در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 535

متن درس

 

سیر کمال انسانی و دائرة التمامية

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 535)

دیباچه

این نوشتار، تدوینی علمی از درس‌گفتار شماره 535 مجموعه مصباح‌الأنس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت «سیر کمال انسانی و دائرة التمامية» است. متن به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی از جمله کمال انسانی، دائرة التمامية، سیر وجودی انسان در مراتب کمال، و تمایز میان انسان کامل و غیرکامل می‌پردازد.

انسان، چونان مسافری در کاروان خلقت، از مبدأ غیب الذات به سوی مقصد کمال الهی سیر می‌کند. این نوشتار، با کاوش در مراتب این سیر و نقش دائرة التمامية، تلاش دارد تا راهی به سوی فهم حقیقت وجودی انسان گشاید، مانند ستاره‌ای که در شب تار، راهنمای سالکان است.

بخش نخست: مبانی کمال انسانی و دائرة التمامية

مفهوم دائرة التمامية و کمال انسانی

کمال انسانی، مقصدی است که عارف با تکمیل دائرة التمامية بدان دست می‌یابد. دائرة التمامية، به معنای تمامیت و جامعیت وجودی است که انسان را به مقام قرب و حضور الهی رهنمون می‌سازد. این دایره، چونان ظرفی کامل و بی‌نقص، تمامی کمالات الهی را در خود جای داده و انسان را به مظهر تام صفات و افعال حق بدل می‌کند. تکمیل این دایره، نیازمند سیر وجودی در مراتب مختلف است که انسان را از محدودیت‌های ناسوت فراتر برده و به وحدت با حق می‌رساند.

درنگ: عارف با تکمیل دائرة التمامية، به کمال انسانی و قرب الهی دست می‌یابد.

این تمامیت، مانند خورشیدی است که با طلوع خود، تمامی زوایای وجود انسانی را روشن ساخته و او را به مقامی می‌رساند که گویی تمامی عالم در او متجلی است.

سرّ آیه اعطی کل شیء خلقه

کمال انسانی، به سرّ آیه شریفه أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ (سوره طه، آیه ۵۰؛ : «[خداوند] هر چیز را آفرینش آن را داد، سپس هدایت کرد») وابسته است. این آیه، به اعطای وجود متناسب با هر مخلوق و هدایت آن به سوی کمال اشاره دارد. سرّ این آیه، در ظرفیت ذاتی انسان برای دریافت کمال و هدایت الهی نهفته است، گویی هر موجود، با خلقت خویش، بذری از کمال را در خود دارد که با هدایت الهی به شکوفایی می‌رسد.

درنگ: آیه أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ بر اعطای خلقت متناسب و هدایت به سوی کمال دلالت می‌کند.

این هدایت، مانند جریانی زلال از چشمه الهی است که هر موجود را به سوی مقصد وجودی خویش سوق می‌دهد.

استحکام فنداسیون وجودی

کمال انسانی، نیازمند فنداسیونی محکم در وجود است، مانند بنایی چندطبقه که برای تحمل وزن طبقات، به پایه‌ای استوار نیاز دارد. این فنداسیون، استحکام وجودی انسان را تضمین می‌کند تا بتواند بار سنگین کمالات الهی را بر دوش کشد. بدون این استحکام، سیر به سوی کمال، مانند ساختمانی بدون پایه، فرو می‌ریزد.

درنگ: کمال انسانی، به فنداسیونی محکم در وجود وابسته است.

این استحکام، مانند ریشه‌های تنومند درختی است که در برابر طوفان‌های عالم، استوار می‌ماند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مبانی کمال انسانی و دائرة التمامية پرداخت. دائرة التمامية، ظرفی کامل برای تجلی کمالات الهی است که عارف با تکمیل آن، به قرب الهی می‌رسد. آیه کریم أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ بر اعطای خلقت متناسب و هدایت به سوی کمال دلالت دارد، و استحکام فنداسیون وجودی، زیرساختی ضروری برای نیل به این کمال است. این مفاهیم، مانند پایه‌های بنایی استوار، چارچوبی برای فهم سیر کمال انسانی ارائه می‌دهند.

بخش دوم: ویژگی‌های انسان کامل

قرب الهی و استجماع صفات

انسان کامل، دارای ویژگی‌هایی چون قرب الهی، استجماع صفات، اقتدار عملی، و نفوذ وجودی است. قرب الهی، او را به مقامی می‌رساند که گویی در محضر حق حاضر است. استجماع صفات، به جمع‌آوری تمامی کمالات الهی در وجود او اشاره دارد، مانند آیینه‌ای که تمامی نور حق را در خود بازمی‌تاباند. اقتدار عملی و نفوذ وجودی، انسان کامل را به مظهر افعال الهی بدل می‌کند، گویی هر فعل او، جلوه‌ای از اراده حق است.

درنگ: انسان کامل، با قرب الهی، استجماع صفات، اقتدار عملی و نفوذ وجودی، مظهر تام صفات و افعال الهی است.

این ویژگی‌ها، مانند نغمه‌های هماهنگی است که در وجود انسان کامل، سمفونی عظمت الهی را به گوش عالم می‌رساند.

دور کامل و ظرف وجودی

ظرف وجودی انسان کامل، دایره‌ای کامل و بدون زوایا است. این دایره، نماد جامعیت و فقدان نقص در وجود اوست، گویی هیچ گوشه‌ای از وجودش از نور کمال خالی نیست. این جامعیت، انسان کامل را به موجودی بدل می‌کند که تمامی مراتب وجودی را در خود متجلی ساخته و با هماهنگی کامل، در مسیر الهی سیر می‌کند.

درنگ: ظرف وجودی انسان کامل، دایره‌ای کامل و بدون نقص است.

این دایره، مانند افق بی‌کرانی است که تمامی هستی را در خود جای داده و انسان کامل را به محور وحدت عالم بدل می‌سازد.

ارتباط با عالم

انسان کامل، با عالم بیگانه نیست و لمس او، لمس عالم است. او، به‌عنوان عقل کل عالم، با تمامی مراتب وجودی در ارتباط است، گویی هر ذره از هستی، با او نجوا می‌کند. این ارتباط، نتیجه سیر وجودی او در عوالم مختلف است که او را به موجودی تبدیل کرده که عالم با او بیگانه نیست و او از عالم جدا نمی‌گردد.

درنگ: انسان کامل، با عالم بیگانه نیست و لمس او، لمس عالم است.

این پیوند، مانند جریانی الهی است که انسان کامل را به قلب تپنده خلقت بدل می‌سازد.

محبوبین و محبین

انسان‌های کامل، از محبوبین تا محبین، دارای دور کامل هستند. محبوبین، در مقام قرب خاص الهی قرار دارند و محبین، در مرتبه محبت عام به حق سیر می‌کنند. این تمایز، به مراتب مختلف کمال در میان اولیاء اشاره دارد، گویی هر یک، جلوه‌ای خاص از تجلیات الهی را در خود متبلور ساخته‌اند.

درنگ: انسان‌های کامل، از محبوبین تا محبین، دارای دور کامل هستند.

این مراتب، مانند نردبانی است که هر پله‌اش، سالک را به سوی قله کمال الهی نزدیک‌تر می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی ویژگی‌های انسان کامل پرداخت. قرب الهی، استجماع صفات، اقتدار عملی و نفوذ وجودی، انسان کامل را به مظهر تام الهی بدل می‌کنند. ظرف وجودی او، دایره‌ای کامل و بدون نقص است که با عالم در پیوندی عمیق قرار دارد. محبوبین و محبین، مراتب مختلف کمال را نمایان می‌سازند. این ویژگی‌ها، مانند نوری است که وجود انسان کامل را در عالم خلقت روشن می‌سازد.

بخش سوم: محدودیت و نقص در سیر کمال

کاهش دور کامل و نقص وجودی

کاهش دور کامل، به محدودیت و نقص در وجود انسان منجر می‌شود. هرچه ظرف وجودی انسان از جامعیت کمتری برخوردار باشد، نقص بیشتری در او پدیدار می‌گردد. این نقص، انسان را از کمال دور کرده و به افول و هبوط سوق می‌دهد، گویی دایره وجودش، از حالت کامل به اشکالی ناقص بدل می‌شود.

درنگ: کاهش دور کامل، به محدودیت و نقص در وجود انسان منجر می‌شود.

این نقص، مانند سایه‌ای است که بر نور وجود انسان می‌افتد و او را از روشنایی کمال محروم می‌سازد.

هبوط فصل طینی

فصل طینی انسان، عامل هبوط اوست، نه فصل نوری. جنبه مادی (طینی) وجود انسان، او را به سوی ناسوت فرو می‌کشد، در حالی که فصل نوری، او را به سوی عوالم عالی سوق می‌دهد. این دوگانگی، انسان را در میانه نور و خاک قرار داده و هبوط، نتیجه تعلق به جنبه مادی است.

درنگ: هبوط انسان، نتیجه فصل طینی و تعلق به جنبه مادی اوست.

این هبوط، مانند سقوط قطره‌ای از اقیانوس نور به سوی خاک است که با بازگشت به مبدأ، دوباره به نور می‌پیوندد.

تفاوت احکام اولیاء

اولیاء خدا، بر اساس دور وجودی خود، احکام و اسمای متفاوتی دارند. هر ولی، مظهر اسما و احکام خاصی است که متناسب با مرتبه کمال اوست. این تنوع، جلوه‌ای از بی‌کرانگی تجلیات الهی در میان اولیاء است، گویی هر یک، نغمه‌ای خاص از سمفونی خلقت را می‌نوازد.

درنگ: اولیاء خدا، بر اساس دور وجودی، مظهر اسما و احکام متفاوت‌اند.

این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگون در تابلوی خلقت است که هر یک، زیبایی خاصی به آن می‌بخشد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به بررسی محدودیت و نقص در سیر کمال پرداخت. کاهش دور کامل، به نقص و محدودیت منجر می‌شود و فصل طینی، عامل هبوط انسان است. اولیاء خدا، با احکام و اسمای متفاوت، جلوه‌های گوناگون کمال را نمایان می‌سازند. این مفاهیم، مانند هشداری است که سالک را به ضرورت تکمیل دور کامل دعوت می‌کند.

بخش چهارم: تمامیت و مراتب کمال

برتری تمامیت بر کمال

تمامیت، که در دائرة التمامية متجلی است، مرتبه‌ای بالاتر از کمال است. کمال، به فعلیت یافتن ظرفیت‌های وجودی اشاره دارد، اما تمامیت، به جامعیت و فراگیری این کمال در تمامی مراتب وجودی دلالت می‌کند. این برتری، مانند تفاوت میان نوری که گوشه‌ای را روشن می‌کند و خورشیدی است که تمامی عالم را در بر می‌گیرد.

درنگ: تمامیت، مرتبه‌ای بالاتر از کمال است و به جامعیت وجودی اشاره دارد.

این تمامیت، مانند اقیانوسی است که تمامی نهرهای کمال را در خود جای داده و انسان را به ساحل وحدت الهی می‌رساند.

آیه اتممت علیکم نعمتی

آیه شریفه أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (سوره مائده، آیه ۳؛ : «نعمتم را بر شما تمام کردم») به تمامیت کمال الهی اشاره دارد. این آیه، تکمیل نعمت الهی را در قالب کمال انسانی نشان می‌دهد، گویی خداوند با این نعمت، انسان را به مقصد نهایی هدایت کرده است.

درنگ: آیه أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي بر تمامیت نعمت الهی و کمال انسانی دلالت دارد.

این نعمت، مانند گوهری است که در صدف وجود انسان نهاده شده و با سلوک، به درخشش می‌رسد.

شناخت دوسویه عوالم

انسان کامل، عوالم را می‌شناسد و عوالم نیز او را می‌شناسند. این شناخت دوسویه، نتیجه سیر وجودی او در مراتب مختلف است که او را با تمامی عوالم در پیوندی عمیق قرار داده است. گویی انسان کامل، مانند کتابی است که تمامی حکایت خلقت در آن نگاشته شده و عالم، خواننده این کتاب است.

درنگ: انسان کامل، عوالم را می‌شناسد و عوالم نیز او را می‌شناسند.

این شناخت، مانند گفت‌وگویی بی‌کران میان انسان و خلقت است که در آن، هیچ بیگانگی‌ای وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تبیین تمامیت و مراتب کمال پرداخت. تمامیت، مرتبه‌ای بالاتر از کمال است که به جامعیت وجودی اشاره دارد. آیه کریم أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي بر تکمیل نعمت الهی تأکید می‌کند و شناخت دوسویه عوالم، پیوند عمیق انسان کامل با خلقت را نشان می‌دهد. این مفاهیم، مانند نوری است که مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

بخش پنجم: اولیاء خدا و آزادی از ناسوت

عدم تعلق به ناسوت

اولیاء خدا، به ناسوت دل نمی‌بندند، زیرا سرمایه وجودی‌شان در عوالم دیگر است. این آزادی از قیود ناسوت، نتیجه جامعیت وجودی آنهاست که آنان را از وابستگی به یک عالم خاص رها می‌کند. گویی اولیاء، مانند پرندگانی‌اند که در آسمان بی‌کران عوالم، آزادانه پرواز می‌کنند.

درنگ: اولیاء خدا، به ناسوت دل نمی‌بندند و سرمایه‌شان در عوالم دیگر است.

این رهایی، مانند نسیمی است که اولیاء را از بند خاک به سوی افلاک می‌برد.

تک‌محصولی بودن اهل دنیا

اهل دنیا، تک‌محصولی‌اند و با از دست دادن ناسوت، نابود می‌شوند. این وابستگی صرف به ناسوت، آنان را از سرمایه‌گذاری در عوالم دیگر محروم ساخته و وجودشان را شکننده می‌کند. گویی زندگی آنان، مانند درختی است که ریشه در خاک ناسوت دارد و با خشک شدن خاک، پژمرده می‌شود.

درنگ: اهل دنیا، تک‌محصولی‌اند و با از دست دادن ناسوت، نابود می‌شوند.

این محدودیت، مانند زندانی است که دیوارهایش، انسان را از گستره بی‌کران خلقت جدا می‌کند.

سرمایه اولیاء در عوالم

اولیاء خدا، در تمامی عوالم سرمایه دارند و از فقدان ناسوت متضرر نمی‌شوند. این جامعیت، آنان را به موجوداتی بدل کرده که در هر عالم، گنجینه‌ای از کمالات دارند و هیچ محدودیتی، آنان را از سیر الهی باز نمی‌دارد.

درنگ: اولیاء خدا، در تمامی عوالم سرمایه دارند و از فقدان ناسوت متضرر نمی‌شوند.

این گستردگی، مانند دریایی است که هر موجش، گوهر کمالی را به ساحل وجود اولیاء می‌رساند.

تغافل معنوی اولیاء

اولیاء خدا، با تغافل معنوی، از توجه به ناسوت پرهیز می‌کنند. این تغافل، انصراف آگاهانه از محدودیت‌های ناسوت است تا تمرکز آنان بر عوالم عالی حفظ شود. گویی اولیاء، با بستن چشم بر ناسوت، دل به آسمان عوالم می‌گشایند.

درنگ: اولیاء خدا، با تغافل معنوی، از توجه به ناسوت پرهیز می‌کنند.

این تغافل، مانند پرده‌ای است که اولیاء را از هیاهوی ناسوت جدا ساخته و به سکوت الهی پیوند می‌دهد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به بررسی جایگاه اولیاء خدا و آزادی آنان از ناسوت پرداخت. اولیاء، با عدم تعلق به ناسوت و سرمایه‌گذاری در عوالم دیگر، از محدودیت‌های مادی رها هستند. در مقابل، اهل دنیا، با تک‌محصولی بودن، به ناسوت وابسته‌اند. تغافل معنوی اولیاء، آنان را به عوالم عالی متصل می‌کند. این مفاهیم، مانند چراغی است که تفاوت میان سیر اولیاء و اهل دنیا را روشن می‌سازد.

بخش ششم: شهود و سیر حقی انسان کامل

شهود مقامات و اطوار

انسان کامل، تمامی مقامات و اطوار را شهود می‌کند. این شهود، درک مستقیم مراتب وجودی در سیر نزولی و صعودی است که انسان کامل را به جامعیتی بی‌نظیر می‌رساند. گویی او، مانند مسافری است که تمامی منزلگاه‌های خلقت را زیارت کرده و حکایت هر یک را در دل دارد.

درنگ: انسان کامل، تمامی مقامات و اطوار را شهود می‌کند.

این شهود، مانند نوری است که تمامی زوایای خلقت را برای انسان کامل روشن می‌سازد.

حجاب ناسوت

ناسوت، به دلیل مادی بودن، حجابی بر شهود حقایق الهی ایجاد می‌کند. انسان کامل، با فراتر رفتن از این حجاب، به حقیقت عوالم دست می‌یابد. این تعالی، مانند پاره کردن پرده‌ای است که انسان را از نور حق جدا کرده است.

درنگ: ناسوت، حجابی بر شهود حقایق الهی است که انسان کامل از آن فراتر می‌رود.

این فراتر رفتن، مانند پروازی است که انسان کامل را به سوی افلاک حقیقت می‌برد.

تمحض و تشکیک

انسان کامل، به تمحض (خلوص از شرک) و تشکیک (ارتقاء وجودی) دست می‌یابد. تمحض، وجود او را از هرگونه شرک و ناخالصی پاک می‌کند، و تشکیک، او را در مراتب وجودی به سوی بالا سوق می‌دهد. این دو ویژگی، انسان کامل را به موجودی بدل می‌کنند که در مسیر الهی، بی‌وقفه ارتقا می‌یابد.

درنگ: انسان کامل، با تمحض و تشکیک، به خلوص و ارتقاء وجودی می‌رسد.

این خلوص و ارتقا، مانند جریانی زلال است که انسان کامل را به سوی چشمه حقیقت هدایت می‌کند.

سریان ذات انسان کامل

ذات انسان کامل، در تمامی مراتب و اسما سریان دارد. این سریان، نفوذ وجودی او را در عوالم مختلف نشان می‌دهد، گویی وجود او، مانند نوری است که در تمامی زوایای خلقت ساطع می‌شود.

درنگ: ذات انسان کامل، در تمامی مراتب و اسما سریان دارد.

این سریان، مانند عطری است که تمامی فضای خلقت را آکنده می‌سازد.

سیر حقی

انسان کامل، با حق سیر می‌کند. این سیر حقی، همراهی با سیر الهی است، گویی انسان کامل، مانند مسافری است که در قطار سریع‌السیر الهی، با سرعت و هماهنگی کامل به سوی مقصد می‌تازد.

درنگ: انسان کامل، با سیر حقی، همراه با حق حرکت می‌کند.

این همراهی، مانند رقصی هماهنگ با نغمه الهی است که انسان کامل را به اوج کمال می‌رساند.

حضرة الالوهية

کمال انسانی، در طور حضرة الالوهية محقق می‌شود. این مرتبه، جایی است که انسان کامل به وحدت با حق می‌رسد و تمامی محدودیت‌های وجودی را پشت سر می‌گذارد. گویی او، در این حضرة، به اقیانوس بی‌کران الوهیت پیوسته است.

درنگ: کمال انسانی، در حضرة الالوهية به تحقق می‌رسد.

این وحدت، مانند بازگشت قطره به دریا است که در آن، تمامی تمایزات در نور الهی محو می‌شود.

دوام حالات اولیاء

اولیاء خدا، در تمامی حالات (خواب، بیداری، شادی، غم) یکسان‌اند. این ثبات وجودی، نتیجه استقرار آنان در مقام قرب الهی است که هیچ تغییری در حالات ظاهری، خللی در حضور معنوی‌شان ایجاد نمی‌کند.

درنگ: اولیاء خدا، در تمامی حالات، ثبات وجودی دارند.

این ثبات، مانند کوهی است که در برابر طوفان‌های عالم، استوار می‌ماند.

عبادت مؤمن

خواب و خوراک مؤمن، عبادت است، اما عبادت عابد ممکن است شرک باشد. این تفاوت، به خلوص نیت مؤمن بازمی‌گردد که اعمال او را با حقایق الهی هماهنگ می‌کند، در حالی که عابد، ممکن است در دام شرک گرفتار شود.

درنگ: خواب و خوراک مؤمن عبادت است، اما عبادت عابد ممکن است شرک باشد.

این خلوص، مانند نوری است که اعمال مؤمن را در مسیر الهی روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به تبیین شهود و سیر حقی انسان کامل پرداخت. انسان کامل، با شهود مقامات و اطوار، از حجاب ناسوت فراتر می‌رود. تمحض و تشکیک، سریان ذات، و سیر حقی، او را به حضرة الالوهية می‌رساند. اولیاء خدا، با دوام حالات و خلوص در عبادت، مظهر کمال الهی‌اند. این مفاهیم، مانند نغمه‌ای است که عظمت انسان کامل را در خلقت می‌نوازد.

بخش هفتم: انسان غیرکامل و انقطاع در سیر

انقطاع در دور غیرکامل

عدم تکمیل دائرة التمامية، به انقطاع در برخی مراتب سیر منجر می‌شود. این انقطاع، انسان غیرکامل را از رسیدن به کمال بازمی‌دارد و وجود او را در مراتب ناقص متوقف می‌کند. گویی دایره وجودش، به جای کامل بودن، شکسته و ناتمام مانده است.

درنگ: عدم تکمیل دائرة التمامية، به انقطاع در سیر کمال منجر می‌شود.

این انقطاع، مانند پلی شکسته است که سالک را از عبور به سوی مقصد بازمی‌دارد.

مثال رگه‌های طلا و خاک

انسان غیرکامل، مانند کوهی است با رگه‌های طلا یا خاک. این تشبیه، به تنوع و ناهمگونی کمالات در وجود او اشاره دارد. برخی انسان‌ها، مانند کوهی از خاک‌اند که رگه‌ای از طلا در آن نهفته است، و برخی دیگر، کوهی از طلا که رگه‌ای از خاک در آن آشکار است. این تنوع، پیچیدگی وجودی انسان غیرکامل را نشان می‌دهد.

درنگ: انسان غیرکامل، مانند کوهی با رگه‌های طلا یا خاک است.

این ناهمگونی، مانند تابلویی است که رنگ‌های گوناگون در آن، به جای هماهنگی، آشوب ایجاد کرده‌اند.

تأثیر عوامل وجودی

عوامل مادی مانند لقمه، نطفه، قبله، و رزق، در کمالات انسان غیرکامل مؤثرند. این عوامل، به دلیل تأثیر بر وجود مادی، در سیر کمال او نقش دارند و می‌توانند مسیر او را به سوی خیر یا شر هدایت کنند.

درنگ: لقمه، نطفه، قبله، و رزق، در کمالات انسان غیرکامل مؤثرند.

این تأثیرات، مانند نسیمی است که گاه گل‌ها را می‌شکفاند و گاه خارها را پراکنده می‌کند.

نسبت مقطوعة در سیر

کمالات انسان غیرکامل، به نسبت مقطوعة سیر او وابسته است. میزان پیشرفت در سیر وجودی، تعیین‌کننده میزان کمال اوست. این نسبت، مانند خط‌کشی است که فاصله طی‌شده را از باقی‌مانده مسیر می‌سنجد.

درنگ: کمالات انسان غیرکامل، به نسبت مقطوعة سیر او وابسته است.

این تناسب، مانند ترازویی است که وزن کمالات انسان را در برابر مسیر باقی‌مانده می‌سنجد.

تأثیر اجداد و زمینه‌ها

زمینه‌های اجدادی، مانند دعا، نفرین، و لقمه، در وجود انسان غیرکامل مؤثرند. این زمینه‌ها، به‌صورت نهفته، هویت و سیر او را شکل می‌دهند، گویی هر انسان، بار سنگین گذشته خویش را بر دوش می‌کشد.

درنگ: زمینه‌های اجدادی، مانند دعا و نفرین، در وجود انسان غیرکامل مؤثرند.

این تأثیرات، مانند ریشه‌هایی است که از خاک گذشته، وجود انسان را تغذیه یا مسموم می‌کنند.

نوسانات وجودی

انسان غیرکامل، روزبه‌روز متفاوت است و تحت تأثیر زمینه‌های اجدادی قرار می‌گیرد. این نوسانات، نتیجه تأثیرات مختلف در وجود اوست که او را در مسیری ناپایدار قرار می‌دهد. گویی وجود او، مانند دریایی است که هر روز، موجی جدید در آن برمی‌خیزد.

