در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 552

متن درس

 

عرفانی و فلسفی در مصباح الأنس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 552)

دیباچه

مجموعه درس‌گفتارهای مصباح الأنس، اثری ژرف در حوزه عرفان نظری و فلسفه الهی، دریچه‌ای است به سوی فهم مراتب وجود، تجلیات الهی و جایگاه انسان به‌عنوان مظهر جامع اسما و صفات حق. این اثر، که از بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره شکل گرفته، با نگاهی عمیق به رابطه میان حق و خلق، به تبیین وحدت وجود و کثرت ظاهری می‌پردازد.

بخش نخست: وحدت وجود و تجلیات الهی

مُظهر و مَظهر: دو چهره یک حقیقت

در عرفان نظری، حق به‌عنوان مُظهر کل هستی و خلق به‌عنوان مَظهر او شناخته می‌شود. این تمایز، نه به جدایی ذاتی، بلکه به ظهورات و تعینات الهی اشاره دارد. عالم، چونان کتابی است که هر واژه‌اش، آیینه‌ای از تجلی حق است. وقتی گفته می‌شود «حق، همه هستی است»، مراد چهره مُظهرى اوست که کل عالم را در بر می‌گیرد، و هنگامی که خلق را مَظهر می‌نامیم، به ظهورات او در قالب کثرت ظاهری اشاره داریم. این دیدگاه، هم‌راستا با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی، عالم را جلوه‌گاه تجلیات الهی می‌داند که در آن، هیچ موجودی از استقلال ذاتی برخوردار نیست.

درنگ: عالم، کتاب حق است که در چهره مُظهرى، خود او و در چهره مَظهرى، خلق اوست. این دوگانگی ظاهری، در حقیقت، وحدت وجود را در مراتب مختلف ظهور باز می‌نماید.

این مفهوم، به مثابه آیینه‌ای است که نور خورشید را در هزاران انعکاس باز می‌تاباند، اما سرچشمه همه انعکاس‌ها، یک نور واحد است. خلق، چونان سایه‌ای است که از نور حق برمی‌خیزد و هیچ‌گاه از او جدا نمی‌شود.

انسان: مظهر جامع اسما و صفات

انسان، به دلیل نفخه الهی، مظهر جامع و کامل اسما و صفات الهی است. او چونان آیینه‌ای است که در هر لحظه، چهره‌ای نو از تجلیات حق را باز می‌تاباند. این جامعیت، انسان را به موجودی بی‌مانند تبدیل کرده که قادر است در هر لحظه، هزاران چهره از حقیقت الهی را در خود متجلی سازد.

وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى ۖ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَكَانَ إِنْسَانًا (قرآن [مطلب حذف شد] : «و از روح خود در او دمیدم»).

این نفخه الهی، انسان را مستعد دریافت و انعکاس همه اسما و صفات می‌سازد. اولیای خدا، که دل به حق می‌بندند، این جامعیت را در سلوک خویش متجلی می‌سازند، در حالی که کسانی چون فرعون، به دلیل خودپرستی، تنها به خود دل می‌بندند و از حقیقت دور می‌مانند. انسان، اگر خود را رصد کند، درمی‌یابد که در هر لحظه، چهره‌های بی‌شمار الهی در او ظهور می‌یابد، گویی هر دم، نقابی نو از جمال حق بر چهره او نقش می‌بندد.

درنگ: انسان، به دلیل جامعیت وجودی، آیینه تمام‌نمای اسما و صفات الهی است که در هر لحظه، قادر به بازتاب چهره‌ای نو از حقیقت است.

بخش دوم: مؤثر حقیقی و وحدت اصل

حق: تنها مؤثر حقیقی

در نظام عرفانی، تنها مؤثر حقیقی در کل هستی، ذات حق است. اصول دین، در حقیقت، به یک اصل بنیادین بازمی‌گردد: «هو الحق». این اصل، همه کثرات را در وحدت الهی جمع می‌کند. تقلید در اصول دین، مادامی که از باور قلبی نشأت گیرد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه می‌تواند راهی به سوی معرفت باشد. معرفت حقیقی، از تجربه شهودی و انس با حق حاصل می‌شود، نه از تقلید کورکورانه.

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (قرآن [مطلب حذف شد] : «در دین هیچ اجباری نیست»).

این آیه، بر آزادی در باور تأکید دارد، گویی دعوتی است به سوی معرفتی که از دل برمی‌خیزد. مؤمن، با ایمان قلبی به وحدت حق، از تقلید ظاهری بی‌نیاز می‌شود و به شهود حقیقت می‌رسد.

درنگ: اصل دین، وحدت حق است که همه اصول را در خود جمع می‌کند. معرفت، از باور قلبی و شهود باطنی سرچشمه می‌گیرد.

