در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 539

متن درس

 

تأملاتی در حقیقت خلقت انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 539)

دیباچه

این اثر، با تأمل در یکی از عمیق‌ترین پرسش‌های عرفانی و فلسفی، یعنی «من أوجد الإنسان» (چه کسی انسان را آفرید؟)، به کاوش در حقیقت خلقت انسان از منظر عرفان نظری و وحدت وجود می‌پردازد. این تأملات، ریشه در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 539 از سلسله مباحث مصباح الانس دارد که با رویکردی عرفانی، فلسفی و قرآنی، به تبیین رابطه میان وجود حق، محبت الهی، حقیقت جامع و اقتضای ذاتی در آفرینش انسان پرداخته است.

در این تأملات، انسان به مثابه آیینه تمام‌نمای اسما و صفات الهی و کون جامع معرفی شده و عالم، ظرف ظهور این تجلیات دانسته می‌شود. نقد اصطلاحات فلسفی، مانند «واجب الوجود»، و برداشت‌های نادرست از عباراتی چون «کنت کنزاً مخفیاً»، همراه با ارجاع به آیات قرآن کریم و دیدگاه‌های ابن‌عربی در فصوص الحکم، این اثر را به منبعی غنی برای پژوهش‌های عرفانی تبدیل کرده است. در ادامه، با ساختاربندی دقیق، به بررسی این مفاهیم پرداخته خواهد شد.

بخش نخست: حقیقت خلقت انسان در پرسش پنجم

مقدمه: سلسله پرسش‌های حقیقت انسان

درس‌گفتار حاضر، به سؤال پنجم از سلسله پرسش‌های مربوط به حقیقت انسان اختصاص دارد: «چه کسی انسان را آفرید؟» این پرسش، در ادامه چهار سؤال پیشین مطرح شده در مصباح الانس قرار می‌گیرد که هر یک به جنبه‌ای از حقیقت انسان پرداخته‌اند. سؤال نخست، «حقیقت انسان چیست؟» بود که در صفحه ۲۸۷ این اثر، انسان به عنوان نسبة الممیزة فی الحق یا تعینات الهی معرفی شد. سؤال دوم، «انسان از چه پدید آمد؟» در صفحه ۲۸۹ پاسخ یافت و به تمییز خلقی اشاره داشت. سؤال سوم، «انسان در کجا ظاهر شد؟» در صفحه ۲۹۰ با تأکید بر فیض حق و حضرت السما تبیین شد. سؤال چهارم، «انسان چگونه پدید آمد؟» در صفحات ۳۹۰ تا ۴۰۴ بررسی شد و به تعینات جلالی و استجلالی اشاره داشت. اکنون، سؤال پنجم به مبدأ آفرینش انسان می‌پردازد و وجود حق را به عنوان مبدأ خلقت معرفی می‌کند.

تبیین سؤال: من أوجد الإنسان؟

پرسش «من أوجد الإنسان» به مبدأ فاعلی خلقت انسان اشاره دارد. پاسخ این سؤال، در نگاه عرفانی، وجود حق تعالی است که با اسما و صفات خویش، انسان را به وجود آورده است. این پاسخ، با مفاهیمی چون حقیقت جامع، محبت الهی و اقتضای ذاتی حق پیوند خورده است. در این دیدگاه، وجود حق، نه تنها مبدأ فاعلی، بلکه محرک ذاتی خلقت است که با محبت ازلی و اقتضای فعّال خویش، انسان را به عنوان مظهر جامع اسما آفریده است.

درنگ: وجود حق، مبدأ خلقت انسان است که با محبت ازلی، اقتضای ذاتی و حقیقت جامع، در تعینات مختلف متجلی می‌شود. این مفاهیم، در مصداق، یک حقیقت واحدند که در ظرف ظهور، کثرت می‌یابند.

این تبیین، با اصل وحدت وجود هم‌راستاست. وجود حق، به مثابه سرچشمه‌ای بی‌کران، با تجلیات خویش در اسما و صفات، انسان را به وجود می‌آورد. محبت الهی، به سان جریانی زلال، اقتضای ذاتی حق را در خلقت فعلیت می‌بخشد و حقیقت جامع، به مثابه آیینه‌ای تمام‌نما، تمامی اسما را در خود جمع می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با معرفی سؤال پنجم و جایگاه آن در سلسله پرسش‌های حقیقت انسان، به تبیین وجود حق به عنوان مبدأ خلقت پرداخت. تأکید بر وحدت وجود و پیوند میان محبت، اقتضا و حقیقت جامع، چارچوبی عرفانی برای فهم خلقت انسان فراهم آورد. در ادامه، به نقد برخی مفاهیم و تبیین ظهور و بطون اسما پرداخته خواهد شد.

بخش دوم: نقد مفاهیم فلسفی و عرفانی

نقد اصطلاح «واجب الوجود»

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های این درس‌گفتار، نقد صریح اصطلاح «واجب الوجود» است که در فلسفه اسلامی به کار می‌رود. آیت‌الله نکونام قدس‌سره این اصطلاح را ساخته ذهن فلاسفه دانسته و آن را نادرست می‌خوانند: «واجب الوجود ما نداریم اصلاً… یک حضرت الوجود داریم، یک حضرت الظهور داریم.» این نقد، به جای تأکید بر تمایزهای فلسفی میان واجب و ممکن، به وحدت وجود و ظهورات الهی بازمی‌گردد.

در این دیدگاه، وجود حق، به مثابه حضرت الوجود، مبدأ همه هستی است و ظهورات آن، در قالب حضرت الظهور، در عالم و انسان متجلی می‌شوند. این تبیین، به ساده‌سازی مفاهیم فلسفی و بازگشت به زبان عرفانی و قرآنی اشاره دارد. اصطلاح «واجب الوجود»، با ایجاد دوگانگی میان واجب و ممکن، از نگاه عرفانی، از حقیقت وحدت وجود دور می‌افتد.

درنگ: اصطلاح «واجب الوجود» به دلیل ایجاد دوگانگی میان واجب و ممکن، از حقیقت وحدت وجود دور است. حضرت الوجود و حضرت الظهور، به ترتیب، ذات حق و مظاهر اسما و صفات او را نشان می‌دهند.

نقد برداشت از «کنت کنزاً مخفیاً»

عبارت «کنت کنزاً مخفیاً و خلقت الخلق لکی اعرف» (گنجی نهان بودم و خلق را آفریدم تا شناخته شوم) از دیگر مفاهیمی است که مورد نقد قرار گرفته است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره این عبارت را نه حدیث یا روایت معتبر، بلکه برداشتی عرفانی می‌دانند که اگر درست معنا نشود، اشکالاتی علمی و عرفانی به همراه دارد. از جمله این اشکالات، برداشت حدوث زمانی از خلقت و تعلیل زائد برای آفرینش است.

در این دیدگاه، خلقت، امری ازلی و ابدی است و محبت الهی، به مثابه صفتی ذاتی و فعّال، ظرف ظهورات حق را فراهم می‌کند. عبارت «کنت کنزاً» اگر به معنای حدوث یا نقصان در ذات حق تفسیر شود، با حقیقت وحدت وجود ناسازگار است. در عوض، این عبارت باید به گونه‌ای معنا شود که محبت ذاتی حق، به سان نوری بی‌کران، پیوسته در حال ظهور و تجلی است.

درنگ: عبارت «کنت کنزاً مخفیاً» برداشتی عرفانی است که باید به معنای ظهور ازلی و ابدی محبت ذاتی حق تفسیر شود، نه حدوث زمانی یا تعلیل زائد برای خلقت.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد اصطلاح «واجب الوجود» و برداشت نادرست از «کنت کنزاً»، بر وحدت وجود و ظهورات ازلی حق تأکید کرد. این نقدها، به ساده‌سازی مفاهیم فلسفی و بازگشت به حقیقت عرفانی کمک می‌کنند. در بخش بعد، به تبیین ظهور و بطون اسما و نقش انسان به عنوان کون جامع پرداخته خواهد شد.

بخش سوم: ظهور و بطون اسما و صفات الهی

وحدت ظاهر و باطن در تجلیات الهی

یکی از محوری‌ترین مفاهیم این درس‌گفتار، وحدت ظاهر و باطن در تجلیات اسما و صفات الهی است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند: «هر ظاهری خود باطن بوده و هر باطنی خود ظاهر می‌شود.» این دیدگاه، با تمثیل چرخش سیب تبیین شده است: سیبی که در هوا می‌چرخد، لحظه‌به‌لحظه در برابر چشم ظاهر و غایب می‌شود، اما در حقیقت، یک سیب است که در حرکت مداوم خود، این دو حالت را پدید می‌آورد.

این تمثیل، به پیوستگی ظهور و بطون در تجلیات الهی اشاره دارد. اسما و صفات حق، در ظرف ربوبیت و خلق، پیوسته در حال تبدیل از ظاهر به باطن و از باطن به ظاهرند. این تبدیل، نه به معنای جدایی یا دوگانگی، بلکه به مثابه رقصی الهی است که در آن، هر لحظه، تجلی جدیدی از حق پدیدار می‌شود.

درنگ: ظاهر و باطن در تجلیات الهی، دو روی یک حقیقت‌اند. اسما و صفات، به سان سیبی در چرخش، لحظه‌به‌لحظه ظاهر و باطن می‌شوند، بدون جدایی یا دوگانگی.

انسان به عنوان کون جامع

انسان، در این دیدگاه، به عنوان کون جامع معرفی شده است که تمامی آثار اسما و صفات الهی را در خود جمع می‌کند. این مفهوم، با ارجاع به فصوص الحکم ابن‌عربی تبیین شده است: «فالانسان فجامع لآثار کل الاسما و هو المراد بالکون فی الفصوص.» انسان، به مثابه آیینه‌ای تمام‌نما، ظهور کامل حق و مظهر تمامی اسما و صفات اوست. عالم، به عنوان مظهر انسان، و انسان، به عنوان ظاهر حق، در این چارچوب عرفانی قرار می‌گیرند.

انسان کامل، ظرف فعلیت کامل اسما و صفات است، در حالی که افراد عادی و دیگر موجودات، ظروفی با ظرفیت محدودند. این تمایز، به نقش خلافت انسان در قرآن کریم اشاره دارد:

﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾
(بقره: ۳۰، : «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار می‌دهم»).

درنگ: انسان کامل، به عنوان کون جامع، ظرف فعلیت کامل اسما و صفات الهی است، در حالی که عالم، مظهر انسان و انسان، ظاهر حق است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین وحدت ظاهر و باطن در تجلیات الهی و معرفی انسان به عنوان کون جامع، به نقش محوری انسان در خلقت پرداخت. تمثیل سیب و ارجاع به فصوص الحکم، این مفاهیم را غنی‌تر ساخت. در بخش بعد، به غفلت در خلق و علم لدنی پرداخته خواهد شد.

بخش چهارم: غفلت در خلق و علم لدنی

غفلت در ظاهر و باطن خلق

آیت‌الله نکونام قدس‌سره، با استناد به آیات قرآن کریم، غفلت در خلق را ابتدا از باطن آغاز شده می‌دانند:

﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ﴾
(بقره: ۷، : «خدا بر دل‌هایشان مهر نهاده است»).
این آیه، به مهر نهاده شده بر قلب‌ها، یعنی باطن انسان، اشاره دارد. همچنین، آیه:

﴿وَأَشْرَبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾
(بقره: ۹۳، : «و در دل‌هایشان گوساله را نوشیدند») نشان می‌دهد که غفلت، از باطن نشأت می‌گیرد و به ظاهر سرایت می‌کند. برخلاف حق، که عاری از غفلت است، خلق در هر دو ساحت ظاهر و باطن ممکن است دچار غفلت شود.

این دیدگاه، نقدی بر تلقی برخی عرفاست که باطن را عاری از غفلت می‌دانند. غفلت خلقی، به مثابه تاریکی‌ای است که ابتدا قلب را فرا می‌گیرد و سپس، به چشم و گوش سرایت می‌کند. این تحلیل، با روان‌شناسی قرآنی هم‌راستاست که کلامت را در قلب انسان قرار می‌دهد.

درنگ: غفلت در خلق، از باطن آغاز می‌شود و به ظاهر سرایت می‌کند، برخلاف حق که عاری از غفلت است. آیات قرآن کریم، مانند «ختم الله على قلوبهم»، این حقیقت را تأیید می‌کنند.

علم لدنی و ایمان باطنی

در برابر غفلت خلقی، علم لدنی و ایمان باطنی به عنوان گنجینه‌هایی ثابت و غیرقابل تغییر معرفی شده‌اند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره، با اشاره به حدیث «المؤمن کالزبر الحدید» (مؤمن مانند پاره آهن است)، تأکید می‌کنند که ایمان باطنی، حتی در برابر مرگ و رستاخیز، تغییر نمی‌یابد. علم لدنی، به سان نوری الهی، در برابر شبهات و امتحانات مقاوم است، برخلاف علوم ظاهری که به آسانی فرومی‌ریزند.

تمثیل کودکی که در تاریکی از ترس، مثانه‌اش خالی می‌شود، به ناپایداری علوم ظاهری اشاره دارد. این علوم، در لحظات بحرانی، مانند قبر و برزخ، فرومی‌پاشند، در حالی که علم لدنی، به مثابه ستونی استوار، پایدار می‌ماند.

درنگ: علم لدنی و ایمان باطنی، به سان پاره آهن، ثابت و غیرقابل تغییرند، در حالی که علوم ظاهری در برابر امتحانات فرومی‌ریزند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین غفلت در خلق و پایداری علم لدنی، به تمایز میان حقیقت خلقی و الهی پرداخت. آیات قرآن کریم و تمثیلات، این مفاهیم را روشن‌تر ساختند. در بخش نهایی، به جمع‌بندی کل درس‌گفتار پرداخته خواهد شد.

بخش پنجم: جمع‌بندی و تأملات نهایی

انسان، عالم و حق در آیینه وحدت وجود

درس‌گفتار سیصد و هفتاد و چهارم مصباح الانس، با پاسخ به پرسش «من أوجد الإنسان»، وجود حق را مبدأ خلقت انسان و عالم معرفی کرد. انسان، به عنوان کون جامع، مظهر تمامی اسما و صفات الهی است و عالم، ظرف ظهور این تجلیات. حق، به مثابه مُظهر، انسان را به وجود آورده و انسان، به سان مَظهر، عالم را متجلی می‌سازد. این رابطه، در چارچوب وحدت وجود، به مثابه رقصی الهی است که در آن، هر لحظه، تجلی جدیدی از اسما پدیدار می‌شود.

نقد اصطلاحات فلسفی، مانند «واجب الوجود»، و برداشت‌های نادرست از «کنت کنزاً»، به ساده‌سازی مفاهیم و بازگشت به حقیقت عرفانی کمک کرد. تمثیل سیب، به پیوستگی ظاهر و باطن اشاره داشت و آیات قرآن کریم، مانند «ختم الله على قلوبهم»، غفلت خلقی را روشن ساختند. علم لدنی، به عنوان نوری پایدار، در برابر غفلت و امتحانات مقاوم است.

نتیجه‌گیری نهایی

این تأملات، انسان را محور خلقت و آیینه اسما و صفات الهی قرار داد. وجود حق، با محبت ازلی و اقتضای ذاتی، انسان را به عنوان کون جامع آفرید و عالم را ظرف ظهور او قرار داد. این درس‌گفتار، با پیوند عرفان نظری، قرآن کریم و دیدگاه‌های ابن‌عربی، منبعی غنی برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورد. امید است این اثر، چراغی فرا راه جویندگان حقیقت باشد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، انسان کامل به چه تشبیه شده است؟

2. ویژگی اصلی انسان کامل در رابطه با دشمنانش چیست؟

3. طبق متن، چرا انسان کامل باید هم دوست و هم دشمن داشته باشد؟

4. منظور از 'ینصر نفسه بک' در متن چیست؟

5. کدام صفت از انسان کامل در متن به عنوان 'تدرعت بدرع الستر و التقوی' بیان شده است؟

6. انسان کامل طبق متن یک فرد تک‌بعدی نیست و مانند یک جامعه است.

7. انسان کامل بر اساس متن دشمن ندارد و فقط با دوستان تعامل می‌کند.

8. انسان کامل در متن با دشمنانش با تنوع و تلوین برخورد می‌کند.

9. دشمنان انسان کامل طبق متن او را می‌پذیرند و از او قدردانی می‌کنند.

10. انسان کامل در متن از هرگونه غم و شادی در برابر دشمنانش منزه است.

11. چرا انسان کامل در متن به یک شهر یا بازار تشبیه شده است؟

12. منظور از 'تلوین' در رفتار انسان کامل چیست؟

13. چرا دشمنان انسان کامل از او بهره می‌برند اما او را نمی‌پذیرند؟

14. ویژگی 'تدرعت بدرع الستر و التقوی' در انسان کامل چه معنایی دارد؟

15. چگونه انسان کامل در متن از متقابلین منزه است؟

پاسخنامه

1. یک جامعه یا مجموعه‌ای کامل مانند شهر و بازار

2. پرورش دشمنان و بهره‌مندی آن‌ها از او بدون پذیرش او

3. چون انسان کامل یک جامعه است و تضادها را در بر می‌گیرد

4. انسان کامل خود را با خدا نصرت می‌دهد

5. پنهان کردن حسن‌ها و عیوب خود و دیگران

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا انسان کامل مانند یک جامعه، مجموعه‌ای از تضادها، دوستان و دشمنان را در خود جای داده است.

12. تلوین به معنای تنوع در رفتار و انطباق با شئون مختلف الهی در برخورد با دیگران است.

13. زیرا انسان کامل دشمنان را پرورش می‌دهد اما آن‌ها به دلیل جهل او را رد می‌کنند.

14. انسان کامل حسن‌ها و عیوب خود و دیگران را با تقوا و ادب پنهان می‌کند.

15. انسان کامل از گرایش‌های متضاد مانند غم و شادی یا جهل و انهماک آزاد است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده