کنند.

درنگ: روح انسانی، هیئات و اخلاقی کسب می‌کند که پس از مرگ باقی می‌مانند.

این ماندگاری، مانند درختی است که میوه‌هایش در باغ آخرت به بار می‌نشیند.

مظهر و نشأة پس از مرگ

روح پس از مفارقت بدن، از مظهر و نشأة خالی نیست و در مراتب بعدی، متناسب با احوال آن عالم ظاهر می‌شود. این تداوم، مانند سفری است که پس از منزل دنیا، در عوالم دیگر ادامه می‌یابد.

درنگ: روح پس از مرگ، از مظهر و نشأة خالی نیست.

این تداوم، نشانه‌ای از پیوستگی سیر وجودی انسان در تمامی مراتب خلقت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی نقش ماده و مجرد در تکوین انسان پرداخت. ماده و مجرد، عوامل مادی و معنوی، و صبغه‌های آگاهانه و ناآگاهانه، هویت انسانی را شکل می‌دهند. هیئات و اخلاق کسب‌شده، پس از مرگ باقی می‌مانند و روح در مراتب بعدی، در مظاهر متناسب ظاهر می‌شود. این مفاهیم، مانند نغمه‌ای هماهنگ، جامعیت وجود انسانی را در تعامل ماده و معنا آشکار می‌سازند.

بخش پنجم: قطار سریع‌السیر وجود

تشبیه به قطار سریع‌السیر

سیر نزولی انسان، مانند قطاری سریع‌السیر و شخصی است که هر ذره را با پروردگارش همراه می‌کند. این سیر، بدون توقف و با سرعتی نرم و غیرقابل‌احساس، از غیب الذات تا ناسوت ادامه می‌یابد.

درنگ: سیر نزولی، مانند قطاری سریع‌السیر است که هر ذره را با پروردگارش همراه می‌کند.

این تشبیه، مانند تصویری از کاروانی الهی است که در جاده بی‌انتهای خلقت، بی‌وقفه به سوی مقصد می‌تازد.

تفاوت انزال و تنزیل

در سیر وجودی، انزال (نزول یک‌باره) و تنزیل (نزول تدریجی) متفاوت‌اند. انزال، به نزول کلی وجود و تنزیل، به نزول مرتبه‌ای آن در عوالم مختلف اشاره دارد.

درنگ: انزال، نزول یک‌باره و تنزیل، نزول تدریجی وجود است.

این تمایز، مانند تفاوت میان بارانی یک‌باره و چکه‌چکه نسیمی است که هر یک، به گونه‌ای زمین وجود را سیراب می‌کند.

سرعت و نرمی سریان

سریان وجود، چنان سریع و نرم است که قابل احساس نیست. این سریان، مانند نسیمی است که بی‌صدا و با لطافت، در گستره خلقت جاری می‌شود.

درنگ: سریان وجود، سریع و نرم است و قابل احساس نیست.

این لطافت، نشانه‌ای از هماهنگی الهی در سیر وجودی انسان است که فراتر از درک عادی قرار دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به تشبیه سیر نزولی به قطار سریع‌السیر پرداخت. این سیر، با سرعتی نرم و بدون توقف، هر ذره را با پروردگارش همراه می‌کند. تفاوت انزال و تنزیل، و لطافت سریان، پویایی و هماهنگی این سیر را نشان می‌دهند. این مفاهیم، مانند نغمه‌ای الهی، انسان را به تأمل در سرعت و لطافت سیر وجودی‌اش دعوت می‌کنند.

بخش ششم: نقش اولیاء خدا و نقدهای عرفانی

نقش اولیاء در سیراب‌سازی عالم

اولیاء خدا، با درک میثاق‌ها و نوای عوالم، عالم را سیراب می‌کنند. آنان، مانند چشمه‌هایی جوشان، انرژی معنوی خلقت را تأمین کرده و تعادل آن را حفظ می‌کنند.

درنگ: اولیاء خدا، با درک میثاق‌ها، عالم را سیراب می‌کنند.

این نقش، مانند نگهبانانی است که در باغ خلقت، از درخت حیات پاسداری می‌کنند.

نقل از امیرالمؤمنین

نقل قول از امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: «من در خیبر را نه به قوه جسمانیه، بلکه به قوه روحانیه رحمانیه کندم»، بر برتری نیروی معنوی اولیاء بر قوه مادی تأکید دارد. این قدرت، مانند نوری است که موانع مادی را در هم می‌شکند.

درنگ: اولیاء خدا، با قوه روحانیه رحمانیه، فراتر از ماده عمل می‌کنند.

این برتری، نشانه‌ای از اتصال اولیاء به مبدأ الهی و غلبه بر محدودیت‌های ناسوتی است.

نقد هجده هزار عالم

ادعای وجود هجده هزار عالم، نادرست است و میثاق، منزل یا مقام نیست. تعداد عوالم، نامحدود و میثاق، لحظه‌ای پویا در سیر وجودی است. این نقد، مانند اصلاح خطایی در نقشه راه خلقت، به فهم صحیح عوالم کمک می‌کند.

درنگ: ادعای هجده هزار عالم نادرست است و میثاق، منزل یا مقام نیست.

این نقد، به ضرورت اجتناب از محدودیت‌های عددی در فهم بی‌کرانگی خلقت تأکید دارد.

عدم وجود کاروانسرا

در سیر نزولی، هیچ کاروانسرایی وجود ندارد و عالم، تنها با میثاق‌ها پویاست. این سیر، مانند جریانی بی‌وقفه است که بدون توقف، به سوی مقصد الهی می‌رود.

درنگ: در سیر نزولی، هیچ کاروانسرایی وجود ندارد و عالم تنها با میثاق پویاست.

این تشبیه، مانند تصویری از جاده‌ای بی‌انتها، سیالیت سیر وجودی را نمایان می‌سازد.

نقد محدودیت بیان

بیان انسانی، در تبیین سیر وجودی قاصر است و نمی‌تواند پیچیدگی‌های آن را به‌طور کامل منتقل کند. این قصور، مانند تلاش برای به تصویر کشیدن آسمان بی‌کران با قلم محدود است.

درنگ: بیان انسانی، در تبیین سیر وجودی قاصر است.

این نقد، به ضرورت شهود و تأمل عمیق در فهم حقیقت وجودی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به نقش اولیاء خدا و نقدهای عرفانی پرداخت. اولیاء، با درک میثاق‌ها، عالم را سیراب می‌کنند و با قوه روحانیه، فراتر از ماده عمل می‌کنند. نقد هجده هزار عالم، عدم وجود کاروانسرا، و قصور بیان، به فهم صحیح سیر وجودی و اجتناب از محدودیت‌های ذهنی کمک می‌کنند. این مفاهیم، مانند آیینه‌ای، جایگاه اولیاء و پیچیدگی سیر وجودی را نشان می‌دهند.

بخش هفتم: صبغه مراتب و هویت انسانی

صبغه در هر مرتبه

روح در هر مرتبه وجودی، صبغه‌ای متناسب با آن می‌گیرد و با احکام آن عالم متعین می‌شود. این صبغه، مانند رنگی است که بر بوم وجود در هر منزل عالم می‌نشیند و هویت انسان را متمایز می‌کند.

<td<درنگ: روح در هر مرتبه، صبغه‌ای متناسب با آن می‌گیرد.

این تنوع، مانند نقش‌های مختلف یک بازیگر در صحنه‌های گوناگون خلقت است.

ظهور با هویت مرتبه

روح با هویت و خصوصیات هر مرتبه ظاهر می‌شود و، تحت تأثیر احکام آن عالم قرار می‌گیرد. این ظهوره، مانند جلوه‌ای از آینه وجود است که در هر عالم، تصویری متفاوت از حق را نشان می‌دهد.

درنگ: روح با هویت و خصوصیات هر مرتبه ظاهر می‌شود.

این تنوع در ظهور،، نشانه‌ای از جامعیت روح انسانی در پذیرش تجلیات الهی است.

حالات و برخوردها

حالات، زمینه‌ها، و برخورده‌ها در ظهور روح متفاوت‌اند و تنوعی در سیر وجودی ایجاد می‌کنند. این تفاوت‌ها، مانند امواجی در دریای وجود، هر یک جلوه‌ای از تعین الهی را نمایان می‌کنند.

درنگ: حالات و برخوردها، تنوع در ظهور روح انسانی را ایجاد می‌کنند.

این پیچیدگی، مانند نگارگری‌هایی است که بر پرده وجود، نقش‌های گوناگونی را به نمایش می‌گذارد.

امرر اصلی مودع

امر اصلی الهی، به‌عنوان امانتی در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است و صبغه عوالم را در خود دارد. این امر، مانند گنجی نهفته است که در انتظار کشف و فعلیت توسط سالک است.

درنگ: امر اصلی الهی، صبغه عوالم را به ودیعت در وجود انسان دارد.

این امانت، نشانه‌ای از ظرفیت بی‌نظیر انسان برای حمل حقیقت الهی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، به تبیین صبغه مراتب و هویت انسانی پرداخت کرد. روح در هر مرتبه، صبغه‌ای متناسب با آن می‌گیرد و با هویت آن عالم ظاهر می‌شود. حالات و برخوردها، تنوع در ظهور را ایجاد می‌کنند و امر اصلی مودع، امانتی الهی در وجود انسان است. این مفاهیم، مانند نغمه‌ای هماهنگ، جامعیت و پیچیدگی هویت انسانی را آشکار می‌سازند.

بخش هشتم: نطفه و هيولانى الوصف

هبوط به نطفه

روح انسانی، از غیب الذات تا نطفه در عالم ناسوت هبوط می‌کند. نطفه، نقطه آغاز ظهور مادی روح است که تمامی صبغه‌های عوالم پیشین را در خود نهفته دارد.

درنگ: نطفه، نقطه آغاز ظهور مادی روح و حامل صبغه‌های عوالم است.

این هبوط، مانند فرو آمدن نوری از آسمان به خاک است که در نطفه، جلوه‌ای مادی می‌یابد.

هيولانى الوصف

روح در مرتبه اولیه ناسوت، هيولانى الوصف و فاقد تعین خاص است. این حالت، مانند ماده‌ای خام است که ظرفیت پذیرش هر نقش و نگاری را دارد.

درنگ: روح در ناسوت، هيولانى الوصف و فاقد تعین خاص است.

این ظرفیت، مانند بوم نقاشی است که در انتظار قلم الهی برای نقش‌آفرینی است.

شباهت به انسان کامل

حالت هيولانى روح، شبیه حالت نهایی انسان کامل است که در فعلیت، گستردگی بی‌نهایتی دارد. این شباهت، مانند پیوند میان بذر و درخت تنومند است که هر دو، ظرفیت کمال را در خود دارند.

درنگ: حالت هيولانى روح، شبیه حالت نهایی انسان کامل است.

این تشبیه، به پیوستگی مراتب اولیه و نهایی سلوک انسانی اشاره دارد.

کاهش استعداد با فعلیت

با افزایش فعلیت، ظرف استعداد روح کاهش می‌یابد. این رابطه معکوس، مانند پر شدن ظرفی است که با هر قطره، ظرفیت خالی آن کمتر می‌شود.

درنگ: با افزایش فعلیت، استعداد روح کاهش می‌یابد.

این اصل، به محدودیت‌های فعلیت مادی و اهمیت حفظ ظرفیت بالقوه تأکید دارد.

ظهور صبغه‌ها از ماده

تمامی صبغه‌های عوالم، از خود ماده ظاهر می‌شوند و نیازی به دخالت خارجی ندارند. این ظهور، مانند شکوفا شدن گلی است که تمامی زیبایی‌اش از بذر درونش سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: صبغه‌های عوالم، از خود ماده ظاهر می‌شوند.

این خودبسندگی، نشانه‌ای از جامعیت ماده به‌عنوان مظهر حقایق الهی است.

ذرات لایتناهی در نطفه

نطفه، حامل ذرات لایتناهی از عوالم پیشین است که تمامی صبغه‌ها و حقایق را در خود نهفته دارد. این ظرفیت، مانند اقیانوسی است که در قطره‌ای جای گرفته است.

درنگ: نطفه، حامل ذرات لایتناهی از عوالم پیشین است.

این جامعیت، به شگفتی نطفه به‌عنوان مبدأ تکوین انسانی اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، به بررسی نطفه و حالت هيولانى روح پرداخت. نطفه، نقطه آغاز ظهور مادی و حامل صبغه‌های عوالم است. حالت هيولانى، شبیه انسان کامل و فاقد تعین خاص است. کاهش استعداد با فعلیت، ظهور صبغه‌ها از ماده، و ذرات لایتناهی در نطفه، جامعیت و پیچیدگی این مرتبه را نشان می‌دهند. این مفاهیم، مانند نوری در تاریکی، شگفتی‌های نطفه و سیر وجودی را آشکار می‌سازند.

بخش نهم: نقد اصطلاحات و تطبیق با عوالم

نقد حضرة الإمكان

اصطلاح حضرة الإمكان، برای ظرف مَظهری و خلقی نادرست است و باید از ظرف ظهوری یا مَظهری استفاده شود. این نقد، مانند اصلاح خطایی در نگارش نقشه خلقت، به دقت در اصطلاحات عرفانی کمک می‌کند.

درنگ: حضرة الإمكان، اصطلاحی نادرست برای ظرف مَظهری است.

این اصلاح، به ضرورت وضوح و دقت در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید دارد.

نقد فلاسفه متأخر

برخلاف فلاسفه متأخر که معتقدند ماده آثار باقی ندارد، ماده در هویت معنوی انسان تأثیر ماندگار دارد. این نقد، مانند نوری بر تاریکی دیدگاه‌های مادی، اهمیت ماده در سیر وجودی را نشان می‌دهد.

درنگ: ماده، برخلاف نظر فلاسفه متأخر، آثار ماندگار در روح دارد.

این دیدگاه، به جامعیت ماده و معنا در تکوین انسان تأکید دارد.

سرّ الهی و حقيقة علمية

حقيقة علمية، در برخی موارد سرّ الهی نامیده می‌شود و به جنبه مَظهری و خلقی روح اشاره دارد. این سرّ، مانند گوهری است که در صدف وجود انسان، تجلی الهی را نمایان می‌سازد.

درنگ: حقيقة علمية، سرّ الهی و جنبه مَظهری روح است.

این اصطلاح، به عمق معنوی جنبه خلقی وجود انسانی اشاره دارد.

تعین ارادی از حضرة الجمع

حقيقة علمية، با تعین ارادی از حضرة الجمع شکل می‌گیرد و تحت اراده الهی، در مراتب وجود متجلی می‌شود. این تعین، مانند امضایی الهی بر صفحه وجود انسان است.

درنگ: حقيقة علمية، با تعین ارادی از حضرة الجمع شکل می‌گیرد.

این اصل، به نقش اراده الهی در سیر نزولی انسان تأکید دارد.

تطبیق روح با عالم ظهور

روح در هر عالم، با احوال و احکام آن عالم تطبیق می‌یابد و متناسب با آن ظاهر می‌شود. این تطبیق، مانند لباسی است که روح بر تن می‌کند تا با هر عالم هماهنگ شود.

درنگ: روح در هر عالم، با احوال آن تطبیق می‌یابد.

این انعطاف، نشانه‌ای از ظرفیت بی‌نهایت روح برای پذیرش تجلیات الهی است.

