در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 561

متن درس

 

مصباح الانس: تبیین مراتب ظهور و تعین در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 561)

مقدمه: در جست‌وجوی وحدت در کثرت ظهوری

کتاب «مصباح الانس» در جلسه 561، با محوریت تبیین مراتب ظهور و تعین در عرفان نظری، به بررسی عمیق مسائل فلسفی و عرفانی مرتبط با حيثيات عالم، مراتب ناظران، و رابطه خلق و حق می‌پردازد. این درس‌گفتار، با استناد به آیات قرآن کریم و اصول عرفان نظری، عالم را به‌سان آینه‌ای می‌بیند که تجلیات الهی در آن به مراتب گوناگون ظهور می‌یابد. خلق، نه موجودی مستقل، بلکه مظهر تعین‌یافته حق است که در حضرات الهی و کونیه، با وجوه خلقی، حقی، فیضی، و مجلایی متجلی می‌شود.

بخش نخست: حيثيات و مراتب عالم در عرفان نظری

جهات عالم: خلقی، حقی، فیضی، و مجلایی

عالم، چونان آیینه‌ای چندوجهی، از منظرهای گوناگون خلقی، حقی، فیضی، و مجلایی ادراک می‌شود. منظر خلقی، به تعینات ظاهری عالم اشاره دارد که در آن، موجودات با خصوصیات مادی و ظاهری ظهور می‌یابند. منظر حقی، باطن ذات الهی را می‌نمایاند که ورای تعینات ظاهری است. منظر فیضی، به تجلیات فیاض حق اشاره دارد که چونان جویباری بی‌کران، وجود را سیراب می‌کند. منظر مجلایی، عالم را به‌سان ظرفی می‌بیند که مظهر تجلیات الهی است. این تقسیم‌بندی، ریشه در نظریه تجلی ابن‌عربی دارد که عالم را مظهر اسما و صفات الهی در مراتب مختلف می‌داند. گویی عالم، چونان قالیچه‌ای پرنقش است که هر نقش آن، جلوه‌ای از حقیقت یگانه را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: عالم در مراتب خلقی، حقی، فیضی، و مجلایی، مظهر اسما و صفات الهی است که هر وجه، جلوه‌ای از حقیقت یگانه را نمایان می‌سازد.

مراتب ناظران: از سالک ناقص تا انسان کامل

ناظران عالم، بر اساس مراتب شهود و معرفت، به سالک کامل، ناقص، حقی، خلقی، محقق، و فوق عارف تقسیم می‌شوند. سالک کامل، واصل به حقیقت است و حق را در وحدت ذاتی‌اش شهود می‌کند. سالک ناقص، در مسیر سلوک است و هنوز به وصال نرسیده. سالک حقی، به باطن حق نظر دارد، در حالی که سالک خلقی، به ظهورات متمرکز است. محقق، حق را در نفس خود متحقق کرده و فوق عارف، فراتر از مراتب عادی عرفان، به هویت احدی می‌رسد. این تقسیم‌بندی، با نظریه مقامات و احوال در عرفان نظری هم‌خوانی دارد و مراتب سلوک را چونان نردبانی به سوی حقیقت ترسیم می‌کند.

خلق به‌عنوان ظهور حق

خلق، نه موجودی مستقل در برابر خالق، بلکه حق ظاهرشده است که با تعینات خاص، اسم خلق بر آن اطلاق می‌شود. گویی خلق، چونان خمیری است که از ذات حق کشیده شده و تعین یافته، اما همچنان از جنس همان حقیقت است. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود هم‌راستاست که خلق را سایه وجودی حق می‌داند. به تعبیری، خلق چونان سایه‌ای است که از نور حق پدید آمده، اما خود، جز جلوه‌ای از آن نور نیست.

درنگ: خلق، مظهر تعین‌یافته حق است، نه موجودی مستقل. این دیدگاه، شبهه دوگانگی میان حق و خلق را نفی می‌کند.

عدم تقابل خلق و خالق

خلق، مقابل خالق نیست، بلکه تجلی تعین‌یافته اوست. این نکته، شبهه جدایی وجودی میان حق و خلق را رد می‌کند. گویی خلق، چونان آینه‌ای است که تصویر حق را بازمی‌تاباند، اما خود از جنس همان حقیقت است. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی هم‌خوانی دارد و هرگونه دوگانگی را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین حيثيات عالم و مراتب ناظران، عالم را مظهر تجلیات الهی در وجوه خلقی، حقی، فیضی، و مجلایی معرفی می‌کند. خلق، نه موجودی مستقل، بلکه ظهور حق است که در مراتب مختلف، از سالک ناقص تا انسان کامل، ادراک می‌شود. این مفاهیم، بنیان‌های عرفان نظری را استوار ساخته و راه را برای فهم عمیق‌تر حقیقت هموار می‌کنند.

بخش دوم: ظهور و تعین در حضرات الهی و کونیه

ظهور حق برای خودش

حق، برای تحقق شئونات خود ظاهر می‌شود، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (الرحمن: ۲۹، : «هر روز او در کاری است»). این آیه، به تجدد امثال و فیض مدام الهی اشاره دارد که حق را در هر لحظه در شأنی جدید معرفی می‌کند. ظهور حق، ذاتی است و برای تحقق اسما و صفات اوست، گویی چونان خورشیدی است که هر دم پرتویی نو بر عالم می‌افکند.

خلق به‌عنوان مجلای باطن حق

خلق، مجلای باطن حق و آینه‌ای برای رؤیت اوست. این دیدگاه، خلق را ظرفی می‌داند که امکان شهود باطن الهی را فراهم می‌کند. گویی عالم، چونان آینه‌ای زلال است که تصویر حق را در خود منعکس می‌سازد و سالک را به سوی شهود حقیقت رهنمون می‌شود. این مفهوم، با نظریه انسان کامل به‌عنوان آینه تمام‌نمای اسما هم‌راستاست.

درنگ: خلق، آینه تجلی باطن حق است که امکان شهود حقیقت را برای سالک فراهم می‌سازد.

تميزات و اعتبارات در خلق و حق

میان حق و خلق، تميزات و خصوصیاتی بر اساس اعتبارات و اذواق مختلف وجود دارد. این تميزات، به تعینات ظاهری خلق اشاره دارند که بر اساس ادراک ناظر متفاوت‌اند. گویی عالم، چونان بوم نقاشی است که هر ناظر، بر اساس ظرفیت خود، طرحی از حقیقت بر آن می‌بیند. این دیدگاه، با نظریه مراتب شهود در عرفان نظری هم‌خوانی دارد.

احدیت وجودیه در حضرات الهی و کونیه

احدیت وجودیه، در حضره الهی به‌صورت اسما فاعلیه و در حضره کونیه به‌صورت حقایق قابله ظهور می‌یابد. حضره الهی، مرتبه فاعلیت حق است که اسما در آن متجلی می‌شوند، و حضره کونیه، مرتبه ظهورات تعینی است که خلق نامیده می‌شود. این تمایز، به مراتب تجلی در عرفان نظری اشاره دارد و عالم را چونان کتابی می‌بیند که هر صفحه‌اش، جلوه‌ای از حقیقت الهی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین ظهور حق در حضرات الهی و کونیه، خلق را مجلای باطن حق و مظهر تعینات او معرفی می‌کند. احدیت وجودیه، در اسما فاعلیه و حقایق قابله متجلی می‌شود و عالم را به‌سان آینه‌ای برای شهود حقیقت می‌سازد. این مفاهیم، بنیان‌های عرفان نظری را تقویت کرده و راه را برای فهم وحدت در کثرت هموار می‌سازد.

بخش سوم: وحدت وجود و نفی کثرت ذاتی

الکل حق: وحدت در ظاهر و باطن

گفته می‌شود: «الکل حق»، یعنی هم ظاهر و هم باطن حق است. این قول، به وحدت وجود اشاره دارد که همه مراتب را مظهر حق می‌داند. این سخن، مشعر به تمریض نیست، بلکه تأکیدی بر حقیقت وجودی یگانه است. گویی عالم، چونان دریای بی‌کرانی است که هر موج آن، جلوه‌ای از همان حقیقت است.

حق به‌عنوان موجود متحقق

حق، موجود متحقق لذاته، واحد، و احد است. این تعریف، حق را واجب‌الوجود بالذات معرفی می‌کند که وجودش ذاتی و بی‌نیاز از غیر است. خلق، در مقابل، ظهور تعین‌یافته حق است که وجودی عاریتی دارد. گویی حق، چونان خورشیدی است که نورش، خلق را پدید می‌آورد، اما خود از هیچ منبع دیگری نور نمی‌گیرد.

درنگ: حق، موجود متحقق لذاته است و خلق، ظهور تعین‌یافته اوست که وجودی عاریتی دارد.

اسما و تعینات فاعلی

اسما، تعینات فاعلی حق‌اند، نه نسب فاعلی. این اصلاح اصطلاح، به ضرورت استفاده از زبان عرفانی دقیق تأکید می‌کند. اسما، تجلیات فعل الهی‌اند که در حضره الهی ظهور می‌یابند. گویی اسما، چونان پرتوهای نور حق‌اند که هر یک، جلوه‌ای از فاعلیت او را نمایان می‌سازد.

حقایق کونیه و نفی قابلیت مستقل

حقایق کونیه، تعینات قابلی حق از حیث ظهورند. قابلیت، نه وجودی مستقل، بلکه انتزاعی از فعل الهی است. گویی رحم و نطفه، هر دو فعل‌اند، اما یکی به‌صورت قابلی انتزاع می‌شود. این دیدگاه، با نظریه قوه و فعل در فلسفه اسلامی هم‌راستاست که خلق را قوه پذیرنده تجلیات الهی می‌داند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر وحدت وجود، حق را موجود متحقق لذاته و خلق را ظهور تعین‌یافته او معرفی می‌کند. اسما، تعینات فاعلی و حقایق کونیه، تعینات قابلی‌اند که همگی مظهر حق‌اند. این مفاهیم، شبهه کثرت ذاتی را نفی کرده و عالم را جلوه‌ای از حقیقت یگانه می‌دانند.

بخش چهارم: نقد کثرت و تبیین وحدت

تقسیم عالم به حقی و خلقی

عالم به دو چهره تقسیم می‌شود: حقی (باطن) و خلقی (ظهور). چهره حقی، معین و باطنی است، و چهره خلقی، متعین و ظاهری. این تقسیم‌بندی، به تمایز میان فاعلیت حق و قابلیت خلق اشاره دارد. گویی عالم، چونان کتابی است که صفحات باطنی‌اش حق را و صفحات ظاهری‌اش خلق را نشان می‌دهد.

کثرت در حضره اسمائی و حقایق ممکنه

کثرت، در حضره اسمائی (فاعلی) و حقایق ممکنه (قابلی) ادراک می‌شود. این کثرت، نتیجه تعینات است، نه ذات حق. گویی کثرت، چونان شاخه‌های درختی است که ریشه در وحدت ذاتی حق دارد. این دیدگاه، با نظریه مراتب تجلی در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد.

درنگ: کثرت، نتیجه تعینات ظهوری است، نه ذات حق. عالم، مظهر وحدت در کثرت است.

نفی کثرت اطلاقی

کثرت وجودیه، شأن حق مطلق نیست، بلکه مضاف به تعینات خلقی است. حق واحد، کثرت ندارد و کثرت، نتیجه تعینات ظهوری است. گویی حق، چونان اقیانوسی است که امواجش کثرت می‌نماید، اما ذاتش یگانه است.

معین و متعین

حق معین است و خلق متعین؛ اسما معین‌اند و خلق متعین. این تمایز، شبهه دوگانگی را نفی می‌کند. حق و اسما، فاعل معین‌اند و خلق، مظهر متعین. گویی حق، چونان نقاش است که طرح خویش را بر بوم خلق می‌کشد، اما خود از تعین مبراست.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین وحدت وجود و نفی کثرت ذاتی، عالم را مظهر تعینات حق می‌داند. کثرت، نتیجه ظهورات است و حق، معین و مبرا از تعین است. این مفاهیم، بنیان‌های عرفان نظری را تقویت کرده و راه را برای شهود وحدت هموار می‌سازد.

بخش پنجم: مراتب شهود و توحید

ذوق محقق و برتری بر عارف

ذوق محقق، از ذوق عارف برتر است، زیرا به وحدت رسیده و کثرت را در وحدت شهود می‌کند. محقق، حق را در نفس خود متحقق کرده و به مقام وصال می‌رسد. گویی محقق، چونان پرنده‌ای است که از قفس کثرت رها شده و در آسمان وحدت پرواز می‌کند.

قبله عارفین، محققین، و راسخین

قبله عارفین، وجود مطلق ربانی است؛ قبله محققین، وجود حق و مرتبه جامع؛ و قبله راسخین، مرتبه حق از حیث عدم مغایرت کثرت با اوست. این تمایز، به مراتب شهود اشاره دارد که هر یک، جلوه‌ای از حقیقت را نمایان می‌سازد. گویی هر قبله، پنجره‌ای است به سوی حقیقت یگانه.

درنگ: قبله عارفین، محققین، و راسخین، مراتب متفاوتی از شهود حقیقت را نشان می‌دهد که همگی به وحدت حق بازمی‌گردند.

قبله انسان کامل

قبله انسان کامل، هویت احدیه با جمع الجمع است که همه متقابلات را در بر می‌گیرد. انسان کامل، به مقام احدیت جمع الجمع می‌رسد که ظهور و بطون، جمع و تفصیل را در خود جمع می‌کند. گویی انسان کامل، چونان آینه‌ای است که همه جلوه‌های حق را در خود منعکس می‌سازد.

نفی خلق موهوم

خلق، موهوم یا خیالی نیست، بلکه حقیقت تعینی حق است. این دیدگاه، شبهه خلق موهوم را نفی می‌کند و خلق را مظهر حق می‌داند. گویی خلق، چونان سایه‌ای است که از نور حق پدید آمده و وجودی عاریتی دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین مراتب شهود و توحید، محقق را واصل به وحدت و انسان کامل را مظهر هویت احدیه معرفی می‌کند. خلق، حقیقت تعینی حق است و کثرت، نتیجه ظهورات است. این مفاهیم، سالک را به سوی شهود حقیقت یگانه رهنمون می‌سازد.

بخش ششم: فیها النظر و نفی ناظر در توحید

فیها النظر در برابر به ینظر

سالک محقق، فیها النظر است، یعنی حق را در حقیقتش می‌بیند، نه به ادراک محدود ناظر. به ینظر، ادراک محدود ناظر است که به کثرت مبتلا می‌شود. گویی سالک محقق، چونان آینه‌ای زلال است که فقط حق را منعکس می‌کند، بدون توجه به خود.

نفی ناظر در توحید

توحید با ناظر، شرک است؛ باید فیها النظر بود. ناظر، خود مانع توحید است و سالک واصل، ناظر را کور می‌کند تا فقط حق را ببیند. این دیدگاه، به فناء فی الله اشاره دارد که سالک را از خود رها می‌سازد.

درنگ: توحید، در غفلت از ناظر و شهود محض حق است که سالک را به فناء فی الله می‌رساند.

نماز سالک واصل

سالک واصل، نماز را فیها می‌خواند و بدون شمارش، آن را به پایان می‌برد. این عمل، مظهر توحید است که در آن، ناظر غایب است. گویی نماز واصل، چونان جویباری است که خودبه‌خود به سوی دریا جاری می‌شود.

شهادت حق به توحید

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿شَهَدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (آل عمران: ۱۸، : «خدا گواهی داد که معبودی جز او نیست»). این آیه، شهادت حق به توحید خود را نشان می‌دهد که فیها النظر است و به وحدت مطلق اشاره دارد. گویی حق، خود شاهد و مشهود است و همه قائماً بالقسط‌اند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تبیین فیها النظر و نفی ناظر، توحید را شهود محض حق معرفی می‌کند. سالک واصل، از خود غافل شده و فقط حق را می‌بیند. این مفاهیم، با تأکید بر فناء فی الله، راه را برای وصال به حقیقت هموار می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

کتاب «مصباح الانس» در جلسه 561، با رویکردی عرفانی و فلسفی، به تبیین مراتب ظهور و تعین در عرفان نظری می‌پردازد. عالم، مظهر تجلیات الهی در حضرات الهی و کونیه است که با وجوه خلقی، حقی، فیضی، و مجلایی ظهور می‌یابد. خلق، نه مستقل، بلکه ظهور تعین‌یافته حق است و کثرت، نتیجه تعینات ظهوری است، نه ذاتی. سالک واصل، از کثرت به وحدت می‌رسد و حق را در هویت احدیه جمع می‌بیند. این درس‌گفتار، با نقد دیدگاه‌های ناقص و تأکید بر فیها النظر، توحید را غفلت از ناظر و شهود محض حق معرفی می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، خلق به چه معناست؟

2. بر اساس متن، اسما و صفات الهی در چه جایگاهی نسبت به خلق قرار دارند؟

3. طبق درسگفتار، عارف محقق چه جایگاهی نسبت به عارف دارد؟

4. بر اساس متن، قبله انسان کامل اكمل چیست؟

5. طبق درسگفتار، کثرت وجودیه به چه چیزی نسبت داده می‌شود؟

6. خلق در درسگفتار به عنوان چیزی مقابل و مستقل از حق معرفی شده است.

7. اسما و صفات الهی در درسگفتار به عنوان تعینات فاعلی حق شناخته می‌شوند.

8. عارف محقق در درسگفتار به کسی گفته می‌شود که هنوز در راه سلوک است.

9. کثرت وجودیه در درسگفتار به حق واحد نسبت داده شده و نه به خلق.

10. قبله عارفین در درسگفتار وجود مطلق صوره ربانیه و ظاهر الحق است.

11. چرا خلق در درسگفتار به عنوان مجلای باطن حق توصیف شده است؟

12. تفاوت اصلی بین عارف و عارف محقق در درسگفتار چیست؟

13. چرا کثرت وجودیه در درسگفتار به خلق نسبت داده شده است؟

14. حضرت احدیت جمع الجمع در درسگفتار چه نقشی برای انسان کامل اكمل دارد؟

15. چگونه درسگفتار مفهوم قابل را در برابر فاعل توضیح می‌دهد؟

پاسخنامه

1. ظهور حق در تعینات

2. معین بدون تعین

3. برتر از عارف

4. حضرت احدیت جمع الجمع

5. تعینات خلقی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا خلق ظهور حق است و به مثابه آینه‌ای است که باطن حق در آن دیده می‌شود.

12. عارف محقق به حق رسیده و واصل است، در حالی که عارف هنوز در مسیر سلوک است.

13. چون کثرت وجودیه از تعینات خلقی ناشی می‌شود که ظهورات حق هستند.

14. حضرت احدیت جمع الجمع قبله انسان کامل اكمل است که همه متقابلات را دربرمی‌گیرد.

15. قابل به عنوان انتزاعی از فعل معرفی شده که خود نوعی فاعلیت است، نه ظرفی جدا از فاعل.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده