متن درس
کاوشی در ظلّ متصف به ظهور و اسمای ناظری و منظور
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 560)
دیباچه
این نوشتار، بازآفرینی علمی درسگفتار شماره 560 از مجموعه گرانسنگ مصباح الأنس، تألیف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به بررسی عمیق ظلّ متصف به ظهور، اسمای ناظری و منظور، و نقد بیسوادی در ردّ عرفان و فلسفه میپردازد. محورهای اصلی این نوشتار شامل تبیین ظلّ متصف به ظهور بهعنوان مجلای غیب هویت مطلقه، تمایز اسمای ناظری و منظور، نقد بیسوادی در ردّ عرفان، و تأکید بر خودشناسی و تمرین مرگ برای معرفت رب است که با ارجاع به آیات قرآن کریم و تحلیلهای عمیق، غنای علمی و معنوی متن را دوچندان میسازد.
بخش نخست: ظلّ متصف به ظهور و هویت مطلقه
مفهوم ظلّ و تجلی
ظلّ متصف به ظهور، به تعین ظهوری حق اشاره دارد که بهعنوان مجلای غیب هویت مطلقه عمل میکند. هویت مطلقه، از حیث اطلاق، باطن نامیده میشود، زیرا فاقد تعین ظهوری است. این ظلّ، نه موجودی جدای از حق، بلکه خود ظهور حق است که در ظرف واحد متجلی میشود. همانند آبی که در کاسهای یخ میبندد، ظلّ، خود تجلی حق است که بهصورت تعینات ظاهری درمیآید، بیآنکه از حقیقت خود جدا شود.
درنگ: ظلّ متصف به ظهور، مجلای غیب هویت مطلقه است که از حیث اطلاق، باطن نامیده میشود و ظهور آن، تعین حق در ظرف واحد است. |
این مفهوم، با نظریه تجلی ابنعربی همخوانی دارد. ظهور حق، به اقتضای اطلاق، در مجلای واحدی رخ میدهد که همانند پردهای است که نور حق بر آن منعکس میشود، اما خود پرده، از جنس نور است. آیه قرآن کریم این حقیقت را روشن میسازد: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (سوره حدید، آیه ۳؛ : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن»).
وحدت وجود و ظهور
عالم هستی، مجلای تجلیات حق است. تمامی ظهورات، فیض، مستفیض و تعین، اسمای مختلف یک حقیقت واحدند که به حیثیات گوناگون ظاهر میشوند. این وحدت، همانند کاسهای از آب است که به اشکال مختلف یخ میبندد، اما جوهر آن همچنان آب باقی میماند. آیه قرآن کریم این حقیقت را تأیید میکند: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ : «ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم»).
لام در «إِنَّا لِلَّهِ» به معنای «من» است، نه اختصاص، زیرا غیر حق وجود ندارد. این لام، به تعینات ظهوری حق اشاره دارد که عالم را از عدم نمیداند، بلکه ظهورات حق میشمارد. همانند شاخههایی که از یک ریشه میرویند، تمامی موجودات، تجلیات حقاند که در مراتب مختلف ظهور مییابند.
درنگ: عالم، مجلای تجلیات حق است و لام در «إِنَّا لِلَّهِ» به معنای «من» است، که به تعینات ظهوری حق اشاره دارد. |
بخش دوم: اسمای ناظری و منظور
تمایز اسمای ناظری و منظور
اسما به دو دسته ناظری و منظور تقسیم میشوند. اسمای ناظری، به دیدگاه ناظر وابستهاند؛ مانند حق، خلق، یا تجلیات، که به ادراک انسان بازمیگردند. اسمای منظور، به مراتب خارجی اشاره دارند؛ مانند فیض (جریان وجود)، مفيض (دهنده وجود) و مستفيض (گیرنده وجود). این تمایز، همانند تفاوت میان آیینه و نوری است که در آن منعکس میشود: اسمای ناظری، بازتاب ادراک انسانیاند، اما اسمای منظور، به حقیقت خارجی حق وابستهاند.
عرفان، بر حقیقت حق تمرکز دارد، نه دیدگاههای ناظر. همانند دریایی که امواج مختلف آن، یک حقیقت را نشان میدهند، اسمای منظور، مراتب وجودی حق را در بر میگیرند، در حالی که اسمای ناظری، به چگونگی دید انسان وابستهاند.
درنگ: اسمای ناظری به دیدگاه ناظر و اسمای منظور به مراتب خارجی حق اشاره دارند؛ عرفان، حقیقت حق را فارغ از دیدگاههای ناظر میجوید. |
شوون و حقایق غیرمجعوله
شوون الهی، حقایق غیرمجعوله (فاقد جعل) و احوال آنها هستند. تعدد مجلا، به تعدد شوون متجلی وابسته است. این شوون، همانند رنگهای مختلف نوری هستند که از یک منشور میگذرند: هر رنگ، جلوهای از نور است، اما خود نور، واحد باقی میماند. حقایق غیرمجعوله، ذاتی و غیرمخلوقاند و تعینات، ظهورات این حقایقاند.
ترتیب (تفاوت استعدادها) عامتر از توقیت (کمال استعدادها) است. آثار، به این ترتب و توقیت وابستهاند، همانند بذرهایی که در خاکهای مختلف، به اشکال گوناگون میرویند.
درنگ: شوون الهی، حقایق غیرمجعولهاند و تعدد مجلا، به تعدد شوون وابسته است؛ ترتیب، عامتر از توقیت است. |
بخش سوم: نقد بیسوادی در ردّ عرفان و فلسفه
چالش بیسوادی
متأسفانه، بسیاری از نویسندگان کتابهای ضد عرفان و فلسفه، با نیت خیر، اما بدون سواد کافی، به ردّ وحدت وجود و عرفان میپردازند. این بیسوادی، همانند غباری است که بر آینه حقیقت مینشیند و مانع درک صحیح میشود. این نویسندگان، اغلب بدون استاد و آموزش عرفانی، به نگارش آثاری میپردازند که از فقدان معرفت رنج میبرند.
این نقد، نه از سر بغض، بلکه از سر ارشاد است. همانند بیماری که پزشک را به خطا متهم میکند، این نویسندگان، به دلیل ناآگاهی، حقیقت عرفان را تحریف میکنند. ضرورت آموزش نزد استاد و مطالعه عمیق، برای فهم وحدت وجود و عرفان، امری حیاتی است.
درنگ: ردّ عرفان و فلسفه توسط نویسندگان بیسواد، ناشی از فقدان آموزش عرفانی است و مانع درک حقیقت وحدت وجود میشود. |
پیامدهای بیسوادی
این بیسوادی، به سوءتفاهم درباره مفاهیمی چون وحدت وجود منجر میشود. برخی، وجود را با خدا یکی نمیدانند و آن را به گچ یا مادهای بیجان تشبیه میکنند. این سوءتفاهم، همانند آن است که کسی خورشید را با نور آن جدا انگارد. عرفان، به دنبال حقیقت حق است، نه دیدگاههای ناظر، و این حقیقت، تنها با آموزش صحیح و استاد راهنما قابل دسترسی است.
بخش چهارم: هزار اسم در هر موجود
اسمای الهی در موجودات
هر موجود در عالم، حامل هزار اسم الهی است. عارف، با انس و معرفت، این اسما را در موجودات کشف میکند. همانند انگوری که گردی، شیرینی، هسته و خوراکی بودنش، جلوههای اسمای الهیاند، هر ذره از هستی، آیینهای است که اسمای حق را بازتاب میدهد.
این کشف، نیازمند تأمل و شهود است. همانند منطقدان که انسان را به «حیوان ناطق» تعریف میکند، عارف باید جنس و فصل هر موجود را در نسبت با اسمای الهی بجوید. این فرآیند، همانند کندوکاوی است که گنجهای نهان را از دل خاک هستی بیرون میآورد.
درنگ: هر موجود، حامل هزار اسم الهی است که عارف با انس و معرفت، آنها را کشف میکند. |
چالش کشف اسما
فقدان معرفت، مانع کشف این اسما میشود. همانند کسی که انگور را تنها میخورد و به اسمای نهان در آن تأمل نمیکند، انسان عادی از درک جامعیت اسمای الهی بازمیماند. عرفان، دعوتی است به تأمل در موجودات برای کشف اسمای حق، که همانند کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید.
بخش پنجم: خودشناسی و شناخت رب
شناخت رب از طریق خود
شناخت رب، از طریق خودشناسی در دنیا ممکن است. حدیث نبوی: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت)، به این حقیقت اشاره دارد. این خودشناسی، همانند سفری است که از ظاهر به باطن انسان میرسد و او را به معرفت رب هدایت میکند.
در برزخ، فرصت مانور وجود ندارد. همانند مسافری که در گمرک گرفتار شده و نمیتواند بار خود را دور اندازد، انسان در برزخ، با اعمال و تعلقات خود محاسبه میشود. آیه قرآن کریم این مسئولیت را روشن میسازد: ﴿وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ﴾ (سوره إسراء، آیه ۱۳؛ : «و کردار هر انسانی را به گردنش آویختهایم»).
درنگ: شناخت رب، از طریق خودشناسی در دنیا ممکن است؛ در برزخ، فرصت مانور برای معرفت وجود ندارد. |
تمرین مرگ و تشییع خود
تمرین مرگ، به قطع تعلق از دنیا کمک میکند. این تمرین، همانند آیینهای است که انسان را با حقیقت وجودش روبهرو میسازد. سالک، با تصور تشییع خود و خواندن فاتحه بر قبر خویش، از تعلقات دنیوی رها میشود. این فرآیند، همانند پرندهای است که از قفس تن آزاد شده و به سوی آسمان معرفت پرواز میکند.
این تمرین، انسان را برای برزخ آماده میسازد. همانند کشاورزی که بذر را پیش از کاشت پاک میکند، سالک با تخلیه نفس از تعلقات، خود را برای سفر ابدی مهیا میسازد.
درنگ: تمرین مرگ، با تشییع خود و قطع تعلق از دنیا، انسان را برای معرفت رب و آمادگی برزخ مهیا میسازد. |
بخش ششم: برزخ و گمرک وجود
برزخ بهمثابه گمرک
برزخ، مانند گمرکی است که اعمال و تعلقات انسان در آن بررسی میشود. همانند مسافری که در گمرک نمیتواند بار خود را دور اندازد، انسان در برزخ، با تمامی اعمالش مواجه میشود. هیچ چیز قابل دور انداختن نیست و هر عمل، بار خود را دارد.
این گمرک، همانند پلی است که انسان را از دنیا به آخرت میرساند. اعمال حرام، همانند باری سنگین، انسان را در این گذرگاه گرفتار میکنند. آیه قرآن کریم این حقیقت را تأیید میکند: ﴿وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ﴾ (سوره إسراء، آیه ۱۳؛ : «و کردار هر انسانی را به گردنش آویختهایم»).
درنگ: برزخ، گمرک وجود است که اعمال انسان در آن محاسبه میشود و هیچ چیز قابل دور انداختن نیست. |
پیامدهای اعمال حرام
اعمال حرام، در برزخ، طلبکار انسان میشوند. همانند نانی که حرام به دیگران داده شود، این اعمال، در روز قیامت، یقه انسان را میگیرند. آیه قرآن کریم به این مسئولیت اشاره دارد: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ : «ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم»).
انسان، با خودشناسی و انتخاب رزق حلال، میتواند از این گرفتاری رها شود. این انتخاب، همانند کلیدی است که قفل گمرک برزخ را میگشاید و انسان را به سوی معرفت رب هدایت میکند.
جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در ظلّ متصف به ظهور، اسمای ناظری و منظور، و نقد بیسوادی در ردّ عرفان، به تبیین وحدت وجود و ضرورت خودشناسی پرداخت. ظلّ، مجلای غیب هویت مطلقه است و اسمای ناظری و منظور، به تفاوت دیدگاه و حقیقت خارجی اشاره دارند. نقد بیسوادی، بر ضرورت آموزش عرفانی تأکید دارد، و خودشناسی، راه شناخت رب است. تمرین مرگ و برزخ بهمثابه گمرک وجود، انسان را برای سفر ابدی آماده میسازد. آیات قرآن کریم، این حقایق را روشن میسازند و عرفان را بهعنوان راهی به سوی معرفت حق معرفی میکنند.
با نظارت صادق خادمی |