جمع‌بندی بخش نهم

بخش نهم، به نقد اصطلاحات و تطبیق روح با عوالم پرداخت. نقد حضرة الإمكان و فلاسفه متأخر، بر دقت در اصطلاحات و اهمیت ماده تأکید کرد. سرّ الهی، تعین ارادی، و تطبیق روح با عوالم، عمق و جامعیت سیر وجودی را نشان می‌دهند. این مفاهیم، مانند کلیدی برای گشایش درهای معرفت، راهنمای پژوهشگران در عرفان اسلامی است.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تبیین سؤالم مفاهیم عرفانی در باب سیر وجودی انسانی و صبغه‌های الهی، چارچوبی جامع برای فهم مسیر وجود انسان ارائه داد. سیر نزولی از حضرة غیب الذات تا ناسوت، با تجلی احدی و سریان وجود مطلق، روح انسانی را هدایت می‌کند. صبغه‌های حقی و خلقی، جهت‌های امکانی و وجوبی، و میثاق‌ها، هویت انسان را در این سیر شکل می‌دهند. ناسوت، بستری برای استعداد بالقوه است که نیازمند تأمل درونی است. ماده و مجرد، در کنار عوامل مادی و معنوی، هویت انسانی را تکوین می‌بخشند. اولیاء خدا، با درک میثاق‌ها، عالم را سیراب می‌کنند و نقدهایی مانند قصور بیان و هجده عالم، به فهم صحیح عرفان کمک می‌کنند. نطفه، به‌عنوان مبدأ مادی، حامل ذرات لایتناهی عوالم است و روح، در مراتب، با صبغه و هویت هر عالم ظاهر می‌شود. آیه کریم کریم «قَالُواْ بَلَىٰ» بر تأیید حضور در عالم ذر تأکید دارد. این اثر، با زبانی فاخر و علمی، دعوتی است به تأمل در شگفتی‌های وجود انسانی و جایگاه او به‌عنوان مظهر تام الهی.

امید است این نوشتار، چون نوری در مسیر معرفت، راهنمای پژوهشگران و سالکان باشد و گامی در جهت فهم عمیق‌تر معارف اسلامی بردارد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، تجلی احدی الهی چه ویژگی‌ای دارد؟

2. طبق متن درسگفتار، مفهوم «میثاق» به چه اشاره دارد؟

3. بر اساس درسگفتار، روح انسانی در عالم ناسوت چه وضعیتی دارد؟

4. متن درسگفتار درباره «حضرة الإمكان» چه می‌گوید؟

5. طبق درسگفتار، چرا انسان کامل در نهایت امر شبیه حالت هيولانی اولیه است؟

6. بر اساس درسگفتار، میثاق به معنای توقف در مقامات عرفانی است.

7. طبق متن، روح انسانی در سیر نزولی صبغه هر عالم را به خود می‌گیرد.

8. درسگفتار بیان می‌کند که علم دینی به تنهایی برای فهم صبغه عوالم کافی است.

9. بر اساس متن، انسان در عالم ناسوت فاقد فعلیت و ظهور است اما استعداد عوالم را دارد.

10. متن درسگفتار تأکید دارد که حضرة الإمكان همان ظرف مظهری و خلقی است.

11. تفاوت اصلی بین صبغه حقی و صبغه خلقی در درسگفتار چیست؟

12. چرا روح انسانی در عالم ناسوت فاقد فعلیت است؟

13. منظور از «میثاق» در سیر نزولی چیست؟

14. چرا انسان کامل در نهایت امر شبیه حالت هيولانی اولیه است؟

15. طبق درسگفتار، چرا علم دینی به تنهایی کافی نیست؟

پاسخنامه

1. از حضرة غیب الذات تا اقصی درکات جزئيه سير می‌کند

2. صدای عوالم در سیر نزولی موجودات

3. دارای صبغه همه عوالم به صورت بالقوه است

4. ظرف ظهوری که صبغه خلقی می‌گیرد

5. چون هر دو فاقد تعین و صبغه‌اند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. صبغه حقی به تجلیات الهی و مظهری مربوط است، در حالی که صبغه خلقی به ظرف ظهوری و امکانی اشاره دارد.

12. زیرا در ناسوت به حالت هيولانی و بالقوه است و تعینات کامل در آن ظاهر نشده‌اند.

13. میثاق به صدای عوالم در هر مرتبه از سیر نزولی موجودات اشاره دارد.

14. زیرا هر دو فاقد تعینات صوری‌اند؛ هيولانی در استعداد و انسان کامل در فعلیت.

15. زیرا فهم صبغه عوالم نیازمند تأمل و فشار بر استعدادهای درونی است، نه فقط مطالعه علم دینی.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده