در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 536

متن درس

 

مراتب وجودی انسان و اشراف اولیای کامل

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 536)

مقدمه: درآمدی بر مراتب وجودی و سیر کمالی انسان

عرفان اسلامی، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، به تبیین مراتب وجودی انسان و سیر او در مسیر کمال الهی پرداخته است. درس‌گفتار شماره 536 از مجموعه «مصباح الأنس»، برگرفته از سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی عمیق و فلسفی، به بررسی تقسیم‌بندی انسان‌ها به سه مرتبه انسان کامل، متوسطین و ردی‌ها، و جایگاه اشراف اولیای الهی بر این مراتب می‌پردازد.

محور اصلی این درس‌گفتار، تبیین مراتب وجودی انسان، نقش اولیای کامل در هدایت خلق، و نقد برخی نسبت‌های بی‌اساس، مانند ارتباط مراتب وجودی با دور قمر، است. با تأکید بر اشراف وجودی انسان کامل و پویایی عالم هستی، این متن دعوتی است برای تأمل در حقیقت انسان و جایگاه او در نظام الهی، آن‌گونه که ستاره‌ای در آسمان شب، راه را به رهپویان نشان می‌دهد.

بخش نخست: مراتب وجودی انسان و تقسیم‌بندی کمالی

سه مرتبه وجودی: انسان کامل، متوسطین و ردی‌ها

عرفان نظری، انسان‌ها را بر اساس مراتب وجودی و سلوکی به سه دسته تقسیم می‌کند: انسان کامل، متوسطین و ردی‌ها. انسان کامل، که دارای دور کمالی کامل در سیر نزولی و صعودی است، مظهر تام اسما و صفات الهی است. این گروه، چونان چشمه‌ای زلال، نور الهی را بی‌هیچ حجابی بازمی‌تابانند. متوسطین، که به بخشی از کمال دست یافته‌اند، اما دور کامل را طی نکرده‌اند، در مرتبه‌ای میانی قرار دارند. آنان، مانند ابرهایی‌اند که گاه نور خورشید را منعکس می‌کنند و گاه در سایه تعینات خلقی فرومی‌روند. ردی‌ها، که در ظرف افول و محرومیت از کمال قرار دارند، تحت سیطره تعینات مادی‌اند و با آیه شریفه خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰٓ أَبْصَٰرِهِمْ غِشَٰوَةٌۭ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره: [مطلب حذف شد] گوش‌هایشان مهر نهاده و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است و برایشان عذابی بزرگ است». این گروه، مانند رودی است که در سنگلاخ‌ها از مقصد اصلی خود منحرف می‌شود.

این تقسیم‌بندی، نه تنها مراتب قرب و بُعد انسان‌ها را آشکار می‌سازد، بلکه چارچوبی برای درک سیر وجودی و نقش هر مرتبه در نظام الهی ارائه می‌دهد. انسان کامل، به دلیل اتصال به سرّ احدی، مصدر هدایت است، در حالی که متوسطین در نوسان میان حق و خلق‌اند و ردی‌ها در معرض محرومیت از لطف الهی قرار دارند.

درنگ: انسان‌ها به سه مرتبه انسان کامل (دارای دور کمالی کامل)، متوسطین (دارای قسطی از کمال) و ردی‌ها (محروم از کمال) تقسیم می‌شوند. انسان کامل مصدر هدایت، متوسطین در مرتبه میانی، و ردی‌ها در ظرف افول‌اند.

رابطه معکوس کمیت و کیفیت در مراتب وجودی

یکی از اصول بنیادین در مراتب وجودی، رابطه معکوس میان کمیت و کیفیت است. هرچه مرتبه وجودی بالاتر می‌رود، کیفیت افزایش یافته و تعداد افراد کاهش می‌یابد. این مفهوم، مانند کلاس درسی است که در آن، با افزایش نمره (کیفیت)، تعداد دانش‌آموزان (کمیت) کاهش می‌یابد: نمره بیست به تعداد اندکی اختصاص دارد، در حالی که نمره‌های پایین‌تر، فراوان‌ترند. در مراتب وجودی نیز، انسان‌های کامل به دلیل کمال وجودی، اندک‌اند، در حالی که متوسطین و ردی‌ها، به دلیل نقص در کمال، فراوان‌ترند. این رابطه، مانند ترازویی است که با بالا رفتن یک کفه (کیفیت)، کفه دیگر (کمیت) پایین می‌آید.

این اصل، نه تنها تفاوت‌های وجودی انسان‌ها را روشن می‌سازد، بلکه نشان‌دهنده نظم الهی در خلقت است که در آن، کمال با محدودیت کمی همراه است و نقص با فراوانی. همان‌گونه که در طبیعت، گوهرهای نایاب ارزشمندتر از سنگ‌های فراوان‌اند، انسان‌های کامل نیز به دلیل نایابی، ارزش وجودی بیشتری دارند.

درنگ: در مراتب وجودی، هرچه کیفیت بالاتر می‌رود، کمیت کاهش می‌یابد و بالعکس. انسان‌های کامل به دلیل کمال وجودی اندک‌اند، در حالی که متوسطین و ردی‌ها فراوان‌ترند.

نقص متوسطین: عدم تکمیل دور کمالی

متوسطین، که در مرتبه‌ای میانی قرار دارند، به بخشی از کمال دست یافته‌اند، اما فاقد دور کامل وجودی‌اند. نقص آن‌ها، در عدم تکمیل سیر کمالی است که مانع از رسیدن به مقام انسان کامل می‌شود. این گروه، مانند کمان‌دارانی‌اند که وتر و کمان در دست دارند، اما دایره کامل را ترسیم نکرده‌اند. عبارت «و نقص یختص بالمتوسطین الذین حصل لهم قسط ما من الکمال ولکن لم یتم لهم الامر» به این نقص اشاره دارد، که متوسطین، با وجود بهره‌مندی از قسطی از کمال، به تمامیت دور نرسیده‌اند.

این نقص، مانند درختی است که شاخ و برگ دارد، اما هنوز به بار کامل ننشسته است. متوسطین، در مسیر سلوک پیشرفت کرده‌اند، اما به مقام لاتعین یا فناء فی الله نرسیده‌اند. این مرتبه، فرصتی برای رشد است، اما نیازمند تلاش و هدایت برای تکمیل دور کمالی است.

درنگ: نقص متوسطین در عدم تکمیل دور کمالی است. آنان به قسطی از کمال دست یافته‌اند، اما فاقد تمامیت وجودی انسان کامل‌اند.

بخش دوم: اشراف اولیای کامل بر مراتب وجودی

جایگاه انسان کامل: مصدر هدایت و اشراف وجودی

انسان کامل، که در عرفان اسلامی با عناوینی چون امام، نبی یا ولی شناخته می‌شود، به دلیل کمال وجودی، بر مراتب وجودی انسان‌ها و احکام آن‌ها اشراف دارد. این اشراف، نه قراردادی و نه انتخابی، بلکه وجودی است. انسان کامل، چونان خورشیدی است که نورش بر همه آینه‌ها می‌تابد و حقیقت هر موجود را آشکار می‌سازد. او به اوصاف حقی (صفات الهی) و خلقی (صفات مخلوقات) متصف است و از این‌رو، قادر به شناخت کامل موجودات، مراتب، اسما و رب آن‌هاست.

این جایگاه، با عناوینی چون «مجتبی»، «مرتضی» و «مصطفی» توصیف می‌شود که به انتخاب الهی و کمال وجودی انسان کامل اشاره دارند. همان‌گونه که باغبانی ماهر، هر شاخه و برگ را می‌شناسد و نیازهای آن را برآورده می‌کند، انسان کامل نیز مراتب وجودی خلق را می‌شناسد و هدایت آن‌ها را بر عهده دارد.

درنگ: انسان کامل، به دلیل اتصاف به اوصاف حقی و خلقی، بر مراتب وجودی و احکام خلق اشراف دارد. این اشراف، وجودی و غیرقراردادی است.

