در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 532

متن درس

 

‌بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 532)

مقدمه

جلسه 532 از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس، به قلم و بیان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و نظام‌مند مفاهیم بنیادین عرفان نظری، از جمله دائرة الوجود، مراتب سلوک، و ولايت الهی می‌پردازد. این درس‌گفتار، با تمرکز بر سیر دورانی موجودات و ارتباط آن با ظروف سه‌گانه اسلام، ایمان، و احسان، چارچوبی جامع برای تبیین رابطه عبودیت، ولايت، و ظهور الوهیت ارائه می‌دهد. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، ارجاعات به متون عرفانی نظیر منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، و تمثیلات عینی، این متن به نقد دیدگاه‌های ناصواب پرداخته و معرفت توحیدی را در مرتبه‌ای متعالی تبیین می‌کند.

بخش اول: دائرة الوجود و سیر دورانی موجودات

ماهیت دائرة الوجود

در عرفان اسلامی، وجود به دایره‌ای تشبیه شده که سیر آن دورانی و ابدی است، بی‌آنکه ایستایی یا زوایای شکسته داشته باشد. این تشبیه، به پیوستگی و ابدیت سیر وجودی از مبدأ حق به سوی خلق و بازگشت به حق اشاره دارد. به تعبیری، سیر دورانی چونان جریانی زلال است که از چشمه‌ای ازلی سرچشمه گرفته و به دریای ابدی بازمی‌گردد، بدون آنکه لحظه‌ای از حرکت بازایستد.

این مفهوم، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

«ما از آن خداييم و به سوى [مطلب حذف شد] )

سیر دورانی، برخلاف حرکت‌های افقی، عمودی، یا شکسته، فاقد زاویه و توقف است. به تشبیهی، همان‌گونه که خط منحنی در دایره با یک ترسیم پیوسته شکل می‌گیرد، سیر وجودی نیز یکپارچه و بدون انقطاع است. این دیدگاه، با مفهوم وحدت وجود در آثار ابن‌عربی، به‌ویژه در فصوص الحکم، هم‌راستاست.

درنگ: دائرة الوجود، به سیر دورانی و ابدی موجودات از حق به خلق و بازگشت به حق اشاره دارد، که فاقد ایستایی یا زوایای شکسته است.

تمایز سیر دورانی از حرکت‌های شکسته

برخلاف اشکال هندسی شکسته نظیر مربع یا مثلث، که از تجمیع خطوط منفصل پدید می‌آیند، دایره با یک حرکت پیوسته ترسیم می‌شود. این ویژگی، نشان‌دهنده طبیعت غیرایستا و غیرمحدود عالم هستی است. به تعبیری، عالم چونان کره‌ای است که هر نقطه از آن، به اعتبار عمق وجودی، با مبدأ الهی پیوند دارد. حتی اگر به عرف، از دایره سخن گفته شود، در حقیقت، این دایره به مثابه کره‌ای است که ابعاد وجودی را در بر می‌گیرد.

این تبیین، نقدی بر تصورات عرفی از عالم به‌مثابه ساختاری محدود یا ایستاست. همان‌گونه که قبر در رساله‌های فقهی به‌ظاهر مربع یا مستطیل توصیف می‌شود، اما در حقیقت مکعب است، عالم نیز از منظر عرفانی، نه دایره‌ای مسطح، بلکه کره‌ای عمیق و پویاست.

جمع‌بندی بخش اول

دائرة الوجود، به سیر دورانی و ابدی موجودات اشاره دارد که بدون توقف یا زاویه، از حق سرچشمه گرفته و به سوی او بازمی‌گردد. این سیر، با آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» تأیید شده و با دیدگاه‌های عرفانی ابن‌عربی هم‌خوانی دارد. تمایز سیر دورانی از حرکت‌های شکسته، بر پویایی و پیوستگی عالم هستی تأکید می‌کند.