درنگ: انسان غیرکامل، روزبه‌روز متفاوت است و تحت تأثیر اجداد قرار می‌گیرد.

این ناپایداری، مانند سایه‌روشن‌هایی است که وجود انسان غیرکامل را در نوسان نگه می‌دارد.

نقش دعا و صلوات

دعا و صلوات، مانند سوهانی، زمینه‌های منفی را صیقل می‌دهند. این اعمال معنوی، اثرات منفی گذشته را خنثی کرده و وجود انسان را پالایش می‌کنند، گویی با هر ذکر، لایه‌ای از زنگار وجود زدوده می‌شود.

درنگ: دعا و صلوات، زمینه‌های منفی را صیقل داده و وجود را پالایش می‌کنند.

این پالایش، مانند جلا دادن گوهری است که در خاک وجود، پنهان مانده است.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، به بررسی انسان غیرکامل و انقطاع در سیر او پرداخت. عدم تکمیل دائرة التمامية، به انقطاع منجر می‌شود و انسان غیرکامل، مانند کوهی با رگه‌های طلا و خاک است. عوامل مادی، زمینه‌های اجدادی، و نوسانات وجودی، سیر او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. دعا و صلوات، با پالایش وجود، راه را برای کمال هموار می‌کنند. این مفاهیم، مانند آیینه‌ای است که نقص‌های انسان غیرکامل را نمایان می‌سازد.

بخش هشتم: مبدأ سلوک و شهود وحدت

شهود وجود واحد

سیر کمال، از شهود وجود واحد و رویت اشیاء بالله آغاز می‌شود. این شهود، مبدأ سلوک عرفانی است که انسان را به درک وحدت الهی هدایت می‌کند. گویی سالک، با این شهود، پرده کثرت را کنار زده و نور وحدت را می‌بیند.

درنگ: سیر کمال، از شهود وجود واحد و رویت اشیاء بالله آغاز می‌شود.

این شهود، مانند کلیدی است که درهای معرفت الهی را به روی سالک می‌گشاید.

تمرین رویت بالله

انسان باید اشیاء را با معیار خدا سنجیده و تمرین کند. این تمرین، شهود الهی را تقویت کرده و سالک را به سوی حق نزدیک‌تر می‌کند. گویی هر بار که اشیاء را با معیار الهی می‌سنجد، گامی به سوی کمال برمی‌دارد.

درنگ: انسان باید با تمرین رویت بالله، اشیاء را با معیار خدا بسنجد.

این تمرین، مانند تراش دادن گوهری است که با هر ضربه، درخشش بیشتری می‌یابد.

اتصال به نهر الهی

وجود انسان باید به نهر الهی، مانند قرآن کریم، دعا، و خیر، متصل شود. این اتصال، از راکد شدن وجود و تبدیل آن به باتلاق جلوگیری می‌کند. گویی وجود انسان، مانند حوضی است که تنها با اتصال به نهر زلال، پویا و زنده می‌ماند.

درنگ: وجود انسان باید به نهر الهی متصل شود تا از رکود جلوگیری کند.

این اتصال، مانند جریانی است که وجود انسان را از خشکی به سوی طراوت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، به مبدأ سلوک و شهود وحدت پرداخت. شهود وجود واحد و رویت اشیاء بالله، آغازگر سیر کمال است. تمرین رویت بالله و اتصال به نهر الهی، سالک را در مسیر پویایی معنوی قرار می‌دهد. این مفاهیم، مانند بذری است که در خاک وجود انسان کاشته شده و با مراقبت، به درختی تنومند بدل می‌شود.

بخش نهم: نقص سیر و انسان حیوانی

انواع نقص سیر

نقص سیر، به دو نوع تقسیم می‌شود: نقص قبل استیفاء سیر و نقص متوسطین. نقص قبل استیفاء، به محدودیت‌های ذاتی برخی انسان‌ها پیش از آغاز سلوک اشاره دارد، و نقص متوسطین، به توقف در میانه سیر کمال دلالت می‌کند. این تقسیم‌بندی، موانع مختلف سلوک را روشن می‌سازد.

درنگ: نقص سیر، به دو نوع قبل استیفاء سیر و نقص متوسطین تقسیم می‌شود.

این موانع، مانند سنگ‌هایی است که در مسیر رودخانه سلوک، جریان را مختل می‌کنند.

انسان حیوانی

برخی انسان‌ها، به دلیل نقص قبل استیفاء سیر، انسان حیوانی‌اند. این افراد، به دلیل محدودیت‌های وجودی، به مرتبه حیوانیت نزدیک‌اند و از ظرفیت‌های متعالی انسانی محروم مانده‌اند. گویی وجود آنان، در مراتب پایین خلقت متوقف شده است.

درنگ: انسان حیوانی، به دلیل نقص قبل استیفاء سیر، به حیوانیت نزدیک است.

این مرتبه، مانند خاکی است که بذر کمال در آن ریشه ندوانیده و به جای گل، خار روییده است.

غریب المخرج بودن

برخی انسان‌ها و حیوانات، غریب المخرج‌اند و می‌توانستند جای یکدیگر باشند. این نزدیکی در مراتب وجودی، مرز باریکی میان انسان و حیوان را نشان می‌دهد که گاه با اندک تفاوتی، جابه‌جا می‌شود. گویی خلقت، در این موجودات، بازی ظریفی از تقدیر را به نمایش گذاشته است.

درنگ: برخی انسان‌ها و حیوانات، غریب المخرج‌اند و می‌توانستند جای یکدیگر باشند.

این نزدیکی، مانند دو راهی است که با یک گام، مقصدی متفاوت را رقم می‌زند.

خطر معاشرت با غریب المخرج

معاشرت با انسان‌های غریب المخرج خطرناک است، زیرا تأثیرات منفی آنان می‌تواند سلوک را مختل کند. این هشدار، به ضرورت انتخاب معاشران مناسب در مسیر کمال تأکید دارد، گویی سالک باید از نزدیکی به سرچشمه‌های آلوده پرهیز کند.

درنگ: معاشرت با انسان‌های غریب المخرج، سلوک را به خطر می‌اندازد.

این خطر، مانند نزدیکی به آتشی است که گاه، ناخواسته دامن سالک را می‌گیرد.

حجج الهی

هر موجود، اعم از انسان یا حیوان، به میزان ظرفیتش، حجت الهی است. این اصل، به عدالت الهی در توزیع ظرفیت‌ها اشاره دارد، گویی هر موجود، با وجود خود، نشانه‌ای از حکمت حق است.

درنگ: هر موجود، به میزان ظرفیتش، حجت الهی است.

این حجت، مانند امضایی الهی است که بر پیشانی هر موجود نقش بسته است.

جمع‌بندی بخش نهم

بخش نهم، به بررسی نقص سیر و انسان حیوانی پرداخت. نقص سیر، به دو نوع قبل استیفاء و متوسطین تقسیم می‌شود. انسان حیوانی و غریب المخرج، مراتب پایین وجودی را نشان می‌دهند. خطر معاشرت با این افراد و نقش هر موجود به‌عنوان حجت الهی، چارچوبی برای فهم موانع سلوک ارائه می‌دهند. این مفاهیم، مانند هشداری است که سالک را به مراقبت در مسیر کمال دعوت می‌کند.

بخش دهم: مخاطرات سلوک و دعای انبیاء

مخاطره جنت نعیم

حتی جنت نعیم نیز در مخاطره است و ممکن است انسان را به سوی پایین بکشد. تعلق به نعمت‌های ظاهری، می‌تواند مانع سلوک شود و سالک را از مسیر کمال منحرف کند. گویی جنت نعیم، مانند دام زیبایی است که گاه، سالک را در خود گرفتار می‌کند.

درنگ: جنت نعیم، به دلیل تعلقات، ممکن است مانع سلوک شود.

این مخاطره، مانند سرابی است که سالک را از چشمه حقیقت دور می‌کند.

دعای ابراهیم

دعای حضرت ابراهیم در آیه شریفه رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (سوره شعراء، آیه ۸۳؛ : «پروردگارا، به من حکمت عطا کن و مرا به شایستگان ملحق فرما») به طمع کمال و پیوستن به صالحین اشاره دارد. این دعا، اشتیاق متعالی انبیاء به حکمت و کمال را نشان می‌دهد.

درنگ: دعای رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ اشتیاق به حکمت و کمال را نشان می‌دهد.

این اشتیاق، مانند شعله‌ای است که دل ابراهیم را به سوی نور الهی سوق می‌دهد.

ورثة جنة النعیم

درخواست وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (سوره شعراء، آیه ۸۵؛ : «و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار ده») به طلب میراث معنوی اشاره دارد. این دعا، به جایگاه ویژه انبیاء در طلب کمالات معنوی دلالت می‌کند.

درنگ: دعای وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ به طلب میراث معنوی اشاره دارد.

این طلب، مانند گوهری است که در دل دعای ابراهیم، برای نسل‌های آینده به ودیعه نهاده شده است.

الحاقی بودن ابراهیم

حضرت ابراهیم، به دلیل الحاقی بودن، چنین دعاهایی می‌کند. الحاقی بودن، به پیوستگی او با صالحین و طلب کمال اشاره دارد، گویی او، مانند ستاره‌ای است که در آسمان صالحین، به دنبال جایگاه خویش می‌گردد.

درنگ: ابراهیم، به دلیل الحاقی بودن، دعای حکمت و پیوستن به صالحین می‌کند.

این پیوستگی، مانند نخی است که ابراهیم را به سلسله نورانی صالحین متصل می‌کند.

فضل انبیاء

آیه شریفه فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ (سوره بقره، آیه ۲۵۳؛ : «برخی را بر برخی برتری دادیم») به تفاوت مراتب انبیاء اشاره دارد. این تنوع، به مراتب مختلف کمال و فضیلت در میان انبیاء دلالت می‌کند.

درنگ: آیه فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ بر تفاوت مراتب انبیاء دلالت دارد.

این تفاوت، مانند نغمه‌های گوناگونی است که هر یک، جلوه‌ای از حقیقت الهی را می‌نوازد.

جمع‌بندی بخش دهم

بخش دهم، به بررسی مخاطرات سلوک و دعای انبیاء پرداخت. جنت نعیم، به دلیل تعلقات، ممکن است مانع سلوک شود. دعای حضرت ابراهیم، اشتیاق به حکمت و میراث معنوی را نشان می‌دهد. الحاقی بودن او و تفاوت مراتب انبیاء، جایگاه ویژه انبیاء در سلوک را روشن می‌سازد. این مفاهیم، مانند آیینه‌ای است که عظمت انبیاء و خطرات سلوک را بازمی‌تاباند.

نعت‌گیری نهایی

این نوشتار، با تبیین مفاهیم عمیق عرفانی از درس‌گفتار شماره 535 مصباح‌الأنس، چارچوبی جامع برای فهم سیر کمال انسانی و دائرة التمامية ارائه داد. دائرة التمامية، ظرفی کامل برای تجلی کمالات الهی است که انسان را به قرب و وحدت با حق می‌رساند. آیه کریم أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ بر اعطای خلقت متناسب و هدایت به سوی کمال دلالت دارد، و آیه أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي تمامیت نعمت الهی را نشان می‌دهد. انسان کامل، با قرب الهی، استجماع صفات، و سریان ذات، مظهر تام الهی است و با سیر حقی، در حضرة الالوهية به کمال می‌رسد. اولیاء خدا، با آزادی از ناسوت و تغافل معنوی، در عوالم سرمایه دارند، در حالی که اهل دنیا، تک‌محصولی‌اند. انسان غیرکامل، با انقطاع در سیر و تأثیر عوامل مادی و اجدادی، از کمال دور می‌ماند. شهود وجود واحد، تمرین رویت بالله، و اتصال به نهر الهی، مبدأ سلوک عرفانی‌اند. نقص سیر، انسان حیوانی و غریب المخرج را پدید می‌آورد که معاشرت با آنها خطرناک است. دعای حضرت ابراهیم در آیات رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا و وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ اشتیاق به کمال را نشان می‌دهد. این اثر، دعوتی است به تأمل در شگفتی‌های سیر کمال انسانی و جایگاه او به‌عنوان مظهر تام الهی.

امید است این نوشتار، چون نوری در مسیر معرفت، راهنمای پژوهشگران و سالکان باشد و گامی در جهت فهم عمیق‌تر معارف اسلامی بردارد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، انسان کامل به چه چیزی دست می‌یابد؟

2. بر اساس درسگفتار، چه عاملی باعث حبوط انسان کامل در ظرف طینی می‌شود؟

3. در درسگفتار، اولیای خدا در چه حالتی از غفلت و انقطاع مصون‌اند؟

4. طبق درسگفتار، ویژگی انسان کامل در شهود چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، نقص سیر به چند دسته تقسیم می‌شود؟

6. طبق درسگفتار، انسان کامل در همه عوالم ناشناخته است و عوالم او را نمی‌شناسند.

7. اولیای خدا در ظرف ناسوت به دلیل تغافل معنوی از بسیاری امور غفلت می‌کنند.

8. بر اساس درسگفتار، انسان کامل در ظرف طینی به دلیل فصل نوری حبوط می‌کند.

9. انسان‌های غیر کامل در درسگفتار ممکن است تحت تأثیر لقمه، نطفه و وراثت باشند.

10. طبق درسگفتار، کمال انسانی تنها در ناسوت محقق می‌شود.

11. تفاوت انسان کامل و غیر کامل در درسگفتار چیست؟

12. چرا اولیای خدا در درسگفتار به ناسوت دل نمی‌بندند؟

13. منظور از تمحض و تشکیک در درسگفتار چیست؟

14. چگونه شهود وجود واحد در درسگفتار به کمال انسانی منجر می‌شود؟

15. چرا نقص سیر در برخی انسان‌ها در درسگفتار به حیوانیت نزدیک است؟

پاسخنامه

1. دور کامل وجودی و قرب الهی

2. فصل طینی و محدودیت ظرف

3. وقتی در طور حضرة الوهیه‌اند

4. عمومیت شهود در تمام مقامات و اطوار

5. دو دسته

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. انسان کامل دارای دور کامل وجودی و قرب الهی است، در حالی که انسان غیر کامل دچار انقطاع و محدودیت ظرف می‌شود.

12. زیرا سرمایه وجودی آن‌ها در همه عوالم گسترده است و محدود به ناسوت نیست.

13. تمحض به معنای محض الحقیه و فقدان شرک، و تشکیک به معنای ارتقای وجودی بدون افول است.

14. شهود وجود واحد و رویت اشیا بالله انسان را به مرتبه کمال الهی در طور انسانی می‌رساند.

15. زیرا این افراد قبل از استیفای سیر کامل، در سنخ حیوانی باقی می‌مانند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده