در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 546

متن درس

 

تبیین حقیقت ظهور انسان در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 546)

دیباچه

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره 546 مصباح الأنس، تألیف عارف واصل آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و جامع حقیقت ظهور انسان در پرتو اراده الهی و مرتبه اطلاقی او در چارچوب عرفان اسلامی اختصاص دارد. این درس‌گفتار، در مقام جمعي و اطلاقی خویش مورد کاوش قرار گرفته و رابطه متقابل او با تجلیات جلایی و استجلایی حق بررسی شده است.

بخش نخست: حقیقت ظهور انسان و اراده الهی

مقدمه‌ای بر سوال نهم

درس‌گفتار با استهلال به نام خداوند رحمان و رحیم آغاز می‌شود و در قالب سوال نهم، به تبیین حقیقت ظهور انسان از منظر اراده الهی اصلی و مرتبه مطلق انسانی می‌پردازد. این سوال، بیش از آنکه پرسشی باشد، بیانی است عمیق برای آشکارسازی ماهیت انسان به‌عنوان مظهر اسمای الهی. اراده الهی اصلی، اراده‌ای ذاتی و غیرمشروط است که در آن، انسان به‌عنوان خلیفه الهی و ظرف تجلیات حق ظهور می‌یابد. این بخش، به کاوش در چیستی انسان مطلق و رابطه او با اراده ذاتی حق اختصاص دارد.

انسان به‌عنوان ظرف تجلیات الهی

انسان، در عرفان اسلامی، به‌منزله آینه‌ای است که تجلیات جلایی (ذاتی) و استجلایی (فعلی) حق را بازمی‌تاباند. تجلی جلایی، به ظهور ذات حق، مستقل از مظاهر خلقی، اشاره دارد، درحالی‌که تجلی استجلایی، به ظهور صفات و افعال الهی در ظرف خلقت وابسته است. این تمایز، مانند تفاوت میان نور خورشید در ذات خویش و بازتاب آن بر سطح دریاچه‌ای آرام است. خداوند، ظرف هر دو نوع تجلی است، و انسان، به دلیل ظرفیت اطلاقی خویش، مظهر جامع این تجلیات به شمار می‌رود.

درنگ: انسان، به دلیل ظرفیت اطلاقی و جمعي، مظهر جامع تجلیات جلایی و استجلایی حق است، برخلاف سایر موجودات که ظهورشان محدود به مرتبه‌ای خاص است.

تمایز ظهور در انسان و غیرانسان

موجودات غیرانسان، هرچند مظهر تجلیات الهی‌اند، اما ظهورشان به مرتبه‌ای خاص محدود است، مانند گلی که تنها زیبایی و عطر خویش را نمایان می‌کند. در مقابل، انسان، به‌منزله باغی بی‌کران، ظرفیت ظهور اطلاقی و جامع اسمای الهی را داراست. این ظرفیت، در مقام جمعي، که ظرف ظاهری انسان است، و مقام اطلاقی، که ظرف باطنی اوست، به فعلیت می‌رسد. مقام جمعي، مانند سطح آینه‌ای است که همه رنگ‌ها و نقش‌ها را در خود جای می‌دهد، و مقام اطلاقی، مانند ژرفای اقیانوسی که بی‌کرانگی را در خود نهفته دارد.

تفسیر آیه شریفه قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ

قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ (سوره اخلاص: ۱) [مطلب حذف شد] به وحدت ظاهر و باطن حق اشاره دارد. در این آیه، «هو» ظرف باطن و اطلاق است، مانند هسته پنهان میوه‌ای که حقیقت آن را در بر دارد، و «الله» ظرف ظاهر و جمعيت، مانند پوسته‌ای که همه کمالات را نمایان می‌سازد. این وحدت، در انسان نیز متجلی است، جایی که مقام اطلاقی (باطن) و مقام جمعي (ظاهر) در هماهنگی کامل به سر می‌برند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، انسان را به‌عنوان مظهر جامع اسمای الهی معرفی کرد که به دلیل ظرفیت اطلاقی و جمعي خویش، از سایر موجودات متمایز است. تجلیات جلایی و استجلایی حق، در انسان به‌صورت کامل ظهور می‌یابد، و آیه شریفه قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ وحدت ظاهر و باطن این ظهور را تبیین می‌کند. انسان، مانند آینه‌ای است که نور بی‌کران الهی را در خویش بازمی‌تاباند و در مقام خلیفه الهی، نقش بی‌همتایی در کمال هستی ایفا می‌کند.

بخش دوم: مرتبه اطلاقی انسان و عدم تکرار در هستی

ظهور اطلاقی انسان

همه موجودات، ظهوری مرتبتی دارند، مانند نهرهایی که در مسیر خویش جاری‌اند، اما انسان، به‌منزله اقیانوسی بی‌کران، ظهوری اطلاقی دارد. این ظهور، در مقام جمعي به فعلیت می‌رسد، جایی که سالک در مقام چهارم، که مقام دست‌گیری و هدایت است، به کمال نهایی دست می‌یابد. این مقام، مانند قله‌ای است که از فراز آن، همه مناظر هستی در دیدرس قرار می‌گیرد.

تفاوت انسان و عالم

تفاوت انسان با عالم و سایر انسان‌ها، در مرتبه، ذات، صفات، و فعل اوست. انسان، هم ظرف اطلاق و جمع است، مانند آسمانی که همه ستارگان را در بر می‌گیرد، و هم ظرف فردی، مانند ستاره‌ای که نوری خاص و متشخص دارد. این دوگانگی، انسان را به موجودی یگانه تبدیل می‌کند که هم در جامعیت و هم در تشخص، بی‌همتاست.

تشخص ظهوری انسان‌ها

هر انسان، به‌عنوان فرد، حقیقت خاص خویش را دارد، مانند درختی که برگ‌هایش هر یک طرحی منحصربه‌فرد دارند. در منطق عرفانی، هر فرد، نوع ظهوری خاص خویش است، و این تشخص، با اصل وحدت در کثرت سازگار است. هیچ انسانی، تکرار دیگری نیست، مانند امواج دریا که هر یک شکلی نو دارند.

درنگ: هر انسان، مظهر خاص اسمای الهی است و هیچ فردی در هستی تکرار دیگری نیست. این تشخص ظهوری، جلوه‌ای از وحدت در کثرت الهی است.

عدم تکرار در هستی

در پهنه هستی، هیچ موجودی تکرار نمی‌شود، مانند نقاشی‌ای که هر قلم‌موی آن، طرحی نو می‌آفریند. انسان، با نظاره عالم، درمی‌یابد که هیچ‌چیز را دوبار نمی‌بیند. این تازگی، مانند بهاری است که هر روز شکوفه‌ای نو می‌گشاید، اما غفلت، انسان را به تصور تکرار می‌کشاند، مانند کسی که در تاریکی، رنگ‌های بوم هستی را نمی‌بیند.

غفلت و تصور تکرار

غفلت، مانند پرده‌ای است که بر چشمان حقیقت‌بین انسان می‌افتد و زندگی را تکراری جلوه می‌دهد. خوراک، خواب، و امور روزمره، در نظر غافل، یکنواخت می‌نمایند، اما در حقیقت، هر لحظه، مانند قطره‌ای از باران الهی، بی‌تکرار است. این غفلت، مانند خوابی است که انسان را از بیداری در باغ هستی بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، بر ظهور اطلاقی انسان و عدم تکرار در هستی تأکید کرد. انسان، به دلیل ظرفیت دوگانه اطلاقی و فردی، مظهر یگانه اسمای الهی است. هیچ موجودی در هستی تکرار نمی‌شود، و غفلت، مانع درک این تازگی است. انسان، مانند باغبانی است که با بیداری، شکوفه‌های نوظهور هستی را نظاره می‌کند و در مقام جمعي، به کمال می‌رسد.

بخش سوم: رب العالمین و تجلیات مداوم الهی

شناخت رب العالمین

شناخت رب العالمین، مانند یافتن کلید گنجینه‌ای است که در آن، همه مراتب هستی نهفته است. عالمین، جمع حقیقی و فوق منتهی‌الجمود است، مانند آسمانی که بی‌شمار ستاره را در بر دارد. شناخت این عالمین، شرط درک ربوبیت الهی است، و بدون آن، انسان، مانند رهپویی است که در بیابان بی‌نشان سرگردان است.

تجلیات مداوم الهی

خداوند، مانند چشمه‌ای بی‌پایان، همواره در حال اظهار خویش است. اگر تا ابد بیافریند، باز هم دم دیگ خلقت برداشته نمی‌شود، مانند آشپزی که هر لحظه، طعامی نو بر سفره می‌نهد. این تمثیل، بر بی‌نهایت بودن تجلیات الهی تأکید دارد و خلقت را جریانی پایان‌ناپذیر نشان می‌دهد.

درنگ: خلقت الهی، مانند دیگی است که هرگز به ته نمی‌رسد، و تجلیات حق، بی‌پایان و همواره نوظهورند.

مثال دیگ و رسول‌الله

دست رسول‌الله در دیگ، مانند نسیمی است که برکت را به ارمغان می‌آورد، اما به ته دیگ نمی‌رسد. این تمثیل، به نقش اولیای الهی در افزودن برکت به خلقت و بی‌نهایت بودن ظرف خلقت اشاره دارد. مانند باغبانی که هر دانه را به درختی تنومند بدل می‌کند، اما باغ خلقت همچنان بی‌کران است.

ظرف خلقت و غفلت

ظرف خلقت، مانند اقیانوسی بی‌کران است، اما غفلت، انسان را به دست‌کم گرفتن آن وا می‌دارد. ذهن انسان، مانند زمینی حاصلخیز، اگر به کار گرفته شود، بی‌نهایت است، اما در غفلت، مانند زمینی بایر، بی‌ثمر می‌ماند. این غفلت، مانند سایه‌ای است که نور حقیقت را می‌پوشاند.

نور واحد و مقامات مختلف

نور الهی، مانند خورشیدی واحد است، اما هر موجود، مقام معلوم خویش را دارد، مانند رنگین‌کمانی که هر رنگش جایگاهی خاص دارد. جمعيت انسان، به تشخصات و مراتب او وابسته است، مانند درختی که شاخه‌هایش هر یک میوه‌ای خاص می‌دهند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به شناخت رب العالمین و تجلیات مداوم الهی پرداخت. عالمین، مراتب بی‌شمار هستی‌اند، و خلقت، جریانی بی‌پایان است. غفلت، مانع درک عظمت ظرف خلقت می‌شود، اما نور واحد الهی، در مراتب مختلف، به هر موجود جلوه‌ای خاص می‌بخشد. انسان، با بیداری، این تجلیات را نظاره می‌کند و به کمال می‌رسد.

بخش چهارم: انسان کامل و هماهنگی خلقت

انسان کامل در مقابل اکمل

انسان کامل، مانند قله‌ای است که در برابر انسان ناقص نیست، بلکه در برابر انسان اَکمل قرار دارد. قرآن کریم در آیه لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ و فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ (سوره بقره: ۲۵۳) [مطلب حذف شد] فرق نمی‌گذاریم… برخی را بر برخی برتری دادیم» آمده، به این حقیقت اشاره دارد. همه موجودات، در مرتبه خویش کامل‌اند، مانند ستارگانی که هر یک نوری خاص دارند.

هماهنگی انسان و عالم

نه عالم، جای انسان را تنگ کرده، مانند آسمانی که همه ستارگان را در بر می‌گیرد، و نه انسان، جای عالم را محدود کرده، مانند ستاره‌ای که در آسمان خویش می‌درخشد. این هماهنگی، مانند سمفونی‌ای است که هر نت در آن، جایگاهی خاص دارد و به کمال کل می‌افزاید.

درنگ: انسان و عالم، در هماهنگی کامل‌اند و هیچ موجودی مانع کمال دیگری نیست. این نظم، جلوه‌ای از حکمت الهی است.

رفع عیوب اخلاقی

درک این حقیقت که هیچ‌کس مانع کمال انسان نیست، مانند کلیدی است که قفل رذایل اخلاقی چون حسادت و رقابت را می‌گشاید. مثال بقال‌هایی که به دلیل حس رقابت، به یکدیگر آسیب می‌زنند، مانند باغبانانی است که به جای کاشت، درختان یکدیگر را ریشه‌کن می‌کنند. در مقابل، زرگرها، مانند عارفان واصل، در کنار هم به کمال می‌رسند.

ریای عالم در نظر غزالی

غزالی، ریا را مانند سایه‌ای می‌داند که بر اعمال عالم می‌افتد. اگر عالم به دلیل محبوبیت دیگری حسد ورزد، مانند باغبانی است که به جای شادمانی از شکوفه‌های باغ همسایه، ریشه‌های خویش را می‌خشکاند. این ریا، ریشه در عدم اخلاص دارد و معرفت، آن را از میان می‌برد.

پیامبر و گشایش فضا

پیامبر، مانند باغبانی است که نه‌تنها جای انسان را تنگ نکرد، بلکه با کتاب و سنت، مانند نسیمی، فضا را برای رشد همگان گشود. عالمان نیز باید مانند او، فضا را برای دیگران باز کنند، نه آنکه مانند بقال‌های حسود، راه را بر یکدیگر ببندند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، انسان کامل را در برابر اَکمل قرار داد و هماهنگی انسان و عالم را به‌عنوان جلوه‌ای از حکمت الهی تبیین کرد. معرفت به این هماهنگی، رذایل اخلاقی را رفع می‌کند، و پیامبر، با گشایش فضا، راه کمال را هموار ساخته است. انسان، مانند نوازنده‌ای است که در سمفونی خلقت، نتی یگانه می‌نوازد.

بخش پنجم: کمال جلایی و استیفای حقوق الهی

کمال جلایی و استجلایی

مراد از انسان، کمال تجلیات جلایی و استجلایی است، مانند آینه‌ای که نور ذاتی و بازتاب‌های آن را در خود جای می‌دهد. این کمال، مشروط به رعایت شروط و حقوق عام و خاص است، مانند باغبانی که تنها با مراقبت، میوه‌های باغ را به بار می‌آورد.

شروط و حقوق عام و خاص

انسان، مانند مسافری است که در راه کمال، باید «سفت بجنبد» تا از خسران در امان ماند. این جدیت، مانند کشتیبانی است که در طوفان، سکان را محکم در دست می‌گیرد. شروط عام، مانند قوانین کلی شریعت، و شروط خاص، مانند وظایف فردی، انسان را به مقصد می‌رسانند.

درنگ: انسان، با رعایت شروط و حقوق عام و خاص، به کمال جلایی و استجلایی می‌رسد. شل‌جنبی، به خسران می‌انجامد.

وفاء و استیفاء

وفاء، مانند سپردن امانت به صاحبش، و استیفاء، مانند دریافت حق الهی، دو بال پرواز انسان به سوی کمال‌اند. این دو، در روح و جسم، مانند دو رودخانه‌ای هستند که به اقیانوس حقیقت می‌پیوندند. جسم، در اینجا، به معنای استقامت وجودی است، نه صرف ماده.

موقت و غیرموقت: تمثیل میوه‌ها

نعمت‌های الهی، مانند میوه‌ها، موقت (زردآلو) و غیرموقت (سیب‌زمینی) هستند. انسان باید از هر میوه در بهار تناول کند، مانند باغبانی که هر شکوفه را در زمان خویش می‌چیند. عدم تناول، مانند از دست دادن بهار، عمر را کوتاه می‌کند.

مدیریت زندگی در فقر

حتی فقرا باید موقت و غیرموقت را لحاظ کنند، مانند کشاورزی که با دستان خالی، دانه‌ای در خاک می‌کارد. عدم بهره‌مندی از نعمت‌ها، مانند خشکاندن باغ روح، به فساد فرزندان می‌انجامد. نشان دادن نعمت‌ها به فرزندان، مانند گشودن پنجره‌ای به سوی نور است.

زکات و استیفای حق

زکات، مانند جویباری است که روح را تازه می‌کند. حتی فقرا باید زکات را دست‌گردان کنند، مانند چرخاندن چرخی که حیات را به جریان می‌اندازد. این استیفای حق، مانند کلید گنج کمال است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، کمال انسان را در گرو رعایت شروط و حقوق الهی دانست. وفاء و استیفاء، مانند دو بال، انسان را به سوی حقیقت می‌برند، و بهره‌مندی از نعمت‌های موقت و غیرموقت، مانند چیدن میوه‌های بهار، به کمال او می‌افزاید. زکات، کلیدی است که درهای کمال را می‌گشاید.

بخش ششم: شریعت، عصمت، و مظهر اسمای الهی

شریعت و میوه‌های بهاری

شریعت، مانند باغبانی است که به تناول میوه‌های بهاری تشویق می‌کند. فقرا، مانند باغبانانی با دستان خالی، نمی‌توانند این میوه‌ها را بخرند، پس اغنیا باید آن را به آنها برسانند، مانند نسیمی که عطر بهار را به همه می‌رساند.

ریاضت در ایثار

ریاضت، مانند ترک میوه‌ای است که مزه‌اش را چشیده‌ای، نه محرومیت از آن. ریاضت حقیقی، در ایثار است، مانند باغبانی که میوه‌های باغ خویش را به دیگران می‌بخشد. محرومیت، مانند عقده‌ای است که روح را می‌خشکاند.

درنگ: ریاضت، در ایثار و ترک پس از چشیدن نعمت است، نه در محرومیت که به عقده می‌انجامد.

شیعه و میوه‌های عصمتی

شیعه، مانند باغبانی است که میوه‌های عصمتی (امامان) را تناول کرده و به همین دلیل، مانند درختی تنومند، استقامت دارد. هر امام، مانند شکوفه‌ای نو، نوع خاص خویش را دارد و تازگی به امت می‌آورد.

تمایز امامان

امامان، مانند ستارگانی‌اند که هیچ‌یک تکرار دیگری نیست. امام باقر، مانند بذری است که علت حدوثی می‌شود، و امام صادق، مانند آبی که استمرار می‌بخشد. این تمایز، مانند رنگین‌کمانی است که هر رنگش جلوه‌ای خاص دارد.

اسمای الهی و نزول از آسمان

اسمای معصومین و موجودات، مانند بارانی است که از آسمان حقیقت نازل می‌شود. هر اسم، مانند قطره‌ای، تعین خاص خویش را دارد و مظهر جلوه‌ای یگانه از حق است.

مظهر و مُظهره

انسان، مانند آینه‌ای است که هم مظهر رب است و هم مُظهر او. او با تعین خویش، اسمای الهی را ظاهر می‌کند، مانند نقاشی که با هر قلم‌مو، طرحی نو از حقیقت می‌آفریند. این رابطه متقابل، مانند رقص نور و سایه در آیینه‌ای زلال است.

نقد ابن‌عربی و اصلاح غونوی

ابن‌عربی، مانند باغبانی که گمان می‌برد درختان به باغ محتاج‌اند، اسما را محتاج خلق می‌دانست. غونوی، مانند باغبانی حکیم، این دیدگاه را اصلاح کرد و گفت اسما، در ظرف فعلی، به خلق تعین می‌یابند، نه در ذات. حق، مانند خورشیدی است که در ذات خویش، بی‌نیاز از بازتاب است.

درنگ: انسان، مظهر و مُظهر اسمای الهی است، و اسما، در ظرف فعلی، به خلق تعین می‌یابند، نه در ذات حق که بی‌نیاز است.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، شریعت را راهنمایی برای بهره‌مندی از نعمت‌ها دانست و ریاضت را در ایثار معنا کرد. شیعه، با تناول میوه‌های عصمتی، قوام یافته، و امامان، هر یک جلوه‌ای نو دارند. انسان، مظهر و مُظهر اسمای الهی است، و حق، در ذات خویش، بی‌نیاز از مظهر است.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تبیین حقیقت ظهور انسان در پرتو اراده الهی، او را مظهر جامع اسمای جلایی و استجلایی حق معرفی کرد. انسان، با ظرفیت اطلاقی و جمعي خویش، مانند آینه‌ای زلال، تجلیات الهی را بازمی‌تاباند. آیه شریفه قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ وحدت ظاهر و باطن این ظهور را نشان داد. هیچ موجودی در هستی تکرار نمی‌شود، و غفلت، مانند پرده‌ای، این تازگی را می‌پوشاند. شناخت رب العالمین، مانند یافتن کلیدی است که گنجینه عالمین را می‌گشاید. انسان کامل، در برابر اَکمل است، و هماهنگی انسان و عالم، جلوه‌ای از حکمت الهی است. وفاء و استیفاء، مانند دو بال، انسان را به کمال می‌رسانند، و شریعت، راه بهره‌مندی از نعمت‌ها را نشان می‌دهد. شیعه، با تناول میوه‌های عصمتی، مانند درختی تنومند، استقامت دارد. انسان، مظهر و مُظهر اسمای الهی است، و حق، در ذات خویش، بی‌نیاز از مظهر. این درس‌گفتار، مانند چراغی است که راه سلوک به سوی حقیقت را روشن می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، ظرف اطلاقی در انسان به چه اشاره دارد؟

2. طبق متن، مقام جمعی در انسان به چه معناست؟

3. در درسگفتار، تفاوت اصلی انسان با سایر موجودات در چیست؟

4. بر اساس متن، چرا هیچ موجودی در عالم تکرار دیگری نیست؟

5. طبق درسگفتار، وفاء و استيفاء به چه اشاره دارد؟

6. انسان در درسگفتار به عنوان ظرف اطلاقی و جمعی معرفی شده است.

7. موجودات غیر انسانی در درسگفتار دارای ظهور اطلاقی هستند.

8. غفلت در درسگفتار باعث می‌شود انسان زندگی را تکراری ببیند.

9. علم دینی در درسگفتار مانع رسیدن به مقام جمعی دانسته شده است.

10. هر فرد انسانی در درسگفتار دارای نوع ظهوری مختص به خود است.

11. تفاوت اصلی بین ظرف اطلاقی و جمعی در انسان چیست؟

12. چرا انسان در درسگفتار دارای ظهور اطلاقی معرفی شده است؟

13. منظور از وفاء و استيفاء در درسگفتار چیست؟

14. چگونه غفلت در درسگفتار باعث تکراری دیدن زندگی می‌شود؟

15. چرا هیچ موجودی در عالم تکرار دیگری نیست؟

پاسخنامه

1. ظرف باطن و هويت انسان

2. ظرف ظاهر و ظهورات خلقی

3. دارای ظهور اطلاقی و جمعی است

4. چون هر موجودی تعین ظهوری خاص خود دارد

5. عنایت الهی و اقتضای انسانی در هر لحظه

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. ظرف اطلاقی به باطن و هويت انسان اشاره دارد، در حالی که ظرف جمعی به ظاهر و ظهورات خلقی او مربوط است.

12. زیرا انسان برخلاف سایر موجودات، ظرف تجليات الهی به صورت اطلاقی و بدون محدودیت مراتب است.

13. وفاء به عنایت الهی و استيفاء به اقتضای انسانی در هر لحظه از زندگی اشاره دارد.

14. غفلت باعث می‌شود انسان تازگی و تنوع ظهورات الهی را نبیند و زندگی را تکراری تصور کند.

15. هر موجود دارای تعین ظهوری خاص خود است که آن را از دیگران متمایز می‌کند.