در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 537

متن درس

 

نظم کيهانی و ارتباط انسان با عوالم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 537)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی علمی درس‌گفتار شماره 537 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است. متن حاضر، با استناد به مبانی عرفان نظری، فلسفه اسلامی و نقدهای علمی، به بررسی مفاهیم فلك قمر، مدارهای کيهانی، ارتباط انسان با عوالم و نظم هستی می‌پردازد.

بخش یکم: فلك قمر و نظم کيهانی

فلك قمر: آسمان اجسام مرکبه

در عرفان نظری و فلسفه اسلامی، فلك قمر به‌عنوان آسمانی معرفی می‌شود که محل تجلی اجسام مرکبه‌ای است که در کثرت و کثافت (ثقل و سفتی مادی) به نهایت رسیده‌اند. این اجسام، شامل مولدات سه‌گانه یعنی جماد، نبات و حیوان هستند که در مراتب نازل خلقت قرار دارند. کثافت در این سیاق، نه به معنای ناپاکی، بلکه به مفهوم ثقل مادی و سختی در برابر لطافت روحانی است، گویی سنگی که در برابر نسیم روح، مقاوم و سنگین است. فلك قمر، به مثابه پایین‌ترین مرتبه وجودی در سلسله مراتب کيهانی، نقشی واسطه‌ای میان عوالم مادی و روحانی ایفا می‌کند و صور کلیة روحانیة را تا درجات جزئی در عالم ناسوت متجلی می‌سازد.

این دیدگاه، ریشه در فلسفه صدرایی و عرفان ابن‌عربی دارد که مراتب وجود را از کلیات مجرد به جزئیات مادی ترسیم می‌کند. فلك قمر، مانند آینه‌ای است که نور حقیقت الهی را در قالب‌های مادی و کثیف بازمی‌تاباند، و از این‌رو، محل تجلی صور کلی است که تا پایین‌ترین درجات جزئی امتداد یافته‌اند. این صور، قالب‌های مجردی هستند که با نزول به عالم ماده، در اشکال گوناگون جمادات، نباتات و حیوانات ظهور می‌یابند.

درنگ: فلك قمر، آسمان اجسام مرکبه‌ای است که در کثرت و کثافت به نهایت رسیده‌اند، مانند مولدات (جماد، نبات، حیوان)، و صور کلیة روحانیة را تا درجات جزئی متجلی می‌سازد، گویی آینه‌ای که نور حقیقت را در قالب‌های مادی بازمی‌تاباند.

مدارهای کيهانی: کوچک و بزرگ

درس‌گفتار، عالم را بر دو مدار کيهانی تقسیم می‌کند: مدار کوچک و سریع که به فلك قمر با ۲۸ منزل نسبت داده شده، و مدار بزرگ و بطیء که به کواكب عالی با دوره‌ای هزارساله و اندکی نسبت دارد. این تقسیم‌بندی، تلاشی است برای تبیین نظم کيهانی در دو مقیاس خرد و کلان. عدد ۲۸، به منازل قمر اشاره دارد که در نجوم سنتی، مسیر حرکت ماه را در آسمان مشخص می‌کند، و عدد هزار، به دوره‌های طولانی کيهانی نسبت داده شده است، گویی دو چرخ‌دنده عظیم و ظریف که عالم را در نظمی هماهنگ به حرکت درمی‌آورند.

با این حال، این تقسیم‌بندی مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا فاقد پشتوانه علمی دقیق است و بیشتر به تخیلات و گمانه‌زنی‌های سنتی وابسته است. عالم، نظمی بس پیچیده‌تر از این اعداد دارد، و نسبت دادن نظم کيهانی به اعداد خاص مانند ۲۸ یا هزار، بدون شواهد معتبر، از اعتبار علمی و عرفانی می‌کاهد. برای مثال، می‌توان عالم را بر اعداد دیگر مانند ۴ (عناصر اربعه)، ۱۲ (امامان معصوم)، ۱۴ (معصومین) یا حتی ۲۶ (جمع امامان و معصومین) تقسیم کرد، اما این تقسیمات نیز به همان اندازه بی‌مبنا هستند و تنها به‌عنوان تمثیلات نمادین در فرهنگ عامه کاربرد دارند.

درنگ: عالم بر دو مدار کوچک و سریع (فلك قمر با ۲۸ منزل) و بزرگ و بطیء (کواكب با هزار سال) تقسیم شده، اما این تقسیم‌بندی، فاقد پشتوانه علمی است و نظم کيهانی، پیچیده‌تر از این اعداد است، گویی چرخ‌دنده‌هایی که با ظرافتی فراتر از تخیل انسانی می‌چرخند.

نقد تصور سرعت مدارها

شارحان سنتی، مدار کوچک (فلك قمر) را سریع و مدار بزرگ (کواكب) را کُند فرض کرده‌اند، گویی چرخ گاری که مرکز آن تند و محیط آن کُند می‌چرخد. این تصور، با تشبیه فلك قمر به پره‌های نزدیک محور چرخ و کواكب به محیط چرخ، شکل گرفته است. با این حال، این دیدگاه از منظر نجوم مدرن نادرست است، زیرا کواكب دوردست، به دلیل مقیاس بزرگ‌تر، سرعت بیشتری دارند و حرکتشان هماهنگ و یکپارچه است. برای مثال، سیاراتی مانند نپتون، برخلاف تصور شارحان، با سرعت‌های عظیم در مدارهای وسیع خود حرکت می‌کنند، گویی پرندگانی که با بال‌هایی عظیم در آسمان بی‌کران هستی پرواز می‌کنند.

این نقد، به محدودیت دانش نجومی شارحان اشاره دارد که عالم را به‌صورت طبقات پوست پیازی تصور می‌کردند، بدون توجه به آیه شریفه قرآن کریم: ﴿كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ (الأنبياء: ۳۳؛ : «هر یک در مداری شناورند»). این آیه، به حرکت مستقل و هماهنگ افلاک در نظمی الهی اشاره دارد، نه به طبقاتی که بر یکدیگر قرار گرفته‌اند.

درنگ: شارحان، فلك قمر را سریع و کواكب را کُند فرض کرده‌اند، گویی چرخ گاری که مرکزش تند و محیطش کُند می‌چرخد، اما کواكب دوردست، با سرعت‌های عظیم حرکت می‌کنند، مانند پرندگانی در آسمان بی‌کران هستی.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، به تبیین مفهوم فلك قمر به‌عنوان آسمان اجسام مرکبه و صور کلیة روحانیة، و تقسیم‌بندی عالم به دو مدار کوچک (فلك قمر) و بزرگ (کواكب) پرداخت. فلك قمر، مرتبه نازل خلقت است که اجسام کثیف و مرکب را متجلی می‌سازد، اما تقسیم‌بندی عددی ۲۸ و هزار، فاقد پشتوانه علمی است. نقد تصور سرعت مدارها، محدودیت دانش نجومی شارحان را آشکار می‌کند که عالم را به‌صورت طبقات پوست پیازی می‌دیدند، در حالی که قرآن کریم به نظمی هماهنگ و مستقل اشاره دارد. این بخش، بر ضرورت استناد به شواهد معتبر در تبیین نظم کيهانی تأکید می‌کند.

بخش دوم: ارتباط انسان با عوالم کيهانی

انسان: جامع مراتب وجودی

انسان، در عرفان اسلامی، به‌عنوان موجودی جامع معرفی می‌شود که در ظرف صغیر به مدار فلك قمر و در ظرف کبیر به مدار کواكب متصل است. این ارتباط، به‌صورت تمثیلی، با اعداد ۲۸ (منازل قمر) و هزار (دوره‌های کيهانی) ترسیم شده است. انسان کامل، مانند دریایی است که همه مراتب وجودی، از جماد تا حیوان، را در خود جای داده و مظهر تام اسما و صفات الهی است. این دیدگاه، ریشه در عرفان ابن‌عربی دارد که انسان را میکروکوسموس یا عالم صغیر می‌داند، گویی آینه‌ای که کل عالم کبیر را در خود بازمی‌تاباند.

با این حال، این ارتباط عددی، بیشتر تمثیلی است تا علمی. درس‌گفتار تأکید می‌کند که نسبت دادن نظم عالم به اعداد خاص، بدون شواهد معتبر، به گمانه‌زنی‌های بی‌مبنا منجر می‌شود. برای مثال، در فرهنگ عامه، مردم برای مهریه به اعداد مقدس مانند ۱۲ (امامان)، ۱۲۴ هزار (پیامبران) یا ۵ (آل عبا) تمسک می‌جویند، اما این تمثیلات، فاقد مبنای عرفانی یا علمی‌اند و تنها جنبه نمادین دارند.

درنگ: انسان، در ظرف صغیر به فلك قمر و در ظرف کبیر به کواكب متصل است، مانند دریایی که همه مراتب وجودی را در خود جای داده، اما ارتباط عددی ۲۸ و هزار، تمثیلی و فاقد پشتوانه علمی است.

فلك بدنی و عمر انسانی

درس‌گفتار، بدن انسان را به‌عنوان فلك بدنی معرفی می‌کند که با عمر انسانی، مزاج عنصری و دور فلك قمر مرتبط است. حداقل ظهور بدن انسان، شش ماه (دوره جنینی) و عمر غالب، ۷۰ سال تخمین زده شده است، که با استناد به روایتی منسوب به پیامبر اکرم (ص) تأیید می‌شود: «اکثر اعمار امتی ما بین ستین و سبعین» (عمر امتم عموماً بین ۶۰ تا ۷۰ سال است). این عمر، در دور فلك قمر محاسبه شده، اما در دور کواكب عالی، بیش از هزار سال تصور شده است، گویی زایری که در مقیاس‌های مختلف کيهانی، سفری متفاوت را تجربه می‌کند.

با این حال، این نسبت‌ها فاقد مستندات معتبرند. درس‌گفتار، ادعای عمر ۷۰ هزارساله قبل از خلقت آدم را نیز نقد می‌کند و آن را گمانه‌زنی خیالی می‌داند. همچنین، تصور پوست‌اندازی بدن هر هفت سال یک‌بار رد می‌شود، زیرا بدن انسان لحظه به لحظه در حال تغییر است، نه به‌صورت دفعی، گویی جویباری که پیوسته در جریان است و هر لحظه آبی نو می‌آورد.

درنگ: بدن انسان، فلك بدنی است که با عمر ۷۰ سال در دور قمر مرتبط است، اما ادعای عمر هزارساله در دور کواكب یا پوست‌اندازی هفت‌ساله، بی‌مبنا و خیالی است، گویی جویباری که لحظه به لحظه نو می‌شود.

نقد افراط در ظواهر مادی

درس‌گفتار، با مثالی از فردی که با ۱۰ کیلوگرم طلا زینت شده بود، به نقد رفتارهای افراطی و ظاهری می‌پردازد. این رفتار، نشانه کمبود شخصیت و ضعف باطنی است، گویی کاسه‌ای خالی که با سروصدا، تهی بودن خود را پنهان می‌کند. در عرفان، توجه به ظواهر مادی، مانع سلوک باطنی است، زیرا سالک باید از تعلقات ناسوتی رها شود تا به حقیقت الهی واصل گردد. این نقد، به ضرورت خودشناسی و پرهیز از خودنمایی تأکید دارد، مانند زایری که با توشه‌ای سبک، به سوی مقصد الهی گام برمی‌دارد.

درنگ: افراط در زینت‌های مادی، نشانه ضعف باطنی است، گویی کاسه‌ای خالی که با سروصدا، تهی بودن خود را پنهان می‌کند، در حالی که سالک باید با توشه‌ای سبک، به سوی حق گام بردارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی ارتباط انسان با عوالم کيهانی، فلك بدنی و نقد رفتارهای ظاهری پرداخت. انسان، به‌عنوان موجودی جامع، با مراتب کيهانی مرتبط است، اما نسبت‌های عددی مانند ۲۸ و هزار، تمثیلی و بی‌مبنا هستند. عمر انسانی، در دور قمر حدود ۷۰ سال تخمین زده شده، اما ادعاهای خیالی مانند عمر هزارساله یا پوست‌اندازی هفت‌ساله رد می‌شوند. نقد افراط در ظواهر مادی، بر ضرورت خودشناسی و رهایی از تعلقات ناسوتی تأکید دارد، که شرط اساسی سلوک عرفانی است.

بخش سوم: پویایی عالم و شؤون الهی

سرعت و تغییر در فلك قمر

فلك قمر، دارای سرعتی است که تغییرات و تبدل‌های اشخاص و احوال را به‌صورت آنی ایجاد می‌کند. این تغییرات، شامل ترکیب، تهديل، تشکیل و تفصیل است که همگی تحت شؤون الهی رخ می‌دهند. درس‌گفتار، این پویایی را با استناد به آیات قرآن کریم تبیین می‌کند: ﴿بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ⬛ (ق: ۱۵؛ : «بلکه آنان از آفرینشی نو در سرگردانی‌اند»). این آیه، به تجدد خلقت در هر لحظه اشاره دارد، گویی عالم، بوم نقاشی است که هر لحظه با قلم الهی، طرحی نو بر آن نقش می‌بندد.

همچنین، آیه ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ⬾ (الرحمن: ۲۹؛ : «هر روز او در کاری است») پویایی و تجدد شؤون الهی را تأیید می‌کند. این شؤون، تجلیات لحظه‌ای حق در عالم هستند که تغییرات کيهانی را هدایت می‌کنند. فلك قمر، به‌عنوان مرتبه‌ای پویا، این تغییرات را در مقیاس‌های زمانی مختلف (ایام، شهور، اعوام) متجلی می‌سازد، مانند جویباری که هر لحظه، موجی نو می‌آفریند.

درنگ: فلك قمر، با سرعتی آنی، تغییرات اشخاص و احوال را تحت شؤون الهی ایجاد می‌کند، گویی بوم نقاشی که هر لحظه با قلم الهی، طرحی نو بر آن نقش می‌بندد.

حکمت الهی و تدبیر عالم

حکمت الهی اقتضا می‌کند که عالم، قیمی برای تدبیر داشته باشد که سریع‌ترین و جامع‌ترین فلك، یعنی فلك قمر، باشد. این فلك، از اشراقات خود، جزئیات صور غیرمتناهی را در هر قابل، متناسب با ظرفیت آن، ایجاد می‌کند. این اشراقات، تجلیات وجودی هستند که فلك قمر، آن‌ها را در قالب‌های جزئی و متناسب با قابلیت‌های موجودات متشکل می‌سازد، گویی نوری که از خورشید حقیقت ساطع شده و در آینه‌های گوناگون، جلوه‌های متفاوت می‌یابد.

این دیدگاه، ریشه در فلسفه کيهانی دارد که عالم را تحت تدبیر الهی و با نظمی دقیق می‌داند. با این حال، درس‌گفتار تأکید می‌کند که نسبت دادن این تدبیر به اعداد خاص مانند ۲۸ یا هزار، فاقد پشتوانه است. حکمت الهی، نظمی فراتر از این تقسیمات دارد که با عقل، فلسفه و عرفان قابل فهم است، اما نیازمند استدلال و شواهد معتبر است.

درنگ: حکمت الهی، فلك قمر را قیم تدبیر عالم قرار داده که با اشراقات خود، صور غیرمتناهی را متجلی می‌سازد، گویی نوری که در آینه‌های گوناگون، جلوه‌های متفاوت می‌یابد.

تدریجی بودن عالم

درس‌گفتار، عالم را تدریجی و پویا می‌داند و هرگونه تغییر دفعی را رد می‌کند. حتی پدیده‌هایی مانند تولد و مرگ، به‌صورت تدریجی رخ می‌دهند، گویی جویباری که آرام‌آرام به دریا می‌پیوندد. این دیدگاه، با نقد ادعای پوست‌اندازی بدن هر هفت سال یک‌بار تقویت می‌شود، زیرا بدن انسان لحظه به لحظه در حال تغییر است. این پویایی، با نظم الهی هماهنگ است و نشان‌دهنده حکمت بی‌کران صانع حکیم است که عالم را در جریانی مداوم و منظم هدایت می‌کند.

درنگ: عالم، تدریجی و پویاست و تغییرات آن، از تولد تا مرگ، لحظه به لحظه رخ می‌دهند، گویی جویباری که آرام‌آرام به دریا می‌پیوندد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به پویایی عالم تحت شؤون الهی و نقش فلك قمر در تدبیر کيهانی پرداخت. فلك قمر، با سرعتی آنی، تغییرات اشخاص و احوال را متجلی می‌سازد، و آیات قرآن کریم، این تجدد خلقت را تأیید می‌کنند. حکمت الهی، فلك قمر را قیم تدبیر عالم قرار داده، اما نسبت‌های عددی فاقد پشتوانه‌اند. عالم، تدریجی و پویاست، و تغییرات آن، لحظه به لحظه تحت نظم الهی رخ می‌دهند، که نشان‌دهنده حکمت بی‌کران صانع است.

بخش چهارم: برزخ و حیات پس از مرگ

برزخ: عالم مثالی

درس‌گفتار، برزخ را عالم مثالی می‌داند که برخی شارحان، آن را در افلاک تصور کرده‌اند. با این حال، این تصور به دلیل ضعف دانش کيهانی نادرست است. برزخ، عالم میانی میان ناسوت و لاهوت است که از همین عالم مادی آغاز می‌شود، گویی پرده‌ای که میان دو جهان کشیده شده و زایر پس از مرگ، از آن عبور می‌کند. اطلاعات شارحان درباره برزخ، به دلیل فقدان شهود و تکیه بر متون کتبی، محدود و خیالی است. اگر آنان برزخ را تجربه کرده بودند، به چنین گمانه‌زنی‌هایی گرفتار نمی‌شدند.

درنگ: برزخ، عالم مثالی است که از عالم مادی آغاز می‌شود، گویی پرده‌ای میان دو جهان، اما تصور افلاكی بودن آن، ناشی از ضعف دانش شارحان است.

انسان: دستگاه دو موتوره

انسان، مانند دستگاهی دو موتوره توصیف می‌شود: موتور مادی (مزاج عنصری) که با مرگ خاموش می‌شود، و موتور برزخی که پس از مرگ فعال می‌ماند. این موتور برزخی، مسئول ادامه حیات در عالم برزخ است و آداب دفن، مانند سه بار بلند کردن و گذاشتن میت یا ریختن خاک با پشت دست، برای حفظ این موتور طراحی شده‌اند. این آداب، نشان‌دهنده احترام به بُعد برزخی انسان است که همچنان پس از مرگ، هوشیار و فعال است، گویی چراغی که در تاریکی قبر، همچنان می‌درخشد.

درس‌گفتار، به قرار دادن چوب تازه در قبر اشاره می‌کند که به دلیل حرارت و رطوبت، موتور برزخی را تازه نگه می‌دارد، مانند آبی گوارا که روح برزخی را سیراب می‌کند. این عمل، نمادی از توجه به حیات پس از مرگ است که در شریعت اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است.

درنگ: انسان، مانند دستگاهی دو موتوره است که موتور برزخی آن پس از مرگ فعال می‌ماند، و آداب دفن، مانند چوب تازه، این موتور را تازه نگه می‌دارد، گویی چراغی که در قبر می‌درخشد.

نقد خیال‌پردازی شارحان

درس‌گفتار، شارحانی را که بدون شهود برزخ، تنها بر اساس متون کتبی قلم زده‌اند، مورد نقد قرار می‌دهد. این شارحان، مانند کتاب‌نویسانی هستند که بدون سفر به مقصد، تنها از شنیده‌ها و خوانده‌ها سخن می‌گویند. اگر آنان برزخ را دیده بودند، به چنین تخیلاتی گرفتار نمی‌شدند. این نقد، بر اهمیت تجربه شهودی در عرفان تأکید دارد، زیرا عرفان بدون شهود، به نقالی و خیال‌پردازی فرو می‌کاهد.

درنگ: شارحان، بدون شهود برزخ، به خیال‌پردازی پرداخته‌اند، مانند کتاب‌نویسانی که بدون سفر، از مقصد سخن می‌گویند، در حالی که عرفان، نیازمند تجربه شهودی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی برزخ، حیات پس از مرگ و نقد خیال‌پردازی شارحان پرداخت. برزخ، عالم مثالی است که از عالم مادی آغاز می‌شود، اما تصور افلاكی بودن آن نادرست است. انسان، با موتور برزخی خود، پس از مرگ فعال می‌ماند، و آداب دفن، این حیات را حفظ می‌کنند. نقد شارحان، بر ضرورت شهود در عرفان تأکید دارد، زیرا بدون تجربه، عرفان به خیال‌پردازی تبدیل می‌شود.

بخش پنجم: ضرورت انضباط علمی و نقد خیال‌پردازی

نقد کشورهای جهان سوم

درس‌گفتار، با نقدی اجتماعی، به عقب‌ماندگی کشورهای جهان سوم اشاره می‌کند که با تکیه بر خیالات و ادعاهای بی‌مبنا، از پیشرفت بازمانده‌اند. این کشورها، مانند زائرانی هستند که به جای گام برداشتن در مسیر علم، در توهمات خود گمراه شده‌اند. در مقابل، غرب با تکیه بر واقعیت‌های ملموس و روش علمی، به پیشرفت‌های عظیم دست یافته است، گویی بنایی که با مصالح استوار، آسمانی را بنا کرده است. این نقد، بر ضرورت واقع‌گرایی و استفاده از دانش تجربی تأکید دارد.

درنگ: کشورهای جهان سوم، با تکیه بر خیالات، از پیشرفت بازمانده‌اند، مانند زائرانی گمراه در توهمات، در حالی که غرب با روش علمی، بنایی استوار ساخته است.

ضرورت صداقت علمی

در حوزه دیانت و علم، صداقت علمی شرط اساسی است. باید آنچه نمی‌دانیم را صادقانه بیان کنیم و از خیال‌پردازی پرهیز نماییم. درس‌گفتار، شارحانی را که با اذعان به «والله اعلم» به ضعف ادعاهای خود اعتراف کرده‌اند، مثال می‌زند. این صداقت، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را روشن می‌کند و از گمراهی در توهمات جلوگیری می‌نماید. علوم انسانی، از جمله عرفان، باید بر اساس دین، عقل، فلسفه، حکمت و علوم تجربی، مستدل و منطقی باشد تا به رشد معرفتی منجر شود.

درنگ: صداقت علمی، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را روشن می‌کند، و علوم انسانی باید مستدل و منطقی باشد تا از خیال‌پردازی به رشد معرفتی برسد.

نقد خیال‌پردازی و متر کردن عالم

خیال‌پردازی، مانند متر کردن عالم بدون دلیل، انسان را از حقایق دور می‌دارد. درس‌گفتار، به کسانی اشاره می‌کند که با ذهن‌های شکاک و وسواسی، عالم را در تخیلات خود محدود می‌کنند، گویی بنایی که به جای ساختن، در رؤیاهای خود غرق شده است. این نقد، بر ضرورت روش علمی و عقلانی در علوم انسانی و عرفانی تأکید دارد، زیرا بدون استدلال، علوم به نقالی و اتلاف عمر تبدیل می‌شوند. عرفان اسلامی، برای جهانی شدن، نیازمند تألیفاتی مستدل و منطقی است که با استانداردهای علمی سازگار باشد.

درنگ: خیال‌پردازی، مانند متر کردن عالم بدون دلیل، انسان را از حقایق دور می‌کند، گویی بنایی که در رؤیاها غرق شده، در حالی که عرفان نیازمند استدلال و منطق است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به ضرورت انضباط علمی و نقد خیال‌پردازی پرداخت. عقب‌ماندگی کشورهای جهان سوم، نتیجه تکیه بر خیالات است، در حالی که غرب با روش علمی به پیشرفت رسیده است. صداقت علمی، شرط اساسی در حوزه دیانت و علم است، و خیال‌پردازی، مانع فهم حقیقت می‌شود. علوم انسانی و عرفان، باید مستدل و منطقی باشند تا به رشد معرفتی و جهانی شدن عرفان اسلامی منجر شوند.

جمع‌بندی کل

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 537 از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفاهیم فلك قمر، نظم کيهانی، ارتباط انسان با عوالم و حیات برزخی پرداخت. فلك قمر، آسمان اجسام مرکبه و صور کلی است که تغییرات آنی را تحت شؤون الهی متجلی می‌سازد، اما تقسیم‌بندی‌های عددی مانند ۲۸ و هزار، فاقد پشتوانه علمی‌اند. انسان، به‌عنوان موجودی جامع، با مراتب کيهانی مرتبط است، اما نسبت‌های خیالی مانند عمر هزارساله یا پوست‌اندازی هفت‌ساله رد می‌شوند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (ق: ۱۵) و ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ⬾ (الرحمن: ۲۹)، پویایی عالم را تأیید می‌کنند. برزخ، عالم مثالی است که با موتور برزخی انسان فعال می‌ماند، و آداب دفن، این حیات را حفظ می‌کنند. نقد خیال‌پردازی شارحان و کشورهای جهان سوم، بر ضرورت انضباط علمی، صداقت و روش عقلانی تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، انسان کامل به چه مقامی می‌رسد که او را از افراد بی‌تفاوت متمایز می‌کند؟

2. بر اساس متن، مخالفان انسان کامل چه چیزی را در حق او زیاد می‌شمارند؟

3. کدام ویژگی انسان کامل در درسگفتار به عنوان شفقة عليه باطنآ بیان شده است؟

4. طبق درسگفتار، چرا مخالفان انسان کامل او را زیاده‌خواه می‌دانند؟

5. کدام صفت انسان کامل در متن مانع از کینه‌ورزی او نسبت به دیگران می‌شود؟

6. انسان کامل طبق درسگفتار بدون جامعه و مردم معنا پیدا نمی‌کند.

7. مخالفان انسان کامل، خیر و نعمتی که به آن‌ها اعطا شده را کم می‌شمارند.

8. انسان کامل به دلیل شفقة باطنی، حتی برای دشمنان خود گریه می‌کند.

9. طبق درسگفتار، انسان کامل به دلیل استکبار و خودخواهی مورد بغض قرار می‌گیرد.

10. مخالفان انسان کامل او را دشمن خود می‌دانند، اما او آن‌ها را دشمن نمی‌بیند.

11. چرا طبق درسگفتار، انسان کامل بدون حب و بغض دیگران معنا پیدا نمی‌کند؟

12. مفهوم یستکثر فی حقک در درسگفتار به چه اشاره دارد؟

13. چرا انسان کامل طبق متن برای مخالفان خود شفقة باطنی دارد؟

14. استقلالا لمکنتک در درسگفتار چه معنایی در رابطه با انسان کامل دارد؟

15. چگونه انسان کامل طبق درسگفتار مانع رسیدن مخالفان به مرادشان می‌شود؟

پاسخنامه

1. حب و بغض دیگران

2. قليل ما خوّلته

3. گریه برای حال دیگران

4. به دلیل استقلال و مکنت او

5. شفقة باطنی

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا انسان کامل در تعامل با جامعه، از طریق حب و بغض دیگران تعریف می‌شود و بدون آن‌ها کامل نیست.

12. به این که مخالفان، نعمت اندکی که به آن‌ها داده شده را در حق انسان کامل زیاد می‌شمارند.

13. زیرا او کینه‌ای از دیگران به دل نمی‌گیرد و برای هدایت و رستگاری آن‌ها گریه می‌کند.

14. انسان کامل به دلیل استقلال و اقتدار خود، از سوی مخالفان زیاده‌خواه تلقی می‌شود.

15. او با هدایت و نصحیت، بین مخالفان و خواسته‌های باطلشان فاصله ایجاد می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده