در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 540

متن درس

 

تأملات عرفانی در حکمت خلقت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 540)

مقدمه: تأمل در حکمت خلقت انسان

این نوشتار، تبیینی عالمانه از درس‌گفتار شماره 540 مجموعه «مصباح الأنْس» است که با رویکردی عرفانی و فلسفی به بررسی حکمت خلقت انسان می‌پردازد. این تأملات، با نگاهی عمیق به نسبت میان ذات الهی و مخلوقات، به‌ویژه انسان، برآمده از دیدگاه عرفان نظری است.

بخش یکم: حکمت خلقت انسان در عرفان نظری

سؤال بنیادین: چرا انسان آفریده شد؟

سؤال محوری این درس‌گفتار، که در قالب «سُؤَالٌ سَادِسٌ: لِمَا وُجِدَ الْإِنْسَانُ» مطرح شده، به بررسی غرض و حکمت خلقت انسان می‌پردازد. این پرسش، زمینه‌ساز تأملات عمیق عرفانی در باب نسبت میان انسان و ذات الهی است. در عرفان نظری، خلقت انسان نه به‌عنوان اعطای وجودی مستقل، بلکه به‌مثابه ظهوری از ذات حق تلقی می‌شود. این دیدگاه، خلقت را از هرگونه غرض مادی یا استکمالی منزه می‌داند و آن را تجلی فیض و عشق ذاتی الهی می‌بیند.

درنگ: حکمت خلقت انسان، در ظهور او از ذات الهی نهفته است، نه در اعطای وجودی مستقل. این ظهور، تجلی عشق ذاتی حق است که بی‌نیاز از هر غرض یا اراده زائده‌ای است.

نقد صورت سؤال: تمایز میان وجود و ظهور

صورت سؤال «لِمَا وُجِدَ الْإِنْسَانُ» در نگاه عرفانی نیازمند اصلاح است، زیرا خداوند وجودی مستقل به انسان اعطا نکرده، بلکه انسان از حق ظهور یافته است (ظُهُورُ الْإِنْسَانِ مِنَ الْحَقِّ). این تمایز، به اصل وحدت وجود اشاره دارد که در آن، مخلوقات فاقد وجودی مستقل از ذات الهی‌اند. ظهور انسان، همچون شعاعی از نور بی‌کران الهی است که در مراتب وجودی تجلی می‌یابد، بدون آنکه ذات حق به اعطای وجود یا ایجاد جدایی نیاز داشته باشد.

این نقد، بر تمایز میان «وجد» (ایجاد وجود) و «ظهور» تأکید می‌ورزد. «وجد» به معنای اعطای وجودی مستقل، در مورد حق تعالی صادق نیست، زیرا وجود همه مخلوقات، وابسته به ذات اوست. این دیدگاه، مانند رودی است که جریانش از سرچشمه‌ای بی‌پایان سرچشمه می‌گیرد و درختان کنار آن، تنها از فیض آن بهره‌مند می‌شوند، بی‌آنکه رودی به درختان مقید باشد.

درنگ: انسان از حق ظهور یافته، نه آنکه وجودی مستقل دریافت کرده باشد. این ظهور، به وحدت وجودی و وابستگی کامل مخلوقات به ذات الهی اشاره دارد.

ظهور انسان و فقدان اراده زائده

ظهور انسان از حق، بدون اراده زائده یا علم زائد الهی است (بِلَا إِرَادَةٍ زَائِدَةٍ). اراده زائده، به اراده‌ای غیرذاتی اشاره دارد که در خداوند منتفی است. تمامی افعال الهی، از ذات او سرچشمه می‌گیرند و نیازی به علل یا انگیزه‌های خارجی ندارند. این اصل، خلقت را به‌مثابه جوشش طبیعی چشمه‌ای بی‌کران از ذات الهی تصویر می‌کند که بدون نیاز به غرض یا انگیزه‌ای خارج از ذات، جاری است.

این دیدگاه، خلقت را از هرگونه وابستگی به عوامل خارجی منزه می‌داند. همان‌گونه که خورشید بی‌نیاز از دریافت نور، روشنایی خود را به اطراف می‌پراکند، ذات الهی نیز بی‌نیاز از هر غرض، خلقت را به‌عنوان تجلی ذاتی خود آشکار می‌سازد.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های استکمالی و سودجویانه

نقد غرض سودجویانه در خلقت

برخی دیدگاه‌ها خلقت را به انگیزه‌های سودجویانه نسبت می‌دهند، گویی خداوند برای کسب منفعت یا اثبات جواد بودن خود خلق کرده است. این دیدگاه باطل است، زیرا سودجویی به نقص و نیاز اشاره دارد که در ذات الهی منتفی است. خداوند، به‌مثابه اقیانوسی بی‌کران، نیازی به افزودن قطره‌ای به وسعت خود ندارد. خلقت، نه برای سود، بلکه تجلی فیض ذاتی اوست.

این نقد، به تنزیه ذات الهی از انگیزه‌های مادی کمک می‌کند. همان‌گونه که باغبانی که گل می‌کارد، نه برای کسب سود، بلکه برای لذت از زیبایی گل‌ها اقدام می‌کند، خلقت الهی نیز از سر عشق و فیض ذاتی است، نه از نیاز یا خودنمایی.

درنگ: خلقت الهی، از هرگونه غرض سودجویانه یا خودنمایانه منزه است. ذات الهی، جواد است و جودش از سر عشق ذاتی، نه برای اثبات یا کسب منفعت، جاری می‌شود.

نقد استکمال الهی و اسمایی

دیدگاه دیگری که مورد نقد قرار می‌گیرد، این است که خداوند برای استکمال ذات یا اسمای خود خلق کرده است. این نظر نیز باطل است، زیرا ذات و اسمای الهی، کامل و بی‌نیاز از استکمال‌اند. استکمال، به نقص و استعداد اشاره دارد که در حق تعالی منتفی است. اسمای الهی، مانند خورشیدی که همواره در اوج درخشش است، نیازی به خلقت برای تکمیل نور خود ندارند.

این نقد، بر کمال مطلق ذات و اسمای الهی تأکید می‌ورزد. خداوند، نه با غرض و نه بدون غرض، استکمال نمی‌یابد، زیرا او خود «کمال مطلق» است (كَمَالٌ مُطْلَقٌ). این اصل، مانند ستاره‌ای ثابت در آسمان معرفت، هرگونه تصور نقص یا استعداد را از ذات الهی دور می‌سازد.

درنگ: ذات و اسمای الهی، کامل و بی‌نیاز از استکمال‌اند. خلقت، نه برای تکمیل ذات یا اسما، بلکه تجلی عشق ذاتی حق است.

ذاتی بودن صفات الهی

تمامی صفات الهی، ذاتی و کمالی‌اند، نه زائد یا استکمالی (صِفَاتٌ ذَاتِيَّةٌ، صِفَاتٌ كَمَالِيَّةٌ). ذاتی بودن صفات، به استقلال آنها از مفعولات و افعال اشاره دارد. خداوند، ذاتاً جواد، خالق و رازق است، بدون آنکه این صفات به فعل یا مفعولی وابسته باشند. رازقیت الهی، اطلاقی است و مقید به مرزوق خارجی نیست (رَازِقِيَّةٌ إِطْلَاقِيَّةٌ). این اصل، مانند رودی که بی‌نیاز از مقصد، جاری است، بر استقلال صفات الهی تأکید می‌کند.

نقد رازقیت مقید نیز در این راستا مطرح می‌شود. اگر رازقیت الهی به مرزوق خارجی وابسته باشد، مقید و ناقص می‌شود. این دیدگاه، مانند بستن بال‌های عقاب به زمین، صفات الهی را از اطلاق و کمال محروم می‌سازد.

درنگ: صفات الهی، ذاتی و اطلاقی‌اند و از هرگونه تقید یا وابستگی به مفعولات منزه‌اند. رازقیت حق، پیش از هر مرزوق، کامل و بی‌نیاز است.

بخش سوم: عشق الهی به‌عنوان جوهره خلقت

عشق ذاتی، مبنای خلقت

خلقت، نتیجه عشق ذاتی الهی است (عِشْقٌ ذَاتِيٌّ)، نه اراده‌ای زائد یا غرضی خارجی. عشق الهی، مانند چشمه‌ای است که از سرشت خود می‌جوشد و نیازی به مقصد یا انگیزه‌ای خارج از ذات ندارد. این اصل، خلقت را به‌مثابه تجلی طبیعی ذات الهی تبیین می‌کند، گویی که هستی، رقصی هماهنگ از نور بی‌کران حق است که در قالب مخلوقات تجلی یافته است.

آیه شریفه ﴿غُنِيٌّ عَنِ ٱلْعَٰلَمِينَ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۹۷؛ : «بی‌نیاز از جهانیان است») غنای مطلق الهی را تأیید می‌کند. این غنا، به استقلال کامل ذات حق از مخلوقات اشاره دارد، گویی که خلقت، نه از سر نیاز، بلکه از سر فیض بی‌پایان عشق الهی سرچشمه گرفته است.

درنگ: خلقت، ظهور عشق ذاتی الهی است که بی‌نیاز از هر غرض یا مفعول، از ذات حق جاری می‌شود.

تمثیل نهر و درخت: استقلال فیض الهی

درس‌گفتار، از تمثیل نهر و درخت برای تبیین استقلال فیض الهی بهره می‌جوید (تَشْبِيهُ النَّهْرِ وَالشَّجَرِ). نهر، نماد فیض الهی است که بی‌نیاز از درختان کنار خود، جاری است. درختان (مخلوقات) از این فیض بهره می‌برند، اما نهر به آنها مقید نیست. این تمثیل، مانند نقشی بر آب، استقلال و اطلاق فیض الهی را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که خلقت، نتیجه جوشش ذاتی فیض است، نه وابستگی به مخلوق.

این استقلال، به تقدم رازقیت الهی بر هر مرزوق اشاره دارد (رَازِقٌ قَبْلَ كُلِّ مَرْزُوقٍ). خداوند، پیش از وجود هر مرزوق، رازق است و رازقیتش به فعل رزق یا وجود مفعول وابسته نیست.

بخش چهارم: کمال و نقص در انسان

کمال توان معصیت و نقص فعلیت آن

درس‌گفتار، توان معصیت در انسان را کمال می‌داند، اما فعلیت معصیت را نقص می‌شمارد (كَمَالُ الْقُدْرَةِ عَلَى الْمَعْصِيَةِ). توان بالقوه، نشانه آزادی و کمال وجودی انسان است، اما فعلیت منفی، مانند انتخاب گناه، به نقص می‌انجامد. این اصل، مانند تیغی دو لبه، اختیار انسان را هم فرصتی برای تعالی و هم زمینه‌ای برای سقوط می‌بیند.

مثال نماز در این راستا مطرح می‌شود (مِثَالُ الصَّلَاةِ وَالنَّقْصِ). توان نخواندن نماز، نشانه کمال اختیار است، اما نخواندن آن، نقص می‌آورد. این تمایز، مانند آینه‌ای است که انسان را به تأمل در انتخاب‌هایش دعوت می‌کند.

درنگ: توان معصیت، کمال وجودی انسان است، اما فعلیت معصیت، نقص می‌آورد. اختیار، شمشیری دو لبه است که می‌تواند به تعالی یا سقوط منجر شود.

تأثیر مادیات بر سلوک انسانی

درس‌گفتار به تأثیر مادیات بر انسان اشاره دارد (تَأْثِيرُ الْمَادِّيَاتِ). مادیات، مانند پولی که برای قرآن‌خوانی دریافت می‌شود، می‌توانند نیت انسان را از خلوص به انحراف بکشانند (مِثَالُ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ). این مثال، مانند سایه‌ای تاریک، خطرات تعلقات مادی را در مسیر سلوک عرفانی نشان می‌دهد. قرآن‌خوانی برای پول، نشانه‌ای از انحراف نیت است که خلوص عمل را مخدوش می‌کند.

همچنین، نقد تقاص تاریخی مطرح می‌شود (نَقْدُ التَّقَاصِ). طلب تقاص برای سختی‌های اجدادی، به جای اصلاح وجود، به تعلق و انتقام‌جویی می‌انجامد. این دیدگاه، مانند باری سنگین بر دوش انسان، او را از مسیر تعالی بازمی‌دارد.

درنگ: مادیات و تعلقات، مانند سایه‌ای بر قلب، می‌توانند انسان را از خلوص و کمال دور کنند. رهایی از تعلقات، شرط سلوک عرفانی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره 540 مجموعه «مصباح الأنْس»، با تأمل در حکمت خلقت انسان، به تبیین عرفانی نسبت میان ذات الهی و مخلوقات می‌پردازد. این نوشتار، با نقد دیدگاه‌های مبتنی بر استکمال الهی، بر ذاتی بودن صفات حق و ظهور خلقت به‌عنوان تجلی عشق الهی تأکید می‌ورزد. نکات کلیدی شامل ظهور انسان از حق بدون اراده زائده، عشق به‌عنوان جوهره خلقت، و تنزیه ذات و اسمای الهی از هرگونه نقص یا استکمال است. آیه شریفه ﴿غُنِيٌّ عَنِ ٱلْعَٰلَمِينَ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۹۷؛ : «بی‌نیاز از جهانیان است») غنای مطلق الهی را تأیید می‌کند. تمثیل نهر و درخت، استقلال فیض الهی را به تصویر می‌کشد، و نقد تأثیر مادیات و تقاص تاریخی، مخاطب را به رهایی از تعلقات دعوت می‌کند. این درس‌گفتار، مانند مشعلی فروزان، راه تأمل در عشق الهی و کمال مطلق ذات حق را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، ویژگی هفدهم انسان کامل چیست؟

2. طبق متن، چرا انسان کامل مظهر صبر و لذت الهی است؟

3. متن درسگفتار چه چیزی را مانع وصول به مقام ذات می‌داند؟

4. بر اساس متن، تفاوت اصلی بین محبین و محبوبین چیست؟

5. طبق متن، چرا دین باید شیرین و گوارا باشد؟

6. بر اساس متن، انسان کامل می‌تواند مظهر تمام اسماء و صفات الهی شود.

7. متن بیان می‌کند که محبین به مقام ذات می‌رسند، اما محبوبین خیر.

8. طبق متن، دین باید چهره‌ای لذت‌بخش و گوارا داشته باشد.

9. متن ادعا می‌کند که انسان نمی‌تواند به ذات الهی نزدیک شود.

10. بر اساس متن، نسبت دادن کمالاتی که انسان ندارد به خود، خطا است.

11. چرا متن تأکید دارد که دین باید شیرین و گوارا باشد؟

12. تفاوت اصلی بین محبین و محبوبین طبق متن چیست؟

13. چرا متن می‌گوید که هیچ منعی برای وصول به ذات الهی وجود ندارد؟

14. علت تأکید متن بر پرهیز از ثوبی زور چیست؟

15. چرا محبین نمی‌توانند به مقام ذات برسند؟

پاسخنامه

1. مظهر صبر و لذت الهی بودن

2. زیرا او از نقایص مبرا است

3. عدم محبوب بودن

4. محبوبین به ذات وصول می‌یابند، محبین خیر

5. زیرا مظهر کمالات انسانی است

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا دین باید مظهر کمالات انسانی و محسنات بشر باشد، نه چهره‌ای سخت و ریاضتی.

12. محبین با ریاضت به صفات می‌رسند، اما محبوبین به مقام ذات وصول می‌یابند.

13. زیرا انسان می‌تواند مظهر اسماء و صفات الهی شود و به مقام ذات برسد.

14. زیرا نسبت دادن کمالاتی که انسان ندارد به خود، خطا و گمراه‌کننده است.

15. زیرا محبین با ریاضت به صفات می‌رسند، اما وصول به ذات مختص محبوبین است.

فوتر بهینه‌شده