بخش دوم: مراتب سلوک در ظروف سه‌گانه

تقسیم‌بندی ظروف سلوک

سلوک عرفانی، به سه ظرف اصلی تقسیم می‌شود: اسلام، ایمان، و احسان. این ظروف، به‌ترتیب، مراتب بدوی، توسط، و نهایی سلوک را در بر می‌گیرند:

  • اسلام: ظرف بدوی، که اولیای ابتدایی در آن قرار دارند. این مرتبه، به رعایت شریعت و اعمال ظاهری محدود است.
  • ایمان: ظرف توسط، که اولیای متوسط در آن سکنی دارند. این مرتبه، به معرفت باطنی و ادراک حضور الهی منتهی می‌شود.
  • احسان: ظرف نهایی، که اولیای رؤیتی در آن جای دارند. این مرتبه، به مقام «کأنک تراه» و رؤیت بی‌واسطه حق اشاره دارد.

این تقسیم‌بندی، با حدیث جبرئیل، که اسلام، ایمان، و احسان را تعریف می‌کند، و ساختار منازل السائرین هم‌راستاست. به تشبیهی، سلوک چونان سفری است که سالک از منزلگاه ابتدایی شریعت (اسلام) آغاز کرده، به سرای معرفت (ایمان) می‌رسد، و در نهایت، در کوی رؤیت و قرب الهی (احسان) آرام می‌گیرد.

درنگ: سلوک عرفانی در سه ظرف اسلام (بدو)، ایمان (توسط)، و احسان (نهایت) تقسیم می‌شود، که به‌ترتیب به شریعت، معرفت، و رؤیت الهی اشاره دارند.

درجات هر ظرف

هر یک از ظروف سه‌گانه، خود به سه درجه تقسیم می‌شود، که با ساختار منازل السائرین هم‌خوانی دارد:

ظرف اسلام

  • بدایات: فرار از شواغل بدنی، که سالک در آن از تعلقات مادی رهایی می‌جوید.
  • ابواب: توجه به مطلوب، که سالک به سوی حق متمایل می‌شود.
  • معاملات: تمکن، که سالک در عمل به شریعت استوار می‌گردد.

ظرف ایمان

  • اخلاق: اعراض روح از شواغل نفسانی، که سالک نفس را مهار می‌کند.
  • اصول: توجه به سرّ، که سالک به باطن و قلب امور راه می‌یابد.
  • اودیه: حضور معه، که سالک در وادی‌های امتحانات الهی تصفیه می‌شود.

ظرف احسان

  • احدیت توجه: تمرکز کامل بر حق، که سالک جز او را نمی‌بیند.
  • رفع ثبوت غیر: نفی هرچه غیر حق است، که سالک از دوگانگی رها می‌شود.
  • استغراق در حق: غرق شدن در ولايت الهی، که سالک به کمال قرب می‌رسد.

این ساختار، به مثابه نردبانی است که سالک از پله‌های شریعت و معرفت صعود کرده و در قله رؤیت الهی استقرار می‌یابد.

جمع‌بندی بخش دوم

مراتب سلوک در سه ظرف اسلام، ایمان، و احسان، و هر یک در سه درجه، چارچوبی نظام‌مند برای سیر سالک به سوی حق ارائه می‌دهند. این تقسیم‌بندی، با منازل السائرین و حدیث جبرئیل هم‌راستاست و بر تدریجی بودن سلوک تأکید دارد.

بخش سوم: رؤیت الهی و معرفت ثانویه

ماهیت رؤیت الهی

رؤیت الهی، که در مرتبه احسان محقق می‌شود، به معنای دیدن اشیا با خدا و در پرتو اسما و صفات الهی است. این رؤیت، معرفت ثانویه نامیده می‌شود، که پس از شهود و در آغاز ولايت حاصل می‌گردد. به تعبیری، سالک در این مرتبه، چونان با عینکی از اسما الهی به عالم می‌نگرد، که هرچه می‌بیند، مظهر حق است.

این مفهوم، با حدیث «الإحسان أن تعبد الله كأنك تراه» و آیه قرب نوافل هم‌خوانی دارد:

بِي يَسْمَعُ وَبِي يَبْصَرُ

«با من می‌شنود و با من می‌بیند» (حدیث قدسی)

درنگ: رؤیت الهی در مرتبه احسان، به معنای دیدن اشیا با خدا و در پرتو اسما الهی است، که معرفت ثانویه و آغاز ولايت را رقم می‌زند.

تمایز معرفت اولیه و ثانویه

معرفت اولیه، به دیدن اشیا به‌صورت خلقی و مستقل از حق تعلق دارد، در حالی که معرفت ثانویه، به دیدن اشیا در پرتو وجود واحد حق اشاره دارد. این تمایز، به دو نسخه خلقی و حقی تشبیه شده است: نسخه خلقی، عالم را از منظر کثرت می‌بیند، و نسخه حقی، عالم را مظهر وحدت الهی می‌داند.

به تشبیهی، معرفت اولیه چونان دیدن با چشم عادی است که اشیا را جدا از هم می‌بیند، اما معرفت ثانویه، چونان دیدن با عینک اسما الهی است که همه را در وحدت حق متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

رؤیت الهی، به‌عنوان معرفت ثانویه، در مرتبه احسان محقق شده و سالک را به ولايت رهنمون می‌کند. این رؤیت، با دیدن اشیا در پرتو اسما الهی، از معرفت خلقی متمایز شده و به وحدت وجود منتهی می‌شود.

بخش چهارم: ارتباط عبودیت، ولايت، و الوهیت

عبودیت به‌مثابه مبنای ولايت

عبودیت، بندگی خالصانه حق، مبنای ولايت است. سالک با عبودیت کامل، به ظهور الوهیت در وجود خویش نائل می‌شود. ولايت، تجلی جمع میان عبودیت و الوهیت است، که در آن، سالک مظهر اسما و صفات الهی می‌گردد. این دیدگاه، با آیه خلافت الهی در قرآن کریم هم‌راستاست:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

«و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى قرار [مطلب حذف شد] )

به تشبیهی، عبودیت چونان خاکی حاصل‌خیز است که بذر ولايت در آن می‌روید، و الوهیت، چونان خورشیدی است که این نهال را به بار می‌نشاند.

درنگ: ولايت، نتیجه عبودیت خالصانه است که به ظهور الوهیت در سالک منتهی می‌شود، و تجلی جمع اسما و صفات الهی است.

نقد ادعای ولايت بدون رؤیت

ادعای ولايت بدون رؤیت الهی، نادرست و فاقد اعتبار است. ولايت، مستلزم شهود و معرفت حق است، و کسی که به رؤیت نرسیده، نمی‌تواند عنوان ولی را بر خود نهد. این نقد، بر ضرورت صدق در ادعای مقامات عرفانی تأکید دارد. به تعبیری، ادعای ولايت بدون شهود، چونان ادعای باغبانی است که بی‌ثمر، از میوه‌های باغ سخن می‌گوید.

جمع‌بندی بخش چهارم

عبودیت، مبنای ولايت و ظهور الوهیت است، که سالک را به مقام خلافت الهی می‌رساند. نقد ادعای ولايت بدون رؤیت، بر اهمیت شهود و صدق در سلوک عرفانی تأکید می‌کند.

بخش پنجم: وادی و تصفیه باطن

ماهیت وادی در سلوک

وادی، مرحله‌ای سخت و پرچالش در ظرف ایمان است که سالک در آن، چونان شیری در مشک، بالا و پایین شده و ناخالصی‌های باطنش تصفیه می‌گردد. این مرحله، مظهر امتحانات الهی است که سالک را برای ورود به احسان آماده می‌کند. به تشبیهی، وادی چونان کوره‌ای است که طلای وجود سالک را از ناخالصی‌ها پاک می‌سازد.

در این مرحله، سالک گاه خود را در قله می‌بیند و گاه در دره، و هرچه دارد، از دین و آبرو تا هستی، در معرض ریزش قرار می‌گیرد. این تمثیل، به سختی‌های سلوک و ضرورت استقامت در برابر امتحانات الهی اشاره دارد.

درنگ: وادی، مرحله تصفیه باطن در ظرف ایمان است که سالک در آن، با امتحانات الهی، برای احسان آماده می‌شود.

تمثیل مشک و تصفیه

تمثیل مشک، به زیبایی سختی‌های وادی را نشان می‌دهد. همان‌گونه که مشک با تکان‌های پیوسته، کره را از شیر جدا می‌کند، وادی نیز با امتحانات مداوم، ناخالصی‌های باطن سالک را می‌زداید. صدای مشک، که در گذشته با خیک‌های بی‌صدا و امروز با حلب‌های پرنوا همراه است، به ناله‌های باطنی سالک در این مرحله اشاره دارد. این تمثیل، عشق و استقامت سالک را در برابر سختی‌ها متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

وادی، مرحله‌ای کلیدی در سلوک است که با تصفیه باطن، سالک را برای رؤیت الهی آماده می‌کند. تمثیل مشک، به زیبایی سختی‌ها و تحولات این مرحله را نشان می‌دهد.

بخش ششم: احسان و رؤیت بی‌واسطه

احسان به‌مثابه رؤیت دوطرفه

احسان، مرحله رؤیت بی‌واسطه حق است که سالک در آن، خدا را می‌بیند و خدا او را. این رؤیت دوطرفه، با رفع حجاب و استغراق در حق همراه است. به تشبیهی، احسان چونان آینه‌ای است که سالک در آن، چهره حق را می‌بیند و حق، چهره سالک را.

این مرحله، با آیه قرب نوافل و حدیث «الإحسان أن تعبد الله كأنك تراه» تأیید می‌شود. سالک در احسان، به مقام «لا خوفٌ عليهم ولا يحزنون» می‌رسد:

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

«آگاه باشيد كه دوستان خدا نه بيمى بر آنان است و نه [مطلب حذف شد] )

درنگ: احسان، رؤیت دوطرفه حق و سالک است که با رفع حجاب و استغراق در حق، به مقام «لا خوفٌ عليهم» منتهی می‌شود.

تمثیل پهلوان و نوچه

تمثیل پهلوان و نوچه، به قدرت اولیای احسان اشاره دارد. سالک در این مرتبه، چونان پهلوانی است که پس از عبور از وادی، از هیچ خلقی نمی‌هراسد و همه را مظهر حق می‌بیند. این تمثیل، به شجاعت و بی‌باکی اولیای خدا در برابر غیر حق اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

احسان، اوج سلوک است که با رؤیت بی‌واسطه و رفع حجاب، سالک را به قرب الهی می‌رساند. تمثیل پهلوان و نوچه، شجاعت و بی‌باکی اولیای احسان را به زیبایی نشان می‌دهد.

بخش هفتم: توحید و مراتب آن

توحید به‌مثابه فرآیند تدریجی

توحید، فرآیندی تدریجی است که در سه منزل اصلی طی می‌شود:

  • ترک طمع به خلق: سالک از تعلقات خلقی رها می‌شود.
  • ترک خود: سالک نفس خویش را نفی می‌کند.
  • ترک طمع به حق: سالک حتی از طمع به خدا آزاد می‌شود.

این مراحل، سالک را به وحدت کامل با حق می‌رساند. به تشبیهی، توحید چونان صیقل دادن آینه‌ای است که ابتدا غبار خلق، سپس غبار نفس، و در نهایت، غبار طمع را از آن می‌زداید.

درنگ: توحید، فرآیندی تدریجی با سه منزل ترک خلق، خود، و طمع به حق است که به وحدت کامل منتهی می‌شود.

نهایت توحید در عرفان

نهایت عرفان، در توحید متجلی است که سالک در آن، از هرچه غیر حق است گذشته و در حق استغراق می‌یابد. این توحید، با مراحل توحید افعالی، صفاتی، و ذاتی در عرفان نظری هم‌خوانی دارد. به تعبیری، توحید چونان ذوب شدن قطره در دریا است که سالک در آن، هویت خویش را در وجود حق می‌بازد.

جمع‌بندی بخش هفتم

توحید، نهایت سلوک عرفانی است که در سه منزل ترک خلق، خود، و طمع به حق محقق می‌شود. این فرآیند تدریجی، سالک را به وحدت کامل با حق می‌رساند.

بخش هشتم: عشق الهی و رفع طمع

عشق الهی به‌مثابه عبادت خالصانه

عشق الهی، مرحله‌ای است که سالک از هر طمعی، حتی نسبت به خدا، آزاد شده و تنها برای عشق به حق عبادت می‌کند. این عشق، با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

«تنها تو را می‌پرستيم و تنها از تو [مطلب حذف شد] )

به تشبیهی، عشق الهی چونان نسیمی است که سالک را از بند هر طمع و انتظار رها کرده و به سوی معشوق ابدی سوق می‌دهد.

درنگ: عشق الهی، عبادت خالصانه‌ای است که سالک در آن، از طمع به خدا آزاد شده و تنها برای عشق به حق عبادت می‌کند.

تمثیل گدای سر کوچه

تمثیل گدای سر کوچه، اوج عشق عرفانی را نشان می‌دهد. سالک در این مرتبه، حتی اگر خدا در مرتبه‌ای فروکاسته شود، او را عبادت می‌کند. این تمثیل، به عشق بی‌قیدوشرط به ذات حق اشاره دارد، که فراتر از مقامات ظاهری است.

جمع‌بندی بخش هشتم

عشق الهی، اوج عبادت خالصانه است که سالک را از طمع رها کرده و به «ایاک نعبد» می‌رساند. تمثیل گدای سر کوچه، عمق این عشق را به زیبایی متجلی می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

جلسه 532 مصباح الانس، با تبیین دائرة الوجود، مراتب سلوک، و ولايت الهی، چارچوبی جامع برای فهم عرفان نظری ارائه می‌دهد. اصول کلیدی این درس‌گفتار عبارت‌اند از:

  • دائرة الوجود، سیر دورانی و ابدی موجودات از حق به خلق و بازگشت به حق است.
  • سلوک در سه ظرف اسلام، ایمان، و احسان، و هر یک در سه درجه، نظام‌مند است.
  • رؤیت الهی، معرفت ثانویه‌ای است که در احسان محقق شده و به ولايت منتهی می‌شود.
  • عبودیت، مبنای ولايت و ظهور الوهیت است.
  • وادی، مرحله تصفیه باطن است که سالک را برای احسان آماده می‌کند.
  • توحید، فرآیندی تدریجی با سه منزل ترک خلق، خود، و طمع به حق است.
  • عشق الهی، عبادت خالصانه‌ای است که سالک را به «ایاک نعبد» می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، سیر موجودات چگونه توصیف شده است؟

2. طبق درسگفتار، کدام ظرف با مقام احسان مرتبط است؟

3. در درسگفتار، ولايت به چه چیزی وابسته است؟

4. کدام گروه از اولیاء در درسگفتار به رؤیت حق با چشم سر می‌رسند؟

5. بر اساس درسگفتار، معرفت ثانویه چیست؟

6. سیر دوری در درسگفتار به معنای حرکت ایستا و شكسته است.

7. اولیاء متوسط در درسگفتار به مقام رؤیت حق با چشم سر می‌رسند.

8. ولایت در درسگفتار به معنای ظهور عبودیت و الوهیت است.

9. سیر بدوی در درسگفتار به اولیاء ختمی اختصاص دارد.

10. معرفت ثانویه در درسگفتار به رؤیت اشیاء بالله پس از شهود اشاره دارد.

11. تفاوت اصلی بین سیر بدوی و سیر ختمی در درسگفتار چیست؟

12. چرا سیر موجودات در درسگفتار به صورت دوری توصیف شده است؟

13. منظور از نسخه خلقی و نسخه حقی در درسگفتار چیست؟

14. چگونه ولايت در درسگفتار با عبودیت ارتباط پیدا می‌کند؟

15. چرا اولیاء کامل در درسگفتار از خلق نمی‌هراسند؟

پاسخنامه

1. حرکتی دوری و ابدی

2. ظرف ختمی

3. عبودیت و ظهور الوهیت

4. اولیاء ختمی

5. معرفت به وجود واحد حق

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. سیر بدوی به اولیاء ابتدایی در ظرف اسلام مربوط است، در حالی که سیر ختمی به اولیاء کامل در ظرف احسان و رؤیت حق تعلق دارد.

12. زیرا سیر موجودات ابدی و بدون ایستایی است و در یک جریان مداوم از خلق به حق و بالعکس رخ می‌دهد.

13. نسخه خلقی به رؤیت اشیاء از منظر خلق و نسخه حقی به رؤیت اشیاء بالله و با اسمای الهی اشاره دارد.

14. ولایت ظهور عبودیت است و عبودیت به نوبه خود ظهور الوهیت حق تعالی است.

15. زیرا در مقام احسان، همه چیز را ظهور حق می‌بینند و از غیر حق خوفی ندارند.