شناخت اوصاف حقی و خلقی توسط انسان کامل

انسان کامل، به دلیل اتصاف به اوصاف طرفین (حقی و خلقی)، قادر به شناخت نسبت موجودات به حق و خلق است. صفات حقی، که با صفت شمسی (نورانی و فیاض) توصیف می‌شوند، به اسما و صفات الهی اشاره دارند، در حالی که صفات خلقی، با صفت قمری (مستنیر و مستفید) توصیف می‌شوند، به استعدادها و تعینات مخلوقات اشاره می‌کنند. انسان کامل، مانند آینه‌ای است که هم نور خورشید را بازمی‌تاباند و هم تصویر اشیا را نشان می‌دهد. او حق را با اسمای الهی و خلق را با استعدادهای وجودی‌شان می‌شناسد.

این شناخت، مانند دانش پزشکی است که هم بیماری را تشخیص می‌دهد و هم درمان را تجویز می‌کند. انسان کامل، با شناخت احکام و اسباب مراتب وجودی، هدایت خلق را به سوی کمال الهی بر عهده دارد.

درنگ: انسان کامل، با اتصاف به اوصاف حقی (شمسی) و خلقی (قمری)، نسبت موجودات به حق و خلق را می‌شناسد و هدایت آن‌ها را بر عهده دارد.

نقش اسمای ربانی در تربیت موجودات

هر موجود، مظهر اسمی خاص از اسمای الهی است که رب او را تربیت می‌کند. این اسما، مانند نگهبانانی‌اند که خداوند برای هدایت و تربیت خلق گمارده است، چنان‌که در قرآن کریم آمده: يُرْسِلْ عَلَيْكُمْ [مطلب حذف شد] است. انسان کامل، به دلیل تحقق به سرّ جامع میان اسمای حقی و خلقی، احکام و خصوصیات هر موجود را می‌شناسد و نقش تربیتی اسمای ربانی را در سیر وجودی خلق درک می‌کند.

این اصل، مانند تمثیل باغی است که هر گیاهش با آبی خاص سیراب می‌شود. انسان کامل، با شناخت اسمای ربانی، هر موجود را به سوی کمال خاص خود هدایت می‌کند.

درنگ: هر موجود، مظهر اسمی خاص از اسمای الهی است که رب او را تربیت می‌کند. انسان کامل، با شناخت این اسما، هدایت خلق را بر عهده دارد.

بخش سوم: نقد برداشت‌های نادرست از مراتب وجودی

نقد نسبت دادن مراتب وجودی به دور قمر

یکی از برداشت‌های نادرست، نسبت دادن مراتب وجودی انسان به دور قمر (۲۸ روز) و دور سموات (۲۸ هزار سال) است. این ادعا، که دور وجودی انسان بر ۲۸ مرتبه سوار است، فاقد مبنای علمی و قرآنی است و به شدت مورد نقد قرار گرفته است. دور قمر، که ۲۸ روز و خرده‌ای است، و دور سموات، که به‌صورت فرضی ۲۸ هزار سال دانسته شده، هیچ ارتباط منطقی با مراتب وجودی انسان ندارد. این نسبت، مانند بافتن رشته‌ای خیالی است که هیچ تار و پودی در واقعیت ندارد.

این نقد، بر لزوم استناد به منابع معتبر و پرهیز از گمانه‌زنی‌های بی‌اساس تأکید دارد. همان‌گونه که نمی‌توان حرکت ستارگان را با حرکت قلب انسان یکی دانست، مراتب وجودی نیز نمی‌توانند به اعداد نجومی تقلیل یابند.

درنگ: نسبت دادن مراتب وجودی انسان به دور قمر (۲۸ روز) و سموات (۲۸ هزار سال) فاقد مبنای علمی و قرآنی است و مورد نقد قرار دارد.

نقد مفهوم ثوابت و پویایی عالم

مفهوم ثوابت (ستارگان ثابت) نیز مورد نقد قرار گرفته و تأکید شده که در عالم هستی، هیچ‌چیز ثابت نیست و همه در سیر و حرکت‌اند. این دیدگاه، با آیه شریفه كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِى [مطلب حذف شد] کاری است» است، هم‌خوانی دارد. عالم، مانند رودی است که بی‌وقفه جاری است و هیچ‌گاه در یک نقطه نمی‌ایستد. تصور ثوابت، ناشی از محدودیت نگاه انسانی است که حرکت‌های عظیم را ثابت می‌پندارد.

این نقد، به پویایی عالم هستی و رد تصورات سنتی از ثوابت نجومی اشاره دارد. در عرفان اسلامی، حرکت و سیر، ویژگی ذاتی عالم است و هر موجود، در مسیر کمال خود در جریان است.

درنگ: هیچ‌چیز در عالم ثابت نیست و همه در سیر و حرکت‌اند. مفهوم ثوابت، با پویایی عالم و آیه «كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ» ناسازگار است.

نقد برداشت نادرست از مفهوم جهنم و بهشت

تصور رایج از پر بودن جهنم و فراوانی اهل آن، مورد نقد قرار گرفته و تأکید شده که جهنمیان بسیار اندک‌اند. جهنم، مظهر حرص و طمع اهل دنیاست که هرگز سیر نمی‌شود، در حالی که بهشت، مظهر گشایش و بلندطبعی است و سخنی از کمیت ندارد. این اصل، مانند تفاوت میان دریایی است که هرچه در آن ریزند، پر نمی‌شود، و باغی که بی‌نیاز از ستایش، گل‌هایش را می‌افشاند.

این نقد، با تأکید بر حکمت الهی، نشان می‌دهد که خلقت خداوند به گونه‌ای نیست که اکثریت به سوی شقاوت روند. همان‌گونه که معلم حکیم، شاگردان را به سوی موفقیت هدایت می‌کند، خداوند نیز خلق را به سوی سعادت رهنمون می‌سازد.

درنگ: جهنم، مظهر حرص و بهشت، مظهر گشایش است. تصور پر بودن جهنم نادرست است، زیرا حکمت الهی اقتضای سعادت اکثریت را دارد.

نقد تفسیر نادرست از «ذرأنا لجهنم»

برداشت نادرست از آیه شریفه وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ ٱلْجِنِّ [مطلب حذف شد] جن و انس را برای جهنم آفریده‌ایم» است، مورد انتقاد قرار گرفته است. واژه «ذرأنا» به معنای خلقت با اختیار است، نه جبر برای جهنم. این آیه، به آماده‌سازی شرایط برای انتخاب آزادانه انسان اشاره دارد، نه آفرینش برای شقاوت. این تفسیر، مانند خواندن نقشه‌ای است که راه‌های متعدد را نشان می‌دهد، اما مقصد را به انتخاب مسافر وا می‌گذارد.

این نقد، بر اهمیت فهم دقیق لغات قرآنی و پرهیز از تفاسیر سطحی تأکید دارد. شناخت معانی واژگان، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

درنگ: واژه «ذرأنا» در آیه «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ» به خلقت با اختیار اشاره دارد، نه جبر برای جهنم. تفسیر نادرست این آیه مورد نقد است.

بخش چهارم: نقش متوسطین در تعیین سرنوشت جامعه

تأثیر اکثریت متوسطین بر جامعه

متوسطین، به دلیل فراوانی، تعیین‌کننده وضعیت جامعه‌اند. مشکلات جامعه، مانند خانه‌نشینی امیرالمؤمنین (ع)، نتیجه نقص در اکثریت متوسطین است، نه صرفاً عملکرد افراد خاص مانند معاویه. این اصل، مانند جریانی است که مسیر رودخانه را تعیین می‌کند: اگر آب زلال باشد، رود پاک می‌ماند، اما اگر گل‌آلود شود، مسیر را تیره می‌سازد.

جامعه‌ای که اکثریت آن به کمال گرایش داشته باشد، تحت هدایت اولیای الهی به سعادت می‌رسد، اما نقص در متوسطین، مانع تحقق این کمال می‌شود. این دیدگاه، بر مسئولیت جمعی در تعیین سرنوشت جامعه تأکید دارد.

درنگ: متوسطین، به دلیل فراوانی، تعیین‌کننده وضعیت جامعه‌اند. مشکلات جامعه، نتیجه نقص در اکثریت است، نه صرفاً عملکرد افراد خاص.

غیبت امام زمان (عج): فرصتی برای پختگی امت

غیبت امام زمان (عج)، فرصتی الهی برای پختگی امت است. این غیبت، نتیجه نقص امت در همراهی با معصومین است و مواجهه با مشکلات، مانند کوره‌ای است که امت را برای ظهور آماده می‌سازد. همان‌گونه که طلا در آتش گداخته می‌شود تا خالص گردد، امت نیز در آزمون‌های غیبت، به سوی کمال هدایت می‌شود.

این مفهوم، با روایات شیعی درباره غیبت و نقش آن در تربیت امت هم‌خوانی دارد. غیبت، نه تنها آزمونی الهی، بلکه فرصتی برای جبران کوتاهی‌های گذشته و رسیدن به پختگی است.

درنگ: غیبت امام زمان (عج)، فرصتی برای پختگی امت است. این غیبت، نتیجه نقص امت و آزمونی برای آماده‌سازی برای ظهور است.

نقص در بهره‌گیری از کمالات دینی

عدم بهره‌گیری از کمالات دینی، مانند ایثار، انفاق و گذشت، باعث شده که جامعه به جای خلق و خوی الهی، به ویژگی‌های پست، مانند گدایی و حرص، گرایش یابد. این نقص، مانند خاکی است که به جای گل، خار می‌رویاند. جامعه اسلامی، که باید مظهر جوانمردی و بلندطبعی باشد، گاه به دلیل فقدان این ارزش‌ها، به خلق و خوی گدایان گرفتار شده است.

این نقد، بر ضرورت بازگشت به ارزش‌های دینی و پرهیز از انحرافات تأکید دارد. انسان باید مانند پرنده‌ای آزاد، به سوی آسمان کمال پرواز کند، نه در قفس حرص و نیاز گرفتار شود.

درنگ: عدم بهره‌گیری از کمالات دینی، مانند ایثار و انفاق، جامعه را به خلق و خوی گدایان سوق داده است. بازگشت به ارزش‌های الهی، لازمه کمال است.

بخش پنجم: حقیقت عالم و سیر الهی

پویایی عالم و عدم وجود ثوابت

عالم هستی، در سیر و حرکت مداوم است و هیچ‌چیز در آن ثابت نیست. این پویایی، با آیه شریفه كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ (رحمن: ۲۹) تأیید می‌شود. عالم، مانند اقیانوسی است که امواجش هرگز آرام نمی‌گیرند. تصور ثوابت، ناشی از محدودیت نگاه انسانی است که حرکت‌های عظیم را ثابت می‌پندارد.

این اصل، بر پویایی عالم و نقش انسان در درک این سیر تأکید دارد. انسان باید مانند مسافری باشد که با جریان رود همراه می‌شود، نه در ساحل ایستاده و آن را ثابت می‌بیند.

درنگ: عالم در سیر و حرکت مداوم است و هیچ‌چیز ثابت نیست. این پویایی، با آیه «كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ» تأیید می‌شود.

حکمت الهی در خلقت و هدایت

حکمت الهی اقتضا می‌کند که اکثریت خلق به سوی سعادت هدایت شوند، نه شقاوت. تصور پر بودن جهنم، با حکمت الهی ناسازگار است، زیرا خداوند، مانند معلم حکیمی است که شاگردان را به سوی موفقیت رهنمون می‌سازد. این اصل، مانند تمثیل باغبانی است که با دقت، هر نهال را پرورش می‌دهد تا به بار نشیند.

این دیدگاه، بر رحمت بی‌کران الهی و هدف خلقت برای کمال تأکید دارد. انسان باید با ایمان به این حکمت، در مسیر سعادت گام بردارد.

درنگ: حکمت الهی اقتضای هدایت اکثریت به سوی سعادت را دارد. تصور پر بودن جهنم، با این حکمت ناسازگار است.

نقش انسان کامل در سیر خلق به سوی کمال

انسان کامل، واسطه سیر خلق به سوی کمال است. او، مانند پلی است که میان حق و خلق ارتباط برقرار می‌کند. این نقش، با عبارت «بما عرف الله بنا ذکر الوجود و بنا ختم الوجود» تأیید می‌شود که به جایگاه انسان کامل در نظام الهی اشاره دارد. همان‌گونه که خورشید، نور خود را بر همه عالم می‌افشاند، انسان کامل نیز هدایت خلق را به سوی حق بر عهده دارد.

این اصل، بر اهمیت انسان کامل در عرفان اسلامی تأکید دارد. او نه تنها مظهر کمال، بلکه راهنمای خلق در مسیر الهی است.

درنگ: انسان کامل، واسطه سیر خلق به سوی کمال است. او مظهر ذکر و ختم وجود است و هدایت خلق را بر عهده دارد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 536 از «مصباح الأنس»، با تبیین مراتب وجودی انسان‌ها (انسان کامل، متوسطین و ردی‌ها)، اشراف اولیای کامل بر خلق، و نقد برداشت‌های نادرست از مراتب وجودی و آیات قرآن کریم، یکی از عمیق‌ترین متون عرفانی است که رابطه میان حق و خلق را با دقتی فلسفی و عرفانی بررسی می‌کند. انسان کامل، به دلیل اتصاف به اوصاف حقی و خلقی، مصدر هدایت است، در حالی که متوسطین، به دلیل نقص در دور کمالی، در مرتبه‌ای میانی قرار دارند و ردی‌ها در معرض شقاوت‌اند. آیات قرآن کریم، مانند كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ و وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ، بر پویایی عالم و اختیار انسان تأکید دارند.

نقد نسبت‌های بی‌اساس، مانند ارتباط مراتب وجودی با دور قمر، و تأکید بر پویایی عالم، بر لزوم دقت علمی در عرفان اسلامی دلالت دارد. نقش متوسطین در تعیین سرنوشت جامعه و غیبت امام زمان (عج) به‌عنوان فرصتی برای پختگی امت، از دیگر محورهای کلیدی این درس‌گفتار است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، کدام گروه از انسان‌ها دارای دور کمالی کامل هستند؟

2. بر اساس درسگفتار، ویژگی اصلی اولیای کامل چیست؟

3. کدام صفت در درسگفتار به اولیای کامل نسبت داده شده است؟

4. طبق درسگفتار، متوسطین چه کسانی هستند؟

5. در درسگفتار، چرا انسان‌های ردی بسیار کم توصیف شده‌اند؟

6. طبق درسگفتار، انسان‌های کامل بر متوسطین و نازلین اشراف دارند.

7. در درسگفتار، دور قمر به عنوان مبنای دقیق مراتب کمال انسانی معرفی شده است.

8. بر اساس درسگفتار، هرچه کیفیت کمال انسانی بالا می‌رود، کمیت افراد کاهش می‌یابد.

9. در درسگفتار، متوسطین به عنوان کسانی توصیف شده‌اند که دور کامل دارند.

10. طبق درسگفتار، اولیای کامل به دلیل اتصاف به صفات حق و خلق، احکام موجودات را می‌شناسند.

11. تفاوت اصلی بین انسان‌های کامل و متوسطین در درسگفتار چیست؟

12. چرا در درسگفتار گفته شده که انسان‌های ردی بسیار کم هستند؟

13. منظور از اتصاف اولیای کامل به صفات حق و خلق در درسگفتار چیست؟

14. چرا در درسگفتار، جهنم به عنوان مظهر اهل دنیا توصیف شده است؟

15. طبق درسگفتار، چرا نقص به متوسطین اختصاص دارد؟

پاسخنامه

1. انسان‌های کامل

2. اشراف بر موجودات و شناخت مرتبه و اسم آن‌ها

3. اتصاف به صفات حق و خلق

4. کسانی که قسطی از کمال دارند اما دورشان کامل نیست

5. زیرا معلم عالم (خداوند) به ندرت رفوزه دارد

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. انسان‌های کامل دور کمالی کامل دارند، در حالی که متوسطین قسطی از کمال دارند اما دورشان کامل نیست.

12. زیرا خداوند به ندرت موجوداتی را رفوزه می‌کند، چون کثرت رفوزه‌ها نشان‌دهنده نقص در معلم عالم است.

13. اولیای کامل هم صفات الهی (حقی) و هم صفات خلقی را دارند، که آن‌ها را قادر به شناخت کامل موجودات می‌سازد.

14. زیرا جهنم دارای صفت عطش و حرص است که مانند اهل دنیا هرگز سیر نمی‌شود.

15. زیرا متوسطین قسطی از کمال را دارند اما به دلیل عدم تکمیل دور کمالی، نقص در آن‌ها وجود دارد.