وحدت در برابر کثرت ظاهری

همه عالم، به حق بازمی‌گردد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است:
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ [مطلب حذف شد] : «ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم»).
مؤمن حقیقی، که این وحدت را دریافته، نه از دوست هراس دارد و نه از دشمن، زیرا همه را از حق می‌بیند. پرستش غیر حق، حتی معصوم، از منظر توحیدی نادرست است، چرا که همه مظاهر، در نهایت، به سوی جمال حق اشاره دارند. اولیا و انبیا، راه‌نمایان این مسیرند که دعوت به حق می‌کنند، نه به خود.

این دیدگاه، گویی عالمی را به تصویر می‌کشد که چونان دریایی است مواج، اما همه امواج، از یک سرچشمه جوشیده‌اند. مؤمن، در این دریا، نه به موج دل می‌بندد و نه از طوفان می‌هراسد، زیرا همه را جلوه حق می‌داند.

بخش سوم: تجلیات ذاتی و تعینات اسمایی

تأثیر ذات احدی در ظهور

ذات احدی حق، در ظهورات اثر می‌گذارد و همه هستی را با رنگ و بوی الهی متمایز می‌سازد. هر موجود، اگر با دیده معرفت نگریسته شود، مزه خدا را در خود دارد. این شهود، نیازمند انس و توجه است، گویی هر ذره از عالم، چونان گلی است که عطر الهی از آن برمی‌خیزد.

این مفهوم، با نظریه تجلی در عرفان نظری هم‌خوانی دارد. ذات حق، چونان نوری است که در آیینه‌های بی‌شمار مظاهر، منعکس می‌شود و هر آیینه، به فراخور استعداد خویش، جلوه‌ای از آن نور را باز می‌تاباند.

درنگ: ذات احدی حق، در همه ظهورات اثر می‌گذارد و هستی را با مزه الهی آکنده می‌سازد، مشروط به آنکه با دیده معرفت نگریسته شود.

تعینات و اسما الهی

هر مظهر، به اقتضای استعداد خویش، اسمایی خاص را ظاهر می‌کند، اما در باطن، همه اسما را در بر دارد. اولیای خدا، که جامع همه اسما هستند، چونان طاووس الحق، همه زیبایی‌های الهی را در خود متجلی می‌سازند. تفاوت موجودات، به تفاوت در ظهور اسما بازمی‌گردد، نه به فقدان آن‌ها.

این مفهوم، گویی به آشپزی تشبیه می‌شود که هر غذا، با ترکیب‌های گوناگون از مواد اولیه یکسان، طعمی متفاوت می‌یابد. هر مظهر، با ترکیب اسمایی خاص، هویتی متمایز پیدا می‌کند، اما سرچشمه همه، اسما الهی است.

استعدادات و قوابل

تفاوت موجودات، به استعدادهایشان در پذیرش اسما بستگی دارد. نطفه، محیط، تربیت و اساتید، همگی در شکل‌گیری این استعدادها اثرگذارند. گویی هر موجود، چونان ظرفی است که به اندازه گنجایش خویش، از اقیانوس بی‌کران اسما پر می‌شود.

این استعداد، تعیین‌کننده کیفیت ظهور است. انسانی که در دامان تربیت الهی پرورش یابد، چونان گلی است که در خاک حاصل‌خیز می‌روید، در حالی که فقدان این تربیت، گویی خاکی است که گلی نحیف در آن می‌روید.

درنگ: استعداد هر موجود، تعیین‌کننده کیفیت ظهور اسما الهی در اوست. نطفه، تربیت و محیط، این استعداد را شکل می‌دهند.

بخش چهارم: عشق الهی و عبادت عاشقانه

عشق: سرچشمه تجلیات

خدا، سرچشمه عشق است و تجلیاتش، جلوه‌های این عشق بی‌کران‌اند. اولیای خدا، با حس این عشق، از خود فارغ می‌شوند و به حق می‌رسند. این عشق، چونان آتشی است که دل را می‌گدازد و انسان را به سوی معشوق حقیقی سوق می‌دهد.

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (قرآن [مطلب حذف شد] : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن»).

این آیه، خدا را در همه مراتب وجود متجلی می‌داند. عشق الهی، راهی است که انسان را به این تجلیات پیوند می‌دهد، گویی پلی است از خاک به افلاک.

درنگ: عشق الهی، موتور محرکه سلوک است که انسان را از خود فارغ کرده و به شهود حق می‌رساند.

نماز و ایاک: زبان دل عاشق

«ایاک نعبد و ایاک نستعین»، زبان دل عاشقی است که در عبادت، به سوی حق توجه می‌کند. خدا، خود عین توجه و عبادت است و انسان، با این ایاک، در جریان الهی وارد می‌شود. نماز عاشق، چونان رقصی است که ملائکه را به وجد می‌آورد.

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (قرآن [مطلب حذف شد] : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم»).

این آیه، جوهره عبادت را در توجه خالص به حق نشان می‌دهد. مؤمن عاشق، با هر «ایاک»، گامی به سوی معشوق برمی‌دارد و در این سیر، عالم را به رقص می‌آورد.

بخش پنجم: انسان، خلیفه جامع

جمععیت انسان: مظهر تمام‌نما

انسان، به دلیل مقام جمعی، مظهر جامع اسما و صفات الهی و قوابل کونی است. او در همه چیز اثر می‌گذارد، زیرا حامل فوت حق است. این اثرگذاری، گویی نسیمی است که از جانب حق می‌وزد و عالم را زنده می‌کند.

انسان، چونان خلیفه‌ای است که در هر ذره از عالم، حضور حق را متجلی می‌سازد. او با هر نفس، عالم را با مزه خدا و انسان آکنده می‌کند، گویی نقاش وجود است که بوم هستی را با رنگ الهی می‌آراید.

درنگ: انسان، به دلیل مقام جمعی، خلیفه حق و مظهر جامع اسما و صفات است که در همه چیز اثر می‌گذارد.

مزه خدا در هستی

هر موجود، سه مزه دارد: مزه حق، مزه انسان و مزه خود شيء. این شهود، نیازمند انس با مخلوقات است. گویی هر ذره از عالم، چونان شرابی است که در جام معرفت، مزه خدا را به کام جان می‌ریزد.

انس با مخلوقات، کلید این شهود است. انسان عارف، با هر نگاه، عطر خدا را در گل‌ها و سنگ‌ها می‌جوید و با هر لمس، جمال او را احساس می‌کند. این انس، گویی باغبانی است که باغ وجود را با محبت الهی می‌پروراند.

درنگ: هر موجود، سه مزه دارد: حق، انسان و خود شيء. انس و معرفت، کلید چشیدن این مزه‌هاست.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 552 مصباح الأنس، با تبیین رابطه مُظهر و مَظهر، جامعیت انسان و تأثیر ذات حق در ظهورات، به تحلیل عمیق عرفانی و فلسفی می‌پردازد. انسان، به‌عنوان خلیفه جامع، آیینه تمام‌نمای اسما و صفات الهی است که با عشق و عبادت، در مسیر شهود حق گام برمی‌دارد. تأکید بر وحدت وجود، عشق الهی و انس با مخلوقات، این متن را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان تبدیل کرده است.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، همه عالم از منظر استاد فرزانه قدس سره چگونه توصیف شده است؟

2. طبق متن، انسان چه ویژگی‌ای در مقایسه با سایر موجودات دارد؟

3. بر اساس متن، مؤثر حقیقی در همه چیز چیست؟

4. طبق متن، چرا انسان به عنوان جمعیه توصیف شده است؟

5. بر اساس متن، تأثیر انسان در عالم چگونه است؟

6. بر اساس متن، همه عالم ظهور حق تعالی است و هیچ چیز در عالم مستقل از او نیست.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که انسان به دلیل فقدان اسمای الهی، مظهری برای حق تعالی نیست.

8. طبق متن، اسمای الهی حالات ذات پروردگار هستند و ظهورات او محسوب می‌شوند.

9. متن درسگفتار تأکید دارد که تأثیر انسان در عالم به دلیل استقلال او از حق تعالی است.

10. بر اساس متن، هر موجودی در عالم دارای مزه حق، مزه انسان و مزه خودش است.

11. تفاوت بین مُظهر و مَظهر در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا انسان در متن به عنوان جمعیه توصیف شده است؟

13. منظور از اینکه اسمای الهی حالات ذات پروردگار هستند چیست؟

14. چرا تأثیر هر چیزی در عالم طبق متن از حق تعالی است؟

15. چگونه انسان طبق متن می‌تواند مزه خدا را در موجودات احساس کند؟

پاسخنامه

1. کتاب حق تعالی به چهره مظهری

2. دارای چهره اجمع و جامع

3. ذات حق تعالی

4. به دلیل جمع بین اسمای الهی و قوابل کونیه

5. به واسطه مقام جامع او در ارتباط با اسمای الهی

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. مُظهر به حق تعالی اشاره دارد که همه عالم ظهور اوست، در حالی که مَظهر به خلق اشاره دارد که چهره ظهوری حق است.

12. زیرا انسان مقام جامعی دارد که بین اسمای الهی و قوابل کونیه جمع می‌کند.

13. اسمای الهی ظهورات و حالات ذاتی حق تعالی هستند که در تعینات عالم ظاهر می‌شوند.

14. زیرا ذات حق تعالی مؤثر حقیقی در همه چیز است و آثار، صور احوال او هستند.

15. انسان با توجه و انس به موجودات و درک ظهورات الهی در آنها، مزه خدا را احساس می‌کند.